حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

داستان حیات 6

عمده تغییر انتقال قطب شمال و جنوب قدیم زمین به نوار مرکزی و نزدیک به خط استوای جدید، ذوب سریع میلیاردها میلیارد تن آب ذخیره در هزاران هزار کوه یخ و اقلیم پهناور قطبی بود که ارتفاع امروزین برخی از آن ها به سه هزار متر می رسد، رخدادی که به سرعت  سطح آب در آن چاله بزرگ را بالاتر کشاند.



این جا به جایی، طبیعتا و از زاویه دیگر ناحیه استوایی قدیم را به قطب های امروزین فرستاد که تخمیر مقدار غیر قابل محاسبه ای از چوب جنگل های گرمسیری قدیم، سیبری و تایگا را به بزرگ ترین گنجینه زیر زمینی ذغال سنگ و مخزن کلان ترین معدن تحصیل شده و دست نخورده ذخایر گاز جهان تبدیل کرده است. به علاوه یافت شدن بقایای گاه کاملا سالم مانده جانوران گرمسیری در نواحی قطبی از گرفتار شدن و انجماد سریع آن ها در چنان سرمای ناگهانی و شدیدی خبر می دهد که گاه حتی فرصت فاسد شدن نیز نداشته اند. شبکه مستند تلویزیون جمهوری در ساعت هفت و نیم روز پنج شنبه چند هفته قبل فیلمی از یافت شدن بقایای فاسد نشده بچه فیلی در قطب شمال نشان داد که بسیار آگاهی دهنده و شاهد روشنی در صحت برداشت های این بررسی بود. پیش از این هم در اوائل دهه نود میلادی یک هیئت روسی در قطب شمال جسد فیلی را کاملا و چندان سالم مانده یافتند که سرپرست هیئت مدعی شد از گوشت آن استیک ساخته و خورده است.  



بدین ترتیب و مقدم بر ورود به مبحث جدید و با عرضه تصویر بالا باید نخست مختصری از زندگی جانوری در نواحی گرمسیری کهن و بالاخص خصوصیات دایناسورهای منقرض شده را بررسی کنیم. این عکس فسیل استخوان ساق پای یک دایناسور به بلندای بیش از دو متر است که تخمین وزن حیوان را تا حدود 80 تن بالا می برد. اداره و دوام چنین وزنی روزانه به 20 تن غذا نیازمند است که مطلقا از طریق گوشت خواری تامین نمی شود.



و این تابلوی باز سازی سفالین دایناسورهایی است که بخش یا تکه ای از فسیل استخوان های شان به دست آمده است که شمار عمده ای از آنان گردن زرافه ای دارند که گیاه و برگ خواری آنان را توضیح می دهد.



مسلم است که چنین گردنی امکان تحرک عادی در میان درختان را باطل و تعقیب گربه سانان تیز پا را برای شکار غیر ممکن می کند وانگهی دایناسورها پنجه و دندان های مناسب و خنجری برای نگه داشتن و دریدن شکار ندارند.                                                               

                                             

 


گروه منقار دار دایناسورها هم جز از فضولات و دانه ها و میوه های جنگلی امکان تغذیه دیگری ندارند و بدین ترتیب دایناسورها را می توان و باید حیواناتی گیاه خوار شناخت که در محیط گرمسیزی و جنگل های انبوه به وفور و با تنوع بسیار در دسترس داشته اند.



اینک برگ دیگری از داستان حیات را خواندیم که فرصت را برای ورود به حاصل این برآوردها فراهم تر می کند. (ادامه دارد)

داستان حیات 5


تصویر کنونی زمین علاوه بر نمایش مکان آن گودال به هوا پریده، که موجب سرعت گرفتن پروسه انجماد پوسته و جا به جایی زمین و درهم ریزی مدارات آن شد، شاهد نشانه های دیگری است که با صراحت تمام از عبور آن دنباله دار سرگردان و عواقب آن خبر می دهند.

 



این نقشه گستره شنزارهای جهان از شمال آفریقا تا صحرای گبی در چین است. به شمایل و فورم جغرافیایی و خمش آن توجه کنید که در صورت اتصال سراسری با توجه به تغییرات زمانه به صورت دایره ای به هم بسته درخواهد آمد، دایره ای که پیش از تحولات عبور آن ستاره دنباله دار، در جای قطب زمین قرار داشته است.



این صحرای بزرگ شنزار با کشت و کار چند درخت خرما. برابر باورهای کنونی به علت نبود آب دچار بی باری شده، حال آن که علت نبود گیاه در شنزارها به سبب نبود خاک است. مطلبی که در دهه های اخیر دولت های ثروتمند و سرمایه داران عرب را به خرید خاک از کشورهای همسایه برای بارورکردن شنزارها هدایت کرده است. در واقع این شنزارها کوه ها و صخره هایی بوده اند که میلیون و میلیون ها سال در فشاری اندازه ناگرفتنی زیر کیلومترها یخ و در سرمایی تا قریب صد درجه زیر صفر خرد شده، پذیرای باد های باردار از خاک و همراه با تخم گیاهان نبوده اند. 



این صخره کاملا شنی زمانی کوه سنگی پر ابهتی بوده است که فشار کوه های یخی مرتفع سیمای آن را دگرگون کرده است. اگر هنوز در دریافت مدخل مرددید، یاد آوری کنم که منبع بزرگ سوخت های فسیلی جهان در شنزارها و حاصل نابودی سریع میلیاردها جانور و آبزی غول آسا در قطب قدیم است که در اثر چرخش زمین به نزدیک استوا تغییر محل داده است.



و اگر هنوز به ادله دیگری نیازمندید از یاد نبرید که مثلا شنزارهای قفر شمال آفریقا، در مصر به علت رسوب خاک هایی که نیل در دو سوی ساحل خود پخش می کند، چون بهشت سبز و آراسته به باغ و چمنزار در محدوده ای است که به برکت رسوبات رود نیل غنی شده است، مطلب و ماجرایی که در کناره های دجله و فرات نیز قابل دیدار و تایید است. (ادامه دارد).

داستان حیات 4

اجازه دهید تاکید و تکرار کنم که این یادداشت ها بیان سرگذشت زمین نیست، بل برگی از شناس نامه حیات زمینی و تحولات منجر به ظهور گونه ای با اصطلاحات امروز انسان است که ظرایف بیش از حد و دشوار فهمی مدخل بیان آن، که برای نخستین بار به عقول عالم تزریق می شود، محقق را وادار می کند تا گام های استدلال را اندک اندک و به کوتاهی بردارد.



هنگام نگاه به این دایره عظیم پر آب که اوقیانوس آرام و کبیر و پاسیفیک نامیده شده و لبه های شرق و غرب آن پوسته همجوار ندارد، به آسانی می پذیریم که قطعه پهناوری از چیدمان اولیه زمین مفقود است و چون برای آن محل اختفایی در زمین نمی پابیم، پس ناگزیر باید به آسمان کشیده شده باشد. یعنی توپ ما در زمانی نامعلوم که شصت میلیون سال پیش تخمین زده اند، با عبور سنگی سرگردان و یا همان اتومبیل تمثیلی و عواقب آن مواجه شده که سرعت گذری فوق العاده و چنان فاصله ای با زمین داشته است که درست مانند نمونه ذکر شده، گرچه نیروی جذب و بلع زمین را نداشته است اما توپ را به چرخش سریع گرد خویش واداشته و در نقطه عمود بر زمین و با حد اکثر نیروی خود، به علت سرعت فوق العاده، تنها بخشی از پوسنه زمین را در نازک ترین قسمت آن جدا کرده، با خود به سوقات برده، پلیت یکپارچه زمین را به قطعات مختلف خرد کرده، جای قطب ها را تغییر داده و پس از دور شدن دنباله دار زمین با محوری غیر قائم مستقر شده است.


گرچه اثبات امکان بروز این تغییرات، به صورت نسبت های ریاضی با محاسبه وزن و سرعت و فاصله ی آن جرم سرگردان سماوی به چند صورت گوناگون دشوار نیست، اما قبول وقوع آن با مراجعه به اسناد و آثار مانده بر زمین آسان تر و قانع کننده تر است. از جمله صورت کنونی آن اعلام می کند که آن جرم سرگردان در زمانی از کنار زمین می گذرد که ماگمای مرکزی به سطح زمین نزدیک تر از 60 میلیون سال پیش بوده است. چرا که لغزش آرام پوسته آسیا برای پر کردن ضایعه پاسیفیک، به جدایی و حرکت پلیت امریکا در سمت شرق گودال و پاره پاره شدن زمین در غرب آن منجر شده است.



در واقع نسبت دادن وقوع چنین حادثه ای به شصت میلیون سال پیش، با اعتنا به اعلام عمر 4/5 میلیاردی برای زمین ، کاسموس اطراف منظومه شمسی را با توجه به ادواری بودن حرکات در اجرام سماوی، کم جنب و جوش می شناساند. (ادامه دارد)


داستان حیات 3


بدین ترتیب پوسته کنونی زمین قطعه دو پاره شده ای شامل پلیت آسیا و آفریقا و وصله و دنباله ای با نام پلیت آمریکای شمالی و جنوبی، و دیگر عوارض سطح آن جدای از سرزمین بلامصرف قطب ها، در اختیار عرصه بس وسیع اوقیانوس ها است. هر دو مجموعه اصلی، که در ابتدا یکپارچه بوده اند، بر پلیت های کوچک و بزرگی سوارند که نه فقط برابر راه نمایی فلش های نقشه زیر در جهات مختلف در حرکت اند، بل در اثر برخورد با یکدیگر موجب بروز زلزله های متعدد می شوند، که شدت و ضعف تماس و کوچک و بزرگی پلیت، پایه سنجش ریشتر زلزله و تعیین محدوده و عمق حدوث آن است.



برخورد دائمی پلیت های کوچک و بزرگ و نازک و ضخیم با یکدیگر نه فقط موجب بروز زلزله های کوچک و مدام در بخش هایی از زمین می شوند، بل درزها و دهانه هایی را در عمق باز می کنند که موجب سرریز و فوران و جریان و پرتاب ماگماهای زیر سطحی در نقاط معینی از زمین اند.


این نقشه مکان فوران آتش و نیز بروز زلزله را در دهانه پلیت ها، که گسل نیز نامیده می شوند، نشان می دهد. ثابت ماندن این مراکز و نقاط، که در مقاطع انقطاع و تلاقی پلیت ها قرار دارد، اسرار درون زمین و داستان آن را بازگو می کند.



حالا به کلیدی ترین گوشه های این بررسی با به میان انداختن این سئوالات نزدیک تر می شویم که اولا چرا لبه شرقی زمین چندان تکه پاره است که استرالیا و ژاپن و کره و اندونزی و مالزی، گرچه خود جزیره و شبه جزیره اند، بل در محاصره نزدیک به بیست هزار جزیره پراکنده قرار دارند. در حالی که در فاصله بس طولانی میان پلیت آسیا و آمریکا فقط چند جزیره مرجانی بالا آمده و بپرسیم کدام نیروی فوق کلان، پلیت آمریکا و آسیا را از یکدیگر جدا کرده است؟ (ادامه دارد)

داستان حیات 2


مقدمتا گفته باشم که خداوند در قرآن بندگان اش را با عناوین گوناگون: آدم، ناس، انسان، بشر و انس خطاب کرده است. پیوسته برای کشف سبب این تنوع نام گذاری با خود در خیال و جدال بوده ام و آن زمان که تنها خطاب عام و آسمانی را به صورت یا بنی آدم و نه بنی بشر و غیره یافتم، آن گاه  انگیزه کافی و لازم برای عرضه یادداشت های داستان حیات در من به جنبش درآمد.


اگر ظرفی از شیر گرم را در فضای باز بگذارید در پروسه سرد شدن، پوسته ای از چربی با ضخامتی معین بر سراسر سطح آن ظاهر می شود، تجربه ای که در سرد شدن یک لقمه گداخته از فولاد خارج از کوره نیز، به صورت ظهور لایه ای ذغالی در سراسر آن قابل دیدار است. به همین ترتیب، قبول پدید آمدن پوسته در پروسه سرد شدن، فقط در یک سوم سطح زمین، در طول زمانی دراز و نجومی، ساده لوحی بنیانی وسیع و نابخردانه است.



به این نقشه زمین توجه کنیدکه فقط پازل آمریکا _ آفریقا و اروپای آن، قطعه جانبی پازل گونه و منطبق دارد، اما قرینه اتصالی حاشیه غربی آمریکای شمالی و جنوبی را پیدا نمی کنیم، چنان که آفریقای شرقی قطعه اتصالی ندارد و معلوم نیست از کدام مجموعه پوسته ای جدا شده و به همین روال آسیای جنوبی نمایی از اتصال با پوسته قاره جنوبگان نشان نمی دهد و معلوم نیست زائده قوز دار هند از چه پوسته ای کنده شده، چنان که سراسر لبه های شرقی پوسته و پلیت آسیا کم ترین علامت همسایگی با پوسته غرب امریکا ندارد.  


حالا به این تصویر ارزشمند بنگرید. دو پلیت بزرگ آسیا و آمریکا، گرچه در زائده شمال، تقریبا به هم متصل و قرینه اند، اما میانه و جنوب سطوح دو پوسته را گودال دایره شکل عظیم و بسیار عمیقی از یکدیگر جدا و در طی زمان به اوقیانوس تبدیل کرده است. در این جا اثر انگشت حادثه ای را می بینیم که زایش پوسته قاره ای هند را نیز معلوم می کند. بخشی از پوسته یکپارچه زمین را، چنان که بیاید، بلعیده و نظم پازل کامل و اولیه آن را به هم زده است.

این هم شمای شفافی از پوسته و پلیت آمریکا، که حاشیه شرقی آن، خلاف حاشیه غربی، به طور کامل با پوسته و پلیت حاشیه غربی آفریقا و اروپا همخوان است، اما چه عاملی این فاصله بزرگ میان دو پوسته ی در اصل یکپارچه را به وجود آورده است. (ادامه دارد)

داستان حیات 1

داستان حیات

یک توپ پلاستیکی معمولی را کنار گذر و خیابانی تصور کنید. اگر دوچرخه ای با سرعت پنجاه کیلومتر و با فاصله یک متر از کنار آن بگذرد، توپ فقط تکان مختصری خواهد خورد و اگر اتومبیلی با همان سرعت و فاصله از کنار آن عبور کند، توپ در حال چرخش به دور خود تا مسافت معینی به دنبال اتومبیل خواهد دوید و بالاخره اگر کامیونی باز هم با همان سرعت و فاصله از مقابل آن بگذرد، توپ با چرخش و جهش های پیاپی به زیر اتاق و چرخ های کامیون کشیده خواهد شد. اما اگر توپ شما سربی و یا فولادی باشد با عبور قطاری از چند سانتی متری آن نیز دچار تغییر و حرکتی نخواهد شد. بدین ترتیب فرمول جاذبه کیهانی با سرعت، فاصله و وزن مرتبط می شود. از اطلاعات و خاطرات سماوی موجود با خبریم که مثلا در هر دوره چند ده ساله، دنباله داری به نام هالی با چنان سرعت و فاصله و حجمی از کنار زمین، درست مانند گذر دوچرخه از کنار توپ، بدون تاثیرات عمده و مشخص، می گذرد. اما کسی نمی داند که مثلا هر صد میلیون سال یک بار چه حادثه ادواری ناخوش آیندی در انتظار زمین است. با مراجعه به شمای کنونی زمین و اگر عمر بسیار طولانی و قصه های مربوط به علل نابودی دایناسورها در 50 میلیون سال پیش را قبول کنیم، پس پذیرفته ایم که زمین در فاصله ای بس دراز بدون آسیب مانده است.

عمر زمین را 4/5 میلیارد سال تخمین زده و هم سن خورشید گفته اند و بر اساس دیاگرام تصویری بالا ضخامت متوسط پوسته زمین را 30 و شعاع زمین را قریب 6/5 میلیون متر تعیین کرده اند که پوسته زمین را به روکشی پوست پیازی برای طبقات زیرین تبدیل می کند. اگر اعداد اعلام شده کنونی را باور کنیم باید سرعت سرد شدن پوسته زمین در هر یک میلیارد سال را نزدیک به 6 کیلومتر بدانیم که با حجم اندک و فاصله نسبتا طولانی زمین از خورشید منطقی نیست و از سوی دیگر سرد شدن کامل هسته مرکزی زمین را تا حدود 40 میلیارد سال آینده به تعویق می اندازد. چنان که با مراجعه به تکتونیک و بررسی صفحات قاره ای زمین بالاجبار باور می کنیم که زمین در محدوده زمانی نامعین دچار سرنوشت اتومبیل و توپ شده است.


اینک پلیت زمین چون پاره های یخ شناور اوقیانوس، در قطعات گوناگون بر هسته کاملا مذاب مرکزی سوار است: پلیت آمریکن، پلیت کارابین، پلیت کوکو، پلیت پاسیفیک، پلیت یوروپین، پلیت عربین، پلیت ایندین، پلیت فیلیپین، پلیت امریکای جنوبی، پلیت نایکا، پلیت استرالیا و پلیت جنوبگان. نقشه زیر گواهی می دهد که این قطعاتی که مانند کاسه ای بر زمین خورده، پازلی در اصل یک تکه بوده اند.


سوال بزرگ در مراجعه به نقشه تکتونیک زمین در بالا، یکی عدم انطباق دندانه های قطعات شرقی و غربی و دوم پیدا شدن فضای آزاد کلان و عمیق برای تولد اقیانوس هاست. زیرا منطقی است که در مسیر زمانی سرد شدن، باید پوسته در سراسر زمین تشکیل شده باشد. (ادامه دارد)