حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

اسلام و شمشیر 54.

 

 اسلام و شمشیر، ۵۴

 

آن گاه که رواج فضولی هایی با نام «شان نزول» هم نتوانست مراد یهود را برآورد و موجب تخفیف و انحراف در برداشت درست از آیات قرآن شود، دکان تفسیر را گشودند که در وجه عام به معنای رفع نقص از متن ظاهرا دشوار فهم کلام خدا است و بر آن مبنا آشوبگران و ریز بینانی ظاهر شدند که با پرچم داری عتیق نیشابوری، بی اعتنا به تذکرات الهی، ره سپار کشف و افشای نقش هر حرف واوی در آیات الهی و جست و جوی لوازم  و نحوه اجرای تذکرات عذاب و عقاب و یا لطف و مرحمت، در پشت صحنه وعده های خداوندی شدند. 

«هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ. او کسى است که این کتاب را بر تو فرستاد، پاره ‏اى محکم که زیربنا و بخشی که متشابهات است. دارندگان قلوب منحرف، فتنه جویانه برای متشابهات تاویلاتی تراشیده اند حال آن که علم تاویل فقط در اختیار خداوند است. دانایان پا برجا اعلام می کنند که بر مجموع ان چه خداوند فرو فرستاده مومنیم و جز خردمند کسى متذکر نمى‏شود». (آل عمران، ۷) 

به نظر می رسد گروندگان به تفاسیر و اضافات دیگر، این آیه و ره نمود صریح و بی آرایش احکام آن را جدی نمی گیرند، فرصتی را در محاکمه نحوی و صرفی و کلامی مطالب مندرج در قرآن از دست نمی دهند و بی تامل مشغول تاویل و تفسیر آیات الهی اند!؟ برخورد بی تعارف خداوند با بندگان در مواجهه با لغزش ها و ناتوانی های نهادینه آدمی، تا حدی که بی بهانه جویی و یا مخفی کاری، پیامبر را در اجابت و رعایت محدودیت های امر وصلت با زنان، استثنائا آزاد می گذارد و برای اجابت هر امری قانون و امکانات «کن فیکون» را در اختیار دارد و بر میزان خام خیالی آدمیان در برداشت از مطالب قرآن چنان آگاه است که هرکجا تصویر بیان از امور عوام فاصله می گیرد، ترکیب «و ما ادراک» را به کار می برد و حتی با نصب حروف مقطعه در ابتدای برخی از سوره ها، ناتوانی ظاهرا ابدی انسان در گشودن این گونه گره ها را به دوست و دشمن یادآوری می کند.  

«قالت الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَیْءٍ وَ قَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ. یهودیان گفته اند که مسیحیان بر حق نیستند و مسیحیان گفته اند که یهودیان بر حق نیستند، هرچند هر دو کتابی برای خواندن و رجوع دارند و چنین است قول گروهی دیگر که چیزی نمی دانند. خداوند در روز قیامت به مسائل مورد اختلاف آنان رسیدگی و داوری خواهد کرد». (بقره، ۱۱۳)

مفسران و مترجمین و آنوسی های مبدع تفسیر و شان نزول و غیره، به نظر می رسد از فراوانی چنین آیاتی بی خبر مانده اند که خداوند برداشت نهایی از برآورد مطالب معینی را موکول و محول به روز حساب می کند، هرچند این گونه یادآوری های قرآن نیز مانع ورود بی مجوز مفسرین به چنین حوزه های قرآنی نبوده است و انعکاسی جز این ندارد که مفسرین در برداشت سریع تر از مفاهیم این گونه آیات خبره تر از خداوندند! در واقع عمل کرد مفسرین موجود یادآوری به بارگاه الهی است که پاسخ به  این مقوله ها محتاج چنین صبر بزرگی نیست! 

«إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. خدا گفت اى عیسى من تو را برگرفته، به سوى خویش بالا مى‏برم و تو را از آنان که کفر ورزیده‏اند پاک مى‏گردانم و تا رستاخیز کسانى را که از تو پیروى کرده‏اند فوق کسانى قرار خواهم داد که کافر شده‏اند. آنگاه فرجام شما به سوى من است پس در مسائل مورد اختلاف، میان شما داورى خواهم کرد». (آل عمران، ۵۵) 

در این جا نیز وعده کشف اشارات و درک کامل داده های این آیه به روز واپسین محول شده تا بندگانی بی قرار، در جای صبر دراز مدت معین شده از سوی خداوند، به صفحات تفاسیر رجوع کنند. آیا با وجود صراحت این گونه آیات، مفسران مجازند برای رفع بی حوصلگی و کم صبری برخی از مومنین، وعده خداوند را ملغی کنند و به روز رسانند؟

 

«وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً  وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ  إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. و ما این کتاب به حق را سوی تو فرستادیم که تصدیق کننده کتاب هاى پیشین و حاکم بر آن هاست. پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن، پیرو هواهای آنان مباش. براى هر یک از شما شریعت و روشى قرار داده‏ایم و اگر خدا مى‏خواست ‏شما را یک امت قرار مى‏داد، ولى شما را با داده ها آزمایش می کند. در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید. بازگشت  شما به سوى خداست آن گاه در باره آن چه در آن اختلاف مى‏کردید آگاه تان خواهد کرد» (مائده، 48)


کلمات این آیه نیز از عزم خداوند برای پرهیز از ورود بی هنگام به منطق برخی
 از امور خلقت
و احاله آن به قیامت خبر می دهد. به راستی آن مفسرانی که با ورود ماهوی به تذکرات این گونه آیات برای خداوند هم شیرین زبانی می کنند، انتقال درک مفاهیم چنین آیه هایی را نیازمند صرف حوصله تا روز قیامت نمی دانند، و بی اعتنا به وعده های الهی نیت و برداشت خود را اعلام می کنند، علم خود را از کجا برداشته اند!؟  

«وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُواْ حَتَّى جَاءهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ. به راستى بنی اسرائیل را در جایگاه مناسبی منزل دادیم و روزى پاکیزه بخشیدیم پس به اختلاف نپرداختند مگر پس از آن که علم براى آنان حاصل شد همانا پروردگار تو در روز قیامت در باره آن چه بر سر آن اختلاف مى‏کردند میان شان داورى خواهد کرد». (یونس،۹۳)    

دقت در آیاتی که خداوند کشف منظور و معانی آن را نیازمند گذر زمان تا مقطع قیامت می داند، عالمانه معلوم می کند که بیش تر این آیات پیرامون دسته بندی های درونی اهل کتاب، یعنی یهود و نصارا می گردد، که می توان از انشعاب و دو دستگی درون مسیحیت و مقاومت در برابر کشیشان منادی تثلیث اشاراتی سربسته یافت. 

«إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَختلفون. شنبه بر کسانى که در باره آن اختلاف کردند مقرر شد و قطعا پروردگارت روز رستاخیز میان آن ها در باره چیزى که در مورد آن اختلاف مى‏کردند داورى خواهد کرد». (نحل،124)

چنین اشاراتی که بیرون از جمع مسلمانان معنا می گیرد، توجه را به این ماجرا جلب می کند که خطاب های خداوند به یهود و نصاری حاوی مطالبی است که بیش تر اشاره به پیش آمدهای ماقبل بعثت پیامبر و بیرون از نیازهای ذهنی مسلمانان است.

«اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ . خدا روز قیامت در مورد اختلافات شما داورى خواهد کرد. (حج، 69) إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ. در حقیقت پروردگار تو خود روز قیامت در آنچه با یکدیگر اختلاف مى‏کردند، داورى خواهد کرد». (سجده، 25)

به راستی وفور آیاتی که دریافت قضاوت نهایی خداوند در باب مضامینی را، متضمن و موکول به حضور در پیشگاه عدل الهی می داند، شاید هشداری برای هر یک از ما شناخته شود که همانند مفسرانی تازه سربرآورده با التجا به جرح و تعدیل آیات الهی معلوم نیست به دنبال رد پای کدام حقیقت گم و یا تعدیل شده در قرآنیم. کتابی که نادانسته های بندگان را یا به صورت «و ما ادراک» و یا بستن سدی در مقدمات برخی از سوره ها به صورت حروف مقطعه و بالاخره گفتار در باب ناتوانی بندگان، با این یادآوری که تا روز میعاد نمی توان راز بسیاری از اشارات قرآن را گشود. 

«قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا کَافِرِینَ. پیش از شما نیز اقوامی سئوال ساز بوده اند که از کفر سردرآوردند». (مائده، 102).

ایا عتیق نیشابوری را از یاد برده اید که  دو هزار مورد از انواع سئوالات را با توسل و بهانه نفسیر در برابر قرآن قرار داده بود!؟  (ادامه دارد)

 

هوا خوری، 8

هوا خوری، 8
 

در منظر ناقد و کاونده تاریخ، داشته های غیرهمزمان، مستندی در امور دور محسوب نمی شوند، که این جا مسائل صدر اسلام است. زیرا کهن ترین اشارات در میراث مکتوب کنونی، در موضوع طلوع اسلام و تعیین جایگاه قوم عرب، لااقل سه قرن با زمان وقوع آن فاصله دارد. در این بازمانده های سراپا مجعول، پیامبر اسلام وابسته و برخاسته از قوم بی نشان عرب است که بی وقفه و با قصد تاراج به راست و چپ شمشیر می کشند، سوسمار می خورند، تفاوت طلا و نقره را نمی دانند و پیشینه و هویت قابل پی گیری ندارند. گرفتاری مولفین و شارحان آن دوران پیوسته حل این تناقض بوده است، که آن عرب بی اثر، که تفاوت ها را نمی شناخت، چه گونه مفاد قرآن را معتبر شمرد؟ برای چپاول چه چیز به سراغ کاروان ها می رفت و کالای غارتی را به کدام بازار ارائه می داد؟ بدین قرار هیچ یک از مکتوبات سده های اولیه و میانی اسلامی، نزد مورخ اعتبار و کاربرد ندارد و در ویترین گفتارهای سیاسی با زیر ساخت دشمنی با اسلام چیده می شود.

با این همه اطمینان دارم جوینده حقیقت در عرصه پهناور مبانی ادیان، اینک و به دنبال استدلال های مستتر در یادداشت هواخوری 7، به کمال دریافته است که جز اسلام و قرآن، دیگر ادیان اسمانی، در هیچ پستویی ذخیره ماندگار و بید نزده ای برای عرضه ندارند که مشتاق غیر متعصبی را به بوسیدن صلیب مشتاق و مومن کند. پس اینک وقت است به سطح و سئوال دیگری وارد شوم که به تکرار در باب محیط اجتماعی و اقتصادی سرزمین وحی پرسیده اند.   

مولفین تواریخ و حواشی مسائل صدر اسلام، با حاضر کردن پیامبر در عملیات بیابان بُری، حمله به کاروان ها را زمینه ای برای نمایش میراث و عادت غارت و هجوم نزد اعراب و مسلمانان می دانند تا برای ادعای رسوخ دین اسلام از مجرای تیغه شمشیر، مقدماتی فراهم شده باشد. در گیر و دار همین مناقشه است که مطمئن می شویم که قرآن به تنها سند و گزاره همزمان قابل رجوع و وثوق از زمان ظهور پیامبر و طلوع اسلام ،بل روز شمار حوادث عمده ای است که در جریان ابلاغ و تبلیغ آیات روی داده است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ من رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَکْتُبُوْهُ صَغِیرًا أَو کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلاَ یُضَآرَّ کَاتِبٌ وَلاَ شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیم

ای مومنان اگر وامی به یکدیگر دادید که مهلت معینی داشت، به دست محرری دادگر از میان خود بنویسید، و هیچ کاتبی به شکرانه توان تحریر و آموزش الهی نباید از این کار سرباز زند. باید که وام دار املا کند و او با پروای از خداوند بنویسد و چیزی را فرو نگذارد، اگر کسی که وام بر عهده ی اوست کم خرد یا ناتوان باشد، یا املا کردن نتواند، باید سرپرست او عادلانه املا کند، و دو شاهد از مردان خودتان را بر آن گواه بگیرید، و اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن از گواهانی که می پسندید، که اگر یکی از آن ها فراموش کرد، آن دیگری به یادش آورد، و گواهان چون خوانده شوند، طفره نروند و ملول نشوید از این که وام را چه خرد باشد چه بزرگ، طبق موعدش بنویسید، این کار نزد خداوند درست تر و گواهی استوارتر و متقن تر است، مگر آن که داد و ستد نقدی باشد که گناهی بر شما نیست اگر دستادست کنید و مکتوب نکنید. و بر داد و ستد خود گواه بگیرید و نویسنده و گواه را نرنجانید و اگر چنین کنید نافرمانی ازخداوندی است که به شما آموزش می دهد، و خدا به هر چیز داناست». (بقره، ۲۸۲)

می بینیم که این سند حقوقی که پشتوانه صحت داد و ستد در مناسبات اقتصادی  عهد پیامبر است، توصیه و توسل به  شمشیر را در خود ندارد و راه کار پیش گیری از بروز اختلاف میان داین و مدیون و خریدار و فروشنده را به نحوی ارائه می دهد که هنوز هم در مراودات اقتصادی خرد و کلان و در سطح جهان منظور می شود.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ. فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. ای مومنان چون بانگ دعوت به نماز جمعه در داده می شود به یاد کرد خداوند بشتابید و خرید و فروش را رها کنید، که اگر بدانید برایتان به تر است. سپس چون نمازگزارده شد، پراکنده شوید و بخشش الهی طلب کنید و خداوند را بسیار بستایید باشد که رستگار شوید و گروهی چون داد و ستد یا بساط سرگرمی ببینند، پراکنده می شوند، تو را ایستاده رها می کنند و رو به تفریح و معاملات می آورند. بگو آن چه نزد خداوند است از سرگرمی و از داد و ستد به تر است، و برترین روزی دهنده خداوند است». (جمعه، آیات ۹ تا ۱۱)

این تابلوی دعوت و خطابی به مومنین برای گردهمایی عبادی در روزهای جمعه است که از بی اعتنایی آنان به نماز و تمایل به رجوع به مراکز تفریح و کسب و کار و دور شدن از محیط عبادت نیز خبر می دهد. اگر حتی مومنین مکه چنین بی میلی آشکاری نسبت به تجمع جمعه از خود نشان می داده اند و به دایر کردن بساط خرید و فروش و یا پیوستن به مراکز سرگرمی کشیده می شدند، پس مکه عهد پیامبر را حتی در روز جمعه نمی توان مرکز وسوسه کننده دایری برای خرید و فروش و گذران اوقات فراغت ندانست.

زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَئاب. دل بستگی به شهواتی چون داشتن زن و فرزندان و اسباب و مکنتی از طلا و نقره و اسبان نشان زده و رمه ها و کشتزاران، همگی متاع زندگانی این جهانی است و سرانجام ارزشمند نزد خداوند است. (آل عمران، 14)

این آیات از مجموعه ای طبقانی نشان دارد که در آن اشرافیت کامل جولان می دهد: با خیل اسبان داغ زده، اسباب و لوازم طلا و نقره، کشتزار و رمه ها و زنان و فرزندان و مملو از یهودی و مسیحی و رونق بازار ربا. اگر کسی توصیفات کامل این آیه را با امکانات اجتماعی و اقتصادی عهد پیامبر منطبق نداند، پس خود را در ردیف کسانی قرار داده است که سخنان رسول خدا را شعر می گفته اند!
به راستی که در قرآن محیط زندگی آن عربی را نمی توان یافت که در توصیفات امثال طبری و یعقوبی و یا زرین کوب زمان ما تبلیغ می شود. (ادامه دارد) 

هوا خوری، 7

 هواخوری، ۷

 

بی خاصیتی و سترونی دراز مدت روشن فکری ایران و نیز ناتوانی نهادینه زبان تازه ساز و خام فارسی، جویندگان منفرد و نیز مراکز مسئول و مشغول جهانی را از دریافت مدخل های جدید، به زبان فارسی ناامید کرده و به زمان حال کار به جایی رسیده است که ارائه هر نقل نو، به زبان فارسی، چندان بی عنایتی می بیند که در گوشه صندوق امانات اندیشه کپک زده و پوسیده می شود و مصیبت آن گاه به کمال رخ می نماید که قصد کنید متنی را از زبان فارسی به زبان انگلیسی و یا فرانسه برگردانید.

اینک و به دنبال انواع پرسش ها در باب ارزش یابی و تعیین تکلیف با متون و محتویات تورات و انجیل های امروزین که در دست کشیش و خاخام می چرخد، سرانجام و ناگزیر و یک بار برای همیشه خواهنده را به دقت در اشاره ای دعوت می کنم که تکلیف مسلمین را با اهل کتاب پیشین و مشرکین مطرودی روشن می کند که در حال حاضر به عنوان دو تجمع دینی، معابد و متونی را در اختیار دارند که معلوم نیست توصیه های چه کس را تکلیف می کنند، هرچند عوارض اخلاقی بروز کرده در پستوهای شنود اعتراف مومنین نوجوان، تا حدودی به جان مایه این یادداشت کمک خواهد کرد که می خواهد نشان دهد در پی فک اعتبار و دست بردگی و در نتیجه تعطیل متون تورات و انجیل نازل شده نخستین، اینک یهود و نصاری بدون متن راه نما به دوران جاهلیت ماقبل نزول تورات و انجیل بازگشته اند. چنان که  اکنون با مختصر رجوعی به سفر پیدایش تورات با خداوندی اشنا می شویم که گویی قصد تمسخر ایمان اوردگان به هر دینی را دارد. اگر کشیشان امروز خود را در نحوه رفتار و برداشت از رمه نوجوان خداوند آزاد می بینند، پس لازم دیده اند که شخص خداوند را هم در تورات های جدید و دست نویس کنیسه، به شکل نیازهای خود درآورند. 

«و واقع شد که چون آدمیان شروع کردند به زیاد شدن بر روی زمین و دختران برای ایشان متولد گردیدند، پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکو منظرند و از هر کدام که خواستند، زنان برای خود می گرفتند». (پیدایش، 6: 1-3)

متن بالا سایه ای از کتاب اول اسفار خمسه است که زاد و ولد و زیبایی دختران انسان بر زمین را اسباب وسوسه پسران خدا می گوید که آسمان را به طلب وصال و بهره وری از آنان ترک می کنند. اگر برای تورات های کنونی اندک اصالتی به عنوان نخستین کتاب نازل شده از آسمان قائل شویم، پس پذیرفته ایم که آن کتاب از آغاز به یکتا پرستی دعوت نمی کرده و برای خداوند فرزندان ذکور قائل بوده است و چون قرآن بر آسمانی بودن و سلامت متون تورات و انجیل به زمان دعوت پیامبر گواهی می دهد، پس جز این نیست که این پسران چشم چران خداوند به دنبال تحریر جدید و اخیر انجیل و تورات و تحول تشرف به شرک نزد خاخام و کشیش پدید آمده اند! 

«وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ... و ما این کتاب حق را به سوى تو فرستادیم که کتاب هاى پیشین  را تصدیق می کند و حاکم بر آن هاست پس میان آنان بر وفق آن چه خدا نازل کرده حکم کن...» (مائده، 48)

آیا ممکن است خداوند در قرآن، تورات و انجیلی را تصدیق کرده باشد که او را صاحب پسران می گوید؟! چنین توجهی به مورخ جواز می دهد تا بار دیگر اعلام کند تورات و انجیل های کنونی هیچ ارتباطی با نازل شده های آسمانی و اصلی ندارد و برای رفع نیازهای امروزین کنیسه و کلیسا تراش داده اند. 

«خداوند به ابرام گفت: "اکنون تو چشمان خود را برافراز و از مکانی که در آن هستی، به سوی شمال و جنوب و مغرب و مشرق بنگر زیرا تمام این زمین را که می بینی به تو و ذریت تو تا ابد خواهم بخشید و ذریت تو را مانند غبار زمین گردانم. چنان که اگر کسی غبار زمین را تواند شمرد ذریت تو شمرده شود. برخیز و در طول و عرض زمین گردش کن زیرا که آن را به تو خواهم داد" و ابراهیم خیمه خود را منتقل کرده روانه شد و در بلوطستان ممری که در حبرون است ساکن گردید و در آن جا مذبحی برای یهوه بنا نهاد». (پیدایش، 14:13-18). «و واقع شد که چون آفتاب غروب کرده بود تاریک شد، تنوری پر دود و چراغی مشتعل از میان آن پاره ها گذر نمود. در آن روز خداوند با ابرام عهد بست و گفت: "این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم، یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیده ام». (عهد عتیق، پیدایش، 17:15-19)

اینک هر مسلمانی که متن فوق را برداشته از تورات نخستین و نازل شده می پندارد، موظف است برای تحقق این بخشندگی های الهی سر و جان بفشاند، سند مالکیت سراسر بین النهرین را به نام قوم یهود صادر کند و با مردم فلسطین بستیزد که مانع اجرای حکم الهی تحویل بخشی از بین النهرین به قوم یهود شده اند و می شوند!؟

«زیرا هرآینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زائل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زائل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هرکس کوچک ترین این احکام را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کم ترین شمرده شود اما هرکس عمل کند و تعلیم دهد او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد». (متی، 18 و 19).
«لیکن آسان تر است که آسمان و زمین زائل شود از آن که یک نقطه از تورات ساقط گردد». (لوقا 16، آیه 17)

 این هم تاییدیه انجیل در سلامت تورات، زیرا که سرمایه گذاری برای گسترده کردن اشغال و جنایت و غارت در جهان، نزد کنیسه و کلیسا مشترک است. (ادامه دارد)