حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

هواخوری، ۵

هوا خوری، 5

اگر یهود تورات آسمانی ندارد، کنیسه بی دغدغه برای فرماندهان نظامی اش، جواز کشتار یک میلیون فلسطینی در جنگ غزه  را صادر کرده و پاپ طلایی نسل کشی مسلمین به دست سربازان کلیسا در عراق و افغانستان را، با نگاهی حمایت گرانه متبرک می کند، پس معلوم نیست که با کدام منطق سیاسی و دینی و فرهنگی و حتی اقتصادی، در سرزمین اسلامی ما، برای نمایندگان فرقه های بی خدا هم کرسی اعلام نظر می گذارند و بی اعتنا به آیات قرآن که ورود اهل کتاب پیشین، یعنی یهود و نصاری به مراکز رسمی و عبادی مسلمانان را نهی می کند، یهود و ارمنی و زردشتی، همگی با هم، دوستانه  و در ظرف واحدی پالوده می خوریم. بار دیگر یادآور شوم که از زمان ترک یکتا پرستی و ورود به شرک، یهود و نصاری به دورانی بازگشته اند که هنوز پیامبر و کتابی برای هدایت آنان ارسال نشده بود. آیا رمز و نیاز کنترل بنی اسراییل با ارسال موسای پیامبر و کتاب تورات، اینک گشوده نمی شود که وارد کردن عقل و اندیشه و آرامش به میان خون خوارگانی فطری، از ماقبل موسای پیامبر است. آیا مسلمانان که به تنها پایگاه جهانی یکتا پرستی وابسته اند، دستور العمل نهایی قرآن در باب نحوه سلوک با اهل کتاب پیشین را فراموش کرده و به یاد نمی آورند که یهود و نصاری دشمن اسلام و مسلمانان اند و تحقیق و عقیده ای را دنبال نکرده و نمی کنند جز این که شرق میانه ی اینک مسلمان را هرچه می توانند از حقیقت رخ داده های تاریخی و هویت و فرهنگ قبل و بعد از دعوت پیامبر، دورتر کنند، زیرا کنیسه و کلیسا بازگشت و  معاد برای ادای پاسخ و حساب رسی را باور ندارند.

چند سال پیش در برخورد با یک ناشر عرب لبنانی در نمایشگاه کتاب، که یادداشت های اسلام و شمشیر را خوانده بود، به آشکارترین نمودار عوارض مظلومیت قرآن در میان مسلمانان برخوردم. می گفت اگر مقدمه کتاب و آن اشاره مستقیم در نخستین سطر آن، یعنی مشرکین نجس اند و به طور کلی مقدمه را حذف کنم، شاید بتواند برای ترجمه و چاپ متن عربی آن کتاب برنامه بریزد. وقتی سبب نیاز به این حذف را پرسیدم با حرارت گفت در زمان ما این گونه صراحت ها خریدار ندارد، نجس خواندن دیگران اظهار نظری مرتجعانه است و قبل از همه موجب می شود شما را کهنه اندیش بدانند! گفتم این فرازی از قرآن است نه سخن من. جواب داد که در مرحله کنونی، قرآن یک کتاب تربیت عهد عتیق است و با مدرنیته سازگاری ندارد. می اندیشیدم که آیا در پس این برداشت او محیط های آموزشی و مجموعه تالیفاتی قرار ندارد که بازنویسی های فراوان مراکز فرهنگی کنیسه و کلیسا، مواد و موارد تصویبی سازمان ملل و آیین نامه های اصطلاحا حقوق بشری را، نشان ترقی خواهی و راه نمای اندیشه و عمل انسان معاصر می داند هرچند همین ابلاغیه های مصطلح را حتی برای نقض کنندگان اصلی و نسل کشان حرفه ای در مراکز سیاسی غرب و اسراییل ارسال نمی کنند؟ در زوایای ذهن او سایه ای از آموزه های نصر حامد ابوزید پنهان دیدم آن گونه که نظایر گوش به سروش داده ای هم در میان نو اندیشان ما  ظاهر شده و جا خوش کرده اند.


در سوی دیگر مردم  معمول و بی ادعا، شکوک و غموض طاعات خود را نزد مراجع مذهبی می برند و اگر نمونه بخواهید ماجرای اکل ماهی بدون فلس اوزون برون را به یاد آورید که چندی بر سر  صدور جواز خوردن آن کشمکش بود و سرانجام نیز به علت اضرار و احتیاج، ورود آن را به سفره مسلمین موجه اعلام کردند و لااقل من نشنیدم که در مجموع و میان آن بگو مگوها، به عنوان ختم قائله، کسی به آیه ای از قرآن نیز رجوع داده باشد!

«أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعًا لَّکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ... حلال شد بر شما و بر مسافران، هر چه از دریا صید می کنید و طعامی که با آن می پزید». (مائده، 96)

و شاید هم تردید در رجوع به آیات قرآن، از این باب و بابت باشد که اکل ماهی و دیگر حیوانات بدون فلس دریایی و رودخانه ای، در تورات  نهی شده است!

«از همه آن چه در آب است این ها را بخورید: هرچه پر و فلس دارد در آب خواه در دریا خواه در نهرها، آن ها را بخورید و هرچه پر و فلس ندارد در دریا  یا در  نهرها،  از همه حشرات آب و همه جانورانی که در آب اند، این ها نزد شما مکروه باشند از گوشت آن ها مخورید و لاش های آن ها را مکروه دارید». (عهد عتیق، لاویان، 11: 10 تا 12)

چنین نمونه هایی می رساند که عامی و عالم ما وظیفه رجوع به قرآن را کنار گذارده و گویی حواس خود را برای کسب تکلیف متوجه کنیسه و تورات می کنند. اسف بارتر این که رسوخ فراوان این داده های توراتی در ذهن همگان به وضوح معرف این مطلب است که فقه یهود در سطح وسیع و به مدت طولانی در ایران مورد رجوع گروهی از عالمان آنوسی بوده است. این که مسلمانان فرمان مستقیم و موکد قرآن در باب مجازات زناکار در نخستین آیات سوره نور را غالبا نخوانده گرفته و به پیروی از فرامین تورات رای رجم صادر می کنند نیز از مصادیق سایه های تورات بر رسالات و سنت های ماست. 

«الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ... به زن و مرد زناکار بی رعایت رافت یکصد تازیانه بزنید...» (نور، بخشی از آیه 2)

این حکم صریح قران، در باب زنا و زنا کار که با حواشی دیگری کامل و موکد می شود، برداشتی از مضمون قریب 25 آیه محکم در ابتدای سوره نور است که در مجموع رفتار و گفتار و کردار مسلمین را در برابر چنین خطایی بازیابی می کند و در آن ضمن حکم صد ضربه تازیانه و جدا کردن زناکار از جامعه، که به صورت آمیزش و زناشویی زناکاران با یکدیگر اعلام می شود، به نحوی کسان و نزدیکان حادثه را از دخالت های ناموجه باز می دارد. حال آن که در تورات مطلب به صورت دیگری دیده می شود که صادر کنندگان حکم رجم برای زنا، محتملا از ان ها تاثیر گرفته اند.

«و هرکس پدر و مادر خود را لعنت کند البته کشته شود، چون پدر و مادر خود را لعنت کرده است، خون اش بر خود او خواهد بود. و کسی که با زن دیگری زنا کند یعنی هرکس با زن همسایه زنا نماید، زانی و زانیه البته کشته شوند... و اگر کسی زنی و مادرش را بگیرد این قباحت است او و ایشان به اتش سوخته شوند». (عهد عنیق، لاویان، 20: 9 تا 12)

بیرون کشیدن لقمه های پخت یهود از سفره فقه فرقه های مذهبی، کار آسانی نیست و واویلا زمانی است که هرچه از مراکز تجمع شهری دورتر می شویم، آثار آسیب های وارده بر ایمان خالص اسلامی و رجوع به خرافات و اعمال بی پایگاه عقلی عیان تر و عمیق تر می شود، تا آن جا که متولی امام زاده ای، جدای از مال، هرچه بخواهد و اراده کند در ذهن و گمان مردم زحمت کش روستاها رواج می دهد که از جمله ان ها، که دیگر شهر و روستا هم ندارد، امر و سنت ختان است که امریه قرآنی ندارد ولی نخستین دغدغه والدین نوزاد است . ایا چنین ضرورتی از کجا و چه گونه به مسلمین منتقل شده و اگر چنین عملی، در قرآن بی بدیل امریه ندارد، پس شاید هم خاخام برای ناشناس و بی علامت ماندن ماموران آنوسی که به میان مسلمین می فرستد، تیزهوشانه چاره اندیشی کرده باشد. چنین است که رسوخ و نفوذ یهودیان به میان نصاری به سادگی قابل شناسایی است و لاجرم چند قرنی است که یهود و نصاری حل و فصل امورات مربوطه را به شیوه شراکت به پیش می برند.

«در آن وقت خداوند به یوشع گفت: کاردها را از سنگ چخماق برای خود بساز و بنی اسراییل را بار دیگر مختون ساز. و یوشع کاردها از سنگ چخماق ساخته بنی اسراییل را بر تل غلفه ختنه کرد». (عهد عتیق، یوشع، 5: 2-4)

معلوم است که دیگر نه می توان و نه ضرورت است که ختان بدون دستور خداوند را متوقف کنیم زیرا زمان به میزان کافی به یهودیان فرصت داده است تا تخم های پر بار ده خود را در مزرعه خانواده های مسلمان بپاشند.

«بخاری در حدیثی از ابن عباس که راوی این ماجراست نقل می کند: «هنگامی که آخرین ساعت های حیات پیامبر فرارسیده بود، در خانه آن حضرت مردانی حضور داشتند که از جمله آن ها عمر بن خطاب بود. آن حضرت فرمود: کاغذ و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بنگارم که پس از من گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر مرض غلبه کرده، و نزد شما کتاب خداست و کتاب خدا ما را بس است. آن کسانی که در اتاق بودند اختلاف کردند و به دو دسته شدند. یک دسته همراه عمر و یک دسته مخالف او، چون اختلاف و منازعه میان آن ها بسیار شد، حضرت فرمود: از نزد من برخیزید که این سر و صدا و اختلاف در حضور من روا نیست».
از سعید بن جبیر نقل شده که می گوید:
«ابن عباس را دیدم در حالی که اشک چونان سیل بر گونه هایش جاری بود و می گفت: تمام مصیبت و بدبختی همان است که با اختلاف و منازعه خود مانع از نوشتن نامه از سوی رسول خدا (ص) شدند و گفتند که رسول خدا (ص) هذیان می گوید».
به این ترتیب روشن می شود که سابقه مخالفت با نگارش حدیث از زمان رسول خدا (ص) آغاز شد و در زمانی که آن حضرت در بستر بیماری بود؛ این مخالفت ها به نحو آشکاری تبلور یافت». (حمید محمدقاسمی، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان های انبیا در تفاسیر قرآن ، ص 181)

این یکی دیگر از ماجرا و مذکورات بنی اسراییلی است که شیعه خصوصا آن را ابزار حمله به عمر قرار می دهد و مدعی است اگر او مانع رساندن قلم و کاغذ به پیامبر نشده بود، رسول خدا در حال نزع حکم جانشینی امام علی را مکتوب می کرد. حال آن که نقل زیر تنها یکی از اشارات قرآن دایر بر امی بودن رسول الله است.

«وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ. از آغاز خواندن نمی دانستی و خطی به دست خود نمی نوشتی تا گمان های باطل نبرند».  (عنکبوت، 48)

بدین ترتیب آن قصه عمر و کاغذ و قلم و غیره، با نگاهی به ایه بالا مردود می شود. چنان که بار دیگر یادآور می شوم که تمام این زیر و بم ها در نحوه برخورد یهود و نصاری با پیامبر و کتاب خدا، عناصر تاریخ شرق میانه اند که به زمان لازم از گمانه های ذخیره شده آن برداشت خواهم کرد. (ادامه دارد)

هوا خوری، ۶


هوا خوری، 6
از اوائل قرن هیجدهم میلادی، آن زمان که به تدریج مقدمات عبور به دوران جدید فراهم می شد، که حاصل تحول در بینش و آگاهی آدمی، پس از ورود به اوقیانوس، کشف جغرافیای جهان و آغاز شناسایی تنوع تمدن و فرهنگ سرزمین ها و در عین حال شروع مسابقه و ماراتون بی قرار تجاوز و غارت و نیز انگیزه فراهم آوری صدها و هزاران ابزار پر قدرت و کارآمد جدید، از نظامی و غیر نظامی و تربیت کاربرانی آشنا با آلیاژهای نو بود؛ فیزیک و شیمی و هندسه و ریاضیات، به عنوان وسیله ای برای کسب درآمد های پر رمز و راز، از انحصار کاهنان و خاخام ها و ساحران و طبیبان و کشیشان به کوچه و بازار و کارگاه های کوچک کشیده شد و معجزه علم و حواشی یهود زده آن، چون فلسفه و منطق و زبان شناسی و ماجراهای دیگری ظهور کرد، که اینک کسانی در سایه سار درخت مسموم آن، با عنوان کلی علوم انسانی، مشغول انتشار پراکنده گویی هایی بی حاصل در مدرسه و  بر منبرند. به زودی کوشش برای شناخت و کاربرد انرژی های جدید، فصل پرهیاهو و شکوفایی در برهم زدن سکوت طولانی زمین داری عقب مانده را در مدار فصول زندگانی عمومی قرارداد و موفقیت های نخستین، اشراف  مرددی را که قرن ها تسلط  و برداشت از زمین و نیز محدودیت مصرف و هزینه، در زندگی خود کفا و بسته روستا، به انضمام بی عدالتی های افسانه وار، دائما بر کیسه های سکه و ثروت آن ها می افزود، اندک اندک به جهان نوشونده وارد کرد تا دست مایه های پنهان خود را پشتیبان تلاش های دوران نو قرار دهند.
بدین سان لایه نازکی از اشراف فئودال، که بهره کشی از زمین را پاسخ گوی توان پنهان انباشت ذخایر مالی خود نمی دیدند، به تدریج بازیگر میدان تازه ای شدند که هم از آغاز، راه رشد سرمایه داری لقب گرفت، راهی که از نیروی تمام ناشدنی و بی مرز پول خبر می داد و در تلفیق با بهره وری از تجارب مدیریت خشن و چندین قرنه فئودالی، پرچم کسب سود از راه های تازه و در واقع از هر راه ممکن را با تدارک و تامین نیازهای مرحله ای زیر، تجربه می کردند.

1. آماده سازی سرمایه کافی برای راه گشایی به مکانیسم روابط نوین اجتماعی و اقتصادی، که انباشت سود در کیسه فئودال های دراز عمر اروپا و آمریکا امکانات عرضه آن را فراهم داشت.
2. تولید ابزارهای نو و متناسب با روند بهره برداری های جدید.
3. تربیت تکنسین و کارگرانی که کاربرد ابزارهای جدید را بدانند.
4. شناسایی و تدارک امکانات استخراج مواد اولیه نوپدید از معادن و عمل آوری آن ها.
5. آماده سازی و آموزش نیروی جدید کار و وضع و رفع ترتیبات و مراتب ناهمآهنگ مدیریت و رده بندی های دفتری.
6. سازمان دهی مراکز توزیع کالا و تولیدات جدید.

از این رو، گذر به تولید سرمایه داری به همکاری فنی متوازن و همزمان میان بخش هایی ناگزیر و موکول شد که در تعاریف کلاسیک چنین نامیده شده اند: همکاری و همخوانی میان سرمایه، نیروی مولد و ابزار تولید.

در این جا نیز یهودیان با درک تیزهوشانه مرحله گذر اقتصادی و فنی و فرهنگی نو، با سود بردن از عوامل و عناصر اطلاعاتی بس گسترده خود، لایه ای از فعالان بومی را به صورت آنوسیان اقتصادی با حمایت مالی بانک های نورسیده به خدمت گرفت  تا  نه فقط از فرماسیون اقتصادی جدید بهره بردارد، بل مهار و کنترل آن را به دست گیرد. بروسه ای که در زمان لازم به سادگی برخی از نفوذ کردگان در این وجه اقتصادی نو را، که با درک کامل برنامه شایستگی های لازم را ارائه می دادند، به تصرف صندلی های سیاسی هم تشویق می کرد  که سیمای پشت پرده بسیاری از آنان در سرزمین های اسلامی را می توان با وضوح کافی و کامل ترسیم کرد.

نادانی و نقائص نخستین، در مدیریت و سازمان دهی هماهنگ و کارساز در هر یک از موارد بالا، که به نارضایتی مباشرین و توقف جریان تولید می انجامید، سرمایه گذار را به توسل و اعمال سخت ترین شیوه های کنترل و فشار بر عناصر تولید وامی داشت، که میراث زمان تازیانه  داری  فئودال ها بود و  حاصلی جز از هم گسیختگی عمیق تر در روابط سرمایه و بخش های مختلف تولید نداشت. پروسه ای که ناگزیر و به سبب نبود روشی آزموده و موثر در حل و فصل تنش های دائما فزاینده، نیروی مولد را که نام جدید کارگر گرفته بود به تجمع تشکیلاتی و سندیکایی و سیاسی مستقل و در نهایت تدوین مانیفستی برای دفاع از حقوق و جایگاه خویش در بهره کشی جدید و سرانجام سازمان سیاسی مستقل و تقاضای هژمونی و سردستگی در مناسبات پیچیده و از راه رسیده شد که با دخالت روشن فکری ضد سرمایه اروپا، به تولد جریان سیاسی قدرتمندی انجامید که خواهان اقتدار و غلبه نیروی مولد بر دیگر اجزاء و عناصر اجتماعی و در نهایت پیدایی احزاب سوسیالیست و سرانجام دولت کارگری روسیه شد.

اشتباه کلان در این میان، نام گذاری فرماسیون تولیدی نو، با عنوان «شیوه تولید سوسیالیستی» است، حال آن که در این سونامی بلند اقتصادی، وجه تولید سوسیالیستی هم، درست مانند روش تولید سرمایه داری، از عناصر یکسان سرمایه، نیروی مولد و ابزار تولید مایه می گرفت، با این تفاوت که در وجه تولید سرمایه داری، سرمایه کلان را اشراف تامین می کردند و سود به جیب خانواده های سرمایه گذار منتقل می شد ولی در  وجه تولید سوسیالیستی سود و ارزش اضافه تولید به جیب دولت برمی گردد که تامین کننده سرمایه اولیه بوده است. بدین ترتیب اتلاق شیوه تولید سرمایه داری و شیوه تولید سوسیالیستی دو نام گذاری از بنیان نادرست بر دو جریان ماهیتا یکسان است که از مبنا و اجزای واحدی حرکت و به نتایج واحدی منتهی می شوند. روش هایی که در یکی اشراف و در دیگری دولت کارگری مسئول تدارکات فنی اولیه و تضمین سرمایه کلان مورد نیاز است چنان که سود در موردی تحویل سرمایه گذار، یعنی خاندان اشراف و در سوسیالیسم نیز تحویل سرمایه گذار می شود که  همان دولت است!

بدین سان حل و فصل مشکلات در روابط کار و نیز مراتب تدارکاتی تولید، در حد اقل مقیاس نیز، میان روش اجرایی سوسیالیسم و سرمایه داری، جز در تقسیم سود فاصله آشکاری ندارد.

«ربا خواران همانند شیطان زده ها عمل می کنند. چرا که می گویند ربا نیز گونه ای از داد و ستد است حال آن که خداوند داد و ستد را جایز و ربا را حرام دانسته است». (بقره، ۲۷۵)

برای ورود به این آیه، که تصویر روشن سرگردانی های ظهور کرده در روش تولید و به خصوص تاکید آن بر مجاز بودن داد و ستد و منع رباخواری، چنان که آشفتگی و درماندگی کنونی اقتصاد جهان صحت این اشاره عمیق قرآن را تایید می کند، نیازمند گزینش یک الگوی فرضی و قابل رد گیری است. مثلا کسی با اندیشه تولید را که در حوزه اشراف نیست و سرمایه لازم و تجربه مدیریت تولید و کنترل نیروی مولد را ندارد با اعطای وام و وارد کردن او به سیستم ربوی فرصتی فراهم می کنند تا دوشادوش اشراف، چهره سرمایه داری تاریخی را تغییر دهند و زیر بنای ان را تخریب کنند. 

متقاضی با رجوع به یکی از  بانک ها سرمایه مورد نیاز را صاحب می شود این نخستین دست کاری آگاهانه یهودیان در الگوی کلاسیک تولید سرمایه داری با قصد بلع جهان است که عنصری تنها با اندیشه و گمانه تولید با دخالت بانک های اساسا یهودی به درون روابط تولید سرمایه داری فرستاده می شود. گذشته از تاثیر فرهنگی نامناسب و بی توازن این غریبه که با حمایت بانک ها تغییر طبقه داده، و به تشتت در روش های مدیریت کمک می کند، فاجعه اصلی زمانی صورت می بندد و بروز می کند که این سرمایه دار فاقد سرمایه، حاصل تولید خود را به بازار می فرستد. در روابط کلاسیک سرمایه داری، که نیازی به همراهی بانک ها ندارد، زمان قیمت گذاری محصول، تنها هزینه های خرید ابزار و مواد خام و دستمزدهای پرداختی و لوازم و هزینه های جنبی محاسبه می شود، اما سرمایه دار بدهکا که چرخه تولید را با پشتیبانی بانک ها به حرکت درآورده، ناگزیر در قیمت گذاری کالا و تولید خود، اقساط سرمایه دریافتی از بانک را که با اضعاف ربوی توام است، در هزینه های تولید منظور می کند. که موجب افزایش قیمت هاست. تا همین جا دو وجه ویرانگر در مراودات سرمایه داری ظهور کرده است: یکی سود بانک ربا دهنده، بی آن که در پیکره تولید و داد و ستد کالا سهیم باشد و دیگری بالا رفتن بهای کالا به سبب پرداخت قسط سرمایه و سود آن، که در واقع به معنای تامین تدریجی سرمایه تولید به وسیله  خریدار و مصرف کننده است. این نخستین و مهم ترین خش و خدشه بر بدنه تولید در روابط سرمایه داری است که حیله گری یهود به نحو گمراه کننده ای مخارج ربوی تولید و عوارض فقر اولیه تولید کننده را از کیسه خریدار کالا تامین می کند!

این زخم کوچک هنوز التیام نیافته دیروزین در سراشیب زمان، اندک اندک خود را به صورت بدخیم و لاعلاج امروزین ظاهر کرده است که نه فقط سرمایه اولیه تولید کننده را بانک ها در روابط ربوی تامین می کنند، بل عرضه کننده مواد خام و فروشنده ابزار های صنعتی نیز درست با همین روش وارد بازار رفع نیازهای تولیدگر شده اند و هریک نه فقط در افزایش بهای کالای تولیدی با دریافت افزوده هایی به نام پرداخت قسط وام ربوی بانک ها، سهمی ادا می کنند، بل عملا برداشت ربوی بانک ها از فروش کالا، در سطح جهان، در حد اقل تخمین تا هفت درصد مجموع ارزش هر کالایی قابل محاسبه است. این شگرد ضد تولید و مصرف، که منشاء  و موجب اصلی تورم است، در واقع بانک ها را ابزار و واسطی قرار می دهد که با برداشت سهم ربوی خود، جریمه نبود سرمایه نخستین تولید کننده مقروض را از مصرف کننده دریافت کنند. طبیعی است در روند معمول، مداومت چنین الگویی اینک انباشت وجه نقد را، که برابر نهاد تولیدی ندارد، در گاو صندوق بانک ها به چنان مرزی رسانده است که مجموع دارایی های بومی و ملی در هر زمینه و سرزمینی بی ارزش تر از توان خرید هر کالایی، از جمله شاخص طلاست، زیرا طلای موجود در سیلوهای فوق سری بانک ها بسیار کم تر از سردابه نگهداری پول های کاغذی فاقد پشتوانه است. ربا خوران جهان که عمدتا و در حد کمال از قوم بنی اسراییل اند، برای حفظ تعادل و ممانعت از بروز و ظهور آشوب، بهای هر اونس طلا را تا ارتفاعی تغییر و افزایش می دهند که بار دیگر ارزش حجم اسکناس با انبان شمش های طلا برابر شود.  این نمایشی از حد اکثر سرگردانی در روش تولید بانکی و ربوی است که استعداد تکرار مداوم هم ندارد و حاصل همان تفاوتی است که خداوند میان داد و ستد و ربا قرار داده، که حاصل یکی فقط تولید پول کاغذی بی پشتوانه و فاقد ارزش و در دیگری تبادل کالا با ارزش برابر و مورد نیاز طرفین است. بررسی عمیق و کلاسیک ظهور سرمایه داری و عارضه جنبی آن، به نام بیمه و بانک، یک توطئه یهودی برای به انحصار درآوردن ثروت در طبقات قوم خود، و آن چنان شتابان است که به دوران بحران بی علاج و نهایی آن نزدیک می شویم...  (ادامه دارد)