حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 33


کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه .33


بی تعارف آن چه از دوران قجرها قابل روءیت و روایت است، همان شرح یکسان و بی توقف و وقفه ای است که از پی کردن شکار و رتبه بندی اهل حرم می گوید. در حقیقت با مطالب موجود در موضوع مقام و جایگاه و نسب و نقش تاریخی و سیاسی و فرهنگی ناصرالدین شاه، گذر زندگانی او به احوال آکتوری می ماند که گاه گاه به ضرورت و شاید هم به اجبار بر او لباس سلطنت پوشانده، به دنبال اجرای اوامر معینی روانه می کرده اند.



می گویند ناصرالدین شاه در حوالی 16 سالگی به تخت نشسته و تاج گذاری کرده است. تصویر بالا مردی قریب 25 ساله با سرمایه کاملی از موی ریش را نشان می دهد که نحوه استقرار و آن باد و بروت زیرکتف و ردیف حمایل های عجیب پیش سینه نادر و نیم خنجر بر کمر بسته اش، چندان شگفتی آور است که نشان می دهد قبله عالم را برای تمرین ضمائم سلطنت آموزش می داده اند. آن چه مورخ را دچار خلاءٍ برداشت می کند مکان عرضه این نمایش و بازی است که نه در سالن و بر فرش و زیر نور چهل چراغ و دیگر زرق و برق های لوکس درباری، بل در حوالی به هم ریخته و آجرهای تازه بند کشی شده و خرده سنگ های پراکنده در همان زیر زمین مورد علاقه شاه قاجار ترتیب داده اند.



و این هم منظر دیگری که معرف سلطانی مبتلا به بی مراتبی رسمی است. دشوار بتوان صاحب این تصویر و صورت و حجم جسم را با آن نمونه پیشین مطابق شمرد. نه فقط ظاهر و آرایه و مختصات، بل درب چوبی پس زمینه و فضای محزون آن نیز به وجه غریبی با یکدیگر سازگارند، چنان که با نگاهی به فضا، که همان زیر زمین آشنا با قبله عالم است و فراخوان برداشت های دیگر از صورت شاه قجر، برای تطبیق و مقایسه، حاصلی جز دو دلی و چند گانگی به بار نمی آورد و این سرگردانی و سئوال، که معروف ترین شاه قجر از چه رو به چنین فضاهایی دل بسته بوده است؟ در حال حاضر و با مراجعه به نمونه های دیگر، از جمله به تعداد و کردار و البسه و رفتارهای همراهان او شاید بتوان گفت که شاه قجر سخت محدود و زیر نظر بوده، اصراری در توسعه جایگاه خود در دستگاه سلطنت نداشته و گرچه با خوابگاه بسیار فقیرانه و بیرون از شان سلطنت می ساخته، ولی در میان کوه های شمال تهران، قصر خوش دک و پوز شهرستانک را بالا برده است؟! هنگامی که تا بن دندان، اصالتی در بیان تاریخ و منضمات و لوازم آن به زمانی چنین نزدیک نمی یابیم، پس شاید بتوان مدعی شد که در زمان قاجارها که طلایه دارش ناصر الدین شاه است، هیچ کس با روابط و ابزار و ملزومات و نیازمندی های یک سلطان شرقی آشنا نبوده و از زیر و بم امور و نحوه ترتیبات مربوطه به سبب فقدان پیشینه در سرزمین بی مدعی و محو شده ای به نام ایران، آشنایی و آگاهی فنی نداشته است.



عکس بالا صاحب و ساکن اصلی این زیر زمین اشفته را ارائه می دهد و در تلفیق با عکس قبل به سادگی ناظر را به این برداشت می رساند که شاه شنگول به دیدار اهل حرم آمده است.

این هم آکتور و بازی کن نقش سلطان صاحب قران که این بار در لباس فرنگی و البته در همان جایگاهی ظاهر شده که دیگر امورات شخصیه و از جمله خلوت کردن با اهالی حرم را می گذرانده است. 




این هم پلان و پرده دیگری که حدسیات درباره آموزش و تست البسه و درس رفتار سلطان را موجه می کند. در این جا نیز آدرس ناهمآهنگی همان اختلاف سطح زیر زمین است. کافی است به پایه های صندلی توجه کنید که در ردیف و رج واحدی قرار ندارند. آیا کسی قادر به ادای توضیح و تفسیری بر برداشت این عکس است که سلطانی چنین مرصع، نه در سالن های آراسته و آینه بندی شده، بل در آستانه زیر زمین لباس های تازه دوخت خود را به نمایش می گذارده است؟!


در این جا هم از شاه قدر قدرت با لباس تازه ای، که بر تن او زار می زند و چهره ای ناراضی و دست کشی سفید که سراسر ساعد او را پوشانده در گوشه ای از حیاط عکس انداخته اند. مسلم است که این مستند سازی های حضور شاه، در این همه فرم و پز، صرفا در زمره سند تراشی برای اثبات وجود شاهی به نام ناصر الدین در تاریخ قجرها نیست و آن زمان که این اطوارها را با جعلیات بی شمار دیگر توام می کنیم راه قابل گذر دیگری نداریم مگر این که تشریح و توضیح کنونی از دوران ۵۰ ساله سلطنت او را محتاج تامل بسیار بدانیم.


ناگهان با چنین تصویری رو به رو می شویم که بسیار قابل توجه و نمایی از ناصرالدین شاه است که تکیه زده بر بالش های فراوان، احتمالا مشغول ثبت نام خود در دفتری به شیوه نگارش لاتین و آن هم با استفاده از پر  به جای قلم است!؟ اگر در باب این عکس هم باید سخنی سرود کافی است توجه دهم که ناصرالدین شاه، بدون احساس ناامنی، بر قبضه شمشیر خود نشسته و نیمی از آن را محو کرده است؟!

این عکس آخرین سند عقیده من درباره سلسله قاجار است. نمی دانیم از کجا برای شاه قجر صندلی فلزی پرکاری رسیده است. شاه بزرگ چندان از دیدن و داشتن این نمونه شادمان شده که ثبت عکسی یادگاری با این صندلی را هوس کرده است. مورخ با خبر نیست به زمان این ذوق زدگی و میل کودکانه شاه، آن تالار آینه کجا بوده که شاه قجر به ناچار صندلی را به همان زیرزمین کارگشا کشانده و به همان روپوش و پرده مشکی برای پوشاندن عوارض زیر زمین متوسل شده است. (ادامه دارد)
نظرات 376 + ارسال نظر
محمدرضا نیسی شنبه 22 مهر 1391 ساعت 10:07 ق.ظ

سلام‌علیکم

جناب آقای جمال شبیشاوی

گویا حرف‌های که به مذاق‌تان خوش نمی‌آید را نمی‌بینید و نمی‌خوانید؟!

از شما پرسیده شد وقتی که 10 محرم 61 مصادف با 20 مهرماه 58 شمسی است و امکان رفع عطش در کربلای نه چندان بی‌آب و علف به راحتی و از طریق حفر چاه کم‌عمق متوفر بوده و یا از نوشیدن شیر شتران کاروان امکان مقابله با تشنگی وجود داشته است، به نظرتان این همه داستان‌های احساسی، نتیجه اضافات قرن‌های متأخر اسلامی نبوده است؟

آیا از این داستان‌های غیر واقعی اضافه شده، اهداف خاصی دنبال نمی‌شود؟ آیا می‌توانید تصویر کنید که بسط فتنه و تنفر بین مسلمین یکی از کارکردهای این داستان‌های اضافی نیست؟!

ضمناً جناب آقای جمال شبیشاوی عزیز! تقویم شمسی از اختراعات 100 سال اخیر است که هدف از آن جا انداختن " نوروز باستانی !!! " است و بعد از آن تولید مراسم سرکاری و ساختگی مهرگان و یلدا و ... است.

خود نوروز نیز نسخه بومی شده عید پوریم یهود است و به طرز جالبی بین اعیاد پاک و پوریم و نوروز هم‌زمانی جالبی وجود دارد که باعث می‌شود همه جهانیان عید پیروزی یهود را بر ملت‌های متمدن منطقه و کشتار آنان توسط یهود را جشن بگیرند.

... و اضافه کنید عزا گرفتن سال نو مسلمانان به بهانه محرم را...

بی نام شنبه 22 مهر 1391 ساعت 01:22 ب.ظ

آگهی سوم و هفتم مرحوم مازیار اتفاق در ضمن طی تماس تلفنی که اینجانب با خانواده جناب اتفاق داشتم ایشان در اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.

http://btnfkm.tk/img/d290e496d16c.jpg

مهناز شنبه 22 مهر 1391 ساعت 02:00 ب.ظ

سلام آقای بی نام
باور کنید من از گفتن پدر جان منظوری کاملا صادقانه داشتم ولی شما آن را توطئه دانستید و ... بعدهم چرا فکر میکنید من نمیتونم جواب «اون یکی» یا همچین اسمی رو که متلک به من زده بود رو جواب بدم؟ بهرحال من اون مع معنیستم. بیخودی به اون بنده خدا تهمت نزنید.من اومدم اینجا یه چیزی یاد بگیرم .با این حال معذرت میخام. با احترام

[ بدون نام ] شنبه 22 مهر 1391 ساعت 02:20 ب.ظ

جناب استاد ضمن خسته نباشید در پاسخ به آقای اوجال فرموده اید:
آق ای اوجال. تورات های امروزین مطلقا نمی تواند مرکزی برای استناد این یا ان موضوع، حتی به مقدار واژه ای قرار گیرد
سوال اساسی این است پس چگونه پوریم را که در تورات آمده بپذیریم ؟
خواهشمندم به بجای متلک پرانی و گریز جواب بدین
تنها منبع برای واقعه و واژه پوریم توراته.شما چگونه برای این مورداصلی استثنا قایل شدید و به تورات اعتماد کردید
بنده نه یهود نه آنوسی و نه مامور خاخام هستم بلکه یکی از طرفداران و شاگردان حضرتعالی هستم که تمام آثار شما را مطالعه کرده ام و تمام آنها را قبول دارم اما معتقدم نظریه پوریم از ادله کافی و قوی برای اثبات برخوردارنیست حتی مقاله 104 نمی تواند پوریم اثبات کند بلکه فقط عواقب و پیامدهای یک واقعه ی عظیم را که می تواند غیر از پوریم باشدبررسی میکند

اگر بتوانید آن غیر از پوریم را معرفی کنید، کار تمام است. و ان یادداشت ۱۰۴ را هم دوباره و با دقت بخوانید..

مهدی - مهدی شنبه 22 مهر 1391 ساعت 02:28 ب.ظ

آقای بی نام،

تشکر می کنم.

با احترام
مهدی

ساده دل شنبه 22 مهر 1391 ساعت 03:13 ب.ظ


آقای بینام!
هربار در جواب بی نزاکتی های شما سکوت میکنم جری تر میشوید
در این وبلاگ کسی نیست که پاچه اش الوده به دهان شما نشده باشد
لابد همه کسانی در مقابل صحنه زشتی که برای وبلاگ با سخنان ناشایستتان رقم زده اید اعتراض کند یک نفر هستند و برعلیه شما توطیه کرده اند!!
شاهد بودیم که چگونه پاسخ اولین کامنت دلسوزانه من خطاب به شما که عاری از بی ادبی بود را با طعنه و توهین و فحش پاسخ دادید
کسی که از مازیار اتفاق دفاع میکند معلوم است از کدام آخوری آب میخورد و به چه قصدی هیاهو بپا میکند
آقای مازیار اتفاق کسی است که مقالاتی (خزعبلاتی) را در واکاویروانشناسانه !زندگی شخصی استاد بطرز توهین آوری برای حاشیه بردن حقایق مقالات ایشان نوشته

که مطلقا فاقد کلامی با محتوای حقیقت بود.

ساده دل شنبه 22 مهر 1391 ساعت 03:23 ب.ظ


جراح برجسته مغز و اعصاب که سابقا امکان زندگی پس از مرگ را نفی میکرد : زندگی پس از مرگ و روح حقیق دارد
پس از رفتن به کما در اثر یک اتفاق بمدت هفت روز و از کار افتادن قسمت احساسات و تفکر مغزش موقعیتی را تجربه کرد که باعث تغییر نظرش شد
Afterlife exists says top brain surgeon
A prominent scientist who had previously dismissed the possibility of the afterlife says he has reconsidered his belief after experiencing an out of body experience which has convinced him that heaven exists.
http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/northamerica/usa/9597345/Afterlife-exists-says-top-brain-surgeon.html

جمال شبیشاوی شنبه 22 مهر 1391 ساعت 05:50 ب.ظ

برادرم نیسی فکر نمی کردم حرفام رو جدی بگیری فقط می خواستم با تون شوخی کنم من هم هم رای شمام ولی خودمونیم روزها و شب های محرم و چای دارچین و زعفرون و دور هم شدن و نزری خوردن و سینه زدن حال و هوای خاصی داره مخصوصا شب احیا(لیلت الحیه)و سیگار کشیدن در اون شب و جلیه (گندم بو داده همراه کنجد بو داده)خوردن و صبح عاشورا هم صبحونه حلیم نذری!

بولوت شنبه 22 مهر 1391 ساعت 06:31 ب.ظ

سلام استاد

متاسفانه سواد قرانی من کمه. سوالی راجع به مالیات در اسلام پرسیده بودند که به قران ارجاع داده بودید. آیا مالیات همان زکات است؟ اگر بله، آیا باید دولت هم مالیات بگیرد و هم زکات؟

طبیعی است که خمس و زکات همان مالیات داست و البته نه در سیستمی که رسما ۲۰ درصد نزول می دهد و ۲۵ درصد می گیرد.

مـ عـ شنبه 22 مهر 1391 ساعت 08:26 ب.ظ

بی نام

با همان تصویر اسکن شده [!!!] اعلامیه ی قلابی ات خوش باش

فکر نکن همه مثل خودت هالو اند.

منصف شنبه 22 مهر 1391 ساعت 08:49 ب.ظ

با عرض سلام خدمت استاد محتدم.
فقط میخواستم از بابت صرف اوقات شریفتان بصورت 24 ساعته که به هر مراجعه کننده ای پاسخ میدهید از شما تشکر نمایم. من 5 ساله خواننده آثار شما هستم و قلبا از برایتان سلامتی و عاقبت بخیری در دنیا و روز قیامت آرزو دارم.

ممنونم. وظیفه ای برعهده دارم که می کوشم ادا کنم و البته بی منت صدماتی را هم تحمل کرده ام.

ساده دل یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 12:18 ق.ظ

ببخشید استاد
پاسخ(که مطلقا فاقد کلامی با محتوای حقیقت بود.) را در جواب من نوشتید؟
بنده آدرسی از وبلاگی از ایشان را که قبلا سیو کردم بزودی در اینجا قرار خواهم داد تا صدق گفته من تایید شود

بی نام یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 12:19 ق.ظ

آقای پور پیرار اگر صلاح دانستی نمایش بده

جناب ساده دل
بی پرده بگویم انسان چیپ وبی ارزشی هستی هیچ انسان با ارزشی که بویی از انسانیت برده باشد حاضر به پرداخت هزینه خود شیرینی از انبان بی دفاع میت نیست وعلیرغم بر خورد غیر معمول استاد هیچ انسان با شرفی در این وبلاگ اتفاق مرحوم را هزینه تقرب به استاد نکرد وهمه سکوت را بر خود شیرینک بازی ترجیح دادند و تو پست فطرت ایاز صفت آن کردی که از توان هیچ با شرفی بر نمی آمد.برای استاد هم واقعا" متاسفم که اگر ذره ای التفات به آموزه های اسلامی داشت با کسی که دستش از دنیا کوتاه شده چنین بر خورد نمی کرد وآموزه ای نه چندان بدیع چون داده هایش در تاریخ حد اقل در حد بزرگ منشی های معمول به ما می آموخت.
تا دیروز مطمئن بودم که جناب اتفاق نیاز به بخشش استاد بزرگ! ما دارد اما امروز فکر می کنم که این دوست وهم فکر قدیمی که امروز شعور کامل است آخرین پیام خود
برای برداشت نقاب بعضی از جهره ها را با روشی
دیگر به اتمام رساند. خدا بیامرزدش وما را ببخشد اگر روزی برعلیه او چیزی نوشتیم.

در آموزه های اسلامی کوتاه بودن دست از دنیا یک اصطلاح خاله زنکانه است که اگر تمام مردگان را مشمول آن کنیم ان گاه باید لب بر شناخت تاریخ فروبندیم! دست هرکسی برای عرضه در اخرت نباید کوتاه باشد. این جا عرصه تعارفات نیست. او یک سارق فرهنگی بد نهاد و بی شرافت بود که با وجود مستند تختگاه هیچ کس استاد غفوری با تصاویر عرضه شده دیگران وبلاگ می زد، زیره به کرمان می برد و در آرزوی تصاحب اکتشاف فصلی از مسائل به نام خود می سوخت و پرپر می زد.

abbas یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 06:29 ق.ظ

http://txlady706.wordpress.com/2010/03/29/passover-pesach-is-celebrated-by-jews-and-muslims-celebrate-ashura/

احترام یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 09:10 ق.ظ

...وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

...و باید عفو کنند و گذشت نمایند مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است

ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏اش را بخورد از آن کراهت دارید از خدا بترسید که خدا توبه‏پذیر مهربان است
-
صحبت کردن از اعمال و رفتار گذشتگان اگر با رعایت انصاف و ادب باشد بحث در باره تاریخ است و اگر همراه با الفاظ توهین آمیز باشد گناه است فرقی نمی کند که این توهین نسبت به کوروش یا هارون الرشید یا علی بن ابی طالب یا محمد رضا پهلوی صورت بگیرد یا افراد عادی مانند اتفاق و حادثه و بی نام و نامدار وغیره
توهین به افراد زنده هم گناه است ( و فقط امکان عذر خواهی از آنهاست که کار را سهل می نمایاند)ولی از آنجاییکه هر آن هر یک از ما ممکن است بمیرد دوستان عزیز سعی کنند عنان زبان در اختیار داشته باشند تا بعد از مرگ هرکس مانند برخی از عزیزان دچار احساس نارحتی وجدان نگردد و از خدا نخواهد حق الناس را برای وی ببخشد! قضاوت در نیک و بد اعمال انسانها باید با دوچیز همراه باشد 1- شناخت کامل افکار و عقاید و اعمال آنها 2 - شناخت حق دفاع برای ایشان
ما در تاریخ براساس نتیجه گفتار و اعمال افراد قضاوت می کنیم و میدانیم که بارها شده که قضاوت خود را خطا یافته ایم اما چنان برخود علاقه داشته ایم که اینگونه خطاها را بر نتابیم و از رو نرویم و همچنان بر قضاوتهای مطلق خود ادامه دهیم.و حتی یکبار هم نشده در حین قضاوت بگوئیم : نتیجه بررسی ها چنین نشان میدهد و انشاالله بر خطا نیستیم و حقیقت مطلق را خدا میداند بلکه همیشه حکم قطعی میدهیم چنانچه گویی به خزانه غیب تسلط داریم و احتمال خطا نداریم و بر این طرز جبارانه قضاوت الفاظ توهین آمیز را هم اضافه کنیم آنگاه معلوم می شود که چقدر تقوی الهی را می شناسیم!

آقا یا خانم احترام. راه ثواب و خطا اینک معین است. اگر تاثیر قتل عام پوریم بر تاریخ و تمدن و فرهنگ آدمیان را درک کردیم هرچه بگوییم جز ثواب نباشد و اگر رد کردیم پس بر خطا گفته و رفته ایم. ضمن این که منبر رفتن پر صلوات آن جناب نیز شامل حال یهودیان نمی شود چرا که هرمصیبتی بر سر مردم دنیا می رود از کثافت وجود یهود است. آیه مربوطه در قرآن را هم خود بیابید.

مسعود سنجری یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 10:33 ق.ظ

جناب بی نام عزیز
سلام علیکم

بزرگوار عذرخواهی می کنم اگر اظهارنظر کردم. حالا که اتفاق دارفانی را وداع کرده خدا رحمتش کند اما اگر ما و شما استاد را از خلال این همه مجاهدت ها و فداکاری ها شناخته ایم پس بیشتر بر رای و نظر ایشان توقف کنیم حتی اگر الآن برای ما مفهوم نباشد. لابد دلیلی برای این عقیده شان دارند.

والسلام علیکم
فی امان الله

آقای سنجری. تکلیف آدمی که مردم حتی بر صحت اوراق اعلام مرگ اش هم تردید می کنند نگفته روشن است.

احترام یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 01:43 ب.ظ

همین چند روز قبل بود که فرمودید صرف یاری خواستن از دون الله باعث مشرک شدن کسی نمی شود و بنده هم معتقدم حق باشماست حال چگونه است که شما کسی را که از دون الله یاری می طلبد در زمره مسلمان می بینید اما اتفاق را که بنا بر فرموده شما در حسرت مصادره قسمتی از افکار شما بنام خویش بود(و در صورت صحت و اثبات تنها دزدی افکار است) غیر مسلمان و یهودی و با الفاظ زشت خطاب می کنید؟ امیدوارم بر خطا باشم اما گویاملاک شما برای دین مردم نه اعتقاد و عمل آنها به قران بلکه قبول یا رد عقاید شماست!

درست است. در این جا با این همه حرف در این همه سال تنها یک مقصد پیموده شده و آن اثبات وقوع آدم کشی وسیع پوریم به دست یهودیان در این منطقه بوده و آن چه در این باب گفته شده، از حافظ تا قرینه های دیگر، مغلطه هایی برای خاکستر پاشی بر این حقیقت سوزان تمدن انسان بوده است که شولای مظلومیت را بر تن یهود می درید و در جای آن شلیته جعل و دروغ را بر اندام آنان می پوشاند. در این جا و بر گرد این غوغا فقط دو گروه عمده گرد آمدند: یهودیانی با جام سم که پیش تر نصیب کستلر و هیتلر و رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین و پرواز دهنده لنگه کفش بر رییس جمهور آمریکا در بغداد و ناصر پور پیرار و محمد علی کلی که بزرگ ترین مسجد جهان را در نیویورک می ساخت و بر اثر شدید ترین ابتلای به پارکینسون ادامه ساخت آن را به آفریقای جنوبی منتقل کرد و دو هفته پیش افتتاح شد تا دزدی پول و پر کردن نوارهای گوناگون مباحثه برای تحریک وزارت اطلاعات و چاقو کشان ایران باستان دروغین پرست در یک سو و سوی دیگر مشتاقان دریافت حقیقت که مثلا برای انجام کار آماده سازی
مستند تختگاه هیچ کس و طوفان نوح، فی المثل حتی کفش پا و لباس نپوشیده خود را فروختند و مشتاقانه انتظار نمایش گوشه دیگری از افشای حقه بازی های جهانی یهودیان را کشیدند و ناظر شدند که چه سان یهودیان پا بر زمین می کوبند، بر خود می پیچند و تمام دستگاه رسانه های جهانی را در مقابله با این وبلاگ و سایت فرا می خوانند، دلقکان در سیمای دکتر و پروفسور و ذخائر مسخرگان فرهنگی خود را فرا می خوانند تا با ساخت فیلم های گوناگون در داخل و خارج ایران به مقابله برخیزند بی این که حتی یک تریبون مختصر داخلی در اختیار بنیان اندیشان باشد. در این جنگ نابرابر، انتظ ار درید لاشه آنوسی شناخته شده ای چون دوست شما را که سهم و برنامه حساب شده ای در فرود آوردن ضربه بر اجتماع بنیان اندیشان داشته، محترم شمارد؟!

بی نام یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 01:50 ب.ظ

برادر عزیز جناب سنجری سلام علیکم

شما صاحب اختیارید وبرای ورود به بحث نیاز به هیچ عذر خواهی ندارید.صداقت و سلامت شما در مسیر بنیان اندیشی بر بنده که خارج از این دریچه ارتباطی شما را می شناسم در مرتبه عین الیقین است.
صراحت لحجه ام در بین تمام دوستان معروف است ودر مسائل اعتقادی هیچگاه زبانم با تفکرم دو گانگی نداشته.
این استاد ماست که جایگاه خود را در قلب و اندیشه ما دقیق تشخیص نداده .ایشان نه فقط در مقام استاد تاریخ ما که در مقام معلم دینی و معلم اخلاق ماست.بی پرده و به صراحت بگویم ایشان قطب ومرجع ما در تمام اموری است که خود ایشان باعث تحول آن در زندگی ما شده.لذا هیچ خدشه ای به وجود نازنین ایشان حد اقل برای بنده ای که سالها در محضر پر فیض اش بوده ام قابل قبول نیست ولو از جانب خودشان باشد.
واگر می بینید بعضی اوقات بنده به خود اجازه دخالت می دهم نه از سرجسارت که از سر ارادت و اینکه نزدیک ترین
شخص در این جمع از نظر سنی به ایشان هستم.ایشان کما آزموده های سابق می توانند به بنده پشت دستی بزند،فلک ام کند با کمال میل می پذیرم ولی نه حاضرم کلاس اش را ترک کنم ونه از اعتقادم به آنچه خیر است دست می کشم.

محمدرضا نیسی یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 01:52 ب.ظ

سلام‌علیکم

آقای جمال شبیشاوی

همین طور است که می‌فرمائید. قضیه عاشورا علاوه بر اضافات تاریخی متأخر به یک کارناوال چند روزه تبدیل شده که در آن به عزاداری در آغاز سال نوی مسلمین می‌پردازند

در حالیکه همه ملت‌های دیگر در آغاز سال نوی‌شان به جشن و شادی و دید و بازدید‌ و تبریک سال نو مشغول‌اند

محمد اوجال یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 01:56 ب.ظ

با سلام

آقای ساده دل، آن جمله جناب پورپیرار ("که مطلقا فاقد کلامی با محتوای حقیقت بود.") در واقع ادامه آخرین پاراگراف کامنت شما و در تایید سخنانتان بود:

آقای مازیار اتفاق کسی است که مقالاتی (خزعبلاتی) را در واکاویروانشناسانه !زندگی شخصی استاد بطرز توهین آوری برای حاشیه بردن حقایق مقالات ایشان نوشته «که مطلقا فاقد کلامی با محتوای حقیقت بود».

محمد اوجال یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

سلام

ضمن تشکر از آقای abbas به خاطر لینک زیر:

http://txlady706.wordpress.com/2010/03/29/passover-pesach-is-celebrated-by-jews-and-muslims-celebrate-ashura/

یادآوری این نقل از کتاب "تاریخ نامه بلعمی" هم خالی از لطف نیست:

«و چون پیغمبر به مدینه آمد به ماه ربیع الاول اندر و آن سال بگذشت، دیگر سال به ماه محرم اندر و جهودان را دید روز دهم محرم که روزه داشتند، و این روز را روز عاشورا خواندندی. پیغمبر علیه السلام پرسید که این چه روزی است شما را؟ ایشان گفتند که این آن روز است که خدای تعالی فرعون را در دریا غرق کرد و موسی برهانید، و آن روز موسی علیه السلام روزه گرفت شکرانه ی آن را. و سنت است ما را این روزه داشتن هر سالی. پس پیغمبر علیه السلام مسلمانان را بفرمود تا آن روز روزه داشتند، و گفت من سزاوارترم به سنت برادرم موسی بن عمران، پس پیغمبر ترسایان را دید که پنجاه روز روزه داشتند. پیغمبر را علیه السلام آرزو آمد که اندر شریعت او این روزه بود. پس چون ماه شعبان به آخر آمد خدای عز و جل روزه ی ماه رمضان داشتن فرض کرد... چون دیگر سال محرم اندر آمد و روز عاشورا ببود، پیغمبر بفرمود که روزه دارند و مردمان بداشتند...»
(بلعمی، تاریخ نامه، ص ۱۰۵- ۱۰۷، در مقدمات جنگ بدر)

علی یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 02:47 ب.ظ

با سلام
جناب پورپیرار در نظر به جناب بولوت گفته اید که: طبیعی است که خمس و زکات همان مالیات داست و البته نه در سیستمی که رسما ۲۰ درصد نزول می دهد و ۲۵ درصد می گیرد.
جناب پورپیرار، میان خمس و زکات با مالیات تفاوتهایی است:1) مالیات ، هزینه ای است که شمال می پردازید تا دولت، رفاه شما را بیرون منزل تامین کند، مثل: سازمان آتش نشانی و ایجاد فضای سبز و ...
2) پرداخت خمس و زکات، به عنوان یک عبادت است و در آن قصد نزدیکی به خدا لازم است که اگر نباشد عمل قبول نمی شود. ولی مالیات قصد قربت نمی خواهد و نوعاً با اکراه پرداخت می شود.
3) در خمس و زکات به پرداخت کننده اعتماد می شود، یعنی خودش حساب مال خود را می کند نه بازرس و مامور دولت.
همچنین جناب پورپیرار، هنگامی که خداوند در آیه خمس می فرماید:( وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شىْءٍ فَأَنَّ للَّهِ خُمُسهُ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْیَتَمَى وَ الْمَسکِینِ وَ ابْنِ السبِیلِ إِن کُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَ مَا أَنزَلْنَا عَلى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ) به ناچار باید مراد از ذی القربی در این ایه، خویشاوندان رسول خدا(ص) باشند، که نامش پیش از آن، بدون فاصله، ذکر شده است. و اگر چنین نیست، پس مراد خدا از ذی القربی در این آیه چیست؟
همچنین ذی القربی در آیه 7سوره حشر که می فرماید:(مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلى رَسولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَللَّهِ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْیَتَمَى وَ الْمَسکِینِ وَ ابْنِ السبِیلِ ) که مراد از ان ، خویشاوندان رسول خدا است که نام او پیش از ان به صراحت بیانشده است.
و نیز مراد از قربی در آیه 23سوره شوری که می فرماید:( قُل لا أَسئَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فى الْقُرْبى ) که مراد از آن ، خویشاوندان ضمیر فاعل در أَسئَلُکمْ است که همان رسول خدا است.
و سیاق آیه خمس دلالت بر آن دارد که مراد از یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان خویشاوندان رسول خدا هستند و شان این اافاظ در آیه؛ شان همان ذی القربی یی است که پیش از آنها امده است. به ویژه که خداوند متعال برای مسکین و ابن السبیل از غیر بنی هاشم در صدقات سهم خاص قرار داده است، آنجا که مورد صدقه را در سوره توبه آیه 60تعیین کرده و فرموده:(إِنَّمَا الصدَقَت لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسکِینِ وَ الْعَمِلِینَ عَلَیهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبهُمْ وَ فى الرِّقَابِ وَ الْغَرِمِینَ وَ فى سبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السبِیلِ فَرِیضةً مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ). و این صدقه بر مسکین و فقیر بنی هاشم حرام شده و خداوند به جای ان سهمی از خمس را برای ایشان مقرر فرموده است.
و سخنتان به این بنده خدا مثل مقاله اسلام و شمشیر 49 است که ( اوما ملکت ایمانهم) را دوست غیر همجنس معنی نموده اید و وقتی خود دیدید که آش چنان شور شده است خودتان نیز آن را نپذیرفته اید و مجبور شدید که چند شرط از جانب خود (که احتمالا شریک خدا در بیان احکام هستند) به آن اضافه کند!!( داشتن دوست غیر همجنس که با تراضی طرفین و موافقت خانواده ها، موجب آرامش یکدیگر باشند، بدون اجبار و تجاوز از حقوق و اعمال انقیاد، از نظر خداوند موجب ملامت نیست)، و جالب تر آنکه ایشان از " صدمات بنیادینی ... که ... با دخالت در معانی کلمات قرآن" سخن می گویند. جناب پورپیرا ، این شروطی که آورده اید برای دوست غیر همجنس در کجای قران امده است؟

محمد اوجال یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 03:09 ب.ظ

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=140333

یه دوست یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 04:33 ب.ظ

با سلام این آقای علی که کامنت داده اند نگفته اند که ماملکت ایمانکم یعنی چه؟ یعنی کنیز و برده؟
در ضمن آیاتی که نوشتن ذی القربی کی گفته مربوط به پیامبر هستند ضمیرشون که بیشتر نشون میده نزدیکان دهنده ی خمس و زکات است یعنی اینکه اگه خواستین خمس و زکات بدین اول فامیل مستحق خودتون بعد غریبه ها.
با تشکر از استاد

ساده دل یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 05:50 ب.ظ


آقای اوجال
بخاطر سوءتفاهم اندکی گیج شده بودم
بخاطر لطفی که کردید و من رو از اشتباه بیرون آوردید بسیار متشکرم

حسین یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 07:25 ب.ظ

بنظرم این آقای بی نام بعلت کهولت سن از شعور تعطیل است.

علی یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 07:56 ب.ظ

با سلام
جناب پورپیرار، سوالی داشتم. خداوند متعال در آیات 39و 40سوره نمل می فرماید:( قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الجِْنِّ أَنَا ءَاتِیک بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِک وَ إِنى عَلَیْهِ لَقَوِىُّ أَمِینٌ(39)قَالَ الَّذِى عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَبِ أَنَا ءَاتِیک بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْک طرْفُک فَلَمَّا رَءَاهُ مُستَقِراًّ عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضلِ رَبى لِیَبْلُوَنى ءَ أَشکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شکَرَ فَإِنَّمَا یَشکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبى غَنىُّ کَرِیمٌ(40)=عفریتى از جن گفت : من آنرا نزد تو مى آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى و من نسبت به آن توانا و امینم ---کسى که دانشى از کتاب داشت گفت ، من آنرا پیش ‍ از آنکه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که (سلیمان ) آنرا نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش ‍ کند که آیا شکر او را بجا مى آورم یا کفران مى کنم) .
جناب پورپیرار، وقتی حضرت سلیمان(ع) از نزدیکان خود خواست که چه کسی می تواند تخت ملکه سبا را بالفور نزد وی حاضر نماید، قران از دو نفر یاد می کند، فردی به نام عفریت از طائفه جن گفت: من قادرم آن را پیش از انکه از مقامت بلند شوی نزدت بیاورم. و فرد دیگری که در روایات از او به آصف تعبیر شده است، گفت: من قادرم در یک چشم به هم زدن بلکه قبل از آنکه پلکت به چشمت باز گردد. و نکته جالب اینکه شخص دوم که از چنین قدرتی برخوردار است، قران خصوصیت وی را برخورداری از علم به کتاب آسمانی بر می شمارد. و معلوم می شود که علم به کتاب الهی مخصوصاً اگر کتاب ، کتابی چون قران باشد و داننده آن می تواند خاستگاه ولایت تکوینی مافوق آصف باشد.
با توجه به این قضیه در این صورت آن کسی که به همه علم کتاب آگاهی دارد و گواه بر پیامبر اسلام هست چه کسی است؟
(وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَست مُرْسلاً قُلْ کفَى بِاللَّهِ شهِیدَا بَیْنى وَ بَیْنَکمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَبِ=آنها که کافر شدند مى گویند تو پیامبر نیستى ، بگو کافى است که خداوند و کسانى که علم کتاب نزد آنهاست گواه (من ) باشند.(سوره رعد ایه43).

شاگرد یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 08:01 ب.ظ

جناب ساده دل: استاد"که مطلقا فاقد کلامی با محتوای حقیقت بود." را در تائید حرف های شما نوشته اند نه بر علیه شما. منظورشان این بود که نوشته های مازیار اتفاق فاقد کلامی با محتوای حقیقت بود--- از جمله آنجائیکه به استاد افترا زده بوده اند. من اگر جای شما بودم اسمم را از ساده دل به ساده لوح تغییر می دادم.

راستی استاد من در باره قرآن صنعا پرسیده بودم که انگار قبلا به این موضوع پرداخته بوده اید ولی متاسفانه من دسترسی به نوشته قبلی تان را ندارم. از شما و دوستان خواهشمندم که آدرس نوشته قبلی تان راجع به قرآن صنعا( یمن) را برایم به نویسند. از زحمات تان متشکرم
با احترام

[ بدون نام ] یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 08:33 ب.ظ

ترکیه برخی از اراضی مرزی خود را به صهیونیست ها فروخته

http://www.kayhannews.ir/910723/16.htm#other1600

علی یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 09:48 ب.ظ

با سلام
لطفاً ، نظری را که برای جناب احترام نوشتم را که نمی ترسید، نمایش دهید

شاگرد یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 10:09 ب.ظ

استاد عالیقدر: من هر چه گشتم در باره پارکینسون منتظر الزید-- کفش پران-- منبعی پیدا نکردم. لطفا منبع این خبر را برایمان روشن کنید.
با احترام

اخبار تلویزیون و این که در بیمارستانی در قاهره بستری است.

علیرضاـ۱ یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://onroyseke.blogfa.com/

بحران هویت در ایران باستان

نقدی بر گفتهای:
دکترمحمد ابراهیم زارعی .معماری جهان .عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا

مجله علمی _پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان

دکتر سید اصغر محمود آبادی

جلوه نقش فصلنامه معماری وهنر زمستان آرمان شیشه گر

abbas یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 10:54 ب.ظ

Parkinson's disease may have been a key factor in Adolf Hitler's downfall

The dictator suffered the disease, and the mental inflexibility associated with it could have been what led to his slow response to the D-Day landings in Normandy in 1944
Dr Tom Hutton, a neurologist who co-authored the study, said Hitler was suffering physical and mental symptoms of the disease, Dr Hutton, of the Neurology Research and Education Centre in Texas used records from officials who treated Hitler in 1944 and 1945 that described him as having lost "his mental flexibility".

Hitler was treated by his personal physician, Dr Theo Morrell. Theo Morell was well known in Germany for his unconventional, holistic and alternative treatments. Dr Morell kept very detailed diaries of his treatment of Hitler’s Parkinson’s Disease



Dr Hutton, of the Neurology Research and Education Centre in Texas used records from officials who treated Hitler in 1944 and 1945 that described him as having lost "his mental flexibility".


Adolf Hitler had Parkinson symptoms in 1934, at age 45 years. He may have had transient symptoms in 1923, at age 34 years. Young-onset parkinsonism, during the 1920s, favored a diagnosis of post-encephalitic rather than idiopathic parkinsonism. Hitler had oculogyric crises, phenomena only associated with post-encephalitic parkinsonism. In addition, he had dystonic facial spasms, palilalia and a sleep disorder, phenomena more likely to be associated with post-encephalitic than idiopathic parkinsonism. In November 1918, at age 29 years, Hitler may have had von Economo’s encephalitis, while he was a patient in a hospital, recovering from poison gas”


It has been proved that Adolf Hitler suffered from idiopathic Parkinson's disease. No indication for postencephalitic parkinsonism was found in the clinical symptoms or the case history. Professor Max de Crinis established his diagnosis of Parkinson's disease in Hitler early in 1945 and informed the SS leadership, who decided to initiate treatment with a specially prepared 'antiparkinsonian mixture' to be administered by a physician. However, Hitler never received the mixture, this implies that the SS intended to remove the severely diseased 'Leader'.

آقای عباس. من حالا پارکینسون و مراحل رشد و آسیب های آن را می شناسم و در فیلم مستندی از سال های آخر عمر هیتلر کاملا مراحل این رشد را در حرکات و رفتار و نحوه حرف زدن او تشخیص می دادم. این بیماری حاصل وارد کردن دوز معینی از نوعی ترکیب شیمیایی از طریق بلع آن است و به سادگی با مخلوط کردن آن در آب، چای و هرنوع نوشیدنی و غیر آن مورد هدف را مسموم و مبتلا می کند. ولی مسلما موجب اتمام بنا و خرابه تخت جمشید نخواهد شد. مطمئن باشید که هرگز ضربه ای چون مجموع یادداشت های تاملی در بنیان تاریخ ایران بر گرده کنیسه وارد نیامده و آنان و ابزارهای شان، که بر آن ها نام دانشگاه و مراکز تحقیق تاریخ و باستان شناسی و آن چه هنر و زیبایی و شعر و عرفان و درویشی و زائده هایی از این دست نام داده اند را رسوا و مچ شان را نگشوده بود. این میراث من برای اندیشه های آزاد آدمی در هر کسوتی است که تا رهایی از چنبره حیله های یهود نجس، که در 5 قرن اخیر هستی طبیعی و آرام حیات آدمی را آلوده اند، با یاری و به خواست خداوند، راه درازی در پیش ندارند.

بشارت یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 11:40 ب.ظ

جناب استاد
سلام
به نظر می رسد هیچ نشانه ایی در قران یافت نمی شود که بتوان بر اساس آن کلمه زکات را یک نوع پرداخت مالی به حساب آورد. به خصوص با تعریف و موارد کنونی متعلق به!

حتی می توان شواهدی در قران ارائه کرد که نشان می دهد زکات معنای دیگری جز پرداخت مالی دارد. فی المثل در ماجرای یحیی در سوره مریم قران از وی با عنوان زکاه یاد می کند.
عدم تعیین حدود پرداخت و نوع و چگونگی آن نیز دلایل دیگری برای اثبات این نظر است . قرآن وقتی سخن از پرداخت مال دارد حدود و مقدار آن و نیز مقصد آن را تعیین می کند. در خمس تعیین می کند . در موضوع صدقه و انفاق نیز وقتی از پیامبر می پرسند چه چیز را انفاق کنیم خداوند مقدار و نوع و شیوه ان را تعیین میکند. مثلا می فرماید : قل العفو( اضافه را پرداخت کنید) یا می فرماید : (حتی تنفقوا مما تحبون)

درباره زکات هیچکدام از این موارد نیست .. شاید بتوان زکات را با کلمه تزکیه هم سنخ دانست و آن را در کنار صلاه به معنای پاکی دانست.
تا نظر استاد بزرگوار چه باشد.

آرزوی صحت و سلامت برای شما دارم. در پناه الله

آقای بشارت. ظرایف دیگری نیز در همین باب می توان ارائه داد که ان شاء الله پس از بازگشت توانایی همراه مراتبی دیگر ارائه خواهم داد.

منصور یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 11:42 ب.ظ

سلام جناب علی
فرموده بودید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شىْءٍ فَأَنَّ للَّهِ خُمُسهُ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْیَتَمَى وَ الْمَسکِینِ وَ ابْنِ السبِیلِ إِن کُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَ مَا أَنزَلْنَا عَلى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ) به ناچار باید مراد از ذی القربی در این ایه، خویشاوندان رسول خدا(ص) باشند، که نامش پیش از آن، بدون فاصله، ذکر شده است. و اگر چنین نیست، پس مراد خدا از ذی القربی در این آیه چیست؟»
لابد طبق نظر شما الیتمی و المسکین و ابن سبیل هم باید از اهالی پیغمبر باشند چون بین آنها و ذی القربی فقط «و» عطف است!! همچنین باید شامل خانواده خداوند هم باشد چون نام خدا هم قبل از این اسامی ذکر شده است! چرا کلام خدا را بنا به میل خود معنی می کنی؟ معنی این آیه چنین است بی کم و کاست: ...پس از آنِ خداست و از آن رسول است و از آنِ خویشاوندان و یتمی و مسکین و ... است.
همین وضعیت در آیه 7 سوره شعرا و 23 شوری هم برقرار است. در ضمن بفرمایید شما از کجای قرآ ن حرمت صدقه بر خویشان پیامبر را استنباط می کنید؟ اصلا از کجای قرآن خویشاوندان پیامبر را بشناسیم؟ لابد باید به جلد دوم قرآن شامل تاریخ طبری و دیگر کتب یهودساخته مراجعه کنیم. آسید! اول تکلیف خود تون رو با پوریم مشخص کنید. تا اول انقلاب 1500 امامزاده داشتیم که حالا به 10500 تا رسیده و همینطور از زیر زمین به تولید مثل ادامه می دن. راستی یه شماره حساب بده اون کشورهایی که از وجود اولاد پیغمبر محرومند خمس هاشون رو بریزن به حسابتون!
جای آبادتری نبود که پیامبر تخم و ترکه خودشو ریخت تو این بیابون پوریم زده!

محمدرضا نیسی یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام‌علیکم

جناب حسین، شما کلاً تعطیل تشریف داری و نمی‌فهمی که چی داره می‌گذره

یکی دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 12:08 ق.ظ

آقای پورپیرار.
از آنجاییکه تولیدکنندگان ژنتیکی مردمان ایران در DNA اونها برنامه وفاداری به یهود را حک کرده اند باید منتطر باشید حتی دوست نماها هم در لحظه آخر به شما پشت کنند و یا از پشت خنجر بزنند. که نمونه اش همین اتفاق کذایی بود.
در پناه خداوند باشید.

بر اساس گواهی دوستانی که در شیرازند او فرزند یک یهودی بود.

[ بدون نام ] دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 12:21 ق.ظ

جناب استاد آن واقعه غیرپوریم به گواهی آیات متعدد قرآن که حداقل در 28 آیه به آن اشاره شده است عذاب های الهی بوده است که پی درپی دامن ملت ها ی پیشین و شهرهای آنهاراگرفته است می باشد. اگر درین خصوص مطالعات دقیق قرآنی شود معلوم می شود در طول تاریخ برای ملت های گذشته پیامبرانی آمده اند و اکثر آنها به جز اندکی کم راه هدایت را انتخاب نکرده اند و با عذاب الهی ازبین رفته اند این موضوع بکی از مباحث بسیارمهم و مورد توجه قرآن است که بصورت مکرر مخاطبش را برای انذار و آگاه کردن یادآوری می کند و مارا به مطالعه احوال گذشتگان و آثاربجای مانده ازشهرهایشان که با عذاب الهی ویران شده اند دعوت می کند وتقریبا در قرآن تمامی قوم هاییکه بعنوان مشتی ازخروار معرفی می شوند به جز قوم حضرت یونس که دعوت حق را پذیرفتند مابقی راه شرک و گمراهی را برگزیدند و با عذاب ااهی ازبین رفتند.
به گواهی قرآن برای هر شهروملتی پیامبری فرستاده شده است ولی تقریبا به غیراز یهودیان و مسیحیان که در عصرپیامبرنیزحضور داشته اندوتا آن موقع هنوز راه شرک را برنگزیده بودند مابقی ادیان و ملتهای مرتبط با آنها ازبین زفته اندواین مساله بعنوان سنتی الهی ذر قرآن بیان شده است که هرملتی پس از درخواست نشانه از پیامبر وعدم ایمان آوردن گرفتار عذاب شده است. در خظاب به کافران همعصر پیامبر اسلام نیز بارها می فرماید اگر سنت خداوند تغییر نکرده بود آن عذابی که شما در نازل شدنش تعجیل وشتاب می کنید روی می داد ولی بدلیل تغییر سنت الهی به قیامت و بعد ازآن جهنم موکول شده است.
به نظر این حقیر اثار بجای مانده از عذاب های الهی در منطقه خاورمیانه و اطراف عربستان که نشانه ای است دال برقدرت خداوند در مقابله با کفار ادوار گذشته ، مارا با خلا و انقطاع کشف شده توسط حضرتعالی مواجه می کند و در این میان یهودیان به کثیف ترین شیوه ممکن ازین خلا برای پیشبرد اهداف ضدبشری خود سواستفاده کرده اند.
به جز قدرت الهی و حادثه ای ماورالطبیعی هیچ ملت یا قدرتی نمی تواند فاجعه ای به وسعت و گستردگی آثاربجای مانده بیافریند و ملت های بی شماری را ازبین ببرد.
منظورمن ازعداب الهی این نیست که خداوند به وسیله یهودیان ملت های دیگر را ازبین برده باشد چه بسا در زمان رویدادن عذاب ها قوم یهود هنوز هیچ محلی از اعراب در روی کره خاکی نداشته اند. من نمی خواهم یهود را تبرئه کنم .در جعل و تحریف و دروغ پردازی های صورت گرفته توسط آنها که برای ایجاد تفرقه و تشویش در میان ملت های دنیا انجام داده اند هیچ شکی نیست اما پوریم تنها گزینه و تنها جواب ممکن برای عامل انقطاع و اربین رفتن ملت های گذشته نمی تواند باشد.
توفبق روزافرون وشفای کامل حضرتعالی را از خداوند منان خواستارم.به عقیده من بعدها ازشما به عنوان بزرگترین پدیده قرن بیست و یک یاد خواهد شد.کاری که شما قادربه انجام آن شدید ازتصور و خیال هم بیرون است وجز توفیق و مدد الهی نمی تواند چیزدیکری باشد...
هذا من فضل ربی

[ بدون نام ] دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 12:35 ق.ظ

کسانی که جاده تجاری چین را دیوار چین می‌نامند، بفرمایند کسی که بتواند از ارتفاعات صعب‌العبور تصویر لینک ذیل بالا برود آیا یک دیوار به ارتفاع 4-5 متر می‌تواند مانعش شود؟!

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1391/7/23/200212_369.jpg

تصاویر: شگفتی هایی از دیوار چین

http://www.tabnak.ir/fa/news/278608/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%DA%AF%D9%81%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1-%DA%86%DB%8C%D9%86

abbas دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 03:45 ق.ظ

http://thewe.cc/weplanet/news/middle_east/iraq/shoe-thrower.htm

abbas دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 05:34 ق.ظ

http://www.radicalpress.com/?p=1171

abbas دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 08:51 ق.ظ

استاد برای شما روز و شب دعا می کنم که خداوند شما را شفا بدهد و یهودیان را نابود کند۰ إن شاء الله‎

اقای عباس. ممنون الطاف شما هستم و از جهت لینک های مفیدی که می فرستید بی اندازه شکر گذارم.

abbas دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 09:41 ق.ظ

http://www.tipsimages.it/Search/search_editorial.asp?laid=2&ofid=1&imid=331069&srcv=persia&logi=and&or_h=h&or_v=v&or_s=s&or_p=p&tp_f=f&tp_i=i&tp_c=c&ps_1=1&ps_2=2&ps_3=3&ps_g=g&sctp=crea&rpid=32&cl_c=c&cl_bw=bw&chrm=start&chrf=start&chcfa=start&chcil=start&chcfs=start&chcar=start&chefs=start&chene=start&chesp=start&cheen=start&PGSZ=250

محمدرضا نیسی دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام‌علیکم

استاد عزیز
از امروز صبح وبلاگ بنیان‌اندیشی بدون آنتی‌فیلتر باز نمی‌شود !

****************************

کسانی که جاده تجاری چین را دیوار می‌خوانند :

لشکریانی که بتوانند از مسیر صعب‌العبور نشان داده شده در عکس ذیل بالا بروند، آیا عبور از یک دیوار 4-5 متری برای‌شان کاری دارد؟!

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1391/7/23/200212_369.jpg

تصاویر: شگفتی هایی از دیوار چین

http://www.tabnak.ir/fa/news/278608/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%DA%AF%D9%81%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1-%DA%86%DB%8C%D9%86

محمدرضا دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 05:51 ب.ظ

راستش یه زمانی بود که استاد مازیار اتفاق را تایید می کردند یعنی چند سال پیش و بعد به تدریج نسبت به وی دچار تردید شدند اما من از همان ابتدا یک چیز را در مرحوم اتفاق نمی پسندیدم و آن بی سوادی وسیع او و نثر بسیار ضعیفش بود که نشان می داد واقعا بی سواد است و فقط با تقلید از استاد و منم منم کردن می خواهد جایگاه استاد را به دست بیاورد. برای همین از همان ابتدا از او خوشم نمی آمد و او را در خوشبینانه ترین حالت فردی میدانستم که می خواهد یک شبه ره صد ساله را برود و نهایتا هم دیدیم که نتوانست برود و هیچگاه حتی نفهمید که نثرضعیفش نشان از بی سوادی مطلق و وسیع او دارد و لذا نزد اهل علم و افراد باسواد هرگز جایگاهی به دست نمی آورد چون حتی دشمنان استاد هم ایشان را فردی بسیار باسواد توصیف می کنند که نمونه اش مرحوم پرویز رجبی بود. بنظرم تلاشهای بسیار او و ناکامی اش باعث شد اصطلاحا قاطی کند و بیفتد به جان استاد تا از این طریق بتواند مسیری را بنام خود ثبت کند اما از روی نادانی نمی دانست که استاد شدن نیاز به خوردن دود چراغ دارد و یک شبه شدنی نیست.

حسن دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 05:56 ب.ظ

حالا اگر دیوار چین 2 منظوره باشد یعنی دیواری باشد که وسط آن راه درست کرده اند چه اتفاقی می افتد؟!

درضمن من و چند نفر از دوستانم تازه با این مباحث آشنا شده ایم و از ماجرای اقای اتفاق بی خبریم لطفا خلاصه بگویید عامل اختلاف ایشان با استاد چیست.

علیرضا_1 دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 06:07 ب.ظ

با سلام
استاد عزیز
هم اکنون که در بحث قاجاریه هستیم بررسی خانه های لوکس زمان قاجار شاید از بقیه تاریخ بازی ها, طرب انگیز تر و شوختر باشد .
........................
موزه مقدم دانشگاه تهران ودرحقیقت خانه مقدم از جمله خانه‌های مجلل دوران قاجار، متعلق به یکی از درباریان آن زمان به نام احتساب الملک بوده است. احتساب الملک دارای دو پسر به نام‌های حسن و محسن بود که برای ادامه تحصیل به اروپا رفتند

http://favp.ut.ac.ir/favp/showmuseum.ut?id=1

http://news.ut.ac.ir/Images/News/Larg_Pic/Interview/interview6/moghadam.htm

اقای علی رضا ۱- قاجارها در تهران بناهای اشرافی عمده ای ندارند. ابنیه و باغ های گزیده آنان، مانند باغ ارم، پایه تئوری باغ های ایرانی قرار داده اند، در شیراز است که با تکنیک و ارایه های روسی و پول انگلیسی ها بالا رفته است.

حسین دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 06:24 ب.ظ

با سلام.
جناب نیسی.آدم زنده نیاز به وکیل وصی (آنهم جوجه ای مثل شما)ندارد.
جناب بی نام خوشبختانه در پاسخگویی منحصر به فرد بوده و به گفته خودشان هیچگاه زبانش با تفکرش دو گانگی نداشته و هرچه بر زبانش آید ، مطمئنا" قبلا"در موردش تفکر کرده است.وای بروزی که دهانش را بدون تفکر باز کند.

و اما شما نیز لطفا" کرده و خود را نخود هر آشی نکنید.و شخصیت تان را ضایعتر از این که هست نفرمایید.

محمد دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام آقای پورپیرار
خسته نباشد.
سوگند به آسمان ها و زمین و هر آنچه انسان را به حقیقت جویی می کشاند، تا به امروز و شاید در فرداها ، مردی بزرگ به اندازه دانایی شما در جهان هستی متولد نشده و نخواهد شد.
به راستی ، ستایش خداوندی را که در هر بستری از تاریخ، منادیانی را در هر قامت برای زمینیان می فرستد که انان را به راستگویی و طلب حقیقت بکشاند.

استاد کبیر؛

سال ها پیش وقتی که دوره ی کارشناسی خود را در یکی از مراجع فرهنگی این کشور می گذراندم و از طریق معلمی به ظاهر دوستدار حقیقت با داشته ها و نوشته های شما بود آشنا شدم به راستی عمق زخم های نوشته ای شمار را در پس زخم های دیگر خود نمی دانستم.
آن سال ها بسان این روزها نوشته های شما را در پس هر یادداشت با سواد کم کامپیوتری ام از سیستم های دانشگاه پرینت گرفته و با رغبت خاصی می خواندم و به چند نفر دیگر بازگو می کردم.
دنبال گرفتن علم را همطراز با اندیشه های شما یافتم و به رشته ای همسان با رشته خود در علوم انسانی برگزیدم.
باستان شناسی!
علمی در اعماق و ضخامت دروغ؛انسان هایی با قامت شیطان که یافته های یهودیان را بازگویی می کنند و بواقع هیچ نونوشته ای در گفتارهای خود ندارند.
بدین گونه بود که تصمیم به مبارزه با انگلیان و اندیشه ها ی آنان گرفتم...

با یادداشت شما در بیست و سوم مهر بار دیگر داغدار شدم و به نفرت خود در مارزه با روسپیان دانش افزودم.

درود بر شما آقای پورپیرار که دنیا را بر من و امثال من معنا دار کرده اید.بدانید و مطمئن باشید که راه شما با جوانان این سرزمین و دیگر سرزمین ها ادامه خواهد یافت.
کاش دوستانی که در تاریخ و باستان شناسی یا هر رشته ی دیگر که هستند از چه طریقی نمی دانم دوره یکدیگر آمده و کار را بر دروغ بافان سنگین کنند.

راست گفت خداوند بلند مرتبه که و تواصوا بالصبر ....

از خوانندگان قدیم دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 08:55 ب.ظ

باسلام خدمت استاد و دوستان
استاد در این زمانه پر از نیرنگ و دروغ و کلک فهمیدن راست از دروغ و خوب از بد بسیار سخت شده است. در این مورد سوالی از شما استاد مسلم تاریخ داشتم با وجود تبلیغات و فیلم های منفی بیشمار در مورد هیتلر آیا این شخص چهره ای پنهان و متمایز با آنچه می شناسیم دارد. و علت آنکه یهودیان آینچنین از او متنفرند چیست.
با تشکر

ضدیت او با یهود که هنوز مسلم نشده است. هرچند ابتلای او به پارکینسون می تواند بر این ظن اعتبار دهد. نکته باز هم روشنگر دیگر این که ظاهرا لابراتوارهای دارو سازی که در در اختیار یهود است شوقی در کسف داروی ضد پارکینسون نشان و بروز نمی دهند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد