حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه 52


کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه 52

با  نمایش تصویر معروف ولی مجعول و سر هم بندی شده زیر، که با شیوه ای ناشیانه ساخته اند و کافی است در تعداد ساق پاهای نفرات ساکن سمت چپ عکس توجه کنید که باز هم یک لوله شلوار کم می اورند و به کف زمین نظر اندازید که گویی حاظرین در سالن قصر در میان برف ایستاده اند و چندان ایرادات ریز و درشت دیگر که مورخ را مجاز می کند تا بر اساس نادرست بودن مستندات، ابطال کامل سلسله قاجار را اعلام و گفت و گوی تاریخی در آن باب را، مگر برای درس آموزی شیوه های سالم و سخت گیر تحقیق، مسدود و ناممکن بداند. 


حالا زمان برداشت محصول از کاشته های پیشین است که با عنوان مقدمه عرضه شد و عالی ترین مکان مصرف آن ورود به ماجرایی است که به دخول باب در صحنه تاریخ معاصر ایران انجامیده و برداشت تاریخی از داده های نیمه ساخت و نادرست ان در هیچ کادری نمی گنجد هرچند اینک به شدت و متعصبانه مجموعه های مدافع و مخالف را به دنبال خویش کشانده و می کشاند ولی باب هم جز در سلسله مراتبی نمی نشیند که زردشت و مزدک و مانی و بوذرجمهر و بسی نام های تفرقه ساز و سرگیجه اور دیگر را در قرون اخیر نشانده اند. برای فهم ساده تر مطلب کافی است به منابعی رجوع کنیم که منکران و یا باورمندان این گروه و گرایش به جای گذارده و قریب سیصد مدخل غالبا مکرر را به یکدیگر تحویل داده اند. سرگرم شدن با مجموع این گفتار و نوشتارها زوال عقل طبیعی ادمی را تسریع می کند و پیاپی ناچار است آن چه را با زحمت به دست آورده به دور ریزد. کار دشوار گزینش قابل بهره ترین این توده غیر قابل دفاع، بی نیاز از تردید و تامل ناممکن است.

مورخ حتی نمی تواند برای انتخاب خود علتی جز موجز و در عین حال مشروح بودن این یکی و ان دیگری ذکر کند و در جریان تلاش برای دست یابی به منابع وزین تر و از خلال تورق و توجه به مندرجات چند محصول زیر با تعجب تمام دریافت که در میان چند هزار برگ فرآورده قلم سطور اندکی در موضوع بنیان گذار مبدع این هیجانات در دسترس است. 

«بهایی گری به عنوان یک جنبش اجتماعی در قرن سیزده هجری در ایران پا به عرصه وجود گذارد و به عنوان حرکتی علیه سنت های دینی و اجتماعی حاکم بر جامعه به حیات خویش ادامه داد. این جنبش در کنار حکومت های استعماری و در مقابل فرهنگ اصیل ملی - اسلامی قرار گرفت و به عنوان ابزار استعمارگران به کار رفت. از نظر اجتماعی، بروز این جنبش در ایران زمانی بود که پس از جنگ های ایران و روس به علت افزایش تماس با فرهنگ اروپایی، نوگرایی افکار بسیاری از متفکرین و نیز عوام را به خود مشغول کرده بود و در نتیجه مخالفت با سنت های غلطی نظیر استبداد شاهان، زمینه برای ظهور حرکت های اجتماعی فراهم شده بود». (سعید سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ص 13، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

به درستی انتظار می رود مرکزی که مجموعه اسناد معاصر را در اختیار دارد، مقدم بر ورود به عرصه و تالار بهائیت لااقل چند بابی در موضوع باب و بابیت گشوده باشد و برای ان چه خود چنبش می خواند، مبدع و پرچم داری را به پیش فرستد.

«در این تحقیق حرکت بهائیت مورد نظر ماست. برای شناسایی این حرکت لازم است همه عوامل و زمینه های ابعاد دخیل در ایجاد و بقای این جنبش مورد بررسی قرار گیرد. برخی از محققین جنبش بهائیت را در ردیف جنبش های اصلاحی قرار داده و ارزیابی نموده اند. آیا به واقع این جنبش یک جنبش اصلاحی بوده است؟ قبل از بیان دقیق تر هدف این تحقیق لازم است منظور خود را از مفهوم «جنبش های اجتماعی» بیان داریم. اندیشمندان مختلف تعاریف متفاوتی از جنبش های اجتماعی ارائه کرده اند. از لحاظ تاریخی مباحث مربوط به جنبش های اجتماعی ابتدا در نوشته های مربوط به «رفتارهای جمعی» آورده می شد و برخی از متفکرین این دو مفهوم را یکی می دانستند». (سعید سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ص 15، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

ملاحظه می فرمایید؟ چنان می نماید که ناگهان جنبشی با نام و عنوان بهاییت از سقف جامعه فرو ریخته و در چشم بر هم زدنی با رفتار جمعی آن از وزیر و وضیع و روحانی و تاجر درهم امیخته است.

«شب اول محرم 1235 ق: تولد میرزا علی محمد شیرازی مشهور به باب (بنیادگذار آیین «بابیت») فرزند میرزا رضا بزاز و فاطمه بیگم در منزل دایی بزرگ خویش در شیراز».
«1261 ق: اقدام ملا صادق خراسانی (از اتباع باب) به دستور باب مبنی بر ذکر عبارت «اشهدان علیا قبل نبیل باب بقیه الله» در اذان نماز جمعه در شیراز، و واکنش تند مردم نسبت به این امر، و اقدام حاکم فارس (حسین خان نظام الدوله) به احضار و توقیف تنبیه باب، و نهایتا تکذیب باب ادعاهایش را در 10 ربیع الاول 1261 ق بر سر متبر در مسجد وکیل شیراز نزد علما و مردم، و حصر شدید وی در منزل».
«1262 ق: فرار باب به سوی اصفهان و پذیرایی گرم حاکم گرجی نژاد و ارمنی مذهب شهر (منوچهر خان معتمدالدوله) از او، و عجز باب از پاسخگویی به سوالات علمی علمای اصفهان (میرزا حسن نوری حکیم و محمد مهدی کلباسی و...). و ادامه ی پذیرایی حاکم از او به طور مخفیانه و برخلاف دستور دولت مرکزی ایران (به ریاست حاجی میرزا آقاسی).
«1263 ق: حبس باب به دستور محمدشاه قاجار و صدر اعظم وی (حاج میرزا آقاسی به مدت 9 ماه در زندان ماکو، و آغاز نگارش بیان (کتاب مقدس بابیان) توسط باب در آن جا».
«15 ذی قعده 1263 ق: ترور فجیع آیت الله حاج ملا محمدتقی برغانی قزوینی مشهور به «شهید ثالث» به دستور قرةالعین و توسط مریدان بابی او، و حبس و دستگیری آنان، و اقدام حسینعلی بهاء به گریزاندن قرةالعین از زندان و گسیل داشتن وی به سمت خراسان، و اعدام بابی های دخیل در قتل شهید ثالث».
«جمادی الاو1ل 264: انتقال باب به قلعه ی چهریق (در حوالی ارومیه) و حبس وی به مدت 27 ماه تا شعبان 1266 در آن جا، و ادعای قائمیت او در اوایل این دوران (در حدود صفر 1264 ق)».
«1264 ق: تجمع بابیان به رهبری محمدعلی قدوس و زرین تاج قزوینی (قرةالعین) و حسینعلی بهاء در دشت بدشت (واقع در حوالی شاهرود) و ظاهر شدن قرةالعین به نحو غیرمنتظره و شگفت انگیز به صورت بی حجاب و کاملا بزک کرده در جمع بابیان، و اعلام نسخ دیانت اسلام و لغو احکام آن (با پشتیبانی حسینعلی بهاء)، و ایجاد بحث و جنجال در بین حضار و خروج جمع قابل توجهی از آن ها از مسلک بابیت، و حمله ی مردم مسلمان منطقه به بابیان در اثر پخش خبر روابط نامشروع قرةالعین با سران بابیه».
«اواخر شعبان 1264: انتقال باب از زندان چهریق به تبریز جهت محاکمه ی او توسط جمعی از علمای بزرگ آن شهر در حضور ولیعهد (ناصرالدین میرزا) و عجز آشکار باب از پاسخگویی به علما، و چوبکاری او توسط میرزا علی اصغر شیخ الاسلام و نهایتا اقدام باب به نگارش توبه نامه و تکذیب جمیع ادعاهای خویش، و بازگردانده شدن وی به حبس چهریق».
«1265 ق: تعیین میرزا یحیی صبح ازل (برادر بهاء) در سن 19 سالگی از سوی باب به عنوان وصی و جانشین وی، و قبول این امر توسط بابیان و از جمله: برادر بزرگ ترش: حسینعلی بهاء».
«1265-1266 ق: آشوب های خونین بابیان به طور پیاپی در نقاط مختلف ایران (مازندران به رهبری ملا حسین بشرویه ای و محمدعلی «قدوس»، نیریز به رهبری سید یحیی دارابی کشفی، و زنجان به رهبری محمدعلی «حجت») و سرکوبی قاطع همه ی آن ها پس از جنگ های بسیار و صرف هزینه  هنگفت (5 کرور تومان) توسط مرحوم امیرکبیر».
«27 شعبان 1266ق: اعدام باب در تبریز به حکم مراجع دینی بزرگ شهر و فرمان قاطع امیر، و به مباشرت برادرش (وزیر اعظم)».
«شعبان 1267 ق: کشف توطئه بابیان برای قتل امیر، و تبعید حسینعلی بهاء از سوی امیر به عراق».
«28شوال 1268 ق: اقدام نافرجام تروریست های بابی به ترور ناصرالدین شاه، و تعقیب و دستگیری وسیع سران بابیه به اتهام همدستی با توطئه ی قتل شاه، و پناهندگی سریع حسینعلی بهاء (یکی از متهمان ردیف اول پرونده) به خانه ی منشی سفیر روس در زرگنده (منطقه ی ییلاقی سفارت روسیه) و نهایتا دستگیری و حبس حسینعلی بهاء (در کنار دیگر سران و فعالان بابیه)، و قتل سران بابیه و آزادی بهاء از زندان و اعدام پس از 4 ماه (با فشار شدید سفیر روسیه در ایران: پرنس دالگو روکی) و تبعید وی در ربیع الاول 1269 ق - تحت الحفظ مامور سفارت روس - به عراق». (فصل نامه تاریخ معاصر ایران، فصل نامه تخصصی، سال 12، صفحات 45 و 46 و 47 و 48)
این کرونولوژی رسمی و بس مختصر و موجود از آغاز ماجرای باب را از فصل نامه تخصصی تاریخ معاصر ایران برداشته ام که دو شماره ای را باز هم ویژه بهاییت منتشر کرده و آن چه از باب و بابیه می داند و می گوید همین صورتک های مخدوش و معیوب فوق است. بنیان اندیشی برای این کرونولوژی حتی فاتحه هم نمی خواند چرا که اغاز تحرک باب به حوالی 200 سال پیش باز می گردد که شهر و پایتخت و حکومت و ناصرالدین شاه و امیر کبیری نبوده اند تا چنین و چنان فرمانی علیه باب و بابیه صادر کنند. در این کرونولوزی، فاصله ظهور تا اعدام باب فقط 7 سال است که در خلال ان، چنان که به اذن الهی بررسی خواهم کرد، چندین جنگ محلی و منطقه ای میان طرفداران و مومنان بابی با نمی دانیم کدام ارتش کدام دولت و حتی گروه های مردمی و کسبه معمول صورت گرفته است. مکتب بنیان اندیشی 12 سال است در سرزمینی با هفتاد میلیون نفوس مدرسه دیده و ابزار ارتباط محلی و منطقه ای و بین المللی قادر نبوده است چشمان مسئولی را بر حقایق نوین تاریخی بگشاید و اگر حتی موفقیت باب در جذب انواع برگزیدگان دور و نزدیک را در شرایط حوالی 200 سال پیش بپذیریم پس منطق دیگری کاربرد ندارد جز این که باب و طیف نخستین مومنان اش را از پیش سازمان داده شده و آماده اجرای منظور به خصوصی قبول کنیم.

«حاجی میرزا جانی کاشانی با دو برادرش حاجی میرزا اسمعیل ملقب به ذبیح و حاجی میرزا احمد کاشانی هر سه با کمال شور و وجد مذهب جدید را قبول کردند و وقتی که در سنه 1263 باب را به حکم حاجی میرزا آقاسی از اصفهان به ماکو می بردند در وقت عبور از کاشان حاجی میرزا جانی و برادرش حاجی میرزا اسمعیل ذبیح سواران مستحفظین را مبلغ گزافی رشوه داده باب را در منزل خود برده او را با همراهان اش دو شبانه روز ضیافت شایانی نمودند، در شورش مازندران و محاصره قلعه شیخ طبرسی (سنه 1264) حاجی میرزا جانی به همراهی بهاءالله و صبح ازل و چند تن دیگر از مخلصین بابیه به مازندران رفتند جهد کردند که خود را به اصحاب قلعه ملحق سازند ولی به مقصود نایل نشده قشون دولتی ایشان را اسیر کرده در آمل محبوس نمودند و مدت ها در حبس بودند تا بالاخره هر یک به وسیله ای خلاص شدند و حاجی میرزا جانی را دو نفر از تجار کاشان که مبلغی از صاحب منصبان آن جا طلب داشتند به عوض چهار صد تومان گرفته مستخلص نمودند، و از قراری که از تضاعیف این کتاب و تاریخ جدید استنباط می شود حاجی میرزا جانی شخصا با باب و صبح ازل و بهاءالله و حاجی سلیمان خان تبریزی و آخوند ملا محمد علی زنجانی حجةالاسلام و سید یحیی دارابی و ملا شیخ علی ترشیزی ملقب به جناب عظیم و قرةالعین و میرزا حسن بشرویه برادر ملاحسین بشرویه و تقریبا با جمیع مشاهیر بابیه دوره اولی آشنایی و ارتباط داشته و اغلب ایشان را خود به نفسه ملاقات کرده و وقایع تاریخیه هفت سال اول «ظهور» را که در کتاب خود درج نموده شفاها از ایشان استماع نموده است و علاوه بر این در غالب این وقایع خود به شخصه حاضر و ناظر بوده است و چون وی یکی از مخلصین درجه اول بابیه و بسیار متدین و خدا ترس بوده است شکی نیست که جمیع مشهودات و مسموعات خود را که در نهایت صحت و بدون دخل و تصرف ضبط نموده این است که کتاب او به ملاحظات عدیده مذکوره دارای منتهی درجه اهمیت و فوق العاده مطبوع و مفید است، و بالاخره چنان که سابق مذکور شد حاجی میرزا جانی با بیست و هفت نفر دیگر از هم مذهبان خود در سلخ ذی العقده سنه ی 1268 در طهران بأفضح وجوه و اشد انواع قساوت به قتل رسیدند، حاجی بی چاره در این هنگامه پناه به بقعه شاه عبدالعظیم واقعه در حوالی طهران برده بود ولی در مورد او حرمت بقعه را ملحوظ نداشته او را به عنف بیرون کشیدند، و او را در روز معهود در سهم آقا مهدی ملک التجار و سایر تجار و اصناف افتاد و ایشان هر یک ضربتی بر بدن او زده تا کارش تمام شد، اما تاریخ تالیف کتاب - چون حکایت قتل باب در ضمن کتاب مذکور است و از طرف دیگر چون قتل خود مصنف در سلخ ذی القعده 1268 واقع شده لهذا واضح است که تالیف کتاب محصور است بین دو تاریخ مذکور یعنی 27 شعبان 1266 - سلخ ذی القعده 1268، و از این عبارت کتاب در صفحه 61 «الیوم که هزار و دویست و هفتاد و هفت سال از بعثت رسول الله گذشته» معلوم می شود که تالیف کتاب یا لااقل این موضع از کتاب در سنه 1267 بوده چه قدماء بابیه معمولا از بعثت تاریخ می گذاردند نه از هجرت و بعثت را به زعم خود همیشه ده سال قبل از هجرت فرض می کرده اند، و اما این عبارت از صفحه 92 «الحال که هزار و دویست و هفتاد سال از هجرت رسول الله گذشته دین آن سید بشر قوت گرفته آلخ» بدیهی است که مراد از آن تاریخ تقریبی است نه تحقیقی یعنی چون غرض تعیین واقعه به خصوص ها نبوده بر سبیل تقریب و ذکر عدد تام و عدم تعرض به کسور تعبیر به «هفتاد» کرده است و محال است که عدد تحقیقی مراد باشد چه خود قتل مصنف در سنه ی 1268 واقع شد چنان که گذشت». (حاج میرزا جانی کاشانی، نقطةالکاف، ص 29)

نقطه الکاف سومین مرجع مورد توجه مورخ بوده است که آشنایی با مطالب ان با ورود به مرغزار تفکیک حقیقت از دروغ یکسان است و اگر بخواهید اشاره وار به مطالب آن ورود کنید، موقتا در مفاهیم زیر باریک شوید.

«معانی جمیع کتب اسمانی در قران است و معانی تمام قرآن در فاتحه الکتاب است و معانی تمام سوره فاتحه در بسم الله است و تمام معنای بسم الله در باء است و معنی باء در نقطه، پس معنای جمیع در نقطه است و نقطه هیچ معنایی ندارد». (نقطه الکاف، ص42، عب، عا). (ادامه دارد)

نظرات 109 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 16 آذر 1392 ساعت 08:34 ق.ظ

سلام استاد
مثل همیشه عالی.
واقعا خسته نباشید.

مهران قدیم شنبه 16 آذر 1392 ساعت 08:37 ق.ظ

«معانی جمیع کتب اسمانی در قران است و معانی تمام قرآن در فاتحه الکتاب است و معانی تمام سوره فاتحه در بسم الله است و تمام معنای بسم الله در باء است و معنی باء در نقطه پس معنای جمیع در نقطه است و نقطه هیچ معنایی ندارد». (نقطه الکاف، ص42، عب، عا). (ادامه دارد)

واقعا کسانی که دنبال کنندگان مذهبند (از هر نوعی) به کجا می روند؟ یا بهتر است بگویم به کجا میرسند؟

کرسی شعر بافته اند در نقطه الکاف.

ممنون استاد.

حسن طالب زاده شنبه 16 آذر 1392 ساعت 08:55 ق.ظ

استاد محترم منظورتان از این عبارت"....ابطال کامل سلسله قاجار را اعلام و..."از آغا محمد خان تا احمد شاه است یا تا ناصرالدینشاه؟

از ابتدا تا انتهاست.

abbas شنبه 16 آذر 1392 ساعت 09:07 ق.ظ

http://iranian.com/main/blog/covenant/bahaullah.html

محسن شنبه 16 آذر 1392 ساعت 10:02 ق.ظ

نلسون ماندلا درگذشت و همه سران کشورها از جمله امریکا، اسرایئل و.... تسلیت گفتند یک چیز که من رو به فکر وا داشت این بود که که ایشون با کی مبارزه میکرده اگه این جوری باشه فکر کنم با خودش!!!یا آپارتاید

ناهید شنبه 16 آذر 1392 ساعت 11:33 ق.ظ

http://pishine.com/archives/5562
/نخستین-عکس-هوائی-از-کربلا-به-دستور-ناصر
دیدنیه .اسکادران سلطنتی پادشاه!!!

abbas شنبه 16 آذر 1392 ساعت 11:38 ق.ظ

"The national wealth of our country, the heritage of South Africans, shall be restored to the people; the mineral wealth beneath the soil; the banks and monopoly industries shall be transferred to the ownership of the people as a whole; all other industries and trade shall be controlled to assist the well-being of the people,
قای محسن سلام۰آقای ماندلا حرف های زیادی زدند ولی هیچ وقت عمل نکرد وتمام سرمایهٔ مردم را در دست یهودیان باقی گذاشت

مسعود سنجری شنبه 16 آذر 1392 ساعت 01:44 ب.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم

استاد آیا در خصوص حضور بهائیان در مصر هم مطلبی خواهید نوشت؟

والسلام علیکم
فی امان الله

این یک بررسی کلی و ماهوی است. به قولی حالا دیگر شاید در قطب جنوب هم بهایی یافت شود.

مسعود سنجری شنبه 16 آذر 1392 ساعت 02:10 ب.ظ

بزرگوار به این جهت درباره بهائیان مصر پرسیدم که به نظر می رسد حضورشان در آن سرزمین به قدمت حضورشان در ایران است.

یکی شنبه 16 آذر 1392 ساعت 02:41 ب.ظ

سلام .
اگرچه آقای پورپیرار صاحب نظر حقیقی اند منتها به نظر من ماندلا مثل گاندی سوپاپ اطمینان و شیر تخلیه اضطراری استعمارگران و استثمارگران بود برای هدایت و انحراف خشم غلیان یافته مردم ستم کشیده آفریقای جنوبی که با افزایش هوشیاری مردم در قرن ببیستم میرفت کار دست اروپاییان بدهد....

شاگرد شنبه 16 آذر 1392 ساعت 03:26 ب.ظ

سلام استاد بسیار عالی بود.

مدتی پیش تفسیر سوره حمد امام خمینی را مرور می کردم و نا خودآگاه انتهای مقاله تان در مورد سطوری از کتاب نقطه الکاف را با قسمتی مشبه دیدم. رجوع کردم دیدم موضوع از این قرار است:

و از این رو از امیرمؤ منان و سید موحدان ، صلوات الله و سلامه علیه ، روایت شده است : ((هر آن چه در قرآن است در سوره فاتحه هست ؛ و هرچه در آن است در ((با)) و آنچه در ((با)) است در نقطه هست و من نقطه زیر ((با)) هستم )).

علیرضا شنبه 16 آذر 1392 ساعت 04:42 ب.ظ

چند نکته:

اول اینکه گویا وبلاگ نارینا دوباره فیلتر شده.

دوم اینکه بهاییان در قطب شمال نفوذ کردند نه در قطب جنوب. در واقع از بین بومیان شمال آلاسکا هم افرادی را بهائی کردند.

نکته سوم اینکه ماندلا دو تا ویژگی داشت که باعث شد مثل بت توسط رسانه های غربی-یهودی در سراسر جهان ستایش شود: ویژگی نخست اینکه مسلمان نبود و ویژگی دوم اینکه مثل گاندی ظالمان را بخشید و اجازه محاکمه آنها را نداد! برای همین ظالمان او را هم مثل گاندی تقدیس می کنند. اما اگر مسلمان بود یا علیه ظالمان دست به اسلحه می برد، اونوقت تبدیل می شد به یک هیولای تروریست. ولی بعد از آزادی او را در کنار ملکه انگلستان و در ماشین ملکه در حال سواری و دست تکان دادن می بینیم! در حالیکه بقیه مبارزان برای مجازات ظالمان تا پای جان پیش رفتند.

آخه رفتن به قطب جنوب سخت تره و فقط از مومنین واقعی برمیاد.

آزاده قنبری شنبه 16 آذر 1392 ساعت 04:53 ب.ظ

الیزابت اول با آن افراط در پوشاندن پوست صورت با پودرها ، اصلا ازدواج نکرد که صاحب اولاد بشه . با توجه به شهادت مورخان ناشناس و شناس و یکه شناس و تصویرسازی های کلان ، جملگی می دانیم مادربزرگ نشد .اما مونث مشتاق به استفاده از تنوع کلاه گیس ها و رنگ های زیبایی برای تغییر چهره ، چرا از ازدواج گریزان بود ؟
این روزا باز حدیث اسلام رادیکال در تریبون های لندن با یه شلیک ، دهان جنتلمن ها گرم کرده. باور کنیم ؟ محض رضای خدا . ما که در ایران هستیم زیر آسمانی مملو از قمرهای مصنوعی در جهت یابی محل سکونت زندگی خودما از بالا تا نزد خدا می رویم و و تکیه به مخده های ابری می زنیم و برمی گردیم .حقه خوردن میسر نیست به این راحتی .. قبل از وقوع با سرعت عمل توسط سازمانی که جهان را زیر سیطره چشم خودش داره از اصابت تیر پیشگیری نشده. بنظر می رسه آقایانی که هنوز در تاریخ خودشان مستاصلند در توضیح علت واقعی تجرد الیزابت سرخ مو سعی دارند ، ناتوانی در اداره جهان را پنهان کنند ، با تب دار کردن مردم نسبت به ادیان و پیروانش .
برسیم به ناصرالدین شاه غجر !! آهان قجر خودمان .
( ادامه دارد )
... ...

طالب حق شنبه 16 آذر 1392 ساعت 05:57 ب.ظ

سلام استاد
چند روزیست یه نوشته بعنوان خاطرات آقای جعفر شفیع زاده بدستم رسیده که گویا در آلمان توشته شده درخصوص مسایل و ارتباطات پیش از انقلاب 57 داستان بیشتر به سبک کتابهای ذبیخ الله منصوری نوشته شده . سوالم اینه که شما این نوشیه رو خوندین چقدر می شه به صخت اون اعتماد کرد/؟؟؟

نخوانده ام.

[ بدون نام ] شنبه 16 آذر 1392 ساعت 06:23 ب.ظ

سلام استاد. نظرتان در باره این مطالب آقای شریعتمداری چیه؟
http://vista.ir/news/12003773/اصلاح‌طلبان-از-تیر-و-طایفه-صدام-هستند!

حنیف شنبه 16 آذر 1392 ساعت 09:42 ب.ظ

جناب محسن
وقتی آقای خمینی مرد هم جلسه ی سازمان ملل متحد با یک دقیقه سکوت آغاز شد. (البته بنا به ادعای تلوزیون خودی)

منصور شنبه 16 آذر 1392 ساعت 10:35 ب.ظ

سلام استاد
دست های شاه طبق معمول پنبه ای است. لنگه های شلوار و کفش شاه هم به نظر متفاوت است, حتی پای راست کوتاه تر از پای چپ است. اصلا باسن سمت چپ و راست شاه دو صحنه ی متفاوت است چون پایه های صندلی هم فرق دارد. آن صندلی پشتی هم از لحاظ بعد هندسی بی تناسب است.
نکته اینکه عکس های غیر سیاسی و مردم معمولی حتی از عکس های قابل قبول شاه هم باکیفیت تر است. شاهی که مثلا خودش دوربین عکاسی وارد کرده!! انصافا حضور او در زمان مورد ادعا را باید باطل دانست.
در ضمن استاد, آقای خرمی می گفت در مورد بابیت و بهائیت مطلب زیادی گردآوری و فیش برداری کرده, ارزشی دارد!؟

ان جهود از رو کردن دارایی های فرهنگی اش پیوسته طفره رفته است. اما اینک به خواست خدا به سویی می رویم که چون ناصرالدین شاه توصیف شده در مورد باب نیز سئوال های منتهی به ابطال دهیم و مغایرت های اسنادی را برملا کنیم تا مسند نشینان فرهنگی سرانجام دریابند که باب نیز نامی است درست همانند زرتشت و هر دو قریبا سازمان یافته و سر و صورت داده شده اند.

[ بدون نام ] شنبه 16 آذر 1392 ساعت 11:11 ب.ظ

استاد در جمله "ان جهود از رو کردن دارایی های فرهنگی اش پیوسته طفره رفته است. " منظور کیست؟

آشنا یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 02:36 ق.ظ

مستند حضور نظامی ایران در سوریه
http://www.youtube.com/watch?v=YjqLTQ_jU40&feature=youtu.be

abbas یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 05:21 ق.ظ

http://faryadjenob.files.wordpress.com/2012/09/7887877777777.jpg

باز نشد.

abbas یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 05:26 ق.ظ

http://alshaer1019.loxblog.com/post/46

abbas یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 06:02 ق.ظ

http://www.khwendkar.com/fa/?p=1870

باز نشد.

abbas یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 06:54 ق.ظ

http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=3616

با تقدیم نام خیابانی از انشعابات 16 آذر مشت محکمی به دهان اش کوبیده ایم.

abbas یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 08:05 ق.ظ

http://www.qudsonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=21444&Titr=%D9%82%D9%85%D9%87%20%D8%B2%D9%86%DB%8C%20%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D8%A8%DA%A9%20%D8%B9%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%20%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C%D8%AA%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA

مهدی - مهدی یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 08:42 ق.ظ

یک سوال بدبینانه در مورد توافق هسته ای

http://alef.ir/vdcg3u9xzak9zt4.rpra.html?207460

ضرب المثلی می گوید چهار پایی را که از سر به طویله نمی رود از ته داخل می کنند.

abbas یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 09:52 ق.ظ

http://3.bp.blogspot.com/_pTmF4WqKcaU/TD8sZcbkP3I/AAAAAAAAAYQ/41OkdLOeS6A/s1600/Hands+Cause+Chains+Taherzadeh+III-60.JPG

باز نشد.

توحید یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 12:06 ب.ظ

سلام استاد.

ممنون به خاطر مطلب بینهایت روشن گرتان.

خاطره زیر از احمد کسروی کاملا مهر تائید به مطالب شما می زند:

«آن شب در قهوه خانه خوابیدم. فردا هر چه بیوسیدم چارپادار نیامد. گفتند چون در جلو باران می بارد و راهها بسیار بد است، چارپاداران از سفر باز ایستاده اند.شب دوم نیز در آنجا بسر آمد. فردا دو سه چارپادار پیدا شدند و پس از گفتگو پذیرفتند که بار مرا بر دارند و من خودم پیاده روم. اینها نیز می گفتند ، نخواهید توانست... بدینسان با آنان راه افتادیم روز نخست دشواری نداشت. در انجا ها باران کم آمده بود. روز دوم باران و گل فزونتر بود و دشواری ها پیدا شد. از میان گلها که می رفتم کفش هایم تاب نیاورد و دوختش از هم شکافت. چون در سر راه آبادی ها به هم نزدیک است در چند جا ایستادم و کفشهایم را بدوختن دادم. در بسیاری جاها شاهراه در میان باتلاق گم شده بود و من آن را نشناخته گم می کردم.
شاهراه مازندران را در زمان شاه عباس بزرگ ساخته و با سنگ های بسیار بزرگ فرش کرده بودند. ولی کم کم سنگ ها کنده شده و راه از میان رفته و تنها نامش مانده بود.!!! من می دیدم می گویند : «جاده شاه عباس» ، ولی در هیچ جا جز گل و باتلاق چیزی نمی دیدم. نشانی که شاهراه را بفهماند در میان نبود.
یک دشواری دیگر برای من داستان زبان می بود ، «مازندرانی آن فارسی نمی فهمیدند و من مازندرانی نمی فهمیدم». تنها یک واژه «ببو» (برادر) را یاد گرفته بودم که چون راه را گم می کردم ، از دور هر که را می دیدم بانگ بر می داشتم : «آهای ببو» و چون می امد و یا می ایستاد و من می رفتم ، راه را از او می پرسیدم و با دشواری چیزی فهمانیده و می فهمیدم.
نخست بار بود که با نیم زبان های ایرانی برخورد پیدا می کردم. نخست بار بود که از بودن آنها آگاه می شدم. در دماوند و کیلون که نیم زبان دماوندی را شنیدم با خود گفتم روستاییانند و فارسی را شکسته بزبان می آورند. ولی در اینجا فهمیدم نچنانست و داستان به گون دیگر می باشد».(10 سال در عدلیه ص17)

این تازه زمان احمد کسروی در 100 سال پیش است خدا زمان علی محمد باب یعنی 200 سال پیش را به خیر کند که همین جاده ها هم نبوده و ارتباطات بین شهرهای پراکنده با زبان های مختلف از این هم حادتر بوده. مثلا دوست دارم بدانم چگونه علی محمد باب توانسته عقاید خود را به مردمی که هیچ فارسی نمی دانسته اند انتقال بدهد؟!

نصایح و فرامین و اوامر و دعاوی باب ظاهرا از این اندک آب و گل میگذشته و با قدرت مخصوص خود به سرای شیخ و تاجری در خراسان و مازندران وارد می شده به دست او شمشیری می سپرده تا به جنگ با ارتش ناصرالدین شاه برود هرچند به ان زمان روحانی و عمامه و عبا و پایتخت و ناصرالدین شاه و قشون اش نبوده اند مگر در تصاویری قلابی.

مسعود سنجری یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 12:18 ب.ظ

http://www.bahairesearch.ir/html/index.php?name=News&file=article&sid=77

ممنون. ولی اثبات وجود، مقدم بر اخراز حقوق است. اگر باب و تحرک کوتاه مدت او حامل منطق معمول نیست و سراپا و تا نحوه اعدام زمزمه عچایب است، پس چه گونه برای او مدعی و پیرو بشناسیم؟

[ بدون نام ] یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 12:20 ب.ظ

نوه بیست و دوم مولوی

http://www.jamnews.ir/detail/News/260417

[ بدون نام ] یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 08:22 ب.ظ

ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺑﻬﺎﺋﯿﺖ ﻭ ﺭﺩﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ ﺑﻨﺎﻡ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺑﺎﺏ ﻭ ﺑﻬﺎ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ

در تحقیق سخن گفتن از موهومات مجاز نیست. هنگامی که حضور باب با تاریخچه موجود ممکن نیست چه گونه با عقاید وی اشنا شده اند.

عیسی یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 11:14 ب.ظ

با سلام
از یادداشت جدیدتان سپاسگذرم
استاد بر آنم مستند مجعولات با شکوه را در حساب فیس بوک خود به اشتراک گذارم بنابراین نیاز به کسب اجازه از شما دارم تا چه صلاح می دانید
با تشکر

کاملا مناسب و مجاز است. موق باشید.

abbas دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 05:45 ق.ظ

http://bahai-library.com/marriage_certificates_bab_bahaullah

باز نشد.

abbas دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 06:19 ق.ظ

http://bahaisacredrelics.blogspot.ca/2010/05/blog-post.html

باز نشد.

[ بدون نام ] دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 05:25 ب.ظ

استاد این متن کوتاه توانسته است واقعیت را در اقتصاد نشان دهد؟

http://ghasam-be-asr.blogsky.com/1392/09/16/post-3/%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C

aydın دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 05:30 ب.ظ http://biryol-az.blogsky.com

با سلام

با دیدن این عکس به یاد قبله عالم و آن پرده آتلیه افتادم:

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/4d
/Yeni%C3%A7eri_Atat%C3%BCrk.JPG

با تشکر

بنیان اندیش دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 09:39 ب.ظ

برخی حقایق در باره لیبی و قذافی که رسانه های دیگر از انتشار آن خودداری میکنند.


-بدون بهره به مردم لیبی وام داده می شود

-دانشجویانی که در رشته های تخصصی آموزش می بینند از دریافت یک دستمزد معمولی بهره می برند تا آموزش آنها تمام شود

-اگر کسی قادر نیست کار پیدا کند دولت تمام حقوق اورا تا زمانی که کار دیگری پیدا کند می پردازد (حقوق دوران بیکاری)

-آن هنگام که کسی ازدواج میکند زوج بطور مجانی صاحب یک آپارتمان مجانی از سوی دولت می شود.

-هرکسی می تواند در هرجای دنیا به تحصیل اشتغال پیدا کند در آنصورت دولت 2500 یورو به اضافه هزینه اتومبیل را به او می دهد

-اتومبیل ها به قیمت تمام شده کارخانه فروخته می شوند

-لیبی به هیچ کشور یا دستگاهی بدهکار نیست حتا یک سنت. طلبکاری برای لیبی نیست.


-آموزش رایگان برای همه شهروندان

-25% از جمعیت لیبی دارای تحصیلات دانشگاهی هستند

-گدا در شهر ها نیست، بی خانمان و کارتن خواب نیست تا زمانی که بمباران های اخیر آغاز شد.

-نان در لیبی پانزده سنت (کمتر از یک چهارم دلار) است


بگو چرا آمریکا و دیگر کشور های سرمایه داری لیبی را دوست نمی دارند. قذافی تمایلی برای دریافت وام از بنیاد پولی جهانی یا بانک جهانی که از بهره بالا برخوردار است ندارد. در زبان ساده تر لیبی یک کشور مستقل بود! این یکی از دلایلی است که جنگ با لیبی آغاز شده است.

قذافی ممکن است یک دیکتاتور باشد اما این مسئله نمی تواند و نباید مشکل آمریکا ویا کشور های دیگر بحساب آید. قذافی تنها کشوری است که تولیدنفت میکند ولی پول آنرا نه دلار آمریکا ونه یورو را می پذیرید بلکه طلا را جایگزین آن کرده است. این می تواند دیگر کشور های جهان را به ورشکستگی بکشاند زیرا کشور های غربی اغلب ذخیره طلا به اندازه کافی ندارند تا در مقابل پول های بی رویه ای که چاپ میکنند پشتوانه ای باشد.

بخاطر داشته باشید آخرین باری که این «جرات» را داشت تا چنین درخواست وادعایی را بکند صدام حسین بود که به کشور های عضو اوپک گفت از پذیرش دلار آمریکا پرهیز کنند. خوب، همه میدانند چه اتفاقی برای صدام افتاد آری اورا دار زدند.
--------------------------------------






Did you know this about Libya?






Some other facts (that mainstream media will never disclose) about "Gaddafi and Libya:



- Loans to Libyan citizens are given with NO interest.



- Students would get paid the average salary for the profession they are studying for.



- If you are unable to get employment the state would pay the full salary as if you were employed until you find employment.



- When you get married the couple gets an apartment or house for free from the Government.



- You could go to college anywhere in the world. The state pays 2,500 Euros plus accommodation and car allowance.



- The cars are sold at factory cost.



- Libya does not owe money, (not a cent) to anyone. No creditors.



- Free education and health care for all citizens.



- 25% of the population with a university degree.



- No beggars on the streets and nobody is homeless (until the recent bombing).



- Bread costs only $0.15 per loaf.





No wonder the US and other capitalist countries do not like Libya. Gaddafi would not consent to taking loans from IMF or World Bank at high interest rates. In other words Libya wasINDEPENDENT! That is the real reason for the war in Libya! He may be a dictator, but that is not the US problem. Also Gaddafi called on all Oil producing countries NOT to accept payment for oil in USD or Euros. He recommended that oil get paid for in GOLD and that would have bankrupted just about every Western Country as most of them do not have gold reserves to match the rate at which they print their useless currencies.



Remember the last time someone had the “NERVE” to make a similar statement was when Saddam Hussein advised all OPEC countries not to accept payment for oil in US Dollars. Well, we all know what happened to him. Yes, they HUNG HIM.

-----------------------------------------

http://s5.picofile.com/file/8103416834/0001.jpg

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/10/28/127971_504.jpg

khalil سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 12:11 ق.ظ

با سلام خدمت استاد و بنیان اندیشان عزیز

عموی بنده که زمان شاه در جنگ عمان شرکت کرده بود تعریف میکرد که در میان جنگلهای عمان با بومیانی که کلا برهنه بودند مواجه شدیم که برایمان خوراک می آوردند و خیلی هم آرام و با محبت بودند ما هم در عوض برایشان کنسرو می دادیم...
استاد این قضایا مرا یاد بومیان اندونزی انداخت که شما در یاداشتهایتان آورده بودید.واقعا چیزی را تعریف می کرد که بنده متعجب شدم که تا این فاصله زمانی هنوز بومیان در منطقه به این شیوه زندگی می کردند.
آیا می توانید اطلاعاتی در مورد جنگ عمان بدهید؟
ممنون

مطلب مطولی است که شرایط و نبود سلامت معذورم می کند.

نیسی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 12:16 ق.ظ

السلام علیکم

به یاد دارم 2 سال پیش در بررسی ابعاد تخریبی بهار یهودی عربی، به نکاتی درباره لیبی اشاره کردم که مورد اعتراض تعدادی از مخالفان دیکتاتوری و مدافعان دمکراسی! در همین ستون قرار گرفت.

جناب آقای بنیان اندیش، پروژه تخریبی بهار یهودی قبل از اجرا در منطقه خاورمیانه توسط دانشگاه های غربی طراحی و شبیه سازی شده بود.

Jalal سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 12:17 ق.ظ

در عکس اول رنگ شلوار دو پای ناصر الدین شاه با هم متفاوت است!!

محمد اوجال سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 01:32 ق.ظ

کری: توافق با ایران باعث امن تر شدن اسرائیل خواهد شد

Kerry: Iran Deal Will Make Israel More Secure

http://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/174898#.UqY-fUqDx3s

abbas سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 06:12 ق.ظ

http://museumviews.com/2012/10/iranica-pictura-reza-shah-pahlavi-in-turkey-1934/

لیبی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 08:56 ق.ظ

آقای بنیان اندیش سلام

شما یک موضوع را درباره لیبی از قلم انداختید

- لیبی وام های بدون بهره و بازپرداخت طولانی به کشورهای آفریقایی می داد به شرطی که پروژه های مربوط به این وامها توسط کشورهای چین یا هند یا برزیل و روسیه انجام شود. این مسئله خسارت بزرگی به بانکها و صنایع غربی می زد.همین روش را قصد داشت در کشورهای آمریکای لاتین اجرا کند که آمانش ندادند.

abbas سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 09:13 ق.ظ

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B5%D8%AD%D9%81_%D8%B9%D9%84%DB%8C

در ان زمان فن ساخت کتاب با شیرازه و جلد و دوخت و نیز خط نیمه بالغ عرب که در تصویر امده نبوده چنان که تورات را هم به صورت اوراق ازاد حمل و نقل می کرده اند.

abbas سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:56 ق.ظ

Bloody Purim
http://www.youtube.com/watch?v=uBVBu7WGwx4

معلوم بود که باز نمی شود.

یکی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 01:23 ب.ظ

http://www.tabnak.ir/fa/news/363223/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B4%DB%8C%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D8%B2-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%AF
شمعون پرز : ما ایران را دشمن نمیدانیم.
براوو .... مبارک باد یاد دوستیهای ریشه ای ایران و اسراییل پسر عموی عزیزتر از جان .

نیسی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 02:48 ب.ظ

السلام علیکم

اگر کسی از سروان گرامی اطلاعاتی درباره تعداد یهودیان ایران در اختیار دارد، لطفا در اختیار همگان قرار دهد.

ممنون

ایرانیان یهودی: ”ایران کشوریست که به آن عشق می‌ورزیم“

امروزه کمتر از سی‌هزار یهودی، در مقایسه با دهه‌ی چهل شمسی‌،که جمعیت آنان بیش از صد هزار نفر بود، در ایران زندگی ‌می‌کنند. با این حال در کنار یک دوره‌ی گسترده مهاجرت پس از انقلاب و بنیان گذاری جمهوری اسلامی در ایران، تعداد آنان ثابت مانده است و کماکان بزرگ‌ترین جامعه‌ی یهودی خارج از اسرائیل را در خاورمیانه تشکیل می‌دهند .

http://www.peace-mark.org/iranian-jewish-keshvari-ke-be-an-eshgh-mivarzim

رهگذر سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 08:03 ب.ظ

عاقبت کمونیستهای ایرانی در شوروی
http://www.tarikhirani.ir/fa/news/30/bodyView/3750/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA.%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%B4%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%D8%9B.%DA%86%D9%87.%D8%A8%D8%B1.%D8%B3%D8%B1.%DA%86%D9%BE%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C.%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C.%D8%AF%D8%B1.%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%88%DB%8C.%D8%A2%D9%85%D8%AF%D8%9F.html

بنیان اندیش سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:54 ب.ظ http://pajhoohesh.blogfa.com/

برادران ارجمند نیسی و مسعود سنجری اگر زحمتی نیست لطفا ایمیل خود را به وبلاگم بفرستید.

از دوستان کسی آرشیو کامل بخش نظرات را دارد؟ منظور هم کامنت مخاطبین و هم پاسخ های استاد در کنار هم است.

استاد عزیز از سایت جدیدی که قرار بود راه اندازی بشود خبری نیست؟ گویا خانم pagwan مسئولش بودند.

متاسفانه خبر دقیقی ندارم و همین قدر می دانم که ایشان با پشت کار ستودنی کارها را دنبال می کنند.

بنیان اندیش چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 12:14 ق.ظ

http://shahaab.blogfa.com/post-134.aspx
http://shahaab.blogfa.com/post-141.aspx

یهود چه افسانه هایی که نمی سازه!

نکته دیگر از این لینک ها : هستند کسانی از به اصطلاح هنرمندان و فرهیختگان تافته جدا بافته ای چون شجریان که در عین خواندن «ربنا لا تزغ قلوبنا» ارادت قلبی به حضرت باب دارند.

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 07:03 ق.ظ

جناب پورپیرار سلام سئوالی داشتم اگر شما قدرت داشتید ،مثلا رهبر ایران بودید ، با بهائیان موجود در ایران چگونه برخورد می کردید ؟

مباحثه ای آزاد تا مردم فریب شعب دین یهود را نخورند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد