حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۱۰

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۱۰ 

 

 

هر یک از یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ، که در زمان عرضه بی ارتباط با موضوع و موجد سئوالاتی بود، به اراده خداوند در مباحث  اتی اهمیت خود را آشکار خواهند کرد و ان شاء الله با این نکته دقیق و عمیق و کم تر گفته شده آشنا خواهیم شد که مفهوم کلی جهان و مردمان و ساکنین هر گوشه و کنار آن، روشنی نوتابیده ای است مدیون ابراز شجاعت ملاحان و جاشویانی که بی هراس از وسعت نا آشنایی ها و دشواری ها، به قلب اوقیانوس ها شراع کشیدند، به تدریج و در درازای قرنی کاشف جغرافیای زمین شدند و مردمانی را به عرصه حیات و هستی جمعی کشاندند که در هیچ مقیاس، فرهنگ و پیشینه مشترک نداشتند.

بر گرداگرد همین آگاهی پایه می توان بر تالیف یا تالیفات هر مولفی، در هر حوزه و موضوع، از جمله در علوم انسانی خط بطلان کشید و به آن گزاره مومن شد که تایید می کند به جز کتب آسمانی تورات و انجیل و قرآن، توجه و تایید هرگونه متن و نوشتار، دورتر از ۵ قرن پیش، توسل به موهوماتی است که اندک باز مانده ای از آن ها نداریم و این امر را قرائنی از این جمله تایید می کند که در سراسر قاره بزرگ آمریکا، یعنی مساحت یک سوم زیستگاه ادمی بر زمین، هیچ متنی نیافته ایم که حامل پیامی برای پیشرفت شمرده شود. بدین ترتیب فرهنگ شلخته کنونی، که با به میدان آوردن اسامی و آثار انواع و اقسام عالمان و هنرمندان و جامعه شناسان و جهان گشایان و سیاست مداران و مصلحان و وزیران و طبیبان و ساحران و شاعران و اقوام و کام روایان و مقهوران و کسانی با عنوان فیلسوف و شاعر و ملا و مومن بزرگ و تالیفات جاعلانه ای که بر هیچ پایه و پیوندی مستقر نیست، به مراودات انسانی از عهد عتیق و زمانی اشاره می کنند که هیچ قاره ای به عنوان یک واحد حغرافیایی مجزا شناخته نبود و گفت و گو از آمریکا و آفریقا و اروپا و آسیا حتی نمایه نداشت. سهم منطقه ما از این گزافه و خرافه ها را به گونه ای ادا کرده اند که بنا بر نیاز، از هند تا اسلامبول را به دست روستا یا اوبه نشینی با نام های نادر و چنگیز بسپارند.

«حیات مردان نامی علی القاعده در هاله ای از ابهام پیچیده است، علی الخصوص آنانی که در فقر و گمنامی به دنیا آمده اند و مدیدی از عمر خود را در حریم های عزلت و انزوا زیسته اند. نادر نیز از این قاعده مستثنی نیست، چون هیچ کس نمی دانست و نمی توانست هم در خاطر خویش مجسم کند که طفل ساده ای که در یک خانواده دور افتاده محروم به دنیا آمده است، یک روز به چنان مرتبه ی بلندی از عزت و اعتبار رسد که نامداران جهان به درگاهش کرنش آورند و سرکشان روزگار با شنیدن اسم او، بر خویش بلرزند. دو مورخ که بیش از هر کس دیگر به او نزدیک بوده اند، و بخشی از یادداشت های خود را نیز، یقیناٌ در دوران حیات وی قلمی کرده اند، چیز زیادی درباره ی او نمی گویند و از اصل و نسب ممتازی سخن به میان نمی آورند. بر اساس سنت تاریخ نویسی معمول روزگار، لفافی از مبالغه و گزافه نیز در کلام آنان پیداست که خاص هر صاحب شوکتی تواند بود. ارباب قلم، هر گاه که از صاحب جاهی در زمان زندگانی او نام می برده اند، رعایت برخی احترامات را واجب می شمرده اند. محرز است که زیان دیدگان از یک شخصیت تاریخی نیز آن گاه که از قلمرو قدرت دور می ماندند و ترس جان و امید نان را از دست می دادند به ذکر مطالبی می پرداختند که در تضعیف خصم به کار آید و از اعتبار و هیبت او بکاهد». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۲۵)

همان شگرد تهوع آور قدیمی که: هیچ کس نشانی از سوژه نمی داند تا جاعلین جا خوش کرده در کنیسه و کلیسا و کوچک ابدال های بومی آنان با دست های باز هر نوع گلیم را که بخواهند و بتوانند از جریان پر زور تاریخ  بیرون کشند، چنان که مولف ما هم مصمم است تنها با بار و وام کلمات، نادر خود را از پیچ و خم دشوار گذر تاریخ عبور دهد و به سرکردگی جهان روزگار او برساند. لحن خطاب و بزرگ انگاری نادر قلابی در این سطور چنان است که بی شک مولف اگر به زمان نادر تنها برگی از آن را به دربار می رساند لایق و شایسته دریافت انواع صله های قبله عالم بود.   

«محمد کاظم می افزاید که: «هر چند امام قلی بیک به حسب ظاهر اشعار نمی نمود که مبادا در میانه ی امثال و اقران، به جنون و سودا متهم گردد، اما شب و روز منتظر لطیفه ی غیبی می بود که به تاریخ سنه ی ۱۰۹۹ زوجه مکرمه او بار حمل گرفته، بعد از نه ماه و نه روز و نه ساعت در تحویل حمل خداوند عالمیان فرزند نرینه ی آفتاب طلیعه ای به او کرامت فرموده، به عرصه ی وجود آمد. و آن طفل را دو نفر دایه مربی شیر آن بودند که قناعت به یکی نمی نمود، و اسم سامی او را نادر نهادند». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۲۷)

حتی اگر بر آن تعاریف پیشین از نادر که او را تا آستانه آسمان بلند شمرده اند، این تعاریف غیر لازم و عامیانه و مختص و مفید برای صحنه سازان و سخن بافان را بیافزاییم که نادر از چهار پستان تغذیه می کرد، باز هم کم ترین نقشی در برآمدن سلسله افشاریه به عهده ندارد، زیرا که باور پرخواری نادر نوزاد، تاریخ را متوجه او نمی کند و اختمالا فقط به خانواده ها هشدار می دهد که اگر شیر خواره ای پر اشتها به دنیا اوردند، توجه کنند که احتمالا با نادر دیگری رو به رویند! چنین است بررسی های تاریخ ایران که اگر فرصتی دست دهد از نصب شروحی بر پستانک و پوشک و قنداقه نوزادان نیز به عنوان مستندی بر هویت این و آن ابایی ندارند. اگر کسی چنین تهمتی بر نادر شیر خوار را نپذیرد، آیا برای رد آن باید به کدام شیرخوارگاه خراسان رجوع کند؟! در عین حال همین که ادعا ندارند که نادر در رحم را به علت جثه درشت با نادرین زایانده اند، لااقل می رساند که تکرار این گونه لوس بازی ها بی هنجار در تاریخ نویسی را در تمرین مربوط به رستم دستان بی ثمر یافته اند.

«مراحل رشد نادر را باید به همان گونه که اقتضای محیط او بود، طبیعی به حساب آورد، در سطوح روستایی و عشایری ایران، هیچ گاه کسی بی کار نمی ماند و مجالی برای فراغت نمی یافت. ضرورت ها به انسان می آموزد که در هر سنی از تشخیص که بوده باشند، باید به نسبت توان و درک خود مسئولیتی برعهده گیرند. هیچ کس در هیچ مرحله ای بی کار نمی ماند و به عبارت دیگر نان مفت نمی خورد. به خصوص که نادر و خانواده او باید عمده معاش خویش را از طریق حشم داری تامین می کردند و به نحوی که در سوابق احوال گله داران و کشاورزان عصر افشاریه در همین کتاب خواهیم دید، آن ها که عمده توجه به کشاورزی داشتند، وجه فرعی معاش را گله داری می دانستند و بالعکس شبانکارگان ناگزیر بودند که نظری به کشت و زرع محصول پیدا کنند و تعلیف مواشی را در فصول سرد امکان پذیر و آسان گردانند».

به راستی که مولف ما در ورود به این گونه تصورات، شجاعانه عمل می کند و بر اساس این بررسی های آبکی و این گونه منبر گزینی در باب زندگانی عشیره نشینان ایران، ما را موظف می کند که اگر در فصل زمستان یا حتی تابستان به صفی از ده نشینان لمیده بر سینه کش آفتاب و دراز کشیده در سایه برخوردیم، پس ضرورتا یا با نان مفت خوران و یا با مهاجرانی از شهرها مواجهیم. زیرا مولف ما در سراسر کتاب مفصل خود حتی برای نمونه معلوم نمی کند که از چه مسیر و با کدام  یافته ی راه نما و روشنگر، به چنین برداشت هایی دست یافته است.   

«و نادر چون یک ساله شد مانند سه ساله در نظر می آمد و هم چنین روز به روز نهال وجود آن فرخنده مآل در چمن زندگانی آغاز بالیدن و نمایش نموده، چون به سن ده سالگی رسید، سوار مرکب گردیده، به شکار شیر و پلنگ و گراز می رفت و با طفلان که بازی می کرد، خود را سردار و پادشاه لقب نموده، طفلان را منصب حکومت و ایالت می داد و طرح جنگ و جدل مابین اطفال و همسران خود می انداخت. و هر گاه یکی ازآن ها فایق بر دیگری می آمد، قبا و کلاه خود را در عوض خلعت به او دادی و تکرار اوقات عریان به خانه می رفت که تمام رخوت خود را بخشیده بود. و والده اش او را از آن حرکت تحذیر و تخویف نموده، در معرض عتاب و خطاب در می آورد و بدان جهت اغلب اوقات رنجیده، آزرده خاطر به سر رمه و گوسفندان پدرخود که در آن ناحیه می بود، می رفت...». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۲۹) 

مولف مزبور با تکرار و پا در میانی این گونه تمجیدات مختص خرده خدایان افسانه ها، همان کودک زاییده شده در خانواری گم نام و فقیر را، در ۳ سالگی جبروت شش سالگان می بخشد و در ده سالگی به جای مکتب خانه و دو زانو نشستن برابر ملا راهی شکار شیر و گراز و پلنگ می کند، نادر را هم همانند کورش ازکودکی صاحب اطوارهای سرکردگی می گویند و وظیفه سرپرستی اطفال کوچه را به او می سپارند تا مناصب سیاسی و حکومتی را میان آنان توزیع کند و اگر لازم شد تا تنبان خود را هم برای دل خوشی به همبازی ها  ببخشد! آیا کدام جریان و ماجرایی شهامت و زهره گذر از چنین ترهاتی را به جای تاریخ مردم این سرزمین به این و آن بخشیده و اصولا چه گونه از وقوع این تفاصیل آگاه شده اند که جز با دیدار حضوری میسر نیست. 

«محمود دیگر درنگ را جایز نمی دید. گروه تشنه مال و مکنت را یک راست به سوی اصفهان حرکت داد و در منطقه گلون آباد که در چهار فرسنگی شهر قرار داشت به استقرار اردو پرداخت. داستان نبرد غم انگیز یا تلافی فریقین که در سال ۱۱۳۴ دراین ناحیه اتفاق افتاد مشهور است. لکهارت می نویسد چون صبح روز بلاخیز هشتم مارس ۱۷۲۲ آفتاب برآمد، دو لشکر یکدیگر را به دقت برانداز کردند. میان آن دو حقیقتا تضادی فاحش وجود داشت. ایرانیان نه فقط بر افاغنه فزونی داشتند بل که با البسه متحد الشکل و ساز و برگ اکثر سربازان آنان، همان قدر پرشکوه می نمود که از آن حریفان ایشان رنگ و روی رفته و چرک آلوده  سفر بود». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۴۰) 

بار دیگر مولف ما با پوشاندن رخت و لباس ژولیده بر پیکر سربازان دشمن زمینه نابودی و شکست آنان را می چیند. می خواهم در تصور خود یک داوطلب دفاع از مثلا تز دکترای خویش در گرایش تاریخ افشاریه را در برابر این سئوال ممتحنین قرار دهم که: علت شکست محمود افغان در جنگ اصفهان را چه می دانید؟ تا پاسخ بگیرد که علت لباس افغانان بود که بوی گند می داد.   

«محمود به این حدود قانع نبود که مردم وحشت زده اصفهان را قتل عام کند و هر فرد بالغی را که بیم حمل اسلحه با خود می برد، به دیار باقی فرستد. وقتی شایعه دروغ فرار صفی میرزا فرزند شاه سلطان حسین را به او دادند: وسوسه ی نفسانی او را به فکر دفع شاهزادگان انداخته، جمیع اولاد و احفاد خاقان مغفور را که صغیر و کبیر سی و یک نفر بودند، معروض تیغ جفا ساخته، نعش ایشان را به دار المومنین قم فرستاد».

این جا هم همان حکایت معمول و متداول است. سی و یک تن از شاه زادگان صفوی، چنین که می نماید شاید هم داوطلبانه و برای فرار از بوی بد و ظاهر از فرم و مد افتاده سربازان افغان، به نوبت و بی هیچ مقاومت خود را به شمشیر دشمن سپرده اند تا کار این جنگ که هوای مصفای اصفهان را خراب کرده بود، تمام شود. عجیب است که آدم های این جنگ تصویر شده در کتاب مورد نظر، دیدگاه غریبی دارند و از جمله خود می دانند که لیاقت جایگاه تسخیر شده را ندارند و در برابر هر دشواری فقط خنجر و شمشیر می کشند. بدین ترتیب اشغالگران عالم دو دسته اند: لایق اقدام به تجاوز و نالایقانی که دیر یا زود از کردار بی ثمر خود پشیمان می شوند. ابهام بزرگ در این شگرد نوین جنگی که بی توضیح مانده، ارسال بی دلیل و عجیب جنازه های مقتولین از اصفهان به قم، احتمالا برای متبرک کردن آن هاست.  

«نفرت مردم از فاتحی چنین قهار را حدی نبود، و او که شاید خود می دید بر جایی نشسته است که لیاقت آن را ندارد و تنها به زور سر نیزه و ایجاد خوف و وحشت، می خواهد بر جمع حکومت کند. دچار عدم تعادل روحی و اختلال مزاج شد. از دیدگاه جسمانی نیز قوایش به سرعت به تحلیل رفت. یک روایت این است که به بیماری فلج مبتلا شد و توان حرکت را از دست داد، و به روایت دیگر دچار بیماری برص گردید. لکهارت در تحقیق مفصلی نامه مورخ ۲۸ ژوئن یا ۹ ژوئیه ۱۷۲۶ نماینده ی شرکت هند شرقی انگلیسی را در اصفهان مستند می داند که اشرف پسر عم محمود با برخورداری از قرابت نسبی خود، او را خفه کرده است. به قول شیخ محمدعلی حزین وقتی که محمود از کشتار شاهزادگان صفوی فراغت یافت، در همان شب احوال منقلبی یافت: «دیوانه شد و دست های خود خائیدن گرفت و کثافات خود را خوردی و به هر کس دشنام و یاوه گفتی و در این حال بمرد». محمد محسن مستوفی تفصیل بیش تری دارد که محمود: جنونی به هم رسانیده که تمام گوشت بدن خود را کنده و نجاست خود را می خورد که چندین روز غذای آن مردود نجاست او بود. تا آن که بالاخره اشرف افغان که پسر عموی آن مردود بود او را خفه کرده، به جهنم واصل ساخته. خود به جای او نشست، آن مردود و مطرود را در کنار روخانه ی زاینده رود در مقبره ای که در حیات خود به جهت خود ساخته بود، دفن کردند. یک مرتبه خاک او را قبول نکرده، از قبر انداخته، مرتبه ی ثانی دوباره او را در همان مقبره در زمین دیگر دفن کرده اند در حال مقبره ی مزبور را خراب کرده اند و نعش آن مردود را اهل اصفهان بعد از تخلیه ی افغان بیرون آورده، سوزانیدند». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص 46)

چه می توان در اطراف این گونه تصاویر تاریخی نوشت که در آن هیچ واقعه ای تعریف و حتی تفسیر لازم را ندارد و از نقالی مرشدان حرفه ای نیز بی اساس تر است. ظاهرا محمود افغان پس از قتل عام شاه زادگان صفوی دچار انقلابات جسمی و روحی می شود و چندین روز پیاپی به جای غذا مدفوع خود را می خورده است. آیا می توان به عنوان هشدار و احتیاط چنین دگرگونی در مزه و مزاج را به قتل عام کنندگان در تاریخ تذکر داد؟! با این همه نمی دانیم مثلا اگر محمود به جای مدفوع خود، کباب سلطانی سفارش می داد حالا شاهد چه تحولی در تاریخ افشاریه می شدیم؟! این که به بهانه چنین تصاویری را برداشت از میراث مکتوب بنامند، آن گاه جای سئوال است که تکرار لفظ به لفظ مطالب میراث گذاران، حتی اگر به دنبال کشف بود و نبود آن ها هم نباشیم، جز برگرداندن خیالات این و آن درگذشته، به نام خویش، چه ضرورت و حکمتی دارد؟!

«معروف است که اشرف با اطمینان از این نکته که شاه سلطان حسین دگرباره سلطنت ایران را قبول نخواهد کرد، به نزد وی شتافت و تقاضا کرد که امر پادشاهی را متکفل شود. این ترفند البته زمینه ی مناسبی بود که هر آینه شاه مخذول، اندک واکنش مثبتی نشان دهد نسبت به قتل فوری او اقدام کند، ولی شاه معزول می دانست که حقه ای در کار است و از پذیرش امر سرباز زد. اشرف بلادرنگ در صدد برآمد که پیشنهاد را به خلف صدق شاه، تهماسب عرضه کند و راهی برای به دام افکندن مرد آواره بیابد». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۴۸)

در تنظیم چنین صحنه های نمایشی جز به قصد پرکردن صفحات بی تحرک تاریخ است که ناقد را از ورود جدی به این گونه مطالب معذور می دارد تا ابتدا از خود بپرسد در آن زمان کدام فرماسیون رفتاری مابین طرفین را، حالت جنگی می شناخته اند و چرا شاه سلطان حسین دشمن وارد شده در خوابگاه و سرسرای خویش را، که اخیرا ذریه او را قتل عام کرده بود، به جزای خود نمی رساند و به چاق سلامتی و والا منشی برگزار می کند؟! مگر مولف ما متنی برای سیاه بازی نوشته است؟!    

«اوضاع ملک به ترتیبی که ذکر آن ناگزیر است و باید مورد توجه قرارگیرد، آشفته بود. اشرف شهرهای اصفهان، شیراز، کرمان، سیستان، قومس، و بخش غربی خراسان را در تصرف داشت، اما هیچ کس نمی توانست ادعا کند که او کشور را اداره می کرد. سلطه ی او حتی در مساحت مزبور به شهرها و خطوط ارتباطی منحصر بود، ارتش وی، از قندهار که مسقط الراس شورشیان غلزه بود، و تحت حکومت حسین سلطان برادر محمود قرار داشت نیروی زیادی نمی توانست جذب کند و در داخله ی ایران هم، با وجود اخبار متواتریکه از کشت و کشتارها بر سر زبان ها بود، مردمی به همراهی او نمی شتافتند». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۴۹)  

در مسلک بنیان اندیشی اصل بر امکان اجرای این و آن رخ داد و حادثه تاریخی منطبق با وصفی است که در هر منبع مربوط اعلام می شود. چنان که در این جا به جد معترض می شویم که به زمان مورد بحث در این گزینه ها، بر اساس مستندات عرضه شده پیشین، هنوز رد پای شیراز نبوده است که به اقوال مکرر بنای آن شهر را به کریم خان زند سپرده اند.  

«نخستین رویارویی ها در محل ده ملای مهمان دوست اتفاق افتاد که نادر با منطقه از قدیم آشنایی داشت و نیروهای خود را نیز پیش از وصول اردوی اشرفی بدان جا راهنمون شده و سنگرهای مناسب تعبیه کرده بود. به تعبیر هانوی، مدتی بود که افغان ها بیش تر به کشتار ایرانی ها پرداخته و با آن ها جنگی نکرده بودند و اغلب نه با قدرت برتر و آشنایی بیش تر با اسلحه، بل که با نعره ها و حملات سخت آن ها را مجبور به فرار ساخته بودند. و چون در این هنگام اطمینان به پیروزی خود داشتند، به اشرف اصرار می کردند که حمله را آغاز کند». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۵۴)  

کسی را باید یافت که این سطور را لااقل تا حد تصور معمول صاحب معنا کند. این که افغان ها بدون جنگ مشغول کشتار ایرانیان بوده اند جز این که انجام کار را به تک تیراندازان سپرده باشند، روش دیگری شناخته نیست و چون در زمان مورد اشاره نهضت استفاده از تک تیر اندازان درنگرفته بود، با شرحی که در دنباله مطلب می خوانیم موثرترین سلاح جنگی افغان ها برای کشتار دشمن، نعره کشیدن بوده است.

«اشرف برای مقابله با نادر، به سوی مورچه خورت در شمال غربی اصفهان حرکت کرد و در نزدیکی آن اردو زد. نادر که شاه تهماسب را در تهران نشانیده و خود به همراه ارتشیان روز افزون اش به جانب نبردگاه می شتافت، توانسته بود نزدیک به چهل هزار نفر نیروی موثر تهیه کند». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۵۸) 

گمان دارم که متن فوق اعلام بی ارزشی کامل این گونه تاریخ پردازی هاست که قصد راه نمایی به مبانی را ندارد. به گمان من آن مولفی که به اشارات تاریخ ایران می پردازد ولی به شمای رسمی نقشه شهرهای ایران در قریب 160 سال پیش توجهی ندارد، مشغول اجرای نمایشی از دل بستگی های خویش است.   

«شاید دقیق ترین وصف حال ها را سیمون آوراموف، کنسول دولت روس درباره تهماسب، کرده باشد... آوراموف می نویسد: «تهماسب در ۱۳ اکتبر یا ۳ نوامبر ۱۷۲۶، درست یک هفته قبل از سقوط مشهد، به حسین قلی بیگ امیرزاده ی گرجی امر کرد تا قدری عرق پرمایه ی قفقازی معروف به «چخیر» به خدمت وی حاضر کند. حسین قلی بیگ پاسخ داد که موجود ندارد و تهماسب در نتیجه به خشم آمده، فریاد برکشید که وی ناگزیر به تهیه ی آن است. گرجی پس از لحظه ای تامل گفت: آوراموف فرستاده دولت روسیه قدری چخیر دارد و بعد افزود: اما نمی دهد! تهماسب که هنوز از خود بی خود بود، اظهارداشت که وی گردن آورموف را خواهد زد و بی درنگ به اردوی روس ها شتافته، بانگ برآورد که: کلیه روس ها باید غارت گردیده، گردن آنان زده شود. ماموران تهماسب به چادر آوراموف هجوم بردند و وی را یکتا پیراهن با پای برهنه به نزد شاهزاده آوردند. آوراموف به تصورآن که دم های واپسین حیات وی فرارسیده، خود را به پای تهماسب انداخت و طلب بخشایش کرد تهماسب گفت: تو از من نمی ترسی؟! آوراموف پاسخ داد: چه طور ممکن است که از اعلی حضرت نترسم؟ تهماسب در جواب اظهارداشت: پس اگر واقعا می ترسی پس چرا قدری چخیر حاضر نمی کنی؟ آوراموف که هنوز یکتا پیراهن بود، همان طور به سرای تهماسب برده شد. او، به مجرد ورود دید که تهماسب بر اثر افتادن در نهری، آغشته به گل شده است، تهماسب، از آن جا که خود مجبور شده بود، در پی آوراموف برود، سخت آزرده خاطر بود. خشمگین به وی گفت: خیلی کثیف شده ام، تقصیر این همه به گردن تست! آوراموف، فورا به چادر خود رفته و با قدری چخیر بازگشت و بالنتیجه حال تهماسب دگرگون شد. او سپس دستور داد مجلس بزمی آراسته شود و به رامشگران خود امرکرد تا آهنگ «بالالایکا» بنوازند. (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصرافشاریه، ص ۱۰۱)  

به راستی که تدارک و ترسیم چنین مناظر و باز خوراندن این گونه پس مانده های این و آن، که حتی معرف معتبری ندارند، استادی و نخبگی می خواهد. (ادامه دارد) 

 

نظرات 176 + ارسال نظر
آیدین قشقایی چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 07:50 ق.ظ

سلام به دوستان
انتظار می رود حاضرین در کلاس رعایت حرمت و شان و منزلت کلاس را بنمایند. استفاده از اسامی، جملات و عباراتی که در حد و شان یک بنیان اندیش نیست باعث منحرف شدن موضوع از جریان اصلی خود می شود و من یقین دارم کسانی که با اسامی و عناوین نامتعارف وارد بحث می شوند دشمنانی هستند در لباس دوست!!!
پس یقین بدانید که:
نره خر=گوساله=.... همان آنتی و دوستان همپالگی شان هستند که تحت عناوین سخیف وارد بحث می شوند و هدفی جز منحرف کردن بحث وبلاگ ندارند و متاسفانه بعضی از دوستان هم آب در آسیاب آنان می ریزند!!!!

خاخام منوخیم چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 08:09 ق.ظ

جناب خلیل- علیکم السلام ورحمه الله وبرکاته
آقا خلیل ما که بد نگفتیم که سزاوار این همه توهین باشیم و ایل وتبار ما را به کعب الاحمار(اگه ناراحت نشی الحمار را نیز برات تصحیح کردم )زیگزاگ بزنی.می خواستم بگم که آقا ما هرچه می گیم شما هم بلغور می فرمایید منظور بنده این بود این آقایان قالب شده به نام پیامبر همان خیل سیاسیون و تئورسن ها وبرنامه ریزها وعالیترین مقامات یهودی و اپوزسیون بابلیان بودند که اسلاوها را ترغیب به حمله به منطقه کردند واخلاف این حضرات بر وفق مانیفیست مستتر در آیات اللهی این به اصطلاح پیامبران کشتار بی رحمانه پوریم را به راه انداختند.مکاشفات جناب دانیال نبی که یادت نرفته ؟این گفتار به اصطلاح مقدس جناب ارمیا نبی پسر عم همسر جناب داریوش که یادت نرفته؟"بابل را چنان ویران کنیم که جغد هم در آن مسکن نکند"(نقل به مضمون).حالا به جای این که از این خاخام حقیر به جهت این آموزه ها تشکر کنی شروع کردی به توهین.ولی برادر برخلاف شما ما بر مرام ودادیانیم واز کلام در گستره محبت استفاده می کنیم وباز برای جلب رضایت شما می گوییم که عکس ات خیلی قشنگه ما که پسندیدیم ومیل تقرب با شما را داریم .نظرت چیست؟

abbas چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 09:15 ق.ظ

http://www.mideastimage.com/blog/?paged=2

abbas چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 09:31 ق.ظ

http://www.mideastimage.com/

مفلح اسماعیلی چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 10:45 ق.ظ

با سلامی گرم به حضور استاد بی همتا در طول تاریخ این مملکت اسلامی استاد شما در طول دهور زنده هستید وموت برایتان معنا ومفهو نخواهد داشت شما حتی از ارام گاهتان انسانهای روی زمین راهنمایی خواهید کرد استاد ارجمند مقداری عکس از قلعه ی پرتقالیها و از خرابه های مسجد ی در ان محوطه برایتان ارسال کردم ایا دریافت نمودید لطفاً راجع به عکسها اظهار نظر فرمایید

آقای اسماعیلی. با عرض تشکر عکس ها را دریافت کردم، با ذره بین حرفه ای هر کدام را جست و جو کردم و در عاقبت کار هیچ نکته ای نیافتم که آن چند دیوار خرابه را که بسیار کم تر از قرنی عمر کرده اند، به پرتقالی ها نسبت دهم و حتی خشتی را به رنگ پرتقالی هم نیافتم تا منباء تز پرتقالی فرض کردن آن دیوارک های فرو ریخته بدانم.

نره خر چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 10:46 ق.ظ

از هر ریشه زبان تورکی می توان ملیاردها ملیارد اسم و فعل و صفت و ... ساخت.زبان تورکی زبان 24 است به این معنا که از هر ریشه 24 حالت تصاعد می شود به عنوان مثال زبان تورکی 24 بعد دارد و از آنجایی که ما در 3 بعد گرفتاریم نمی توانیم بیش از 3 بعد دریافت کنیم و برای دریافت بیشتر ابعاد این زبان باید ابعاد خود را بیشتر کنیم-مثلا به آسمانها با سرعت نور برویم
همچنین تورکی زبانی است که دانشمندان گفته اند متعلق به تمامی موجودات آسمانی است و حتما دست کم خدا هم بدان سخن می گوید

khalil چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 11:31 ق.ظ

جناب خاخام منوخیم
سلام...
بنده با کسی که خداوند تا درجه نجاست کشیده برادر نیستم و لطفاً برادر خطاب نکنید.شما هم که با حاخام ها میل تقرب داشتید دیگر نیازی به کمک بنده نیست چون من با مدفوئین تجنب می کنم و می توانید جایگاهتان را در تونل های زیرشهری اداره آب و فاضلاب سئوال کنید.

حذف چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 12:28 ب.ظ

واکنشها به انتقاد تلویحی سردار سابق سپاه از آیت الله خامنه ای
انتقاد تلویحی حسین علایی، رئیس پیشین ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از آیت الله علی خامنه ای بازتاب قابل ملاحظه ای در رسانه ها داشته است.
آقای علایی در یادداشتی به مناسبت سالگرد انتشار مقاله ای علیه آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، در روزنامه اطلاعات در دی ماه ۱۳۵۶ صراحتا نامی از آیت الله خامنه ای نبرده، ولی اشاره های او تردیدی باقی نمی گذارد که مخاطب اصلی اش کیست.
طرفه این که این مقاله در همان روزنامه باسابقه اطلاعات چاپ شده که حالا مدیر مسئول آن نماینده رهبر ایران است.
او در ابتدای این یادداشت توضیح می دهد که چاپ مقاله "ارتجاع سرخ و سیاه" در شماره ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ روزنامه اطلاعات که "توسط یک سناتور مورد اعتماد اداره می شد"، چگونه به اعتراض طلاب حوزه علمیه قم، سرکوب مرگبار آن توسط حکومت محمدرضا شاه پهلوی، راهپیمایی های دوره ای برای قربانیان این کشتار و در نهایت خروج شاه از ایران ظرف یک سال منجر شد.
آقای علایی سپس احتمال می دهد که شاه، نویسنده کتاب "پاسخ به تاریخ"، پس از خروج از کشور با این سوالات دست و پنجه نرم می کرده است:
۱-اگر در واکنش به حضور مردم در مجالس ترحیم فرزند امام خمینی سعه صدر به خرج می ‌دادم و با مقاله توهین‌آمیز که نویسنده آن داریوش همایون وزیر اطلاعاتم با اسم مستعار بود، مردم را تحریک نمی ‌کردم، بهتر نبود؟
۲- اگر پس از انتشار مقاله در روزنامه حکومتی، اجازه پاسخ به آن مقاله را در همان روزنامه می دادم حکومتم دوام بیشتری نمی ‌یافت؟
۳- اگر به مردم معترض اجازه راهپیمایی مسالمت‌آمیز را می دادم و آنها را متهم به اردوکشی و زورآزمایی خیابانی نمی ‌کردم، مساله خاتمه نمی ‌یافت؟
۴- اگر به مأموران دستور می ‌دادم که به تظاهر کنندگان تیراندازی نکنند و هوشمندانه و با تدبیر آنها را آرام کنند، نتیجه بهتری نمی ‌گرفتم؟
۵- آیا اگر به جای حصر کردن بعضی از بزرگان در خانه‌هایشان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دوردست و زندانی کردن فعالان سیاسی، باب گفتگو و مراوده با آنها را باز می ‌کردم، کار به فرار من از کشور می ‌انجامید؟
۶- اگر به جای اتهام زدن به مردم که خارجی‌ها عامل تحریک شما هستند، به شعور جمعی آنها توهین نمی ‌کردم حالا خودم مجبور بودم به خارجیها پناه ببرم؟
۷- آیا اگر به جای متهم کردن مخالفان خودم به اقدام علیه امنیت کشور، وجود مخالف را می ‌پذیرفتم و حتی آن را قانونی تلقی می ‌کردم و برای آنها حق قائل بودم نمی توانستم بیشتر برمسند قدرت باقی بمانم؟
مخاطب کیست؟
آیت الله خامنه ای در ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ در اولین واکنش علنی به اعتراضهای میلیونی علیه نتایج اعلام شده دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض، خواست به "اردوکشی و زورآزمایی خیابانی" پایان دهند.
او همچنین در سخنرانی های مختلف این اعتراضها را فتنه ای خواند که دستگاه های اطلاعاتی خارجی طراحی کرده و آقایان موسوی و کروبی در آن نقش ایفا کرده اند، اتهامی که این دو رهبر معترض قویا رد کرده اند.
سرانجام در ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹ آقایان موسوی و کروبی بازداشت خانگی شدند. مقامهای قضایی ایران بارها تاکید کرده بودند که هرگونه برخورد با رهبران مخالفان دولت تنها با نظر آیت الله خامنه ای صورت می گیرد.
آقای علایی در سالهای جنگ هشت ساله ایران علیه عراق از فرماندهان سپاه بوده ولی حالا در کسوت پژوهشگر و صاحب نظر سیاسی فعالیت می کند.
حسین باستانی، تحلیلگر امور سیاسی ایران در بی بی سی می گوید: "حسین علایی پس از تشکیل نیروی دریایی سپاه، اولین فرمانده آن در زمان جنگ بود و بعد هم به مقام مهم ریاست ستاد مشترک سپاه رسید و حتی پس از بازنشستگی در چند سال پیش، از سپاه جدا نشده و از مدرسان برجسته دانشگاه امام حسین سپاه بوده و همواره مورد احترام بسیاری از فرماندهان و پیشکسوتان سپاه بوده است. در نتیجه وقتی چنین یادداشتی را می نویسد، باید آن را مهم تلقی کرد."
حسین علایی در جریان اعتراضهای دو سال پیش نیز یادداشتی انتقادی در واکنش به قتل محسن روح الامینی در بازداشتگاه کهریزک نوشت. آقای روح الامینی پسر مشاور محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه بود که در تظاهرات ۱۸ تیر بازداشت شد ولی سپس جنازه او را به خانواده اش تحویل دادند.
'لبیک به نوری زاد'
هر چند یادداشت تازه حسین علایی در روزنامه اطلاعات چاپ شده، ولی در وب سایتهای مختلف طرفداران و مخالفان رهبر ایران بازتاب داشته است.
عمده مخالفان آیت الله خامنه ای این یادداشت را لبیک آقای علایی به محمد نوری زاد، فیلمساز منتقد، ارزیابی کرده اند.
در ماه های اخیر آقای نوری زاد که قبلا در روزنامه کیهان مقاله می نوشت، اقدام به انتشار نامه هایی سرگشاده علیه آیت الله خامنه ای کرده و به او نسبت به عواقب سرکوب معترضان و بدرفتاری ماموران امنیتی سپاه و وزارت اطلاعات هشدار داده است.
آقای نوری زاد در پانزدهمین نامه سرگشاده خود در ۲۲ آذر از شماری از شخصیتهای برجسته در داخل و خارج از ایران، از جمله آقای علایی خواسته بود به نهضت نگارش نامه به رهبر جمهوری اسلامی ملحق شوند.
این فیلمساز در آن نامه خطاب به آقای علایی نوشته بود: "اگربخواهم جانم را در رکاب یک پاسدار حقیقی فدا کنم، آن یک نفر شمایید. گرچه امثال شما فراوانید و شکرخدا ذخیره های سلامت برای فردای کشور بشمار می روید اما من شخصاً شما را پاسداری فهیم، تیزبین، اهل مطالعه، منصف، مردمی، پاک، جنگ دیده، جهان دیده، به روز، مومن، صبور و اهل مدارا یافته ام. اینها که برشمردم مگر کم سرمایه است؟"
'سردار بریده و عقده ای'
هر چند هنوز رسانه های اصلی محافظه کار واکنشی به این یادداشت آقای علایی نشان نداده اند، اما بعضی از وب سایتها و وبلاگهای طرفدار آیت الله خامنه ای آن را محکوم کرده اند.
سایت خبری ندای انقلاب این فرمانده سابق سپاه را "بریده" از انقلاب معرفی و او را با شمر، قاتل امام سوم شیعیان، مقایسه کرده است.
در مطلب این سایت ادعا شده است: "با بررسی سوابق حسین علایی که امروز در نقش یک ضد انقلاب ظاهر شده، می توان به علت این همه کینه او از نظام پی برد. او سابق بر این به علت سوسابقه ای که باعث درگیری و آسیب رساندن به نیروهای مسلح شده بود، از مجموعه نیروهای مسلح اخراج شد و این همان جایی بود که نقطه آغاز عداوت نامبرده با نظام قرار گرفت. علایی حتی در ماجرای مسئولیت ساخت مصلی در سالهای گذشته آنچنان پرونده نامطلوب اقتصادی از خود بر جای گذاشت که چاره ای جز برکناری وی باقی نماند!"
این سایت تندرو افزوده است که برادر آقای علایی، به نام جواد، "از منافقین تواب بود که در ماجرای کوی دانشگاه در تیر ۱۳۷۸ نقش بسیار فعالی داشت که از قضا مورد حمایت برادر بزرگتر نیز قرار گرفت!"
وب سایت رجانیوز نیز مطلب نویسنده وبلاگ آهستان را چاپ کرده که در آن آمده است: "وقتی کسی چشمش را می‌بندد و ساختار معیوب، استکباری، استبدادی، کودتایی، نامشروع و غیر مردمی رژیم پهلوی را با جمهوری اسلامی مقایسه می‌کند، یعنی کور است. حالا اسمش نخبه باشد، یا غیر نخبه. سردار باشد یا غیر سردار."
این نویسنده همچنین آقای علایی را به داشتن "عقده" متهم می کند و می نویسد: "اگر انصافی در کار بود، حسین علایی هرگز به بهانه قیام ۱۹ دی (که در اعتراض به اهانت روزنامه اطلاعات به امام خمینی بود) جمهوری اسلامی را با رژیم شاهنشاهی آن‌هم در روزنامه‌ اطلاعات مقایسه نمی‌کرد!"
هر چند با وجود این گونه انتقادها، یادداشت آقای علایی هنوز در وب سایت روزنامه اطلاعات قابل دسترس است، اما وب سایت خبرآنلاین پس از بازنشر، آن را از میان محتوای خود حذف کرده است.
آقای علایی یکی از نویسندگان بخش وبلاگ سایت است که گفته می شود وابسته به علی لاریجانی، رئیس مجلس و از فرماندهان سابق سپاه است.
'پاسداران حامی فتنه'
تاکنون چندین بار مقامهای بلندپایه جمهوری اسلامی اذعان کرده اند که معترضان انتخاباتی ایران در میان فرماندهان و اعضای سپاه هواداران و همفکرانی دارند.
یک هفته پیش علی سعیدی، نماینده رهبر ایران در سپاه، در جمع گروهی بسیجی با اشاره به میرحسین موسوی و مهدی کروبی گفته بود: "برخی می گویند چرا موسوی و کروبی را محاکمه نمی کنند؟ دلیلش این است که آنها حریم و یک عده هوادار دارند که من نمی توانم اسم هواداران آنها را ببرم."
همچنین در اوایل دی ماه سعید قاسمی، یکی دیگر از فرماندهان پیشین سپاه، گفته بود: "در جریان فتنه خیلی‌ها ساکت بودند؛ از خودی‌ها گرفته تا حوزوی‌ها و برخی سردار‌ها."
در مرداد ماه ۱۳۸۹ نیز محمد علی جعفری، فرمانده سپاه، به حمایت بعضی از نیروهای تحت امرش از معترضان اذعان کرده بود.
آقای جعفری در پاسخ به این پرسش که چرا با "پاسداران حامی فتنه" برخورد نشده، گفته بود: "خیلی از ابهامات رفع شده و آنها قانع شدند که حرکت اشتباه بوده و این بهتر از برخورد فیزیکی و حذف است."
آیت الله خامنه ای میرحسین موسوی و مهدی کروبی و حامیان عالی رتبه آنها را "خواص بی بصیرت" لقب داده است و در مقابل آقای موسوی و کروبی گسترش حمایت از معترضان در لایه های سپاه را نشانه فراگیر بودن جنبش اعتراضی در ایران توصیف کرده اند.






بشار اسد: با خواست مردم از قدرت کناره‌گیری می کنم
بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، نیروهای ضد دولتی را به از بین بردن هویت این کشور متهم کرده است. آقای اسد در جریان سخنرانی که روز سه شنبه ۲۰ دی ( ۱۰ ژانویه ) که از تلویزیون این کشور بطور مستقیم پخش شد، گفت که او برای تامین امنیت سوریه با مشت آهنین با مخالفانش برخورد خواهد کرد.
آقای اسد در این سخنرانی گفت که از پیشنهادات مربوط به حضور تمامی "جناح های سیاسی" در دولت استقبال می کند.
رئیس جمهوری سوریه تاکید کرد که او " با خواست مردم حکومت می کند. و اگر از قدرت کناره گیری کند، مطابق با خواست مردم این کار را خواهم کرد."
آقای اسد همچنین افزود بیشتر مردم سوریه خواستار اصلاحات هستند، اما به خیابانها نمی روند و قوانین را نقض نمی کنند.
در حالی که اعتراض مخالفان دولت در شهرهای مختلف ادامه دارد، آقای اسد در این سخنرانی گفت:" وجود توطئه خارجیان در جریان حوادث سوریه بر همگان روشن است."
رئیس جمهوری سوریه در این سخنرانی که به طور مستقیم از تلویزیون این کشور پخش می شد، اظهار داشت:" قدرت های منطقه ای و بین المللی در تلاشند تا سوریه را بی ثبات کنند."
بشار اسد حوادث ده ماه گذشته سوریه را تاسف بار خواند واز آن به عنوان "آزمونی دشوار" برای این کشور نام برد.
ماه گذشته، سازمان ملل متحد اعلام کرد که بیش از ۵۰۰۰ نفر از زمان شروع اعتراضات در سوریه در ماه مارس سال گذشته کشته شده اند.
سرکوب معترضان سوری به دست نیروی های دولتی ، با محکومیت جهانی روبروشده و آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم هایی را علیه این کشور به اجرا گذاشته اند.
با ادامه اعتراضات در شهرهای مختلف سوریه، گروهی متشکل از ۱۶۵ ناظر اتحادیه عرب به این کشور رفته اند تا بر نحوه اجرای توافقنامه صلحی که ماه گذشته میلادی با دولت سوریه امضا شد نظارت کنند.
اتحادیه عرب خواستار خاتمه خشونت ها ، خارج شدن سلاح های سنگین از شهرها و آزادی تمامی زندانیان سیاسی شده است.
اتحادیه عرب پیشتر دراقدامی بی سابقه، عضویت سوریه را در واکنش به سرکوب معترضان در این کشور به حال تعلیق درآورده و تحریم هایی را علیه سوریه و مقام های این کشور اعمال کرده است.
حمله به ناظران اتحادیه عرب
براساس گزارش های دریافتی، درجریان حمله گروهی از معترضان ناشناس به کاروان ناظران اتحادیه عرب که عازم شهر لاذقیه بودند، دو نفر مجروح شدند.
این دو که تبعه کویت هستند پس از این حادثه به بیمارستان منتقل شدند.
نبیل عربی، دبیر کل اتحادیه عرب، ضمن محکوم کردن این حادثه گفته است که دولت بشار اسد مسئول حفظ سلامت و امنیت این ناظران است.
آقای اسد در سخنرانی روز سه شنبه در دانشگاه دمشق، ضمن انتقاد از کشورهای منطقه گفت:" تعجب می کنیم که چرا کشورهای عرب در کنار سوریه نایستاده اند."
رئیس جمهوری سوریه در عین حال اظهار داشت که تا زمانی که کشورهای عربی به تمامیت ارضی سوریه احترام بگذارند، درهای سوریه به روی هر گونه راه حلی از سوی جهان عرب باز خواهد بود.
آقای اسد در عین حال انجام اصلاحات شتابزده را در پاسخ به اعتراضات جاری در این کشور رد کرد.
رئیس جمهوری سوریه گفت:" ما باید زمینه های بروز بحران و روند تحولات آن را مورد بررسی قرار دهیم و سپس دست به اصلاحات بزنبم."
وی افزود :" نباید اصلاحات خود را بر پایه های این بحران بنا کنیم."
در همین حال شورای ملی سوریه، بزرگترین تشکل مخالفان، سخنان اسد را باعث افزایش خشونت ها دانسته است.







هیأت‌های اجرایی وزارت کشور صلاحیت مطهری و کاتوزیان را رد کردند
هیأت‌های اجرایی منتخب وزارت کشور ایران در نخستین مرحله بررسی صلاحیت نامزدهای نمایندگی دوره بعدی مجلس این کشور، صلاحیت تعداد زیادی از نمایندگان منتقد فعلی مجلس را رد کرده‌اند.
گزارش رسانه های ایران حاکی است که علی مطهری، حمیدرضا کاتوزیان، علیرضا محجوب، علی عباسپور تهرانی، فاطمه آجر لو، عباسعلی‌نورا، پیمان فروزش، قدرت الله علیخانی و داریوش قنبری از جمله رد صلاحیت شدگان هستند.
دلیل رد صلاحیت بسیاری از این نمایندگان هنوز اعلام نشده است، اما آقای مطهری و آقای فروزش گفته اند که رد صلاحیت آنها به استناد بندی از یکی از مواد قانون انتخابات بوده است که اعتقاد و التزام به اسلام، قانون اساسی و ولایت فقیه را برای نمایندگی مجلس الزامی می کند.
در همین حال محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس ایران، رد صلاحیت نمایندگان اصولگرای منتقد دولت را توسط هیأت های اجرایی "تنگ نظرانه" خواند.
آقای فروزش هم گفت که دلیل واقعی رد صلاحیت خود و سایر نمایندگان منتقد دولت را، تلاش برای طرح سئوال از رئیس جمهور در مجلس می داند.
اما مرتضی تمدن، استاندار تهران انتقادات مطرح شده را رد کرد و گفت: "تمام مراحل در هیأت اجرایی انتخابات به صورت قانونی انجام شده و تعیین صلاحیت ها در جهت منافع نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است".
به گفته او، نمایندگان رد صلاحیت شده ۴ روز فرصت دارند که در مورد تصمیم هیأت های اجرایی به شورای نگهبان شکایت کنند.
همزمان گزارش ها از تأیید صلاحیت تعداد از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس، از جمله محمدرضا تابش، محمدرضا خباز و محمد حسین مقیمی توسط هیأت های اجرایی حکایت دارد.
تصمیم نهایی در مورد رد یا تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات را شورای نگهبان می گیرد.
فهرست نهایی نامزدهای احراز صلاحیت شده توسط شورای نگهبان قرار است دو هفته دیگر اعلام شود.
انتخابات دوره بعدی مجلس ایران روز ۱۲ اسفندماه برگزار خواهد شد.







آمریکایی‌ها دوباره یک کشتی ایرانی را نجات دادند
کشتی های آمریکایی برای دومین بار در روزهای اخیر، گروهی از دریانوردان ایرانی را نجات دادند.
وزارت دفاع آمریکا امروز سه شنبه ۲۰ دی (۱۰ ژانویه) اعلام کرد که یک کشتی گارد ساحلی آمریکا در شمال خلیج فارس شش سرنشین یک کشتی کوچک باربری ایرانی را که موتور آن آتش گرفته بود نجات دادند.
به گفته پنتاگون، یکی از نجات یافتگان دچار سوختگی شده بود.
این واقعه، اوایل صبح سه شنبه به وقت محلی اتفاق افتاد.
جورج لیتل، سخنگوی پنتاگون گفت که معلوم نیست کشتی گارد ساحلی آمریکا چگونه باید دریانوردان را به کشورشان باز گرداند.
روابط میان ایران و آمریکا تنش آلود است و به ویژه در هفته های اخیر به دلیل مانور دریایی ایران در دریای عمان و هشدارهای مقامات نظامی ایران علیه حضور کشتی های جنگی آمریکا در آب های منطقه خبر ساز بوده است.
دولت های غربی از جمله آمریکا، همچنین نسبت به هشدار ایران مبنی بر احتمال بسته شدن تنگه هرمز در صورت تحریم نفتی یا حمله به این کشور واکنش نشان داده اند.
ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا مستقر در منطقه تأکید کرده است که اجازه مسدود شدن این تنگه را توسط ایران نخواهد داد.
با این حال روز پنجشنبه گذشته یکی از ناوشکن های نیروی دریایی آمریکا ۱۳ ماهیگیر ایرانی را که همراه کشتی شان گروگان گرفته شده بودند از دست دزدان دریایی نجات دادند.
دولت ایران اقدام روز پنجشنبه نیروهای آمریکایی را اقدامی "انساندوستانه و مثبت" توصیف کرد و از آن استقبال کرد، اما در عین حال تأکید کرد که از نظر حکومت ایران، برای تأمین امنیت آب های منطقه نیازی به حضور نیروهای نظامی فرا منطقه ای در خلیج فارس و دریای عمان وجود ندارد.







ترکیه چهار کامیون ایرانی 'حامل اسلحه' را توقیف کرد
مقام‌های گمرک ترکیه روز سه‌شنبه، دهم ژانویه، چهار کامیون را که از ایران راهی سوریه بودند، توقیف کرده‌اند.
یکی از مقام‌های محلی ترکیه گفته است که ظن آن می‌رود محموله این کامیون‌ها تسلیحات نظامی باشد.
رسانه‌های ترکیه گزارش داده‌اند که این کامیون‌ها در یکی از گذرگاه‌های مرزی بین ترکیه و سوریه و پس از آن متوقف شدند که پلیس ترکیه گزارش‌هایی را درباره محموله مشکوک این کامیون‌ها دریافت کرد.
گفته شده است که محموله این کامیون‌ها مصادره شده است و تعدادی کارشناس از آنکارا راهی محل توقیف این کامیون‌ها، شده‌اند.
نفیسه کوهنورد، خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی در استانبول می‌گوید که هنوز جزییات زیادی درباره توقیف این کامیون‌ها منتشر نشده است، ولی مقام‌های رسمی اعلام کرده‌اند که هر چهار کامیون توقیف‌شده، پلاک ایرانی داشته‌اند.
خانم کوهنورد می‌‎گوید که ظاهرا این کامیون‌ها به دستور وزارت امور خارجه ترکیه متوقف شده‌اند، ولی هنوز تردیدهایی درباره وجود سلاح در بارشان وجود دارد و گفته می‌شود که بعد از بررسی‌های کارشناسان اعزامی به منطقه، در این باره اطلاع‌رسانی خواهد شد.
خبرنگار بی بی سی فارسی می‌گوید که مقامات وزارت امور خارجه ترکیه در پاسخ به پیگیری‌های او در باره توقیف این کامیون‌ها ابراز بی‌اطلاعی کرده‌اند و گفته‌اند که بعد از کسب جزئیات بیشتر می‌توانند در این باره اطلاعیه صادر کنند.
این اولین باری نیست که ترکیه محموله‌هایی را که گفته می‌شود از ایران راهی سوریه بودند، توقیف می‌کند. ترکیه در اوایل فروردین امسال اعلام کرد که محموله یک هواپیمای ایرانی را که به مقصد سوریه در حرکت بود، به دلیل نقض تحریم‌های سازمان ملل متحد ضبط کرده است.
گزارش شد که این هواپیمای ایرانی روز شنبه، ۲۹ اسفند (۲۰ مارس)، وادار به فرود در فرودگاه دیاربکر در جنوب شرقی ترکیه شده است.
نفیسه کوهنورد، خبرنگار ما در استانبول با اشاره به توقف یک هواپیمای دیگر در ترکیه می‌گوید: "جنگنده‌های ارتش ترکیه در دو مورد هواپیماهای باربری ایران را مجبور به فرود در فرودگاه دیاربکر کرده‌اند که از داخل یکی از این هواپیماها سلاح پیدا شد."
او می‌گوید: در کنفرانسی خبری که روز سه‌شنبه، دهم ژانویه در استانبول برگزار شد، ترکیه رسما اعلام کرد که پیش از این، دو کامیون دیگر ایرانی هم در همان نقطه مرزی با سوریه (که کامیون‌های اخیر در آنجا توقیف شده‌اند) متوقف شده و بررسی‌ها نشان داده است که آنها حامل بمب و سلاح گرم هستند.
ترکیه در اعتراض به برخورد دولت سوریه با مخالفان بشار اسد در این کشور، تحریم‌هایی اقتصادی و نظامی علیه سوریه اعمال کرده است و توقیف این کامیون‌ها در مرز با سوریه در راستای همین تحریم‌ها ارزیابی می‌شود.






انتقاد عرب‌ست از ارسال پارازیت توسط ایران
شرکت گرداننده ماهواره عرب ست، در عربستان سعودی، از ایران به دلیل ارسال پارازیت روی سیگنال‌های این ماهواره انتقاد کرد.
بنا به گزارشها، عرب ست اعلام کرده که "ایران پارازیت‌هایش را از دو منطقه در خاک این کشور ارسال می‌کند."
بخش مونیتورینگ بی بی سی نیز در همان روز سیگنال‌های پارازیت بر ماهواره عرب ست را مشاهده کرده است.
شبکه های تلویزیونی الجزیره، بی بی سی عربی، فرانسه ۲۴ و شبکه‌های دیگری که برای خاورمیانه برنامه تولید می‌کنند، روی فرکانسی قرار دارند که بر آن پارازیت انداخته شده است.
در اثر این پارازیتها، ایستگاه‌های رادیویی ماهواره ای نیز تحت تاثیر قرار گرفتند که شامل سرویس جهانی بی بی سی در بخش انگلیسی و عربی نیز شده است.
در همین حال اپراتور عرب ست و پان عرب در قطر نیز دریافت پارازیت در ۱۰ ژانویه را تائید کردند.
الجزیره به دلیل ادامه ارسال پارازیتها، فرکانس جدیدی را برای دریافت برنامه‌هایش تعیین کرده است.
این در حالی است که پیشتر شبکه العربیه به نقل از یک منبع که نخواست نامش فاش شود، اعلام کرده بود که در اوایل دسامبر سال گذشته، پارازیت دریافت کرده است و به همین دلیل فرکانس جدیدی را به خدمت می گیرد، اما در اوایل ماه‌جاری این شبکه مجدد اعلام کرد که با مشکلات مشابهی مواجه شده است.
این اولین باری نیست که حکومت ایران به ارسال پارازیت روی شبکه های ماهواره ای متهم می شود، اتهامی که این کشور حاضر به پذیرش آن نیست.
ارسال پارازیت روی برنامه های تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی کمی پس از آغاز برنامه های ویژه این شبکه برای پوشش اخبار انتخابات ریاست جمهوری این کشور از ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ آغاز شد و کارشناسان ماهواره با ردیابی اختلالات ارسالی، تایید کرده اند که مرکز پارازیت اندازی در خاک ایران واقع است.
از آن زمان، ارسال پارازیت روی برنامه های بعضی تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان و غیر فارسی زبان به طور متناوب ادامه داشته و به خصوص هنگام وقوع برخی تحولات سیاسی مرتبط با مخالفان دولت شدت گرفته است.
نهادهای بین المللی از جمله اتحادیه اروپا از ایران خواسته اند به این کار پایان دهند. ایران یکی از دشمنان بزرگ آزادی مطبوعات در جهان شناخته می شود.







علیرضاـ1 چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 01:18 ب.ظ

سلام استاد عزیز

دلیل اینکه خشایار شاه روی جام اسم خودشو نوشته کشف شد.!!!!!!!

کانال pmc سه شنبه 20 دی ماه

ایرانیان باستان هرگز در لیوان های یکدیگر آب نمی نوشیدند و اب دهان خود را بر زمین نمی ریختند

آقای علیرضا-1. کاملا منطقی است. حتی در اسناد تاریخی ضبط است که همراه هر ایرانی یک کاسه دار مخصوص هم بوده است. فقط هنوز وضع کاسه دار این کاسه دارها معلوم نیست. دانشمندان معتقدند که هر ایرانی فقط حق داشته است صفی به طول 1 کیلومتر کاسه دار در پشت سر خود جمع کند و الی آخر...

احمد چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 01:44 ب.ظ

اقای خاخام منو خیم
صحبت لو دهنده شما در باره عکس و تصویر اشخاص مارا به یاد مناظره تلوزیونی بعضی از حضرات انداخت.

محمد چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام.
دیشب حوالی ساعت 11رادیو فرهنگ گوش می دادم مورخ برنامه می گفت؛گیتار و شش تار رو ایرانیهای دربار امویان به اسپانیا بردند و موسیقی چیپسی و فلامینگو ریشه های ایرانی داره...
همچنین می گفت پیانو همون چنگه که به صورت خوابیده استفاده میشه ؛ در کل ریشه ی تمامی سازها و موسیقی های دنیا رو ایران می دونست!
می گفت اراک رو گرجی ها 200 سال پیش بنا نهادند و خود گرجی ها هم ایرانی تبارند!
می گفت توی جیرفت نقشهایی پیدا کرده اند که روش عکس اژدهاست و قدمت اون اشیا بیش از نمونه ی چینیه بنابراین اژدها و فرهنگ اژدهایی از ایران به چین رفته!
ریشه ی تمامی آیینهای هندو و بودا و ... رو ایرانی می دونست.
لغت بیمار رو متشکل از بی (بدون) + مار (همون حیوان) می دونه و معنای اون یعنی کسی که مار (یعنی نماد حیات) نداره!(خوب کسی که حیات نداره دیگه زنده نیست که مریض باشه!!)

تا کی باید ایرانیان گرفتار چنین یاوه هایی باشند؟!
چه کسی جلوی چنین حماقتی می ایستد؟!

ساده دل چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 07:44 ب.ظ


سلام بر همراهان بنیان اندیش

جناب خلیل

سوتفاهم شده
این خاخام منوخیم بیچاره به شوخی نام خاخام بر خودش گذاشتته
وگرنه چه خاخامی ،چه کشکی ،چی دوغی؟


شمعون چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 08:17 ب.ظ

خاخام عزیز. بی خیال. این ها نمی گیرند.

ثمین چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 09:15 ب.ظ

اقای پورپیرار سلام. نظر شما در مورد افزایش قیمت دلار در این روزها چیه؟ به نظر شما این هرج و مرح ها تا کی به ادامه خواهد داشت؟ و به نظر شما تنها راه یا راه های برون رفت از این هرج و مرج چه می تواند باشد. خبری از جزوه ناریا نشد؟

سید مرتضی عرب زاده چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 10:11 ب.ظ

سلام استاد
خسته نباشید
مثل همیشه عالی و ریز بین هستین
سوالی داشتم: در سیستم اعداد رومی نمیتوان اعداد چهار هزار و بالاتر رو نمایش داد. آیا این به آن معنی نیست که نیازی به اعداد بزرگتر نداشتن؟ یعنی جمعیتهای چند هزاری بی معنی بودن؟

آقای عرب زاده. منظورتان از سیستم عدد نویسی رومی چیست؟ شاید ان کد گذاری بر حروف برای نمایش اعداد است که مثلا حرف ایکس را سمبل عدد ده فرض کرده اند؟

خاخام منوخیم پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 08:54 ق.ظ

استاد عزیز سلام علیکم .اگر صلاح دیدید نمایش بدهید.


آقای احمد
واقعا" ایشون به سبب برقع برنکشیدن به عمد خود را در گذر فتنه گری سوداگرایانه ای گذاشته و تندی کلام ناز آلود ش (بخون خرکی) هم نه از سر ناسازگاری وتجنب که از دعوت پنهانی و تظاهر به بی اشتهایی است که روال جاریه وطبیعی لعبتکان خط بر نزده ازخواستگاه تحاشی ونفت بر آتش مفتون ریختن است.به قول ضرب المثل عرب" یشتهی ویستحی".

جناب شمعون.چشم بی خیالش می شم اما خیلی سخته
وسخت تر از اون اینه که به یکی بگی "سلام" در جواب بگه "سلام وکوفت"آیا این تن خارش نمیکنه ؟خودش سفارش نمی کنه؟دلش نمخواد بزنیش زمین وگوشت کوبش کنی؟ولی چشم بی خیالش می شم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 11:40 ق.ظ

سلام
آقای پورپیرار یعد از اشغال عراق از تمدن عظیم بابل اشیایی بی نظیر و فوق العاده زیبا از گاوصندوق بانک مرکزی عراق پیدا شده است نمی دانم آنها را دیده اید یا نه؟
قابل توجه کسانی که عربها را فاقد تمدن و فرهنگ می دانستند و می دانند

تصاوبر آن اشیاء را ندیده ام ولی از تمدن کهن و برتر بابل با خبرم. سقوط بابل به دست وحشیان مزدور یهود، که اینک هخامنشی می نامند، به وجه حیرت اوری با لشکرکشی اصحاب و اتحاد مشرکین به عراق و سقوط آن سرزمین تاریخی از هر نظر همسان است.

عارف محب الله پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 12:21 ب.ظ

به خواست خداوند الان سه روز است که عملیات Operation Desert Storm رو علیه شیطان آغاز کرده ام و در هر یک از کامنتهای خودم نقاط ضعف شیطان / پورپیرار / رو هدف قرار داده ام . این کامنت گذاری های روزانه 50 تایی و مملو از نور و دانایی به اذن خدا تا 10 اسفند ادامه خواهد داشت که روز ورودم به این وبلاگ است . و بعدش برای فروپاشی کامل این وبلاگ دعا خواهم کرد .
امیدوارم در پایان این جنگ فرهنگی توانسته باشم به اذن خدا همان خسارتی که امریکا در جنگ خلیج فارس به صدام حسین وارد کرد منم به همان اندازه به حیله های شیطان خسارت واردکرده باشم .

عارف محب الله پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 02:00 ب.ظ

شیطان :
به وجه حیرت اوری با لشکرکشی اصحاب و اتحاد مشرکین به عراق و سقوط آن سرزمین تاریخی از هر نظر همسان است.

................................................

صدام حسین خودش را یک بخت النصر تجسم می کرد و سرانجام با خواست خداوند به عاقبت بخت النصر دچار شد .
خداوند به کوروش پادشاه فارس وحی کرد که به بابل حمله کند و بابل را با خاک یکسان کرده و خانه ی الله را در اورشلیم بازسازی کند .
به همین ترتیب خداوند به جورج بوش دقیقا مثل کوروش وحی کرد که به عراق حمله کند و صدام حسین را ساقط کند. و صدام هم دقیقا با خواست خداوند به عاقبت بخت النصر دچار شد . و یکی دیگر از وعده های توراتی خداوند محقق شد .
به خاطر همینه که در وحی خداوند به جورج بوش ذره ای شک ندارم . چونکه خداوند قبلا به کوروش هم چنین وحی کرده بود .
هر کس که با قوم برگزیده ی بنی اسرائیل دشمنی کند، خداوند احساس ترس از نابودی و احساس خطر رو به قلبش نازل می کنه . و همین احساس ترس و خطر هم
باعث میشه که اون شخص دیوانه بشه و برای عدم نابودی تدبیر کنه، یا مثل هیتلر و صدام به کشورهای اطرافش حمله کنه و یا مثل جمهوری اسلامی برای خودش بمب اتم بسازه و یا مثل شیطان یادداشت اسلام و شمشیر 50 رو نصب بکنه .
تا بدین وسیله از خودش در برابر نابودی محافظت کنه . چون احساس ترس را خداوند بر وجود او غالب کرده .
و همین تدبیر شون هم بهانه ای میشه برای جامعه ی بین المللی که به او حمله کنند و او را از بین ببرن . والله خیر الماکرین .

محمد پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 02:40 ب.ظ

عارف محب الله ، می خوری یا می بری؟!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 04:09 ب.ظ

آیت الله خمینی قم فروردین 1343:

«اى مردم ! اى عالم ! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل . این ملت ما نیست ، این روحانیت ما نیست ، دین ما اقتضا مى کند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم ، قرآن ما اقتضا مى کند که با دشمن اسلام هم پیوند نشویم در مقابل صف مسلمین . ما این حرف ها را مى زنیم ، ارتجاع هست این آقا؟! بیایید، خوب بیائید بنشینید ببینیم کجاى این ارتجاع است . شما که به قول خودتان ، مملکت سابقه دار 2500ساله دارید و هى مى نازید به استخوان هاى پوسیده اى که رفته اند و از بین رفته اند و در مقابل اسلام مى خواهید استخوان ها را از زیر خاک در آورید، شمائى که اینقدر مى نازید به این استخوانهاى پوسیده و ملت سابقه دار کذا و کذا، حالا این آخر عمرى آمده اید با اسرائیل هم پیوند در مقابل احکام اسلام ، در مقابل مسلمین ؟»

gg پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 04:52 ب.ظ

وقتی یکی از معجزات قرآن باعث مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی می شود

وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ

خداوند در سوره "تین"(انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دین‌پژوه می‌گویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوه‌های همه چیز تمام است و کلکسیونی از املاح و ویتامین‌ها دارد؛لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است.
اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است. قصه از این‌جا شروع شد که یک گروه پژوهشی ژاپنی، در بین مواد خوراکی به دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزان کم، درمغز انسان و حیوانات تولید می‌شود. این پروتئین، کاهش دهنده کلسترول خون ومسئول تقویت قلب و شجاعت انسان است و بازتولیدش بعد از ۶۰ سالگی تعطیل می‌شود.
ژاپنی‌ها فهمیدند این ماده فقط در انجیر و زیتون موجود است و برای تأمین آن، باید انجیر و زیتون را به نسبت یک به هفت مصرف کرد.
بعد از ارائه این نتیجه یکی از قرآن پژوهان مصری نامه‌ای به این تیم تحقیقاتی می‌نویسد و اعلام می‌کند که در کتاب مقدس مسلمانان، خداوند به انجیر و زیتون در کنار هم قسم خورده.
نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون نیز هفت بار !!در قرآن آمده است.

رضا.م پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 05:13 ب.ظ

با سلام
باور نوشته های شما ابتدا برام سخت بود.چون نمیخواستم خرافات پوسیده ای که یک عمر بهش اعتقاد داشتم رو زیر سئوال ببرم. ولی اگر هرکس با منطق و بدون تعصب مطالب شما رو بخونه به حقیقت پی میبره.

آقای رضا.م. به صف بنیان اندیشان خوش آمدید.

ساده دل پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 09:27 ب.ظ


تصویری از دستگیری راهزن ها در سالهای دور
http://www.chopogh.com/content/detail_17123.html

طالب حقیقت پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 09:52 ب.ظ

با سلام.

ضمن تشکر از آقای عابدی و با اجازه استاد و دوستان، شروع به کار دوباره ی انجمن را اعلام می کنم.

http://forum.naria.ir/index.php?topic=324.0

امیدوارم، شاهد استقبال دوستان و پویایی انجمن باشیم.

آقای طالب حقیقت. بسیار مبارک است و خسته نباشید. پیشنهاد من این که یک بانک اطلاعاتی مصور از مانده های قدیم و جدید هر یک از ورودیه ها، با دعوت عمومی برای جمع آوری، آماده کنیم. مثلا فایلی برای نقش رستم و یا برای تهران و میدان نقش جهان و مسجد شیخ لطف الله و غیره. به گونه ای که بتوان در هر بررسی به تصاویر آن رجوع داد.

ساده دل پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 09:53 ب.ظ

سلام بر استاد گرانمایه و همراهان بنیان اندیش


ریشه اصطلاح "قمپز درکردن"
قمپز ( در اصل قپوز) نام توپی است که عثمانی‌ها در سلسله جنگ‌هایی که با ایران داشته‌اند مورد استفاده قرار می‌دادند.

این توپ اثر تخریبی نداشت چرا که در آن از گلوله استفاده نمی‌شد و فقط از باروت و پارچه‌های کهنه که با فشار درون لوله توپ جای می‌دادند تشکیل شده بود. هدف از استفاده آن ایجاد رعب و وحشت در بین سپاهیان و ستوران بوده است. در جنگ‌های اولیه بین ایران و عثمانی، این توپ نقش اساسی در تضعیف روحیه سربازان ایرانی داشت ولی بعدها که دست آنها رو شد، دیگر فاقد اثر اولیه بود و هر گاه صدای دلخراش این توپ به صدا در می‌آمد، سپاهیان می‌گفتند: نترسید، قمپز در کردند.

http://parsine.com/fa/pages/?cid=35725


کدام جنگ؟ جنگ با ارتش فرضی
ایران سوت و کور؟

آقای ساده دل. این فقط گوشه کوچکی از آن تاریخ ساختگی است که از ابتدای اصطلاحا صفویه تا انتهای مثلا زندیه بیش از ۱۰۰ جنگ داخلی و منطقه ای را ثبت کرده است.

یکی پنج‌شنبه 22 دی 1390 ساعت 11:04 ب.ظ

آقای پورپیرار شما پیش گو هم هستید که ما خبر نداشتیم!
خدایی شکستن بت تاریخ پر از دروغ ایران هم انرژی و هم صبر بسیار زیادی می خواد که شما دارید.
با مطالبتون حال می کنم.موفق باشید.

ساده دل جمعه 23 دی 1390 ساعت 12:00 ق.ظ


تجربه غور در مباحث تاریخی نشان داده هرگاه درخصوص مطلبی تناقضات فراوان و منازعات و جدلهای تمام نشدنی وجود داشته باشد،ان مطلب از بیخ و بن کذب است





آیا امیرکبیر از سفارت بریتانیا در خواست پناهندگی کرده­ بود؟
http://parsine.com/fa/pages/?cid=55819




کدام امیر کبیر؟!

سید مرتضی عرب زاده جمعه 23 دی 1390 ساعت 09:33 ق.ظ

سلام استاد
بله منظورم همونکه فرمودین.
در سیستم اعداد رومی حداکثر عدد قابل نمایش 3999 است که میشه MMMCMXCIX و مثلاً 4000 قابل نمایش نیست. این یعنی نیازی به اعداد 4000 و بالاتر حس نمیشده.

مگر نمی توان به جای 4000 نوشت MMMM نقص این سیستم آن است که صفر مستقل را نمی شناسد.
I II III iV V VI IIV IIIV IX X
این ترتیب نگارش از 1 تا 10 است.

!!! جمعه 23 دی 1390 ساعت 12:47 ب.ظ

نویسنده: توحید به علیرضا جمعه 23 دی1390 ساعت: 8:58

بسم الله الرحمن الرحیم

در مورد فورووم،
جدا عرض میکنم آنجا جای شما نیست. چون نه زبان Early Semitic را بعنوان مادر گنجینه زبانهای وحی یعنی (عبری و عربی) پذیرفته اید، نه به تورات و دست نخورده بودن آن ایمان دارید.
------------------------------------------------------
آقای علیرضا ، چند روزی است تصمیم به مطالعه بیشتر در مورد زبان پسا نوحی گرفته ام چون اوغات فراغتم بیشتر شده . بنده کسی نیستم که به چیزی پیشاپیش و بدون «تحقیق» ایمان بیاورم . یکبار در مورد قرآن منتقدانه تحقیق کردم و به وحی بودن و عدم تحریف آن ایمان اوردم . شاید حالا پس از چند ماه بحث با شما که آشنایی بهتری با زبان کتب مقدس دارید وقت آن باشد در مورد تورات هم تحقیق کنم . همچنین خود من به این نتیجه شما رسیده ام که نمی توان قاموس کلمات وحی را از قاموس متداول معانی لغات که ارثی است و دچار تغییر و تحول می شود بدست آورد و باید منبع مستقلی برای آن وجود داشته باشد .

بنا براین دوست دارم در مورد زبان «پسا نوحی» هم تحقیق داشته باشم که آْیا این زبان به راستی و از همه جوانب می توانند چنین منبع مستقل و موثقی باشد یا خیر .

در ضمن یک سوال من را کامل پاسخ ندادید ، شما کتاب «اسباط» را چگونه پیدا کرده اید ؟ یعنی از چه زمانی اسم این کتاب را شنیدید و از وجودش مطلع شدید و دقیقا کی این کتاب را از نزدیک مطالعه کردید ؟

پیروان این کتاب در کدام کشور هستند و چه دینی دارند ؟ آیا در مورد نسخه عبری آن اطلاعی دارید و در آخر اینکه چگونه می توان آن را پیدا و مطالعه کرد ؟

با تشکر . موفق باشید.

آقای !!!. در ضایع و بی ارزش بودن تورات های کنونی کافی است به متنی توجه کنید که در سفر پیدایش برای خداوند خانواده و پسرانی قائل است. آیا چنین توراتی را می توان نازل شده ای از آسمان و اصیل شناخت؟!

ساده دل جمعه 23 دی 1390 ساعت 05:51 ب.ظ


استاد
منظورم امیرکبیر فرضی از نوع همان دشمن فرضی بود

وقتی درباره شخصیت او اینگونه تناقض و جدلهای بی پایان وجود دارد،نمیتوان به وجودش باور داشت آن هم با آن توصیفات دبدبه کبکبه و یال و کوپالش


درسی است که از بنیان اندیشی گرفتم

انشاءالله آثار ارزشمند شما در سطح گسترده تری در دسترس قرار گیرند و موجب هوشیاری مردم ما شوند تا از کنار هر تناقضی به راحتی نگذرند و هر خزعبلی را باور نکنند

آقای ساده دل. یهودیان و مرکز کنیسه در دو قرن اخیر برای تخریب فرهنگ و ایمان و تاریخ مسلمین سرمایه عظیمی را به کار انداخته اند که به نظر می رسد در برابر سعی مومنانه و با حوصله بنیان اندیشان، تمام آن تحرک و جولان در میدان دروغ آن ها به فلج فکری و اسنادی تبدیل شده است. بنا بر این و در حالی که با دخالت و سعی و توصیه یهود هیچ میکروفن رسمی در اختیار نداریم وضعیت کنونی که موجب ریزش روزانه در میان پیروان جعل است، خود به معنای پیروزی ما در دوران کوتاه ده ساله است. سال کار ست.
برای باور به بازگشت اهل کتاب پیشین، یعنی یهود و نصاری، به فرماسیون هستی ماقبل دریافت کتب آسمانی، کافی است توجه کنید که لااقل با ده دلیل می توان تحریفات تورات و انجیل های کنونی نسبت به متون آغازین آن ها را اعلام و اثبات کرد.

طالب حقیقت جمعه 23 دی 1390 ساعت 06:18 ب.ظ

سلام.
پیشنهاد خوبی است جناب استاد. به امید همکاری دوستان.

آقای طالب حقیقت. دوستانی که وقت و توان و علاقه لازم را
داشته باشند می توانند همانند گذشته در وبگردی بین المللی مطالب و تصاویر پنهان مانده ای را بیابند که تمامی ان ها داده های جدید در موضوع تاریخ و فرهنگ ایران را تایید می کنند. و فقط لازم است که آن ها را سازمان دهیم. موفق باشید.

سلام شنبه 24 دی 1390 ساعت 12:58 ق.ظ

سلام استاد.
یکی از دوستان که آثار شما را به سفارش بنده مطالعه کردند و فیلمها را هم دیدند ضمن پذیرش تمامی ادعاهای شما یه سوالی پرسید از من که نتوانستم جواب بدهم:
چرا با توجه به سرمایه عظیمی که یهود در ۲۰۰-۳۰۰ سال گذشته برای انحراف تاریخ خرج کرده و اکنون که توسط شخصی مثل آقای پورپیرار در حال پنبه شدن هست اقدام به حذف فیزیکی ایشان نکرد؟!! کاری که در طول ۱۰۰ سال اخیر مثل آب خوردن بر روی خیلی از متفکرین و انقلابیون و ... انجام داد!!

ممکنه از زبان خودتون جواب سوال را بدونیم؟
با تشکر فراوان

جواب این سئوال را باید از مراکز مربوطه در جمهوری اسلامی بپرسید.

مهستی شنبه 24 دی 1390 ساعت 01:52 ق.ظ

سلام استاد .

نظر شما در باره آخرین مقاله ی وبلاگ تعبد چیست ؟

http://zxcv1125.blogfa.com/

آیا می توان مطابق با مستدلات نویسنده ی مقاله ما نماز خود را به زبان مادری بخوانیم تا در درک قرائت آن کمتر دچار مشکل شویم ؟ آیا می توان در نماز به ذکری غیر از آیات قران پرداخت ؟

مرسی

خانم مهستی. این قضیه ای در فقه است و نظریات مختلفی در باب ان گفته شده که استفاده از زبان بومی برای ادای بندگی خداوند را بدون اشکال می داند. می دانید که کار من دخالت در مراتب و مقوله های فقهی نیست.

محمد اوجال شنبه 24 دی 1390 ساعت 02:53 ق.ظ

(با اجازه استاد)

«اوصاف شهر عظیم و قلعه قدیم تبریز» در «سیاحت نامه اولیاء چلبی» منتسب به قرن 17 میلادی: (صفحات 272 به بعد فایل پی دی اف موجود در آدرس زیر)
http://www.ensani.ir/fa/content/161287/default.aspx

«نام این شهر در زبان مغولی "تیوریس" ودر زبان دری "تیوریز" و دهقانان تاوریز و در زبان فارسی تبریز می گویند. یعنی تب را می ریزد. حقیقتا یک نفر مریض تب دار اگر به این شهر وارد شود و از آب گوارا و هوای لطیف این شهر استشمام کند، از تب خلاص می شود. موسس این شهر هارون الرشید خلیفه عباسی است...»

«اوصاف جوامع و مساجد تبریز: در تبریز 320 عدد مسجد و جوامع قدیم و جدید است که بعضی از آنها یادگار سلاطین ماضیه است و بعضی را خانان و سلاطین ایرانی و بعضی را وزرای آل عثمان ساخته اند...»

«... غیر از این مساجد که ذکر شد، 19 باب مسجد دیگر هست که دارای هزاران تعریف و توصیف است لیکن اهالی شهر در این مساجد راغب به نماز جماعت نیستند، فقط وقت اذان گفتن بعضی ها به مسجد آمده ، پس از گزاردن نماز فوری خارج می شوند...»

«مکاتب اطفال: در این شهر به قدر 600 دارالتعلیم هست... تکیه دروایش: 160 عدد تکیه درویش هست که مشهورتریت آنها تکیه شمس تبریزی (است)... ..... سقاخانه ها: 1040 عدد سقاخانه هست که بنای آنها مزین و بسیار عالی ساخته شده است... ..... عمارات اعیانی: به قدر 1070 دستگاه عمارات اعیانی در این شهر هست... کاروانسراهای این شهر: به قدر 200 باب کاروانسرای بزرگ و کوچک در این شهر هست... چارسو و بازار دکان این شهر: جملتان در حدود 7 هزار دکان در این شهر هست، بسیاری از آنها به طرز حلب ساخته شده، جمیع امتعه و کالاها در این بازار به فروش می شد. تیمچه های بزرگ دارد. کبار تجار در آنجا تجارت و کاسبی می کنند. یک تیمچه بسیار عظیم هست که مثلش در جائی نیست... ..... علمای طب: هزاران طبیب جراح کحال و فصاد در این شهر هست اما اهالی چندان محتاج به این طبقه نیستند و با طبیب سر و کاری ندارند. اغلب علماء و حکماء طب در کواهها با علفیات و دانستن خواص آنها مشغولند. ...»

«چاه های این شهر: در تبریز غیر از نه عدد قنات، 7 هزار عدد چاه آب هست که اغلب اهالی از آن چاهها استفاده می کنند... حمام های این شهر: 21 باب حمام در این شهر هست...»

مطلب فوق در نسخه اصل (ترکی) «سیاحت نامه اولیاء چلبی»:
http://www.archive.org/stream/evliyaelebisey02evliuoft#page/235/mode/2up

. . . . .

استاد، به راستی که یادداشت 250 «ایران شناسی بدون دورغ» به تنهایی برای به آب شستن این هذیانات و مهمتر از آن، به زباله دان فرستادن شخص موسوم به "اولیاء چلبی" و به سیاحتنامه اش کافی است!
بد نیست (با اجازه) کمی هم در باره خود این جناب "اولیاء چلبی" و "سفرنامه اش" بخوانیم تا معنای به زباله فرستاده شدن وی و اثرش بهتر آشکار شود (گرچه بنیان اندیشان مدتهاست که چنین آثار و تواریخی را به راهی زباله دان کرده اند!):

«اولیا چلبی‌ (1611-1682 میلادی؛ 1020 ـ 1094 هجری قمری) در دهم محرم سال 1020 هجری در منطقه «اون قاپانی» در شهر استانبول به دنیا آمد، همانجا به مدرسه ‌رفت و از پدرش درویش محمد ظلّی‌، خط و تذهیب و نقاشی را فرا گرفت‌. پدرش جواهرچی قصر بود و از این جهت‌ فردی محترم به شمار می آمد. نیای اعلای آنها به احمد یسوی‌، صوفی مشهور می رسد. ...

[چگونگی آغاز به جهانگردی]

... به نظر می رسد که اولیا از همان زمان سیاحت را دوست می داشت و به دلیل‌آن که از پدر و دوستان پدرش مطالبی در باره بلاد مختلف شنیده بود، هوس سیاحت در سر داشت‌. ..... وی بیست ساله بود که سفرش را از استانبول آغاز کرده و هرآنچه را که در آنجا دیده آن را ثبت کرد.
یکبار در خواب پیامبر (ص‌) را دید. وقتی خواست دست پیامبر ببوسد، رفت بگوید «شفاعت‌» یا رسول الله‌، از لرزش‌ گفت‌: «سیاحت‌ یا رسول الله»‌. (!!!!!!) پس از آن که خوابش را برای برخی از معبران گفت و آنان تأکید کردند که او اهل سیاحت خواهد شد، و وی کارش را با این داستان آغاز کرد. این نکته‌ای است که خود او در سیاحتنامه‌اش آورده گرچه قدری متفاوت ‌با این حکایت است.
...
اولیا چلبی تمامی آناتولی‌، خاورمیانه‌، قفقاز، سودان‌، صحرای عرب تا شمال حبشه‌، روم اروپایی‌، آلبانی‌، رومانی‌،مجارستان‌، وین‌، آلمان‌، هلند، بوسنی هرزگوین‌، دالماچیا، جنوب روسیه و تمامی مناطق عرب را گردش کرده و آنچه را دیدنوشت‌. چلبی در سال 1682 در استانبول درگذشت‌، اما محل دفن او روشن نیست‌(!!!!!)»

[سیاحت‌نامه اولیاء چلبی‌]

« سیاحت‌نامه اولیاء چلبی‌ """مهم‌ترین و مفصل‌ترین سفرنامه‌ای""" است که در دوره عثمانی در نیمه دوم قرن یازدهم هجری (قرن هفدهم میلادی) نوشته ‌شده و حاوی خاطرات سفر نویسنده از سرزمین‌های وسیعی است که آن زمان در اختیار دولت عثمانی و گاه خارج از سلطه ‌آن دولت بوده است‌. """این اثر ارزشمند""" بارها به ترکی عثمانی و لاتین چاپ شده. ... از این سفرنامه‌، بخش کوتاهی که به تبریز و شهرهای‌اطراف آن اختصاص دارد و مربوط به سال 1050 است‌، توسط مرحوم حاج حسین نخجوانی ترجمه و به فارسی منتشر شده‌است (تبریز، 1338 ش‌، 41 صص‌.) اما تا آنجا که می دانیم‌، اطلاع و متن بیشتری از این """دایرة المعارف شگفت""" که به نوعی می‌توان آن را با """سفرنامه شاردن""" مقایسه کرد، در فارسی ارائه نشده است‌. مطالعه همان بخش که مربوط به شهرهای مختلف‌آذربایجان از جمله مراغه و تبریز و غیره است‌، نشان می دهد که """این اثر تا چه اندازه اهمیت دارد""".
منبع:
http://www.historylib.com/site/SViewDocument.aspx?DocID=652&RT=List

آقای اوجال. ضمن تشکر از زخمات شما هیچ تردید نکنید که تمام بله تمام سیاحان مدعی دیدار از ایران، قبل از دورانی که به انقلاب مشروطه معروف شده به کلی و از بنیان دروغ و جعل واضح است. مثلا وقتی سیاحی مدعی توقف در تهران و یا حاکمی مانند کریم خان ادعای تصرف آن را دارد و صد سال پس از زمان آن ها هنوز تهرانی وجود ندارد، ناگزیر باید هر یک از این دروغ بافته ها را به مزبله سرازیر کرد.

رضا.م شنبه 24 دی 1390 ساعت 03:36 ق.ظ

من خیلی تمایل دارم در مورد جعل در آثار معماری تحقیق کنم.اگر امکان دارد مطالب و پستهایی که در این مورد گذاشتید رو معرفی کنید.

آقای رضا.م. به فهرست مقالات در سایت w3.naria.ir
رجوع کنید.

سلام شنبه 24 دی 1390 ساعت 10:33 ق.ظ

استاد با سلام مجدد
منظور حضرتعالی که فرمودید:
جواب این سئوال را باید از مراکز مربوطه در جمهوری اسلامی بپرسید.
یعنی اینکه از طرف نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی حفاظت میشوید؟؟!! در صورتیکه یکی از دوستان بنده که د بار حضرتعالی را در انتشارات کارنگ ملاقات کرد به من گفتند شما را بی واسطه و خیلی راحت میشه ملاقات کرد و درب انتشارات کارنگ همیشه به روی مخاطبین بازه

آقای سلام. هیچ یک از این زیاده گویی و در واقع فضولی ها ربطی به نیمه ساخت بودن تخت جمشید ندارد.

khalil شنبه 24 دی 1390 ساعت 02:52 ب.ظ

با سلام به استاد عزیز و تمامی بنیان اندیشان

اقوام کوچ کرده به منطقه پوریم زده آیا قبل از نقل مکان مسلمان بودند یا که در این خاک به اسلام ایمان آوردند؟

آقای خلیل. صبر !

محمد اوجال شنبه 24 دی 1390 ساعت 03:21 ب.ظ

با سلام

به هنگام عضویت در فوروم سایت ناریا، "تصویر امنیتی" قابل مشاهده نیست و به این خاطر امکان عضویت وجود ندارد. لطفا دوستان ذیربط بررسی کنند.

ممنون

ساده دل شنبه 24 دی 1390 ساعت 03:31 ب.ظ

با اجازه استاد ارجمند

جناب سلام

آنها از مطرح کردن نام استاد هم میترسند و با نقض روال ثبت منابع در ویکیپدیا،از ترس رجوع مخاطبین به اصل مقالات آدرس را لینک نمیدهند
هم اندیشی در ویکیپدیا شده بود تا صفحه نام ایشان را حدف کنند!! نمیدانم ادرس بحثها بر روی منابع را در ویکیپدیا پس از اتمام برمیدارند یا خیر، شاید اگر جستجو کنید آدرسش را پیدا کنید

با این اوصاف ایا میایند دست به کاری زنند که در گل مانند حمار گیر بیفتند؟پیامدهای صدمه زدن به استاد میتواند وضعیت بدتری را برایشان ایجاد کند

میدانند که اگر به ایشان دست بزنند عجز و فلاکت خود را بیشتر نشان داده و باعث ایجاد کنجکاوی در میان مردم شده و آثار ایشان را پر رونقتر کرد اند
حالا حمار بیار باغالی بار کن!

مسئله بسیار ساده است

آقای ساده دل. ویکی پدیا فقط کاسه گدایی گوگل برای تیغ زدن مردم است.

عزیز شنبه 24 دی 1390 ساعت 03:31 ب.ظ

قدیمی‌ترین نسخه قرآن در موزه حج بریتانیا به نمایش گذاشته می‌شود

http://www.mehrnews.com
/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1508971
استاد در صورت امکان نظر خودرا مرحمت کنیید. ممنونم

به چند دلیل روشن نسخه ارائه شده تولید جدید و برای سرکیسه کردن شخص و یا موزه و مجموعه داران ساخته اند.
۱. کتابت ان با خط عرب در قرن اول و دوم است.
۲. در قرون اولیه قرآن به صورت مجموعه دیده نشده و بیش تر اوراق ازاد است.
۳. ظاهرا این قرآن بر کاغذ نوشته شده که در قرون نخست هجری و در دوران درازی قرآن نگاری ها بر پوست بوده است. زیرا نه فقط هنوز کاغذ تولید نمی شد، بل اصولا کاغذ توان مقاومت در برابر پوسیدگی ، بیش از ۳ قرن را ندارد. و بالاخره شوه ترمیم و جلد گذاری بر ان کاملا غیر حرفه ای است و چند مورد دیگر.... فقط خدا کند که آیات را کم و زیاد و مغلوط ننوشته باشند.
و چند ناهماهنگی دیگر...

سلام شنبه 24 دی 1390 ساعت 08:52 ب.ظ

جناب ساده دل. عمر استاد انشاالله دراز باد و سایه شان بالا سر ما ولیکن با این حال فکر کنم که کنیسه و کلیسا ریسک بزرگی کرده اگه مثل شما فکر کنه.
با این حال امیدوارم مثل شما فکر کنند.استاد که چیزی از تخت جمشید و پاسارگاد و .... تا ۳۰۰ سال پیش برای ارباب کنیسه نذاشتند و با خاک یکسانشون کردند.
از نوع نوشته استاد اینطور داره بوش در میاد که حقایق بس تلخ و ساختار شکن و غیر قابل هضمی در راهه که نوشته های قبلی و یادداشتهای گذشته در برابر آن ناچیزند. تنها حس کنجکاوی قوم یهود از اینکه استاد دیگه چی میدونند باعث شده تا الان حذفشون نکنند. با تشکر

علیرضاـ۱ یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 07:51 ق.ظ

سلام استاد عزیز

دوست داشتم مقاله های از شما در باب انحراف شدید تاریخ نویسان عرب ،یونان،چین و رد پاهای دستکاری روس ها در تاریخ منطقه خود و همسایگانشان ببینم .

پذیرفتن انحراف و تحریف در ایرانی که مورخ ملی ندارد قابل پذیرش است ولی در مورد یونان و .... بسیار جای تامل و تفکر دارد. و رسیدن به چنین جوابهای پرده از حقایقی بزرگتری برخواهد داشت.

برقرار باشید .

آقای علی رضا-1. یادداشت های قلم را بخوانید.

مسعود سنجری یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 09:47 ق.ظ

پس با این حساب ملاک اثبات شریف بودن یک انسان این است که حذف فیزیکی بشوند!!!!!!! عجب روزگاری است!!!!!

khalil یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 11:14 ق.ظ

سلام استاد
آن قدیمی‌ترین نسخه قرآن هنوز رنگ سفید کاغذ را بر خود حفظ کرده و اوراق آن هنوز مواج هستند معلوم می شود که با بخاری چیزی نمناک کرده اند تا ساختار نمونه قدیمی داشته باشد . به قول شما چند ناهماهنگی دیگر...

آقای khalil. ریش این حقه بازی ها درآمده است. نوشتن با خط قرن اول بر ماتریال قرن دهم هجری!

علیرضاـ۱ یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 01:35 ب.ظ

تاریخ تحلیلی صدر اسلام
محمد نصیری
تدوین :فم دفتر نشر معارف ۱۳۹۰

بدین ترتیب علی (ع) با اگاهی از کشته شدن خود مشتاقانه برای نجات جان مقتدای خویش و تقدیم جان بر ایمان در بستر پیامبر خفت و رسول حق روانه هجرت شد . ص۹۹

سوره مبارک بقره ایه ۲۰۷

برخی از مردم از جان در راه رضای خدا در میگذرد(مانند علی ع که در ان شب توطئه در بستر پیغمبر خوابید)
و خدا نسبت به (چنین) بندگان مهربان است.

علیرضاـ۱ یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 01:54 ب.ظ

تاریخ تحلیلی صدر اسلام
محمد نصیری
در سرزین حجاز قبیله هایی از قوم یهود زندگی میکردند که خود را فرزند اسحاق و اسراییل و برتر از اعراب میدانستند .محققان یکی از علل مهم مهاجرت این قوم به این سرزمین را مسئله انتظار منجی موعود و پیامبری که عهدین به نام وویژگی هایش اشاره کرده میدانند. .خداوند در قران میفرماید یهودیان و مسیحیان پیامبر گرامی را میشناختند .
ص۱۱۵ـ۱۱۶
سوره مبارکه (بقره (۲)۸۹)
و چون از نزد خدا کتاب اسمانی (همچون قران) که کتاب(تورات) ایشان را تصدیق میکرد برای (هدایت)انها امد و پیش از بعثت رسول انها خود بر کافران فتح و غلبه میطلبیدند ولی ان گاه آنچه را میشناختند (یعنی همان پیغمبرموعود) برایشان آمد، باز به او کافر شدند ،(و نعمت و وجود اورا ناسپاسی کردند)پس (خشم و) لعنت خدا بر گروه کافران باد !

خودم5 یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 02:29 ب.ظ

ژاژخایی های بی پیوست شما هماره تیشه بر ریشه ایران آریایی ما زده است،هشتار می دهم که دست از این نیرنگ و پژوریدن و شامتالگی بردارید و به مردم آریایی بپیوندید.
اگر به چنین زبغولیدگی هایی پیگیری دهید ما هم دست به کار خواهیم شد.
(سخنان من یک واژه ی تازی هم ندارد)

دست به کار شوید.

علیرضاـ۱ یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 02:47 ب.ظ

استاد محترم
ممنون میشوم اگر منابع و ماخذ کتابهای شعبانی و رجبی و ....که در طی این تحقیقات نقد میشود را بیاورید بلکه بیشتر بدانیم ..
از انجا که قرار است مطلبی از قلم نیوفته انتظار داریم تمام مولفین اصلی مورد بحث قرار بگیرند.

منابع شان از نظر تعداد زیاد است راه آسان فراهم کردن نسخه ای از کتاب ایشان است.

خاخام منوخیم یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 03:46 ب.ظ

http://zxcv1125.blogfa.com/comments/?blogid=zxcv1125&postid=155&timezone=12600&p=1

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد