حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

هوا خوری 19


هوا خوری 19

مقدم بر هر گمانه ای در مراتب و نحوه ارتباط درست با قرآن قویم، آشنایی با نهاد و فصول و مراتب آیاتی است که هر یک به گونه ای آراسته و پی گیر، با خواننده تعیین تکلیف می کند. دنبال کردن شیوه و روش بیان این مدرک اولیه و نهایی اسلام دشوار نیست، اگر به جای همراهی با متن، جلد آن را نبوسیم و چنان که عادت مان داده اند، نپنداریم که نزدیک شدن به گفتار خداوند آسان نیست و جز عالمان عالی مقام را به فهم آن راه نمی دهند تا مثلا تشخیص دهند که معنای ترکیب لفظی ما ملکت ایمانهم کنیز است!

حالا و در موضوع برخورد با شیوه برداشت های مستقیم از اشارات قرآن قدرتمند با کسانی و از جمله اقای توحید مواجهیم که تعبیر صریح از ترکیب ماملکت ایمانهم در آیات گوناگون را به عنوان موجود زنده و همراه جنسی ادمیان نمی پذیرند و فرحناک ان جاست که معنای من دراوردی کنیز را هم برای این ترکیب قرانی رد می کنند تا این کلمات به کلی بی کاربرد بمانند. ایشان با ارسال ای میلی با محتوای آیه 55 سوره احزاب می نویسند: «ابهام بزرگی در درک تعریف شما از ماملکت ... برایم وجود دارد که طبق این آیه چه طور همسران پیامبر می توانند دارای ماملکت ... باشند»؟

حتی با فرض صحت برداشت معنایی از متن این ایه، اقای توحید هم گرفتار همان مشکل بزرگ و سرگرم کننده ای شده اند که به سعی معاندان قران اینک شیوه جاری برخورد با کلام خداوند شده است. با این توضیح که عدم تطبیق تذکرات قرآن کبیر با دستورات فقهی جاری را نقص می دانیم و بد تر و عوامانه تر هر ایه را، مثلا در موضوع تنبیه بدنی زن، که با اخلاقیات و رسوم متعارف و موجود همخوان نباشد ضعف ره نمودهای قرانی می گیریم و حتی مجازات مذکور زانی و زانیه را از حد قرآنی به سنگسار می کشانیم تا دق و دل خود خالی کرده باشیم.

«من یهوه هستم. عورت پدر خود یعنی عورت مادر خود را کشف منما، او مادر توست. کشف عورت او مکن. عورت زن پدر خود را کشف مکن. آن عورت پدر تو است. عورت خواهر خود، خواه دختر پدرت، خواه دختر مادرت چه مولود بیرون، عورت ایشان را کشف منما. عورت دختر پسرت و دختر دخترت، عورت ایشان را کشف مکن، زیرا که این ها عورت تو است. عورت دختر زن پدرت که از پدر تو زاییده شده باشد، او خواهر تو است کشف عورت او را مکن. عورت خواهر پدر خود را کشف مکن، او از اقربای پدر تو است. عورت خواهر مادر خود را کشف مکن، او از اقربای مادر تو است. عورت برادر پدر خود را کشف مکن، و به زن او نزدیکی منما. او عمه ی تو است. عورت عروس خود را کشف مکن، او زن پسر تو است. عورت او را کشف مکن. عورت زن برادر خود را کشف مکن. آن عورت برادر تو است. عورت زنی را با دخترش کشف مکن. و دختر پسر او یا دختر دختر او را مگیر، تا عورت او را کشف کنی. اینان از اقربای او می باشند و این فجور است. و زنی را با خواهرش مگیر، تا هیوی وی بشود، و تا عورت او را با وی مادامی که او زنده است، کشف نمایی و به زنی در نجاست حیض اش نزدیکی منما، تا عورت او را کشف کنی. و با زن همسایه ی خود همبستر مشو، تا خود را با وی نجس سازی. و کسی از ذریت خود را برای مولک از آتش مگذران و نام خدای خود را بی حرمت مساز. من یهوه هستم. و با ذکور مثل زن جماع مکن، زیرا که این فجور است. و با هیچ بهیمه ای جماع مکن، تا خود را به آن نجس سازی، و زنی پیش بهیمه ای نایستد تا با آن جماع کند، زیرا که این فجور است. به هیچ کدام از این ها خویشتن را نجس مسازید، زیرا به همه ی این ها امت هایی که من پیش روی شما بیرون می کنم، نجس شده اند. و زمین نجس شده است، و انتقام گناه اش را از آن خواهم کشید، و زمین ساکنان خود را قی خواهد نمود... و کسی که با زن دیگری زنا کند یعنی هر که با زن همسایه خود زنا نماید، زانی و زانیه البته کشته شوند. و کسی که با زن پدر خود بخوابد، و عورت پدر خود را کشف نماید، هر دو البته کشته شوند. خون ایشان بر خود ایشان است. و اگر کسی با عروس خود بخوابد، هر دو ایشان البته کشته شوند. فاحشگی کرده اند. خون ایشان بر خود ایشان است. و اگر مردی با مردی مثل با زن بخوابد هر دو فجور کرده اند. هر دو ایشان البته کشته شوند. خون ایشان بر خود ایشان است.و اگر کسی زنی و مادرش را بگیرد، این قباحت است. او و ایشان به آتش سوخته شوند، تا در میان شما قباحتی نباشد. و مردی که با بهیمه ای جماع کند، البته کشته شود و آن بهیمه را نیز بکشید. و زنی که به بهیمه ای نزدیک شود تا با آن جماع کند، آن زن و بهیمه را بکش. البته کشته شوند خون آن ها بر خود آن هاست. و کسی که خواهر خود را خواه دختر پدرش خواه دختر مادرش باشد بگیرد، و عورت او را ببیند و او عورت وی را ببیند، این رسوایی است. در پیش چشمان پسران قوم خود منقطع شوند، چون که عورت خواهر خود را کشف کرده است. متحمل گناه خود خواهد بود. و کسی که با زن حایض بخوابد و عورت او را کشف نماید، او چشمه ی او را کشف کرده است و او چشمه ی خون خود را کشف نموده است، هر دوی ایشان از میان قوم خود منقطع خواهند شد. و عورت خواهر مادرت یا خواهر پدرت را کشف مکن، آن کس خویش خود را عریان ساخته است. ایشان متحمل گناه خود خواهند بود. و کسی که با زن عموی خود بخوابد، عورت عموی خود را کشف کرده است. متحمل گناه خود خواهند بود. بی کس خواهند بود. و کسی که زن برادر خود را بگیرد، این نجاست است. عورت برادر خود را کشف کرده است. بی کس خواهند بود». (عهد عتیق، لاویان، 18: 6-26 و 20: 10-22)

چنین است برخورد تورات با ماجرای نیازهای جنسی و طبیعی انسان که تنها یک راه حل می شناسد: هر دو را بکش و یا بسوزان اما خداوند نازل کننده قران تذکر دیگری دارد.

«اراده الهی چنین است تا بر انسان ناتوان آفریده شده اسان گیرد» (ساء، 28)

تجلی این اسان گیری بر ادم ضعیف که غالبا و بر اساس طبیعت و قوی ترین حکم خلقت یعنی رفتارهایی در اساس با هدف تولید مثل، گشودن راهی برای تسکین و آزام کردن روال زندگانی بندگان است تا از سر ناچاری با بهائم نزدیکی نکنند و در این باب در صورت نبود امکان ازدواج، انتخاب یک همراه جنسی با حفظ حقوق و احترام و قبول طرفین و عنایت مالی مرد نسبت به زن صورت می گیرد که خداوند وی را اشنایی در اطراف توصیف کرده است. این مسلمی بی چانه زنی است که ذات باری روابط آزاد و آراسته و متکی بر حقوق انسانی بین زن و مرد را هرگز در قران تابو نشناخته است.

هوا خوری 18


هوا خوری 18

اگر مراکز مسئول و علاقمندان درک درست از مسائل سیاسی - اجتماعی و تاریخی خطه ایران در دو قرن اخیر با تدارک کرسی های لازم و به خدمت خواندن اعضای ناوابسته ای که دوران دل خوشی های کودکانه به قصه های مادر بزرگانه تاریخ نویسان دربارهای کنیسه و کنیسه را پشت سر گذارده و قادرند از دریچه تازه گشوده بنیان اندیشی به اسناد و مدارک محکمی نظر اندازند که بیننده و خواننده و شنونده را حتی در صورت مقاومت های لجوجانه، در القاء موضوعات و مواضع گوناگون سیاسی و فرهنگی و معتقدات ایینی موجد و موجب اختلافات بی اساس کنونی، دچار تزلزل می کند، قادر شوند فقط در وجود این همه اثر انگشت و اعلام حضور ارامنه و یهودیان در بناهای مذهبی و بقاع و حتی بقایای خانه های اشرافی و لوازم مصرفی باقی مانده و موجود و متعلق به قرن اخیر، در مراتب و مقامات متنوع، باریک شوند و ضمن دریافت پیام، از این نشانه گذاری های زیرکانه اما کاملا واضح، برداشت تاریخی و حادثی کنند و برای ان ها سببی بیابند. علامات و نشانه هایی که تقریبا هیچ بنا و معماری محل رجوع کنونی از آن خالی نیست و از ان که این گونه نقوش در سطح ارجح و عام در کاشی کاری ها منعکس است که غالبا و بل کاملا در سده اخیر تزیین شده است، ان گاه با وضوح نمام اعلام می شود که این اثار انگشت اگر درست جست و جو کنیم تا هم امروز در شئونات گوناگون حوادث و هستی ملی و قومی ما قابل دیدار است.

به نقش واضح این صلیب ارامنه توجه کنید که از تهران تا کرمان و از خراسان تا یزد و شیراز، در قزیب تمام ابنیه مذهبی و ارایه های امام زاده ها و مساجد بزرگ و حتی در زینت های منازل اشراف و در نقوش لوازم مصرفی خانه های اربابی از پارچه تا گلدان و اینه و به خصوص در شبستان داخلی مسجد شیخ لطف الله اصفهان قابل دیدار است و از آن که غالب بل تمامی این گونه تزیینات برآمده و باز ساخت هایی از قرن اخیرند، می توان برذاشت که انگشت این آنوسیان، هنوز هم در همه جا مشول و به کارند.


حالا به دیدار نمونه زیرکانه دیگری از این گونه دهان کجی های جای خوش کرده در مراتب مشهور اداری و آیینی و اعتقادی دعوت کنم. تصویر بالا قطعه ای از زیور و یراق الات فنی درب ورودی مسجد بزرگ امام در بخش جنوبی میدان نقش جهان اصفهان است که می گویند بازمانده ای از عهد شاه عباس صفوی است. ملاحظه می کنید که واشر برنجی محکم کننده پایه درکوب مسجد یک ستاره داود کامل یهودیان است.




و اگر تماشای ان ستاره را حسب تصادف شمارید، دعوت می شوید تا به حک یک واژه کامل به خط و زبان عبری بر فراز کنده کاری بچگانه صورت شاه عباس در مدحل مسجد امام اصفهان توجه کنید که دیگر نمی توان حسب تصادف انگاشت! اگر به میزان لازم کنجکاو شده اید، به کشف معنای وازه عبری بپردازید.

کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه 41


کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 41


به تدریج و با وسعت گرفتن مشارکت بنیان اندیشان در فراهم اوردن تصاویر و اسناد اصلی و یا متفرقه و با ملاحظه کارشناسانه و نگاه زبده به مانده های قجری اینک در استانه این اعلام قرار دارم که تمام نشانه های سیاسی که به نحوی برای مقامات و اجزا و رخ دادهای دوران قاجار اعلام حضور و وقوع می کند، آن تصاویر پلوخوران سفارت انگلیس و تفنگ به دستان افسانه انقلاب مشروطه و نمایش مجاهدان بی نشان بر دار شده و غیره و غیره، دست ساخته هایی جاعلانه اند و قدرت اثبات و صحت ندارند و می دانیم که در منطق بررسی های تاریخی تنها وجود یک سند مجعول برای دور انداختن ادعاهای هر مدخلی کافی است.

این یک ناصرالدین شاه کوچک جثه و لاغر اندام است که پاها را به سهولت چلیپا کرده و ظاهرا در ورودیه ای نشسته بر نیمکتی زوار در رفته منتظر است تا جگرکی مخصوص شاید هم عصرانه اش را کباب کند و این اشراف که کیسه های در مسیر، محتوای چه چیزی است با توسل به حدس و گمان هم روشن نمی شود، جز این که شاید هم نقدینه و خزینه کشوری است که برای دل گرمی شاه بر سر راه چیده اند.


و این هم ناصرالدین شاه دیگری که جمع کلانی از درباریان و خواص را به تماشای هندوانه نیم خورده خود فرا خوانده است. اگر در میان لااقل 5 ایراد بزرگ بر این تصویر تنها به فلو و تار بودن سیمای دو شخص ایستاده در قفای شاه در میان دیگر نمایه ها و حاضران کاملا شفاف و شارپ صحنه اشاره کنم اهل فن را به تصدیق قلابی بودن این عکس واداشته ام.



برای پی بردن به رمز این عکس ناصرالدین شاه عینک زده، کافی است جهت تابش و انتشار نور آفتاب و تعیین سهم طبیعی هریک از حاضران از منبع نور هاشور خورده و راه راه را تعیین کنید با ناصرالدین شاه عجیب و غریبی که معلوم نیست آفتاب منعکس شده بر شانه اش را از کجا برداشته است.

ظاهرا آن سطح شفاف سمت چپ آبشاری و نمی دانیم در کجاست که اهل رکاب شاه قجر در کنار آن به یادگار عکس انداخته اند اگر از فرم ظاهر آبشار دهان تان باز نمانده، تعداد نفرات ایستاده و تعداد پاهای آن ها را شمارش کنید با این توجه که نمی توان پاهای چند ایستاده در کنار هم را درهم فرو برد.

این یکی ختم اعلان بی فرهنگی عریان است و کم تر عکس دست برده ای را می توان یافت که در آن با وضوح وقیحانه تصویر بالا کلاشی فنی دیده  شده باشد. علاوه بر تناسبات به کلی غلط در روابط همسایگی کلاه داران چسبیده در کنار هم، با نگاه ساده ای به پس زمینه عکس، می بینیم که اضافات دست و پا گیر سوژه را با گل سفید پوشانده اند.

ماجرای ساخت و نصب مجسمه سوار بر اسب ناصرالدین شاه هم، از شگفت ترین شگردهای جاعلانی است که دست و پا شکسته و به روال معمول، قصد الصاق سلسله و سلطانی قدر قدرت را به تاریخ معاصر ایران داشته اند. هنگامی که تصویر بالا را از میان چند عکس مانده از مطالب مربوط به این مجسمه، در یادداشت پیشین عرضه کردم و در آن تذکر دادم که انعکاس تصویر مجسمه و زیر پایه آن و نیز سایه ها و تعداد و اشکال درخت های منعکس شده در آب با اصل ان ها منطبق نیست، بدون ورود به استدلال های لازم گرد بادی در این باب برانگیختند که موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران عکس را در جهت معکوس ارائه داده و با سر و ته کردن و چرخاندن به دور خود اشکالات تصویری آن برطرف خواهد شد.


حالا و در صورتی که عکس پیشین را به دور خود بچرخانیم، تنها مجسمه را بر استند خود قرار داده ایم و بر تصاویر غلط درختان در آب، دیدگاه نادرست نرده ها را نیز افزوده ایم، زیرا اگر زاویه انعکاس را با چنان شیبی تصور کنیم که سکوی استقرار مجسمه در آب دیده نشود، پس چه گونه نرده های عکس اصلی به آسمان جهیده و هنوز هم عمده ترین تناقض، همان انعکاس نادرست سایه درختان است که قلابی بودن عکس را مسلم می کند.  


در منابع تصویری موجود عکس بالا را به عنوان حضور ناصرالدین شاه در قورخانه و برداشتن عکس یادگاری با مجسمه خویش ثبت کرده اند، مطلبی که جز اشاره مختصری در روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه در هیچ منبع دیگر داخلی و یا خارجی، از یادداشت های معیرالممالک تا اخرین مجموعه عباس امانت با نام قبله عالم و حتی در یادداشت های شخصی ناصرالدین شاه یادی از مجسمه و این دیدار ثیت نیست. چه گونه باید این فقدان را در نوشته های سلطان پذیرفت که برای دیدار از مجسمه خویش تا قورخانه، یعنی مکانی رفته است که تا زیرزمین مسکونی او کم تر از پانصد متر فاصله داشته است. اگر محوطه بالا را قسمتی از قورخانه بدانیم، علاوه بر دیگر مشکلات تصویری، پس بدون شک و از آن که پهنا و ارتفاع معبرها، کوتاه و تنگ تر از مجسمه و استند آن است، باید این مجموعه سنگین را از محل دیگری در سمت ایستادن عکاس و یا از پشت بام منتقل کرده باشند که در سال های نبود جرثقال به کلی غیرممکن است.


و هنگامی که به زوم شده و کلوزآپ همان مجسمه و در همان محل توجه می کنیم، علاوه بر چندین گاف بزرگ عکاسی، مکان شاه سوار بر اسب را محاذی دهانه دروازه سمت چپ می یابیم که به میزان دو طاق نما از مکان عکس قبل جا به جا شده و نیز استند زیر آن با رسامی رگه هایی می خواهد که خود را مرمرین بنماید. بی شک نمای بی اندازه واضح و نیز نوع فیلم به کار رفته و نحوه چاپ آن، زمان برداشت عکس بالا را به حوالی پایان عصر رضا شاه می رساند. آیا این استند و سوار نصب شده بر آن که بدین سهولت تغییر مکان می دهد را ممکن است جز ترکیبی از گچ و مقوا و پرده ای از ناصرالدین شاه سازی تصور کرد؟


عکس بالا را هم به بازدید ناصرالدین شاه از قورخانه مربوط می دانند که مجسمه و منضمات آن را ندارد و به مراسمی در میان بیابان با آن خیمه صحرایی شبیه است و از آن که باز هم هیچ منبعی از دیدار متعدد قبله عالم از قورخانه خبر نداده و همراهان شاه در این عکس شباهتی با همراهان شاه در عکس قبل ندارند و نیز دیگر زوائد عکس، ارتباط آن با حضور قبله عالم در قورخانه را مشکوک و بل مردود می کند.


این جا و چنان چه قبله عالم از تماشای دریاچه مقابل خسته شده باشد، یکسره و با تعویض جنس استند زیر پای خود به استخر بزرگ پشت می کند و به درختانی خیره می شود که پیش تر در قفای او قرار داشت.



و این هم نمای از سمت پهلوی شاه قجر که بیش تر قصد نمایش آرم سلطنتی محکوک بر بدنه و تعویض جنس استند از سنگ رگه دار مرمرین به خارای سیاه را دارد.


در نمایشات کنونی حتی چنین وهم تیره و تاری را در زمره دلایل وجود مجسمه برنزین شاه ناصرالدین در باغ شاه گرفته اند و پرده غمناک این بی غیرتی فرهنگی چنین بسته می شود که نوشته اند رضا شاه از فرط نفرتی که نسبت به قجرها داشته، فرمان قطعه قطعه کردن و ذوب این شاه کار صحنه سازی و دروغ پردازی را داده است؟! (ادامه دارد)