حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

هوا خوری، 8

هوا خوری، 8
 

در منظر ناقد و کاونده تاریخ، داشته های غیرهمزمان، مستندی در امور دور محسوب نمی شوند، که این جا مسائل صدر اسلام است. زیرا کهن ترین اشارات در میراث مکتوب کنونی، در موضوع طلوع اسلام و تعیین جایگاه قوم عرب، لااقل سه قرن با زمان وقوع آن فاصله دارد. در این بازمانده های سراپا مجعول، پیامبر اسلام وابسته و برخاسته از قوم بی نشان عرب است که بی وقفه و با قصد تاراج به راست و چپ شمشیر می کشند، سوسمار می خورند، تفاوت طلا و نقره را نمی دانند و پیشینه و هویت قابل پی گیری ندارند. گرفتاری مولفین و شارحان آن دوران پیوسته حل این تناقض بوده است، که آن عرب بی اثر، که تفاوت ها را نمی شناخت، چه گونه مفاد قرآن را معتبر شمرد؟ برای چپاول چه چیز به سراغ کاروان ها می رفت و کالای غارتی را به کدام بازار ارائه می داد؟ بدین قرار هیچ یک از مکتوبات سده های اولیه و میانی اسلامی، نزد مورخ اعتبار و کاربرد ندارد و در ویترین گفتارهای سیاسی با زیر ساخت دشمنی با اسلام چیده می شود.

با این همه اطمینان دارم جوینده حقیقت در عرصه پهناور مبانی ادیان، اینک و به دنبال استدلال های مستتر در یادداشت هواخوری 7، به کمال دریافته است که جز اسلام و قرآن، دیگر ادیان اسمانی، در هیچ پستویی ذخیره ماندگار و بید نزده ای برای عرضه ندارند که مشتاق غیر متعصبی را به بوسیدن صلیب مشتاق و مومن کند. پس اینک وقت است به سطح و سئوال دیگری وارد شوم که به تکرار در باب محیط اجتماعی و اقتصادی سرزمین وحی پرسیده اند.   

مولفین تواریخ و حواشی مسائل صدر اسلام، با حاضر کردن پیامبر در عملیات بیابان بُری، حمله به کاروان ها را زمینه ای برای نمایش میراث و عادت غارت و هجوم نزد اعراب و مسلمانان می دانند تا برای ادعای رسوخ دین اسلام از مجرای تیغه شمشیر، مقدماتی فراهم شده باشد. در گیر و دار همین مناقشه است که مطمئن می شویم که قرآن به تنها سند و گزاره همزمان قابل رجوع و وثوق از زمان ظهور پیامبر و طلوع اسلام ،بل روز شمار حوادث عمده ای است که در جریان ابلاغ و تبلیغ آیات روی داده است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ من رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَکْتُبُوْهُ صَغِیرًا أَو کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلاَ یُضَآرَّ کَاتِبٌ وَلاَ شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیم

ای مومنان اگر وامی به یکدیگر دادید که مهلت معینی داشت، به دست محرری دادگر از میان خود بنویسید، و هیچ کاتبی به شکرانه توان تحریر و آموزش الهی نباید از این کار سرباز زند. باید که وام دار املا کند و او با پروای از خداوند بنویسد و چیزی را فرو نگذارد، اگر کسی که وام بر عهده ی اوست کم خرد یا ناتوان باشد، یا املا کردن نتواند، باید سرپرست او عادلانه املا کند، و دو شاهد از مردان خودتان را بر آن گواه بگیرید، و اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن از گواهانی که می پسندید، که اگر یکی از آن ها فراموش کرد، آن دیگری به یادش آورد، و گواهان چون خوانده شوند، طفره نروند و ملول نشوید از این که وام را چه خرد باشد چه بزرگ، طبق موعدش بنویسید، این کار نزد خداوند درست تر و گواهی استوارتر و متقن تر است، مگر آن که داد و ستد نقدی باشد که گناهی بر شما نیست اگر دستادست کنید و مکتوب نکنید. و بر داد و ستد خود گواه بگیرید و نویسنده و گواه را نرنجانید و اگر چنین کنید نافرمانی ازخداوندی است که به شما آموزش می دهد، و خدا به هر چیز داناست». (بقره، ۲۸۲)

می بینیم که این سند حقوقی که پشتوانه صحت داد و ستد در مناسبات اقتصادی  عهد پیامبر است، توصیه و توسل به  شمشیر را در خود ندارد و راه کار پیش گیری از بروز اختلاف میان داین و مدیون و خریدار و فروشنده را به نحوی ارائه می دهد که هنوز هم در مراودات اقتصادی خرد و کلان و در سطح جهان منظور می شود.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ. فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. ای مومنان چون بانگ دعوت به نماز جمعه در داده می شود به یاد کرد خداوند بشتابید و خرید و فروش را رها کنید، که اگر بدانید برایتان به تر است. سپس چون نمازگزارده شد، پراکنده شوید و بخشش الهی طلب کنید و خداوند را بسیار بستایید باشد که رستگار شوید و گروهی چون داد و ستد یا بساط سرگرمی ببینند، پراکنده می شوند، تو را ایستاده رها می کنند و رو به تفریح و معاملات می آورند. بگو آن چه نزد خداوند است از سرگرمی و از داد و ستد به تر است، و برترین روزی دهنده خداوند است». (جمعه، آیات ۹ تا ۱۱)

این تابلوی دعوت و خطابی به مومنین برای گردهمایی عبادی در روزهای جمعه است که از بی اعتنایی آنان به نماز و تمایل به رجوع به مراکز تفریح و کسب و کار و دور شدن از محیط عبادت نیز خبر می دهد. اگر حتی مومنین مکه چنین بی میلی آشکاری نسبت به تجمع جمعه از خود نشان می داده اند و به دایر کردن بساط خرید و فروش و یا پیوستن به مراکز سرگرمی کشیده می شدند، پس مکه عهد پیامبر را حتی در روز جمعه نمی توان مرکز وسوسه کننده دایری برای خرید و فروش و گذران اوقات فراغت ندانست.

زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَئاب. دل بستگی به شهواتی چون داشتن زن و فرزندان و اسباب و مکنتی از طلا و نقره و اسبان نشان زده و رمه ها و کشتزاران، همگی متاع زندگانی این جهانی است و سرانجام ارزشمند نزد خداوند است. (آل عمران، 14)

این آیات از مجموعه ای طبقانی نشان دارد که در آن اشرافیت کامل جولان می دهد: با خیل اسبان داغ زده، اسباب و لوازم طلا و نقره، کشتزار و رمه ها و زنان و فرزندان و مملو از یهودی و مسیحی و رونق بازار ربا. اگر کسی توصیفات کامل این آیه را با امکانات اجتماعی و اقتصادی عهد پیامبر منطبق نداند، پس خود را در ردیف کسانی قرار داده است که سخنان رسول خدا را شعر می گفته اند!
به راستی که در قرآن محیط زندگی آن عربی را نمی توان یافت که در توصیفات امثال طبری و یعقوبی و یا زرین کوب زمان ما تبلیغ می شود. (ادامه دارد) 
نظرات 64 + ارسال نظر
*** شنبه 19 شهریور 1390 ساعت 11:38 ق.ظ

فوق العاده عالی و مستدل بود استاد
واقعا خسته نباشید.

ممنون

فریبا حاجی زاده شنبه 19 شهریور 1390 ساعت 04:17 ب.ظ http://www.monhaniezehn.blogfa.com/

سلام استاد عزیز
خسته نباشید.
نگاهی به پاراگراف اول و سوم بیندازید. تعدادی از جملات را در هر دو پاراگراف تکرار کرده اید.

ممنون

فریبا حاجی زاده شنبه 19 شهریور 1390 ساعت 04:24 ب.ظ http://www.monhaniezehn.blogfa.com/

آیاتی که قادریم با مراجعه به آنها جامعه صدر اسلام را ترسیم کنیم محدود به آیات مذکور در این مقاله نیست. با رجوع به این دسته از آیات ما به تصویری شفاف از آن دوره می رسیم. مسئله ای که مورخین قدیم و جدید اسلامی نسبت به آن بی توجهی و بی اعتنائی ابلهانه ای اشته اند.
استاد عزیز بنظر من هر مسئله ای از گذشته که دانستنش ضروری است در قران آمده است و بغیر از آن ارزش اعتنا ندارد.
از خداوند برای شما خوهان سلامتی و طول عمر هستم.

هیوا شنبه 19 شهریور 1390 ساعت 07:14 ب.ظ

استاد با سلام
آیا تسخیر سفارت اسرائیل در قاهره فصل نوینی در تاریخ معاصر خاور میانه ی اسلامی را آغاز نمی کند؟

باید منتظر نتیجه بود که این اقدام آیا موجب قطع رابطه کامل و رسمی خواهد شد یا خیر.

نتاب یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 02:50 ق.ظ

سلام استاد،
این اقای عبدالکریم سروش، انقدر بیسواد است کە استدلال میکند کە چون در قران ذکری از زردشت جعلی نشدە، پس قران گفتە خود پیامبر است.

علت اینکە بە یاد این ادعاھای سروش بیافتم این است کە این سروش بیسواد نیز فکر میکند کە در زمان رسول اکرم جامعە خالی از ھر گونە تمدنی بودە است.

آقای نتاب. سازندگان زردشت هنوز منتظرند تا به نخستین ایمان آورده به او خیر مقدم بگویند. مثلا از همین آقای سروش سئوال کنید اگر قرآن را قبول ندارد، چرا به زردشت ایمان نمی آورد و زردشتی نمی شود؟!

دوستدار شما از کرج یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 04:08 ق.ظ

همینک در ویکیپیدیا دارن یه مدیر جدید انتخاب میکنن. ولی بهش گیر دادن که چرا توی مقاله پورپیرار برچسب درستی زدی. برچسب درستی یعنی در درستی مطالب این مقاله ابهام وجود دارد. دارن به بنده خدا به جرم دفاع از پورپیرار گیر میدن.

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D8%A7:%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1_%D8%B4%D8%AF%D9%86/Elph

آقا و یا خانم دوستدار ار کرج. نه فقط ویکی پدیا بل تمام دانش نامه و دائره المعارف های جهان بی استثنا به درد پیچیدن زرد چوبه می خورند. بنا بر این نگران رفت و آمد در صفحات آن نباشید.

[ بدون نام ] یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 10:43 ق.ظ

سلام
قرض الحسنه یعنی قرض دادن مالی به یک محتاج فقط جهت رضای خداوند بدون چشم داشتی به پس گرفتن آن
استاد آیا این استنباط از قرض الحسنه مورد نظر خداوند صحیح می باشد؟

در انتهای نماز صبح سئوال ات را از خداوند بپرس!

رامین.ص یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 06:50 ب.ظ

سلام علیکم:

استاد گرامی خداوند یار و یاورتان.در یکی از نظرات گفته بودید که مقالاتی در مورد کلمه"عرب" و" الاعراب"ذکر شده در قرآن بیان خواهید کرد.اگر امکان دارد در مورد تمدن عرب موضوع را بیشتر بشکافید باتشکر فراوان.

رامین.ص یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 07:00 ب.ظ

سلام علیکم:

استاد گرامی در کتاب تاریخ عرب نوشته فیلیپ حتی عرب را صحرا نشین معنی کرده و گفته که عرب نام تمدنی نیست.اگر امکان ان هست در این مورد توضیح بیشتری می خواستم. برای تحقیق در این مورد میتوانید مارا راهنمایی کنید که به چه مرجعی رجوع کنیم هرچند منبع صحیحی غیر از شما نمی شناسیم.با تشکر فراوان.

آقای رامین. به قرآن رجوع کنید.

سلام محمدی یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام استاد
تماس گرفتم تشریف نداشتید.
منتظر نوشته هستم، لطفا امشب به ایمیلم بفرستید.
ممنون

آقای محمدی. با عذر خواهی از تاخیر مدتی پیش ارسال شد.

عابدی دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 02:06 ق.ظ

سلام استاد فرزانه، خسته نباشید. صحبت هایی که در مورد حجاب در دفترتان بحث شد به صورت تکمیل شده برای تان ارسال می کنم.

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» ﴿سورة الأحزاب، ٥٩﴾

«یدنین» هم ریشه با «أدنی» است، حال که مترجمان به «فرو افکندن» و «پایین کشیدن» و ... ، ترجمه کرده اند، در حالی که با توجه به سایر آیات، باید به معنای «کمتر کردن» باشد و هم چنین «أدنی» را به جای کمتر، به معنای مناسب گرفته اند!!

چنان چه در دفترتان، در مورد ریشه «جلابیب» بحث کردیم و این که این همان ریشه «جلب» است که ریشه اش در آیه 64 سوره الإسراء نیز آمده است، باید علمی و عملی تر گفت، کلمات رباعی که حرف سوم و حرف چهارم شان یکسان باشد، حرف چهارم به عنوان «حرف زائد» محسوب می شود (تفریق بین حرف اصلی و حرف زائد). «جلابیب» یک کلمه رباعی از جمع مکسر «فعالیل» است، و ریشه رباعی اش همان چهار حرف «ج»، «ل»، «ب» و «ب» (جلبب) است. بنا بر این حرف سوم و حرف چهارم شان یکسان است، آن گاه می توان حرف چهارم اش را نادیده گرفت. عرب برای این مورد، کلمات متددی دارد که می توان «سؤدد»، «قردد»، «شملل» و ... را مثال آورد که نخستین مورد، «سؤدد»، در قرآن بزرگ، به معنای «سیاهی»، هم به صورت «سود» (سوره فاطر آیه 27)، و هم به صورت «سودّ» (سودد) (سوره الزمر آیه 60، سوره الزخرف آیه ١٧) به کار رفته است.

پس بنا به آن چه در دفترتان بحث شد، تفاسیر تراشی برای واژه جلبب یک حقه بازی دیگری از کارهای حضرات شناخته شده است.

«وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا.»
﴿سورة الإسراء، 64)

به آیه 64 سوره اسراء توجه کنید که «جلب»، یک کار شیطانی توصیف شده است. با توجه به آیه 59 سوره احزاب، ان شاء الله مفهوم اش بیش تر باز خواهد شد. اینک می توان با بیان این مطالب، به ترین و درست ترین ترجمه را برای این آیه 59 سوره احزاب، داد که شاهکارانه آن را برای احکام حجاب گرفته اند!!

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»
(سورة الأحزاب، ٥٩﴾
«ای نبی، بگو به زنان خویش و دختران خویش و زنان مؤمنین که کمتر کنند بر خویشتن از «جلب» خویش، این نزدیک تر است بدان که شناخته شوند پس آزار نشوند و خدا است آمرزنده مهربان‌.»

پایدار باشید.

جناب استاد عابدی. اشکال برخورد با زبان عرب، نداشتن متن پیش از قرآن است که راه حل تطبیق را منتفی می کند. بنا بر این دست رسی به معنای محکم و مطمئن و حتی موقعیت صرفی و یا نحوی و گرامری کلمات در مواردی ممکن نیست مگر این که به موضوع آیه توجه شود و معانی را بر مبنای منطق کلام بپذیریم. با این تذکر که فرهنگ قرآن و گفتار خداوند ضابطه معین و چون هر تالیف دیگری اسلوب بیان خود را دارد، که بیش تر شوخ ناک و شیرین زبان است. برای دست رسی به معانی در آیات ۵۷ تا ۵۹ سوره احزاب نیز که آیاتی مسلسل اند، توجه به اسلوب بیان قرآن تا حد زیادی راه نماست.
«خداوند در دنیا و آخرت لعنت می کند و وعده عذابی سخت به کسانی می دهد که خدا و رسول اش را آزار می دهند. و گناه آشکاری مرتکب می شوند آنان که مومنین زن و مرد را بدون یقین و بر سبیل احتمال و بهتان می آزارند. ای پیامبر به زنان و دختران و زنان مومنین بگو ساده ترین راه شناخته نشدن و آزار ندیدن، بر خود بستن سرپوش است».
این ترجمه بر اساس نوع گفتار قرآن است و در صحت آن اصراری ندارم.

مهران دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 09:33 ق.ظ

سلام بر استاد و حقیقت دوستان

در سرزمینی که در برابر ادعای تحریف قرآن کریم از طرف هیچ یک از مسئولین عملا اقدامی نجام نمیشود و مطالب کتب مدعی تحریف و سرقت اصل قرآن (نظیر اصول کافی و کتاب الاثبات فی تحریف کتاب رب الارباب) همچنان بعنوان کتب مرجع تجدید چاپ و تدریس میشود ارجاع به قرآن بزرگترین حادثه مبارک است.
از شما به خاطر احیای اندیشه قرآنی سپاسگزارم و توفیق مستدام حضرتعالی را خواستارم.

فریبا حاجی زاده دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 12:31 ب.ظ http://www.monhaniezehn.blogfa.com/

سلام
استاد پورپیرار به نظر من تحقیق آقای عابدی قابل تامل است چون این امکان وجود دارد که جلب یک فعل باشد و نه یک پوشش و در اینجا خداوند توصیه به کم کردن یه نوع رفتار میکند و نه پائین تر کشیدن لباس!
البته راهنمائی دوستانی که به قواعد عربی آشنائی دارند راه گشاست تا کشف شود که این آیه در خصوص پوشش است یا اینکه درباره یک رفتار توصیه میکند.
آیا اجلب در آیه 64 سوره اسرا با جلابیب در آیه 59 سوره احزاب می تواند از یک ریشه باشد. طبق توضیحات استاد عابدی گویا چنین قاعده ای در زبان عرب وجود دارد.
ضمنا در ترجمه ای که شما از آیه مورد بحث ارائه فرموده اید یعرفن را به شناخته نشدن برگردانده اید نه شناخته شدن!؟

فریبا حاجی زاده دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 01:10 ب.ظ http://www.monhaniezehn.blogfa.com/

ضمنا اگر انتهای آیه را اینگونه ترجمه کنیم: *ساده ترین راه برای شناخته شدن و آزار ندیدن بر خود بستن سرپوش است* شناخته شدن و آزار ندیدن با عقل جور در نمی آید.
به نظر من آیه کم کردن یک سری رفتارها را به زنان توصیه میکند زیرا ترک آن رفتارها ساده ترین راه برای رفتار پسندیده است تا از گزند و آزار مصون باشند. رفتارهایی مثل جلب توجه یا تحریک کردن دیگران و ...

نتاب سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 12:19 ق.ظ

با سلام،
شناختە شدن و آزار ندیدن با عقل بسیار جور در می آید. چرا جور در نمی آید؟!

قران میفرماید برای شناخته شدن و آزار ندیدن ....

یعنی اینکە ھم شخص قابل شناسایی باشد، و ھم از ازار در امان باشد.

چون اگر قرار باشد ان زن شناختە نشود (با اجرای ان توصیە) پس در روابط اخلال پیش میاید، مثلا یک مرد چە جوری زنش را از میان چند زن دیگر تشخیص دھد؟

در عین حال از خودنمایی ھم پرھیز میکند و ھم قابل تشخیص خواھد بود در میان سایرین. شاید ھمین اشارە بە "شناختە شدن" این قسمت بعدی را تقویت کند کە مقصود ھمان افکندن چیزی بە جلابیب شان باشد . یعنی کنتراست (تقابل) دو چیز: از یک سو " شناختە شدن" و از سوی دیگر خودداری از خودنمایی و در امان بودن از طریق پوشاندن. ترکیب مشخص بودن و پوشیدە بودن. این درک بندە است، شاید درست ھم نباشد.




محمد اوجال سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 02:05 ق.ظ

با سلام

خانم حاجی زاده، تصور می کنم اشکال در ترجمه است، چرا که در قسمت مرتبط آیه (... ان یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ..." ) به حرف "ف" در "فلا" توجه نشده که اگر اشتباه نکنم در اینجا معنای "تا/در نتیجه" می دهد. یعنی ترجمه به گمان بنده باید به این شکل باشد: "... تا شناخته شده و در نتیجه آزار نبینند ...".

بلندشو! سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 04:44 ق.ظ

اونایی که هنوز در توهم اینند که این آیه رو به حجاب زنان ربط بدهند، هدفشون بیهوده است. لطفا تلاش نکنید! من تاجایی که فهمیدم اینجا درمورد معنی کلمه جلابیب بحث است.

آرش سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 10:22 ق.ظ


سلام استاد

از گروندگان و روندگان به قم کسی را می شناختم و در بحثی که در مورد قرآن داشتیم و در مواجهه با آیات قرآن کریم در نهایت با رد صحت قرآن و چند فحش به جمع کنندگان آن اظهار داشت که قرآن اصلی نزد امام زمان است و آنچه در دست شماست توسط منکرین ولایت تحریف شده است. فکر میکردم در عصر ارتباطات از این دست تفکرات ژایان یافته باشد ولی ....

از کسانی که عربی میدانند خواهشمندم موارد زیر را که گوشه ای از چنین اعتقادات ایرانی است ترجمه نمایند:
این موارد اشاره ای به برخی کتب متعدد قائل به تحریف قرآن است که توسط بزرگان شیعه نوشته شده است. گفتنی است از این دست در کتب معتبر شیعی مانند کتاب کافی کلینی به وفور نقل شده و مورد استناد بوده و می باشد.
جالب این که کسی از آقایان امروزه نسبت به برائت از کسی مانند نوری طبرسی (مدفون در حرم امام علی (ع)) نویسنده کتاب "فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب" که در اثبات تحریف قرآن موجود و عدم ایمان به آن نوشته شده است و سایر افراد معتقد به تحریف (که شامل تقریبا تمام بزرگان شیعه میگردد) اقدام نمی نمایند.
در آخر سوره نورین یا ولایت که به گفته برخی از آنان از قرآن حذف شده نیز از ملا محمد باقر المجلسی از کتابش (تذکرة الأئمة) آمده است.
قال رسول الله 
إنی تارک فیکم کتاب الله وعترتی
وقال أبو جعفر علیه السلام
أما کتاب الله فحرفوا وأما العترة فقتلوا
(حدیث شیعی)
بصائر الدرجات لمحمد بن الحسن الصغار
الجزء الثامن: الباب السابع عشر

-سعد بن عبد الله القمی فی کتاب (ناسخ القرآن) کما فی (البحار) قال وقال أبو جعفر علیه السلام نزل جبرائیل بهذه الآیة هکذا وقال الظالمون آل محمد حقهم غیر الذی قیل لهم فأنزلنا على الذین ظلموا آل محمد رجزاً من السماء بما کانوا یفسقون.

-ابن شهر آشوب فی (المناقب) کما نقله فی (البحار) عن کتاب المنزل عن الباقر علیه السلام بئس ما اشتروا به أنفسهم أن یکفروا بما أنزل الله فی علی بغیاً.

-سعد بن عبد الله القمی فی کتاب (ناسخ القرآن) فی باب الآیات المحرفة قال وقوله تعالى وکذلک جعلناکم أمة وسطاً لتکونوا شهداء على الناس وهو أئمة وسطاً لتکونوا شهداء على الناس.
سورة آل عمران
-الشیخ الطبرسی ره فی (مجمع البیان)/ الشیخ محمد بن الحسن الشیبانی فی (نهج البیان)/
-الشیخ الطبرسی فی (الاحتجاج) عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنه قال للزندیق وأما ظهورک على تناکر قوله تعالى: وإن خفتم ألا تقسطوا فی الیتامى فانکحوا ما طاب لکم من النساء ولیس یشبه القسط فی الیتامى نکاح النساء ولا کل النساء یتامى فهو مما قدمت ذکره من إسقاط المنافقین من القرآن وبین قوله فی الیتامى وبین نکاح النساء من الخطاب والقصص أکثر من ثلث القرآن. الخبر.
سعد بن عبد الله القمی فی کتاب (ناسخ القرآن) مما رواه عن مشایخه قال کان أی الصادق یقرأ فإن تنازعتم من فی شیء فارجعوه إلى الله وإلى رسوله وأولی الأمر منکم.
- کتاب سلیم بن قلیس الهلالی فی حدیث طویل عن علی علیه السلام فی ذکر اختلاف الأخبار وأقام روایة إلى أن قال فقلت یا نبی الله ومن شرکائی قال الذین قرنهم الله بنفسه وبی الذین قال فی حقهم یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم فإن خفتم التنازع فی شیء فارجعوه إلى الله وإلى الرسول وإلى أولی الأمر منکم. الخبر.

-الکلینی عن أحمد بن مهران عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنی عن محمد بن الفضیل عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السلام قال نزل جبرئیل بهذه الآیة هکذا یا أیها الناس قد جاءکم الرسول بالحق من ربکم فی ولایة علی فآمنوا خیراً لکم وإن تکفروا بولایته فإن لله ما فی السماوات والأرض.

- السید رضی الدین بن طاؤس فی (کشف الیقین) عن کتاب الشیخ الثقة أبی بکر محمد بن أبی الثلج مرسلاً عن الصادق علیه السلام قال أنزل الله عز وجل على نبیه بکراع الغمیم یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک فی علی وإن لم تفعل الآیة.
- علی بن عیسى فی (کشف الغمة) عن زر عن عبد الله قال کنا نقرأ على عهد رسول الله  یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک إن علیاً مولى المؤمنین الآیة.
- محمد بن الحسن الشیبانی فی (نهج البیان) فی عداد الآیات المحرفة وکقوله تعالى یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک فی علی فمحوا اسمه (ع).
- رضی الدین علی بن طاؤس فی (کشف الیقین) عن الثقة الجلیل محمد بن العباس فی تفسیره عن علی بن العباس البجلی عن محمد بن مروان الغزال عن زید بن المعدل عن أبان بن عثمان عن خالد بن یزید عن أبی جعفر علیه السلام قال لو أن جهال هذه الأمة یعلمون متى سمی أمیر المؤمنین علیه السلام لم ینکروا ولایته وطاعته قلت متى سمی أمیر المؤمنین؟ قال حیث أخذ الله میثاق ذریة آدم کذا نزل به جبرائیل على محمد  وإذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم على أنفسهم ألست بربکم وأن محمداً رسولی وأن علیاً أمیر المؤمین قالوا بلى ثم قال أبو جعفر (ع) والله لقد سماه الله باسم ما سمى به أحد قبله.

علی بن الحکم عن هشام بن صالح عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إن القرآن الذی جاء به جبرائیل علیه السلام إلى محمد  سبعة عشر ألف آیة" ["الکافی" للکلینی ج2 ص634 کتاب فضل القرآن].
والمعروف أن القرآن ستة آلاف ومائتان وثلاث وستون آیة، ومعناه أن ثلثی القرآن راح على أدراج الریاح، والموجود هو الثلث، ولقد صرح بذلک جعفر بن الباقر کما ذکر الکلینی فی کافیه أیضاً تحت باب "ذکر الصحیفة والجفر والجامعة ومصحف فاطمة علیها السلام".
"عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد عن عبد الله الحجال عن أحمد بن عمر الحلبی، عن أبی بصیر قال: دخلت على أبی عبد الله علیه السلام فقلت له: جعلت فداک إنی أسألک عن مسألة، ههنا أحد یسمع کلامی؟ قال: فرفع أبو عبد الله علیه السلام ستراً بینه وبین آخر فأطلع فیه ثم قال: یا أبا محمد سل عما بدا لک، قال: قلت: جعلت فداک إن شیعتک یتحدثون أن رسول الله  علّم علیاً علیه السلام باباً یفتح له منه ألف باب یفتح من کل باب ألف باب قال: قلت: هذا والله العلم قال: فنکت ساعة فی الأرض ثم قال: إنه لعلم وما هو بذاک.
قال: ثم قال: یا أبا محمد! وإن عندنا الجامعة وما یدریهم ما الجامعة؟ قال: قلت: جعلت فداک وما الجامعة؟ قال: صحیفة طولها سبعون ذراعاً بذراع رسول الله  وإملائه من فلق فیه وخط علی بیمینه، فیها کل حلال وحرام وکل شیء یحتاج الناس إلیه حتى الأرش فی الخدش وضرب بیده إلی فقال: تأذن لی یا أبا محمد؟ قال: قلت: جعلت فداک إنما أنا لک فاصنع ما شئت، قال: فغمزنی بیده وقال: حتى أرش هذا – کأنه مغضب – قال: قلت: هذا والله العلم قال: إنه لعلم ولیس بذاک.


سوره نورین که به گفته بعضی ها از قرآن اصلی به دلیل نام بردن حضرت غلی حذف شده است: عن صاحب کتاب دبستان المذاهب "وبعضهم یقولون إن عثمان أحرق المصاحف، وأتلف السور التی کانت فی فضل علی وأهل بیته علیهم السلام منها هذه السورة:
بسم الله الرحمن الرحیم. یا أیها الذین آمنوا آمنوا بالنورین أنزلناهما یتلوان علیکم آیاتی ویحذرانکم عذاب یوم الدین. نوران بعضهما من بعض وأنا السمیع العلیم، إن الذین یوفون بعهد الله ورسوله فی آیات لهم جنات نعم، والذین کفروا من بعد ما آمنوا بنقضهم میثاقهم وما عاهدهم الرسو علیه یقذفون فی الجحیم، ظلموا أنفسهم وعصوا الوصی الرسول أولئک یسقون من حمین. إن الله الذی نور السماوات والأرض بما شاء واصطفى من الملائکة وجعل من المؤمنین أولئک فی خلقه یفعل الله ما یشاء لا إله إلا هو الرحمن الرحیم. قد مکر الذین من قبلهم برسلهم فأخذناهم بمکرهم إن أخذی شدید ألیم إن الله قد أهلک عاداً وثموداً بما کسبوا وجعلهم لکم تذکرة فلا تتقون وفرعون بما طغى على موسى وأخیه هارون وأغرقناه ومن تبعه أجمعین لیکون لکم آیة وإن أکثرکم فاسقون. إن الله یجمعهم فی یوم الحشر فلا یستطیعون الجواب حین یسألون. إن الجحیم مأواهم وإن الله علیم حکیم. یا أیها الرسول بلغ إنذاری فسوق یعملون قد خسر الذین کانوا عن آیاتی وحکمی معرضون مثل الذین یوفون بعهدک إنی جزیتهم جنات النعیم. إن الله لذو مغفرة وأجر عظیم وإن علیاً من المتقین وإنا لنوفیه حقه یوم الدین. ما نحن عن ظلمه بغافلین. وکرمناه على أهلک أجمعین. فإنه وذریته لصابرون. وإن عدوهم إمام المجرمین. قل للذین کفروا بعد ما آمنوا طلبتم زینة الحیاة الدنیا واستعجلتم بها ونسیتم ما وعدکم الله ورسوله ونقضتم العهود من بعد توکیدها وقد ضربنا لکم الأمثال لعلکم تهتدون. یا أیها الرسول قد أنزلنا إلیک آیات بینات فیها من یتوفاه مؤمناً ومن یتولیة من بعدک یظهرون، فأعرض عنهم إنهم معرضون. إنا لهم محضرون فی یوم لا یغنی عنهم شیء ولا هم یرحمون. إن لهم فی جهنم مقاماً عنه لا یعدلون. فسبح باسم ربک وکن من الساجدین. ولقد أرسلنا موسى وهارون بما استخلف فبغوا هارون فصبر جمیل. فجعلنا منهم القردة والخنازیر ولعناهم إلى یوم یبعثون. فاصبر فسوق یبصرون. ولقد آتینا بک الحکم کالذین من المرسلین. وجعلنا لک منهم وصیاً لعلهم یرجعون. ومن یتول عن أمری فإنی مرجعه فلیتمتعوا بکفرهم قلیلاً فلا تسأل عن الناکثین، یا أیها الرسول قد جعلنا لک فی أعناق الذین آمنوا عهداً فخذه وکن من الشاکرین. إن علیاً قانتاً باللیل ساجداً یحذر الآخرة ویرجوا ثواب ربه قل هل یستوی الذین ظلموا وهم بعذابی یعلمون سیجعل الأغلال فی أعناقهم وهم على أعمالهم یندمون. إنا بشرناک بذریته الصالحین. وإنهم لأمرنا لا یخلفون، فعلیهم منی صلوات ورحمة أحیاء وأمواتاً یوم یبعثون. وعلى الذین یبغون علیهم من بعدک غضبی إنهم قوم سوء خاسرین. وعلى الذین سلکوا مسلکهم منی رحمة وهم فی الغرفات آمنون. والحمد لله رب العالمین.

سورة النورین أو سورة الولایة من خاتمة مجتهدی القوم الملا محمد باقر المجلسی من کتابه (تذکرة الأئمة) ثم علقنا علیها فی الهامش بقولنا:
وقد ثبت بهذا أن سورة النورین التی ذکرها الخطیب نقلاً عن کتاب شیعی "دبستان مذاهب" لم ینفرد بذکرها ملا محسن الکشمیری، بل وافقه علامة الشیعة المجلسی أیضاً حیث ذکرها فی کتابه، فماذا یقول – لطف الله الصافی الذی أنکر نسبة الکتاب إلى الشیعة؟ فهل "تذکرة الأئمة" کتاب شیعی أم کتاب سنی؟ وهل الملجسی من أعیان الشیعة أم لا؟


ومن قول الإمامیة کلها قدیماً وحدیثاً إن القرآن مبدل، زید فیه ما لیس منه، ونقص منه کثیر، وبدل منه کثیر" ["الملل والنحل" ج4 ص182 ط مکتبة المثنى بغداد].




مسعود سنجری سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 12:07 ب.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار گرامی
سلام علیکم

چند روزی است که در مصر ساخت سریالی درباره زندگی حضرت محمد(ص) آغاز شده و قرار است تا ماه رمضان آینده آماده شود. سناریو این سریال از کتاب "محمد" نوشته کشیش انگلیسی "کارین آرمسترانگ" برداشته شده. خدا رحم کند! حالا باید پیامبر را از این راه بشناسیم!
مثل تفسیرهای مبتکرانه گولدزیهر یهودی از قرآن کریم که احقیت تشیع را اثبات نمودند! عجب روزگاری است.

والسلام علیکم
فی امان الله

آقای سنجری. صد نوع از ابراز این گونه حرام زادگی ها، که کارهای گولد زیهر در صدر شیادی های یهودیان است، هرگز نمی تواند ذره ای از عظمت و اعتبار قرآن نخواهد کاست.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام
استاد بد نیست به این مطلب نیم نگاهی بیندازید!
http://www.zxcv1125.blogfa.com/post-107.aspx

نصراصفهانی سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 07:17 ب.ظ

استادسلام خسته نباشید.
بعضی ایات قران فقر را همطراز کفر بدبختی نشان
می هد ؟باین احتساب فقرای امت اسلام ناخواسته وجبرا درکفر افتاد اند.....

الشیطان یعدکم الفقر و یأمرم بالفحشاء) (بقره: 268)؛ شیطان شما را (به هنگام انفاق) وعده ی فقر و تهیدستی می دهد و به فحشا و زشتی ها امر می کند.



(من کان یظن... هل یذهبن کیده ما یغیظ.)(حج: 15) فقر و تنگدستی، بیچارگی و درماندگی زمینه ساز یأس و نومیدی از خدا (کفر) و پناهنده شدن به غیر او است .

فکفرت بأنعم الله فأذاقها الله لباس الجوع و الخوف)
(نحل: 112) آن گاه به نعمت های الهی کفران ورزید، و سپس خداوند به کیفر کار و کردارشان بلای فراگیر گرسنگی و ناامنی را به آنان چشانید.

ادمی نمیتونه در برابر بعضی مفاهیم اجتماعی نظیر فقر رفاه رای مطلق دهد .
از یک طرف کفارثروتمندی که درجامعه بشری همیشه دربرابر خداوند طغیان وعصیان کرده اند ودر طرف دیگر فقرایی که بخاطر فقر به انحراف کشیده شدند .
در طرف دیگر ثروتمدانی که مال خود راچون خدیجه (س) وسایراین تا عصر حاظر دراه خدا انقاق وزکات کردند .
وفقرای که باهمه مشکلات بر خلوص قبلی خود وسجود خضوع شکر نعمت الهی الهی وکسب معارف الهی کوشیده اند.

سلام محمدی چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 12:33 ق.ظ http://www.salammohammadi.com

با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
( فراسوی دیدن )
" نقدی بر هنر ، هیدگر ، دکتر محمد مددپور و .....".
http://www.salammohammadi.com/fa/showpost.php?id=10

64 چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 03:07 ق.ظ

سلام


«وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا.»
﴿سورة الإسراء، 64)

و از آنان هر کسی را که توانستی به آواز خود بلغزان و با سواره ات و پیاده ات بر آنان «غوغا و بانگ زن» و در اموال و فرزندان با آنان شرکت کن و آنان را وعده بده؛ و شیطان آنان را جز فریب،‌ وعده نمی دهد !

‌أجلب را بیش تر [ با ] بانگ و فریاد بلند (زدن) [ تاختن ] ترجمه کرده اند. اجلب فعل امر از باب افعال.

حسینی چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 10:20 ق.ظ

سلام و خسته نباشید. مشتاق دیدار.

ضد یهود چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 08:45 ب.ظ

فیلمی از داخل کعبه :
http://www.aparat.com/v/beed13602b9b0e6ecb5b568ff5058f07383

علیرضاـ۱ چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 08:50 ب.ظ

با سلام خدمت استادپورپیرار
با وجود زحمات زیاد و ستودنی جنابعالی برای روشنگری برخی در جامعه و با وجود اثرات مثبت ان شاهد این قضیه هستیم که حکایت همچنان باقی است. روزنامه ایران ۲۳ شهریور ۹۰ صفحه ۳ (تا زمانی که حضرت مهدی(عج) ۱۰۰ میلیون سپاه آماده نداشته باشد ظهور نمیکند و جمهوری اسلامی ایران در این راه پیشقدم است.
این ۱۰۰ میلیون نفر سپاه از کجا اماده خواهد شد و قصد گرفتن کجا را دارند لیکن این ارتش را با چه تجهیزاتی سراسر دنیا خواهند گرداند.این عدد ۱۰۰میلیون نفر از کجا امده است. این زهر نوشانده شده
شمشیر با اسلام است را با چه پادتنی میتوان خنثی ساخت.


سامی پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 03:05 ق.ظ

استاد شما چقدر باهوشید

آقا یا خانم سامی. گفته اند که سامی ها باهوش اند. افسوس که مدت هاست جز یهود قومی مشغول تحرکات تاریخی دیده نمی شود.

منصور پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 07:40 ق.ظ

«أدنی» به شکل صفت تفضیلی بعنوان متضاد کلمات زیر و در موضوع مربوطه آمده است:
«خیر» (2،61) کیفیت غذا ؛ «اکثر» (58،7) تعداد افراد ؛ «أکبر» (32،21) شدت عذاب؛ اسمی برای دنیا در برابر«آخرت» (7،169) ؛
متضاد «أقصی» در مورد مسافت (30،3) ،(کلمه «أقصی» را می توانید در (28،20) یا (36،20) یا (17،1) ببینید. « تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ » در مورد زمان است (73،20) ؛ صراحتا بمعنی «کمتر» در « ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى » (53 آیات 8و9)
در تمام آیات فوق «أدنی» به تنهایی معنی خاصی ندارد و فقط معنی کمتر می دهد بلکه با توضیحی که خداوند می دهد معلوم می شود که چه چیزی کمتر. «دنیا» هم صفت تفضیلی مونث است بعنوان متضاد «آخرت» بارها در قرآن ذکر شده مثلا (3،14) ، (10،7) ، (14،3) .
معنی «أدنی» در «ذَلِکَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ» (33،51) و «ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ» (4،3) و «ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» (33،59) یا « ذَلِکَ أَدْنَى أَن یَأْتُواْ بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا» (5،108) یا « وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ» (2،282) یکسان است. ولی واقعا بدلیل لکنت فارسی نمی توان آن را ترجمه کرد شاید بتوان گفت «to approach» یا «to approximate» یا «to advance» و تاکیدی بر انجام فعل پس از «أّن» دارد و احتمال آن را افزایش می دهد، فعلی که چه مثبت چه منفی مفهومی مثبت دارد. بنابراین تاکید بر شناخته شدن است نه بقول استاد شناخته نشدن. بنابراین معنی این قسمت از آیه (33،59) چنین است: «این کمک می کند که شناخته شوند بنابراین اذیت نشوند».
و اما «یدنین» ثلاثی مزید از باب «افعال» است که برای متعدی کردن فعل ثلاثی مجرد بکار می رود. یعنی کم کردن.
در التحقیق راجع به جلباب چنین نوشته:
و أمّا الجلباب: فهو مصدر کدحراج، و أصل جلبب ثلاثیّ ثم الحق بتکریر اللام بالرباعی، و تکریر اللام یدلّ على دوام الجلب و استمراره، الى أن یلازم من یجلبه، و هذا هو معنى الجلباب.
فالتعبیر بالمصدر فی مقام إرادة الذات: یدلّ على المبالغة فی مفهومه، و الزیادة:
تدلّ على زیادة معنى الجلب، و الزیادة فی الآخر: تدلّ على الاستمرار، و مفهوم الجلب: یقتضی التمامیّة، فیدلّ على أنّ الجلب إنّما یتحقّق بعد تمامیّة الجالب من جهة اللوازم الأوّلیّة، فلا یقال إنّ القمیص أو الخمار أو نحوهما من الملابس الضروریّة، موارد لمفهوم الجلب.
فظهر بهذه القرائن: أنّ الجلباب هو ما قیل: إنّه ما یغطّی الثیاب، و یستر البدن و الثیاب معا، و الملاءة الّتی یشتمل بها، و الملحفة، و الرداء الّذی یستر تمام البدن و یلبس فوق الثیاب. فالجلباب بهذا المعنى هو الّذی یقتضیه و یجلبه حجاب المرأة و محفوظیّتها، کما أنّ الفقر یقتضی الاشتمال بالصبر و إحاطته على الفقیر، و محجوبیّة المرأة و عفّتها تقتضی أن تجلبب بالبیت و البیت جلبابها.
فحقیقة الجلباب: هی ما یجلب و یلازم و یغطّی الجالب.
. یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ- 33/ 59.
أی لبس الجلباب أقرب من المعروفیّة بالعفّة و التقوى و المحجوبیّة، فیعرفن به و لا یؤذین.
فالمراد من المعروفیّة: التعرّف بالتقوى و الحجاب لا التعرّف الشخصی، فانّ التعرّف الشخصی یتحقّق کاملا بدون الجلباب، و الجلباب مانع عن ذلک التعرّف.
و هذا دلیل آخر على أنّ المراد من الجلباب ما یغطّی بدنه و ثیابه حتّى یتحقّق المحجوبیة و التقوى و الستر الکامل، و یعرفن بها.
و أمّا صیغة الجمع (جلابیب): فهی باعتبار جماعة النساء و فی مقابلتها. و أمّا کلمة من الدالّة على التبعیض: فباعتبار لزوم التستّر بواحد من الجلابیب.
. وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ- 17/ 64.
أی اجعل نفسک متهیّأ و تجمّع علیهم، و مرجع التجمّع و التألّب علیه الى جلب النفس لیتجمّع علیه، بالخیل و الرجل، و هذا معنى الإجلاب علیهم.
فظهر أنّ معنى الجلب محفوظ فی جمیع الموارد من مشتقاتها.

آقای منصور. ضمن تشکر، دو نکته را از یاد نباید برد: نخست این که شروح لغوی و گرامری کنونی در زبان عرب را پس از نزول قرآن و با استناد به آن ساخته اند و مهم تر این که با قبول سلامت و اصالت، اعراب زمان پیامبر به همین متن امروزین قرآن مومن شده اند و عقلانی است تصور کنیم که لغات نامانوس قرآن برای عرب، همان چند نمونه ی به دنبال «و ما ادراک» آمده است و از ان که در آغاز، به همراه متن برای فهم به تر، تفسیر ارسال نشده، پس مولف قرآن فهم متن ارسالی را نیازمند تفسیر بندگان زمینی نمی دیده است. بنا بر این اختراع تفسیر در کنار متن امری مشکوک و با مقاصد دیگری است. و بالاخره اگر شناخته شدن را سبب آسیب ندیدن اهل خانه پیامبر بدانیم، پس آیات ۵۷ و ۵۸ را نقض و اهالی را دوست دار ساکنین خانه رسول الله دانسته ایم! غرض این که پوشاندن بیش تر، ذلک ادنی ان یعرفن، احتمال شناخته شدن و آزار دیدن را کم می کند.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 09:30 ق.ظ

سلام
شانسی ایمیلم رو دیدم این آدم برای شما نامه نوشته بود. براتون پست کردم. هر جوابی دارید به خودش بفرستید. محض احتیاط و اینکه ممکنه باز تایید کنید ایمیل طرف رو براتون نمی فرستم و اسمش رو هم از آخر نامه حذف می کنم! اگر مایل بودید وارد ایمیل من بشید و متن کامل نامه رو بخونید! رمز ایمیلم رو براتون اس ام اس می کنم!
خودم یه کم راهنمایی کردم و گفتم لااقل یادداشت های قلم رو هم بخونه.
--------------------------------


جناب استاد پورپیرار
سلام علیکم
این بار سوم است که برای شما می نویسم. تمام سلسله مقالات «اسلام و شمشیر» را مطالعه کردم.(در پی «پلی بر گذشته» هم هستم) لازم است چند نکته را خدمتان عرض کنم:
1) در مورد دکتر صبحی منصور فرموده بودید ملاک سلامت افراد در فتوای قتل و تکفیر آنها نیست. بنده هم با شما موافقم. دادگاههای صالحه جهان احتمالا قذافی را هم به مرگ محکوم خواهند کرد اما بین کسی که در کسوت یک پژوهشگر تنها سلاحش قلم بوده و سالها به صورت مسالمت آمیز در مسیر اصلاح اندیشه و زدودن خشونت و خرافات گام برداشته با یک قاتل جنایتکار فرقی نیست؟ آیا قرآن برای آزادی اندیشه احترام کامل قائل نیست؟ اصلا به چه حقی می توان متعرض کسی شد آن هم فقط و فقط به صرف داشتن اندیشه خاص(غلط با درست)؟ شما بهتر از من می دانید که همه فارغ التحصیلان دانشگاه الازهر دوره های فقهی کاملی را می گذرانند اما گرایشات تحصیلیشان متفاوت است مثلا یکی در گرایش تفسیر متخصص است یکی در حدیث و ... طنز روزگار در این است که دکتر منصور استاد تاریخ و تمدن اسلامی است و با آگاهی کامل و جامع دست به نقد مزخرفات بخاری و ابن هشام و ... زده است. بنده صادقانه می گویم از مقاله 43 به بعد «اسلام و شمشیر» احساس می کردم در حال مطالعه متنی از صبحی منصور هستم. البته برداشت من در کل این است که اختلافاتی هم وجود دارد که در ادامه ذکر خواهم کرد.
2) متاسفانه متفکران دینی و فقهایی که مثل شما یا در دنیای عرب مثل منصور بیندیشند بسیار قلیلند. شما از علامه عسگری نام بردید. کسی که منکر پدیده ای به نام نسخ در قرآن بود (درست مثل دکتر منصور) در واقع مهجوریت اندیشمندان قرآنی درست به اندازه مهجوریت قرآن کریم، مظلومانه است. می توان نام مرحوم محمد جواد غروی اصفهانی را هم به لیست قرآنیون مهجور افزود. در واقع تعداد صحابه ساختگی خیلی بیشتر از 150 است. طبقات ابن سعد که دربرگیرنده تاریخ 2 قرن ابتدای اسلام است نهایتا حدود 4500 تذکره را در بر می گیرد(صحابه و غیر صحابه) اما ابن حجر عسقلانی 6 قرن بعد در کتاب «الاصابة» نام 8000 صحابه را رو می کند!!! اما چرا جریان غالب نواندیشی دینی در کشورهای مسلمان نقطه نقد خود را از این خرافات آغاز نمی کند بلکه مثلا روی تحلیلهای بی فایده کیفیت وحی یا ... تمرکز کرده است. در مورد کسانی مثل ابن ندیم یا عتیق نیشابوری به زحمت می توان چند خط در کتب تاریخی یافت. من تمام مجموعه عظیم «تاریخ الاسلام و مشاهیر» و «سیر الاعلام النبلا» شمس الدین الذهبی را بررسی کردم اما تذکره ای از ابن ندیم یا عتیق بن محمد نیافتم. تنها در «لسان المیزان» ابن حجر چند سطر درباره او وجود دارد. آنطور که بنده متوجه شدم شما تمام منابع تاریخی، تفسیری،حدیثی و رجالی را ساخته و پرداخته 3 قرن اخیر می دانید. آیا این ادعای شما کمی غیرقابل اثبات نمی نماید؟ آیا مثلا کتاب حجیم «فتح الباری شرح صحیح البخاری» ابن حجر یا «البدایة و النهایة» ابن کثیر هم، چنین است؟ اگر این نظر را با این نظر تعدیل کنیم که تا 3 قرن بعد از وفات نبی(ص) هیچ چیز مکتوبی وجود نداشته و همه تواریخ گرته برداری شفاهی و مغشوش از این دوره طولانی است مستندتر نیست؟ مثلا شما چه دلیلی در دست دارید که کتاب «سیر الاعلام النبلا» ذهبی یا «تهذیب التهذیب» ابن حجر در 3 قرن پیش ساخته شده اند؟
3) شاید من بد متوجه شدم اما به نظرم نوعی رویکرد دیگر ستیزی(بیشتر یهود ستیزی) در مقالات شما وجود داشت. در حالی که خود قرآن همه را به یک چوب نمی راند:
«لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ*یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ*وَمَا یَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَلَن یُکْفَرُوْهُ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ»(آل عمران113-)
«وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ»(الاعراف 159)
در واقع خود قرآن نافی خط کشی های انسانها در مورد شرک و کفر و ایمان و اسلام است چرا که بیشتر انسانها دانسته یا ندانسته مبتلا به شرک هستند:
«وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ»(یوسف106)
در واقع جهد شما در استخراج معنای کلمات قرآن از خود قرآن(و نه کتب لغت) کاملا صحیح و منطبق بر منطق قرآن کریم می باشد. مثلا معنایی که شما از «ملک یمین» ارائه دادید همسو با معنایی است که محمد الشحرور متفکر مسلمان سوریه ای بیان می کند.(محمد الشحرور در کتاب «الکتاب و القرآن» در مسیر مشابه شما و صبحی منصور گام برداشته است) اما در استخراج کلماتی مثل «ایمان» و «کفر» به نظر می رسد قدری زود قضاوت کرده اید(البته شاید برداشت حقیر اشتباه باشد) و نوعی یهودستیزی دیده می شود. دکتر منصور با استناد به آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِیَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن یَکْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلًا بَعِیدًا»(النساء136) معنای ایمان را متفاوت از معنای فقهی میداند. لازم به ذکر است که مفسران مسلمان در طول تاریخ برای رهایی از مخمصه تفسیر این آیه(به علت پیش فرضهای حدیثی و غیرقرآنی از کلمه آمنوا) اسباب نزول جعلی مانند اینکه «آمنوا»ی اول خطاب به عبدالله سلام است ساخته اند! بنده مصرانه خواهش می کنم مقاله «الاسلام دین السلام .. ولکن المسلمین...؟؟..» از دکتر منصور را بخوانید و نظرات ایشان را هم بررسی کنید.(بنده این مقاله را به فارسی ترجمه کرده ام اما خوانش متن عربی آن لطف دیگر دارد)
3) دفعه قبل نوشته بودید که مقالات شما را به دکتر منصور معرفی کنم. متاسفانه بنده در ایران هستم و دسترسی من به ایشان تنها از طریق سایت اهل القرآن است. اما باید عرض کنم که نقاط اشتراک بسیاری با ایشان دارید. البته تفکر شما نسبت به پیدایش منابع تاریخی رادیکال تر از ایشان است.
در پایان به شما خسته نباشید گفته و صمیمانه منتظر پاسخهایتان هستم.
با تشکر
---------
اسمش رو اینجا نوشته بود!

اگر آگاهی از پوریم و عواقب آن را حذف کنیم آن گاه سعی در توضیح رفتار و گفتار یهود و نصاری را بی حاصل کرده ایم. آقای عزیز راه های چندی را به شهادت ناممکن بودن تولید کتاب در قرون اولیه و میانه هجرت رفته ایم که در صدر همه نبود خط و ابزار نگارش کارآ تا قرن دهم هجری است. در واقع نه این که تولید انبوهی کتاب در سه قرن اخیر ناممکن باشد بل برعکس تولید آن تا سه قرن پیش به علت نبود امکانات و ابزار لازم نظیر خط و قلم غیر ممکن می شود. در نهایت توجه می دهم که جز لت هایی مستقل و مجزا از قرآن هنوز دست نوشته دیگری در موضوع تاریخ و حدیث و فقه و فلسفه و شعر و غیره حتی به میزان کف دست در سراسر جهان اسلام با عمر دورتر از ۳ قرن پیش نیافته ایم.

منصور پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 04:17 ب.ظ

سلام استاد گرامی
«....وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ ....»
آیه فوق یعنی ۵۳ از سوره احزاب به نظر می رسد موید حرف شماست.
ولی جالب است که در آیه ۵۹ نفرموده : «أَدْنَى أَن لایُعْرَفْنَ»
و بر خلاف دیگر موارد مشابه «ادنی» در اینجا کم رنگ کننده ی فعل پس از خود یعنی یعرفن می باشد نه تقویت کننده آن.

فریبا حاجی زاده پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.monhaniezehn.blogfa.com/

سلام
چند نکته میتواند به کشف معنی جلابیب کمک کند:
1. در هر دو آیه مورد بحث (33/ 59 و 17/ 64) اجلب و جلابیب با حرف اضافه علیه همراه است.
2. در آیه 64 سوره اسرا اجلب توسط اسب یا پا انجام میگیرد. ممکن است این فعل در معنای پایه دارای مفهوم حرکت باشد.
3. طبق این دو آیه ج ل ب عملی هست که هم شیطان و هم زنان بدان مرتکب شده اند.
4. فعل ج ل ب عملی نکوهیده و شیطانی است.

ضد یهود پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 11:49 ب.ظ

آقای پورپیرار سلام.
در هواخوری ۱ شما دلیلی آورده اید که ستاره منتظم شش پر را به مسلمانان منتسب میکند.
این علامت شش پر در زیر سقف دالانی در معبد موسوم به ژوپیتر بعلبک در استان بقاع (بکاه=شاید هم اشاره به محل مسجد الحرام در قرآن=بکه) در لبنان امروزین قرار دارد.
آیا این مکان رمز آلود خانه کعبه است یا مسجد سلیمان بنی اسرائیل ؟!!!!!:
http://v7.cache5.c.bigcache.googleapis.com/static.panoramio.com/photos/original/42329226.jpg?redirect_counter=1

http://www.earthspots.com/SpotImages/1273/BaalbekTempleRuinsLebanon.jpg

علیرضاـ۱ جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 12:52 ق.ظ

با سلام
آشنایی با معماری جهان .مولف:دکتر محمد ابراهیم زارعی (عضو هیئت علمی دانشگاه بو علی سینا )
یکی از دروس رشته معماری صفحه ۷۸ـ۷۹ راه شاهی که از سارد پایتخت لیدیه تا شوش به مسافت ۱۶۰۰ مایل ۲۵۶0کیلومتر امتداد داشت با ۱۱۲ ایستگاه بین راهی در طول ان برای کمک به حمل ونقل در مدتی کمتر از نود روز در سراسر امپراطوری و حتی سنگفرش بودن راههای شوش و اکبتانه و تخت جمشید نمونه کوچکی! از معماری هخامنشی بوده.

تازه فکر کن این نود روز جز سوالات پایان ترم هم بیاد

آقای علی رضا-۱. بنای آن ۱۱۲ ایستگاه میان راهی پیش ساخته بوده و آن جاده ۲۵۶۵ کیلو متری را هم ۱ میلیون اسیر رومی در ۳ ماه ساخته اند که از باد و باران تغذیه می کرده اند. در ورقه امتحانی همین مطلب را بنویس ۲۰ خواهی گرفت.

[ بدون نام ] جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 06:46 ب.ظ

امروز بطور اتفاقی با خبری در اینترنت مواجه شدم که اگه حقیقت داشته باشه باید گفت که این یهودیها دیگه گندش دراوردند.حالم منقلب شد از این همه توحش


http://www.afdownload.com/31633-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B3%D9%81-%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3
%D8%B1

[ بدون نام ] جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 06:58 ب.ظ

خدا را شکر می کنم که ابتدای کار بدین جا رسید....
http://www.javannewspaper.com/vdcfjxdjyw6dtja.igiw.html
بازی همچنان ادامه دارد

ندای انقلاب جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 08:12 ب.ظ

ویژه|معلم خصوصی جریان انحراف،قاچاقچی عتیقه!
دستگاههای امنیتی با این باند برخورد کنند.

با منصوب شدن نزدیکان جریان انحرافی در سازمانی که مسئولیت حفظ تاریخ ایران را بعهده دارد و واگذاری پست های حساس به افرادی که دارای صلاحیتهای اولیه نیز نبودند خسارتهای جبران ناپذیری بر میراث فرهنگی وارد شده است.
به گزارش ندای انقلاب در خصوص خارج کردن برخی از اقلام قدیمی و تاریخی کشور توسط جریان انحرافی، سر نخ ها به خانم (آ.آلف) [آزاده اردکانی] رسیده و نامبرده دستگیر شده و اعترافاتی نیز در این زمینه داشته است.

وی گفته است بخش قابل توجهی از میراث فرهنگی کشور به صورت پنهان به خارج از کشور ارسال شده، برخی از این اقلام به عنوان امانت، برخی به صورت قاچاق و برخی به صورت رسمی از کشور خارج شده است. نامبرده بنا بر اظهارات برخی نیزدیکان لیدر جریان انحراف به بعلت مسلط بودن به زبان انگلیسی معلم خصوصی یکی از چهره های برجسته جریان انحراف بوده است.
در همین خصوص یکی از اتهامات جدی در خصوص این جریان و افراد دستگیر شده نیز قاچاق اشیاء عتیقه از کشور و به فروش رساندن آنها در خارج از کشور است که توسط نهادهای امنیتی در حال پیگیری می باشد.
نامبرده از نزدیکان این جریان که مدتی نیز در یکی از پستهای مهم سازمان مورد نظر مشغول کار بوده است با ارتباط گیری با برخی از قاچاقچیان بین المللی و داخلی از جمله « دادود.ر» [ریحانیان] و « رضا .ع» [عتیقه چی] سعی در فروش اشیاء عتیقه میراث فرهنگی را داشته است.
این باند که بسیار مدعی تاریخ و مکتب ایران می باشد و حتی منشور جعلی کوروش را مدتی به تهران آوردند و با برگشت آن مقدار زیادی عتیقه جات را از کشور خارج کردند بنابر ااظهاراتشان از سه طریق، پروتکل های تبادلی ناقص و غیر شفاف ،پروتکلهای امانت اشیاء عتیقه پر ابهام و قاجاق پنهانی اشیاء اقدام به خروج عتیقه جات از کشور نموده اند. به جاست نهادهای امنیتی که این روزها به شدت مشغول بررسی پرونده اختلاس 3000میلیاردتومانی عناصر وابسته به جریان انحراف هستند با توجه به این سخن مهم رئیس جمهور مبنی بر "برخورد متخلف در هر لباسی" بررسی ویژه ای نیز روی پرونده خروج عتیقه از کشور داشته باشند تا خدای ناکرده این میراث کهن ملت با تمدن ایران همچون 3000 میلیارد تومان ه باد فنا نرود.
http://nedayeenghelab.com/index.php?option=com_content&view=article&id=17754:1390-06-24-02-29-17&catid=103:-2&Itemid=795

ندای انقلاب
IP: 46.32.26.185
جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 15:09

اقای ندا... هنگامی که اختیار و کلید محل و مراکز نگهداری تمام این گونه اشیاء موسوم به میراث فرهنگی در دست دولت است، چه گونه جریان انحرافی را مقصر این گونه جا به جایی ها معرفی می کنید.

منصور شنبه 26 شهریور 1390 ساعت 06:07 ب.ظ

سلام خدمت استاد گرامی و دوستان محترم
ما به اعتبار باطل بودن تمام مکتوبات مدعی قدمت بیش از 200 یا 300 سال پیش افتخار تلمذ خدمت جنابعالی را داریم. اینها الفبای بنیان اندیشی هستند که همه به آن پایبندیم. آنچه خدمتتان ارائه کردم از خود قرآن بود وگرنه بر شما پوشیده نیست که تمام لغتنامه های موجود از «مجمع البحرین و قاموس و المفردات و لسان العرب و العین و فرهنگ ابجدی» گرفته تا فرهنگ لغتهای امروزی مانند «المورد» ، همگی در برابر کلماتی نظیر جلابیب یا هادوا دست به دامن ابو فلان و ابن فلان شده اند.
بحث پیرامون آیه 59 سوره احزاب به اینجا رسید که حضرتعالی محتوای این آیه را تأکیدی بر شناخته نشدن افراد بر شمرده در آیه و بنابراین اذیت نشدن آنها می دانید و البته ظاهرا آیه 53 هم چنین برداشتی را تقویت می کند. به چند دلیل چنین برداشتی محل سوال است:
اول اینکه صریح آیه می فرماید «ذالک أدنی أن یعرفن » نه «ادنی ان لا یعرفن» و استنباط معنای معکوس از صریح قرآن دور از ذهن است. ما تا قرائن و نظایری در خود قرآن نیافته ایم نمی توانیم چنین استنتاجی بکنیم. قبلا عرض شد که در سراسر قرآن کلمه ادنی بعنوان اسم تفضیل و متضاد برخی کلمات مانند اکبر،اکثر، اقصی، اْخری (آخرت) و خیر، کمیت یا کیفیت عبارت پس از خود را کمتر می کند. در موارد دیگر هم احتمال وقوع عبارت پس از خود را افزایش می دهد از جمله (33،59).
دوم اینکه در آیه 53 خداوند از مومنین می خواهد که از پشت حجاب با زنان پیامبر سخن بگویند و بلافاصله توضیح می دهد که قلب های شما و آنها طاهرتر می ماند. در اینجا خداوند صراحتا دلیل سخن گفتن از پشت پرده را نه ناشناخته ماندن که پرهیز از هر گونه تأثیر احتمالی ناشی از دیدن می داند که ممکن است ضمیر انسان را بخود مشغول کند. حتی همین آیه می تواند بیانگر این باشد که زنان پیامبر فاقد پوششی بوده اند که امروزه بعنوان حجاب اسلامی مصطلح شده است و بنابراین لازم بوده از پشت پرده با مومنین حرف بزنند.
سوم اینکه خداوند در آیات قبلی زنان پیامبر را ابتدا مخیر می کند بین آزادی معمولی که زنان دیگر دارند و ماندن بعنوان همسر پیامبر.(28) در صورت انتخاب گزینه دوم شرایط سخت خود را به آنها تفهیم می کند (29 به بعد) .تهدید می کند که به احدی از زنان دیگر شباهت ندارید و از خانه خارج نشوید پس محلی برای اذیت شدن آنها نمی ماند. خداوند حتی در داخل خانه پیامبر هم قوانین سختی برایشان وضع می کند، اینکه غیر از مردان محرم(55) هیچیک از مردان دیگر حق ندارد مگر از پشت پرده با آنها حرف بزنند در این حرف زدن هم خداوند زنان پیامبر را بیم می دهد که مواظب لحن و محتوای حرف زدن خود باشند حتی نوعی اکراه از گفتار خداوند دریافت می شود مبنی بر اینکه اصلا مومنین به خانه پیامبر وارد نشوند و حتی اگر برای شام و ناهاری دعوت شدند بی هیچ حرفی بروند بخورند و بی معطلی خارج شوند و تاکید می کند وقتی که خدا و پیامبر حکم کنند دیگر کسی اختیار سرپیچی ندارد. خداوند همچنین در آیه 40 راه سوء استفاده برخی را می بندد که خود را فرزند پیامبر می نامند تا انحصار ورود به خانه ایشان را داشته باشند. می فرماید پیامبر پدر احدی از رجال شما نیست. (این آیه لابلای انبوهی آیات مربوط به مراوده مومنین با خانواده پیامبر آمده است و بخوبی می تواند چنین مفهومی را برساند. ضمن اینکه بساط اولاد پیغمبر بازی در عصر حاضر را نیز در هم می پیچد). خداوند در مقطعی حتی پیامبر را از گرفتن زن جدید منع می کند. همچنین خداوند خیال همه را راحت می کند «پس از پیامبر هیچ کس حق ازدواج با آنها را ندارد آنها مادر مومنین هستند» و بالاخره در آیات 60 و 61 علت تمام این محدودیت ها روشن می شود، منافقین و شایعه سازی های آنها.
با مرور این آیات انسان می تواند بخوبی در جو حاکم بر زمان پیامبر قرار گیرد.
چهارم اینکه شناخته شدن مباینتی با اذیت نشدن ندارد ؛ چه اینکه مزاحمین روزمره یا مردم عادی وقتی بدانند فلان کس شخصیت مهمی است و مخصوصا زن پیامبر خداست، حتی به او احترام می گذارند و هرگز اجازه آزار رساندن به او را به خود نمی دهند، اما اگر نشناسند چنین چیزی بعید نیست. همچنین ناشناختگی ماهوی مباینتی با شناخته بودن ندارد، فرض کنید در میان زنان فقط یک نفر سرتاپای خود را بپوشاند شما وقتی او را می بینید نمی دانید که کیست اما می دانید این همان کسی است که با بقیه فرق دارد در واقع او را بیشتر از بقیه می شناسید.
با این تفاصیل 26 آیه بعد از آیات مربوط به چگونگی رفتار زنان پیامبر با مردان غریبه خداوند بطور کلی به پیامبر می فرماید که به زنان و دختران خودت و دیگر مومنین بگو که «یدنین علیهن من جلابیبهن ذالک ادنی ان یعرفن فلا یوذین». می توان گفت اینجا اصلا موضوع پوشش نیست چون خداوند در 20-30 آیه قبل تمام موارد موکد را بر شمرده. در اینجا همانطور که دوست عزیز جناب عابدی فرمودند باید از معنی کلمه جلب کمک گرفت : در واقع اینجا خداوند توصیه می کند که زنان مومن بین خود جیغ و صیحه(معنی جلب) خود را کمتر کنند. همانطور که گفته شد مضاعف کردن حرف «ب» در کلمه جلب و تبدیل به «جلبب» تاکید بر مداومت آن است، چیزی که همواره در خانم ها سراغ داریم. اگر یک اتوبوس پر از مرد باشد و فقط یک زن سوار باشد هیچ صدایی نمی آید اما اگر فقط یک زن دیگر سوار شود آنگاه سکوتی نخواهد بود!

منصور شنبه 26 شهریور 1390 ساعت 06:08 ب.ظ

برای اینکه دوستان کمی در فضای حاکم بر زمان رسول الله قرار گیرند متن آیات 28 تا 61 را می آورم اگر استاد صلاح دانست تایید می کند. با تشکر
اى پیامبر، به زنانت بگو: اگر خواهان زندگى دنیا و زینت آن هستید، پس بیایید تا شما را بهره‏مند سازم و به وجهى نیکو رهایتان کنم (28) و اگر خواهان خدا و رسولش و سراى آخرت هستید، پس خدا برای نیکوکاران شما پاداشى بزرگ فراهم کرده است. (29) اى زنان پیامبر، هر کس از شما مرتکب کار زشت مبینه ای شود، خدا عذاب او را دو برابر مى‏کند. و این بر خدا آسان است. (30) و هر کس از شما که فرمانبردار خدا و پیامبرش باشد و کارى شایسته کند، دو بار به او پاداش دهیم. و براى او رزقى کریم آماده کرده‏ایم. (31) اى زنان پیامبر، شما همانند احدی از زنان دیگر نیستید، اگر از خدا بترسید. پس به نرمى سخن مگویید تا آن مردى که در قلب او مرضى هست به طمع افتد. و سخن پسندیده بگویید. (32) و در خانه‏هاى خود بمانید. و مانند زمان جاهلیت اولی تبرج نکنید. و نماز بگزارید و زکات بدهید و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. خدا مى‏خواهد پلیدى را از شما اهل بیت بزداید و حقیقتا شما را پاک دارد. (33) آنچه را در خانه‏هایتان از آیات خدا و حکمت تلاوت مى‏شود، یاد کنید، که خدا باریک‏بین و آگاه است. (34) خدا براى زنان و مردان مسلمان و مؤمن و مطیع و راستگو و شکیبا و خاشع و صدقه‏دهنده و روزه‏دار و آنانکه که فروج خود حفظ مى‏کنند و یادکنندگان خدا، آمرزش و مزدى بزرگ آماده کرده است. (35) مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و پیامبرش در کارى حکمى کردند آنها را در آن کارشان اختیارى باشد. هر که از خدا و پیامبرش نافرمانى کند سخت در گمراهى افتاده است. (36) وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِى أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تخُْفِى فىِ نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تخَْشىَ النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تخَْشَئهُ فَلَمَّا قَضىَ‏ زَیْدٌ مِّنهَْا وَطَرًا زَوَّجْنَکَهَا لِکَىْ لَا یَکُونَ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فىِ أَزْوَاجِ أَدْعِیَائهِمْ إِذَا قَضَوْاْ مِنهُْنَّ وَطَرًا وَ کاَنَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(37)بر پیامبر در انجام دادن آنچه خدا بر او مقرر کرده است حرجى نیست، هم چنان که خدا براى پیامبران پیشین نیز چنین سنتى نهاده بود و فرمان خدا فرمانى است بى‏هیچ زیاده و نقصان. (38)کسانى که پیامهاى خدا را مى‏رسانند و از او مى‏ترسند و از هیچ کس جز او نمى‏ترسند، خدا براى حساب‏کردن اعمالشان کافى است. (39)محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست. او رسول خدا و خاتم پیامبران است. و خدا به هر چیزى داناست. (40)اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا را فراوان یاد کنید. (41)و هر بامداد و شبانگاه تسبیحش گویید. (42)اوست که خود و فرشتگانش بر شما درود مى‏فرستند تا شما را از تاریکى به روشنى برد، زیرا خداوند با مؤمنان مهربان است. (43)روزى که با او دیدار کنند درودشان این است: «سلام». و خدا برایشان پاداشى کرامند آماده کرده است. (44)اى پیامبر، ما تو را فرستادیم تا شاهد و مژده‏دهنده و بیم‏دهنده باشى. (45)و مردم را به فرمان خدا به سوى او بخوانى، و چراغى تابناک باشى. (46)و مؤمنان را بشارت ده که از سوى خدا برایشان فضیلتى بزرگ آمده است. (47)از کافران و منافقان اطاعت مکن و آزارشان را واگذار و بر خدا توکل کن، که خدا کارسازى را بسنده است. (48)اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون زنان مؤمن را نکاح کردید و پیش از آنکه با آنها نزدیکى کنید طلاقشان گفتید، شما را بر آنها عده‏اى نیست که به سرآرند. پس آنان را برخوردار کنید و به نیکوترین وجه رهایشان کنید. (49)اى پیامبر، ما زنانى را که مهرشان را داده‏اى و « مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ » و دختر عموها و دختر عمه‏ها و دختر داییها و دختر خاله‏هاى تو را که با تو مهاجرت کرده‏اند بر تو حلال کردیم و نیز زن مؤمنى را که خود را به پیامبر بخشیده باشد، هر گاه پیامبر بخواهد او را نکاح کند خالصا برای تو غیر از دیگر مؤمنان. ما مى‏دانیم درباره زنانشان و «ما ملکت ایمانهم» چه حکمى کرده‏ایم، تا براى تو مشکلى پیش نیاید. و خدا آمرزنده و مهربان است. (50)از زنان خود هرکه را خواهى باز گردان یا نگه دار. و اگر از آنها که دور داشته‏اى یکى را بطلبى بر تو گناهى نیست. این کمک می کند شادمان شوند و غمگین نشوند و از آنچه همگیشان را ارزانى مى‏دارى خشنود گردند و خدا مى‏داند که در دلهاى شما چیست. و خداست که دانا و بردبار است. (51) بعد از این زنان، هیچ زنى بر تو حلال نیست و نیز زنى به جاى ایشان اختیار کردن، هر چند تو را از زیبایى او خوش آید مگر «ما ملکت یمینک». و خدا مراقب هر چیزى است. (52) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به خانه‏هاى پیامبر داخل مشوید مگر به خوردن طعامى اذن دهد (آنهم) بى‏آنکه منتظر بنشینید. اگر دعوت شدید داخل شوید و همینکه خوردید پراکنده گردید. نه آنکه سرگرم سخن گفتن شوید. هر آینه این کارها پیامبر را آزار مى‏دهد و او از شما شرم مى‏دارد. ولى خدا از گفتن حق شرم نمى‏دارد. و اگر از زنان پیامبر چیزى خواستید، از پشت پرده بخواهید. این کار، هم براى دلهاى شما و هم براى دلهاى آنها پاک دارنده‏تر است. شما را نرسد که پیامبر خدا را بیازارید، و نه آنکه زنهایش را بعد از وى هرگز به زنى گیرید. این کارها در نزد خدا گناهى بزرگ است. (53) اگر چیزى را آشکار کنید یا مخفى دارید، در هر حال خدا به هر چیزى آگاه است. (54)بر ایشان ایرادی نیست در مورد پدر و پسر و برادر و برادرزاده و خواهرزاده و آنان همدین و یا کنیزان خود. و باید از خدا بترسید که خدا بر هر چیزى ناظر است. (55) خدا و فرشتگانش بر پیامبر صلوات مى‏فرستند. اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر او صلوات فرستید و سلام کنید سلامى نیکو. (56) هر آینه کسانى را که خدا و پیامبرش را آزار مى‏دهند، خدا در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خوارکننده مهیا کرده است. (57) و کسانى که مردان مؤمن و زنان مؤمن را بى‏هیچ گناهى که کرده باشند مى‏آزارند، تهمت و گناه آشکارى را بر دوش مى‏کشند. (58) اى پیامبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که بر خود جلابیبشان را کمتر کنند تا شناخته تر شوند پس اذیت نشوند. و خدا آمرزنده و مهربان است. (59) اگر منافقان و کسانى که در دلهایشان مرضى است و آنها که در مدینه شایعه مى‏پراکنند از کار خود باز نایستند، تو را بر آنها مسلط مى‏گردانیم تا از آن پس جز اندکى با تو در شهر همسایه نباشند. (60) اینان لعنت‏شدگانند. هر جا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختى کشته شوند. (61)

اقای منصور. با سپاس از توجه شما به دقایق بیان در قرآن، امیدوارم به خواست خداوند و استمهال اجل یادداشت بعد از مجموعه اسلام و شمشیر به حل برخی گمانه ها در مورد آیات قرآن کمک کند.

ساده دل دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 05:21 ق.ظ

سلام

یعنی شما دوستان هنوز نمیدانید معنی جلابیب جلب توجه و نظر و . دیگرانه؟؟
صدا کردن و فریاد زدن هم نوعی فعل برای جلب توجه فرد مذکور محسوب میشه

شیطان هم مردم رو به سوی خودش و دنیا جلب میکنه(جذب میکنه)
یعنی تلاش میکنه تا بسوی خودش و زینتهای دنیا جذب بشن
(شیطان اعمال زشت رو زیبا جلوه میده)


مغز کلام آیه:
زنان باید از جلب توجه کردنهای خود بکاهند



رهگذر قدیمی دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 11:41 ق.ظ

با سلام
آیا بعد از فتح مکه و قدرت مطلقه شدن اسلام در حجاز ممکن بود که زنان مومن و بخصوص زنان و دختران حضرت محمد(ص) مورد اذیت افراد هیز چشم واقع شوند؟
آیا منظور از اذیت متلک پرانی و کارهای امثال آن است که در جوامع محدود فعلی مخصوصا ایران جریان دارد؟ یا اذیت بخاطر داشتن ایمان به اسلام است؟
آیا لباس زنان غیر مسلمان در آن زمان مینی ژوپ و شلوارک و ... رایج فعلی بود تا از برای زنان مومن نحوه پوشش اسلامی تجویز گردد؟
تفاوت لباس زنان غیر مسلمان با مسلمان تا چه حدی بود که نیاز به افزایش آن برای مسلمانان باشد؟
از مجموع سوالات بالا و آنچه دوستان محترم بعنوان یادداشت نوشته اند تفکر بنده اینست که"ذالک ادنی ان یعرفن فلا یوذین» یعنی مقصد کمتر شناخته شدن و در نتیجه اذیت نشدن هست و این مربوط به زمان قبل از فتح مکه و آزار دیدن مسلمانان از سوی کفار است.خداوند رعایت حجاب مصطلح امروز و پوشاندن خود را صراحتا خطاب به زنان پیامبر می گوید.خداوند در قران فرموده که با بندگان خود تعارف ندارد و هرچه را لازم است صریح بیان می کند.واگر لازم بود که زنان چادر سر کنند یا موهای خود را کاملا بپوشانندویا برحسب اعتقاد برخی ازحضرات شیعه و سنی همه وجود زن را نقطه ضعف و ناامن(عورت) میدانست،صراحتا بیان می فرمود و نیازی نداشت که آنرا در لفافه بپیچد چنانچه صریحا حفظ فروج را برای زن و مرد مومن بیان کرده است.الله اعلم

آقای رهگذر قدیمی. اگر پوشش زنان کاملا با سلیقه و میل شما منطبق بود& بر ایمان و باورر و گرایش تان نسبت به اسلام و یکتایی خداوند تاثیر می گذارد و آیا اسلام را باید از ماجرای حجاب و رکعت های نماز و نحوه وضو و طریقه ایستادن در صف جماعت و دستور پرهیز از روابط ربوی شناخت؟! آیا طرح این گونه جزییات، بر قولوا لا اله الا الله تفلحوا. تاثیری می گذارد.؟ این است که می گویم بازیچه یهود شده ایم که با ساخت و طرح ابهامات، ابلهانه قصد رخنه در ایمان به اسلام را دارند و این است که عرض می کنم به قرآن و خداوند سئوال ندهیم تا دکان یهود بی مشتری و بی رونق بماند.

عابدی دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 06:37 ب.ظ

باسلام

آقای منصور فرموده اید : «مزاحمین روزمره یا مردم عادی وقتی بدانند فلان کس شخصیت مهمی است و مخصوصا زن پیامبر خداست، حتی به او احترام می گذارند و هرگز اجازه آزار رساندن به او را به خود نمی دهند، اما اگر نشناسند چنین چیزی بعید نیست».

به گمان ام بار دیگر به آیات پیشین 59 سوره احزاب هم توجه کنید، که بر اذیت و آزار شدن خود پیامبر و زنان و مردان مومن نیز سخن می رود!

من همچنان گمان دارم که جلابیب از ریشه جلب است. ضمن این که نمونه ای دیگری از کلمه «سود» ، « وَغَرَابِیبُ سُودٌ » (سوره فاطر آیه 27)، و « وَجْهُهُ مُسْوَدًّا » ﴿سوره الزخرف آیه ١٧﴾، از همین مثال، از قرآن کریم آورده شد که به معنی سیاه در قرآن کریم استفاده شده اند.

امیدوارم با نگاهی عمیق استاد، این مورد به تر و بیش تر باز شود. ان شاء الله.

عادل دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 10:42 ب.ظ

http://runykey.blogfa.com/

شیادی دیگر سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 10:53 ق.ظ

http://www.zxcv1125.blogfa.com/post-112.aspx

بختیار سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 02:39 ب.ظ

با سلام به حضور استاد
نظر استاد و سایر دوستان را به عکسهای این صفحه جلب میکنم هرچند توضیحات عکسها کامل و قابل تامل نیست اما احتمالا برای خیلی ها که از تمدن ۲۵۰۰ ساله دم میزنند عبرت اموز باش. برای شخص من خیابانی که به نام زند در شیراز احداث شده بسیار جالب مینماید. خیابانی که کاملا مشخص است احداث آن به کدام دوره برمیگردد.

آقای بختیار. کدام عکس ها.

عابدی سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 02:45 ب.ظ

با سلام

هم چنین توجه کنید در دو آیه ای که « سود » به هر دو صورت « سودد و سود » و هر دو به معنای « سیاهی » آمده است، کلمه « بیض » به معنای سفیدی هم، (در همان آیات)، به صورت «بیض» و «بیضض» آمده است!!

1. با یک «ض» در آخر کلمه در « وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِیضٌ » ، در سوره فاطر، آیه 27

2. با دو «ض» در آخر کلمه در « یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ » ، در سوره آل عمران، آیه 106

کلماتی چون ، «قَمْطَرِیرًا» از «قمطر» و «تَقْشَعِرُّ» از «قشعر» هستند که نمونه دیگری از تشدید حرف آخر کلمه اند.

منصور سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 03:59 ب.ظ

آقای عابدی ، منظورکل مومنین و پیامبر بود، زنان پیامبر را مثال بود که آنها هم حق خروج از خانه نداشتند.

ساده دل سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 09:17 ب.ظ


سلام

جلب به معنی کشاندن(جذب) و جلابیب یعنی رفتار کشش دار،یعنی رفتار جذاب با عشوه به قدری که بعث جلب توجه و تعلقات افراد بشه

لغت نامه دهخدا نشانه های خوبی در کاربرد این کلمه به ما میده:

http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-937e5b266aca40ec9601183dfe31b33b-fa.html


عابدی چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 01:28 ق.ظ

آقای مسعود اشتباه از من بود که با دقت نخوانده بودم. عذر می خواهم.

به نظر شما ترجمه عبارت "بغیر ما اکتسَبوا" توسط مفسران به مفهوم «به خاطر کاری که انجام نداده‌اند» یا «بى‌هیچ گناهى که کرده باشند» ؛ اشتباه نیست؟! عبارتی که به گمانم به معنی "بجز آن چه (باتلاش) به دست آوردند" باید باشد؟

وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا ﴿٥٨﴾

و آنان که بیازارند مردان و زنان مؤمن را بجز آن چه به دست آوردند پس به دوش کشیده اند بهتانی و گناهی آشکاری را .

ممنون می شوم راه نمایی کنید.

محمد اوجال چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 02:23 ق.ظ

جناب پورپیرار، سلام

اگر ممکن است ایملتان را چک بفرمایید.

آقای محمد اوجال. با عرض تشکر. لطفا کامنت های تان را به آدرس info@karangbooks.com
ارسال کنید. ممنون و موفق باشید.

مهران چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 07:22 ق.ظ

کشف رابطه کوروش کبیر با اختلاس 3 هزار میلیاردی!

آیا می‌دانید، اگر کوروش کبیر ماهیانه 100 میلیون تومان پس‌انداز می‌کرد، الان پس از 2500 سال صاحب 3 هزار میلیارد تومان می‌شد؟ شاهکاره!!

با وجود آن که در نگاه اول این محاسبه نادرست به‌نظر می‌رسد، یک محاسبه ساده درستی آن را نشان می‌دهد:

3,000,000,000,000 = 100,000,000* 2500(سال)* 12(ماه)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد