حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

هوا خوری، 8

هوا خوری، 8
 

در منظر ناقد و کاونده تاریخ، داشته های غیرهمزمان، مستندی در امور دور محسوب نمی شوند، که این جا مسائل صدر اسلام است. زیرا کهن ترین اشارات در میراث مکتوب کنونی، در موضوع طلوع اسلام و تعیین جایگاه قوم عرب، لااقل سه قرن با زمان وقوع آن فاصله دارد. در این بازمانده های سراپا مجعول، پیامبر اسلام وابسته و برخاسته از قوم بی نشان عرب است که بی وقفه و با قصد تاراج به راست و چپ شمشیر می کشند، سوسمار می خورند، تفاوت طلا و نقره را نمی دانند و پیشینه و هویت قابل پی گیری ندارند. گرفتاری مولفین و شارحان آن دوران پیوسته حل این تناقض بوده است، که آن عرب بی اثر، که تفاوت ها را نمی شناخت، چه گونه مفاد قرآن را معتبر شمرد؟ برای چپاول چه چیز به سراغ کاروان ها می رفت و کالای غارتی را به کدام بازار ارائه می داد؟ بدین قرار هیچ یک از مکتوبات سده های اولیه و میانی اسلامی، نزد مورخ اعتبار و کاربرد ندارد و در ویترین گفتارهای سیاسی با زیر ساخت دشمنی با اسلام چیده می شود.

با این همه اطمینان دارم جوینده حقیقت در عرصه پهناور مبانی ادیان، اینک و به دنبال استدلال های مستتر در یادداشت هواخوری 7، به کمال دریافته است که جز اسلام و قرآن، دیگر ادیان اسمانی، در هیچ پستویی ذخیره ماندگار و بید نزده ای برای عرضه ندارند که مشتاق غیر متعصبی را به بوسیدن صلیب مشتاق و مومن کند. پس اینک وقت است به سطح و سئوال دیگری وارد شوم که به تکرار در باب محیط اجتماعی و اقتصادی سرزمین وحی پرسیده اند.   

مولفین تواریخ و حواشی مسائل صدر اسلام، با حاضر کردن پیامبر در عملیات بیابان بُری، حمله به کاروان ها را زمینه ای برای نمایش میراث و عادت غارت و هجوم نزد اعراب و مسلمانان می دانند تا برای ادعای رسوخ دین اسلام از مجرای تیغه شمشیر، مقدماتی فراهم شده باشد. در گیر و دار همین مناقشه است که مطمئن می شویم که قرآن به تنها سند و گزاره همزمان قابل رجوع و وثوق از زمان ظهور پیامبر و طلوع اسلام ،بل روز شمار حوادث عمده ای است که در جریان ابلاغ و تبلیغ آیات روی داده است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ من رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَکْتُبُوْهُ صَغِیرًا أَو کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلاَ یُضَآرَّ کَاتِبٌ وَلاَ شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیم

ای مومنان اگر وامی به یکدیگر دادید که مهلت معینی داشت، به دست محرری دادگر از میان خود بنویسید، و هیچ کاتبی به شکرانه توان تحریر و آموزش الهی نباید از این کار سرباز زند. باید که وام دار املا کند و او با پروای از خداوند بنویسد و چیزی را فرو نگذارد، اگر کسی که وام بر عهده ی اوست کم خرد یا ناتوان باشد، یا املا کردن نتواند، باید سرپرست او عادلانه املا کند، و دو شاهد از مردان خودتان را بر آن گواه بگیرید، و اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن از گواهانی که می پسندید، که اگر یکی از آن ها فراموش کرد، آن دیگری به یادش آورد، و گواهان چون خوانده شوند، طفره نروند و ملول نشوید از این که وام را چه خرد باشد چه بزرگ، طبق موعدش بنویسید، این کار نزد خداوند درست تر و گواهی استوارتر و متقن تر است، مگر آن که داد و ستد نقدی باشد که گناهی بر شما نیست اگر دستادست کنید و مکتوب نکنید. و بر داد و ستد خود گواه بگیرید و نویسنده و گواه را نرنجانید و اگر چنین کنید نافرمانی ازخداوندی است که به شما آموزش می دهد، و خدا به هر چیز داناست». (بقره، ۲۸۲)

می بینیم که این سند حقوقی که پشتوانه صحت داد و ستد در مناسبات اقتصادی  عهد پیامبر است، توصیه و توسل به  شمشیر را در خود ندارد و راه کار پیش گیری از بروز اختلاف میان داین و مدیون و خریدار و فروشنده را به نحوی ارائه می دهد که هنوز هم در مراودات اقتصادی خرد و کلان و در سطح جهان منظور می شود.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ. فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. ای مومنان چون بانگ دعوت به نماز جمعه در داده می شود به یاد کرد خداوند بشتابید و خرید و فروش را رها کنید، که اگر بدانید برایتان به تر است. سپس چون نمازگزارده شد، پراکنده شوید و بخشش الهی طلب کنید و خداوند را بسیار بستایید باشد که رستگار شوید و گروهی چون داد و ستد یا بساط سرگرمی ببینند، پراکنده می شوند، تو را ایستاده رها می کنند و رو به تفریح و معاملات می آورند. بگو آن چه نزد خداوند است از سرگرمی و از داد و ستد به تر است، و برترین روزی دهنده خداوند است». (جمعه، آیات ۹ تا ۱۱)

این تابلوی دعوت و خطابی به مومنین برای گردهمایی عبادی در روزهای جمعه است که از بی اعتنایی آنان به نماز و تمایل به رجوع به مراکز تفریح و کسب و کار و دور شدن از محیط عبادت نیز خبر می دهد. اگر حتی مومنین مکه چنین بی میلی آشکاری نسبت به تجمع جمعه از خود نشان می داده اند و به دایر کردن بساط خرید و فروش و یا پیوستن به مراکز سرگرمی کشیده می شدند، پس مکه عهد پیامبر را حتی در روز جمعه نمی توان مرکز وسوسه کننده دایری برای خرید و فروش و گذران اوقات فراغت ندانست.

زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَئاب. دل بستگی به شهواتی چون داشتن زن و فرزندان و اسباب و مکنتی از طلا و نقره و اسبان نشان زده و رمه ها و کشتزاران، همگی متاع زندگانی این جهانی است و سرانجام ارزشمند نزد خداوند است. (آل عمران، 14)

این آیات از مجموعه ای طبقانی نشان دارد که در آن اشرافیت کامل جولان می دهد: با خیل اسبان داغ زده، اسباب و لوازم طلا و نقره، کشتزار و رمه ها و زنان و فرزندان و مملو از یهودی و مسیحی و رونق بازار ربا. اگر کسی توصیفات کامل این آیه را با امکانات اجتماعی و اقتصادی عهد پیامبر منطبق نداند، پس خود را در ردیف کسانی قرار داده است که سخنان رسول خدا را شعر می گفته اند!
به راستی که در قرآن محیط زندگی آن عربی را نمی توان یافت که در توصیفات امثال طبری و یعقوبی و یا زرین کوب زمان ما تبلیغ می شود. (ادامه دارد) 
نظرات 64 + ارسال نظر
منصور چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 11:58 ق.ظ

جامعه زمان پیامبر کوچک تر از آن است که تصور کنیم کسی می توانسته ناشناس باقی بماند. آنچه از آیات استنباط می شود این است که گروه پیروان پیامبر در اکثریت بوده اند که در اینصورت جایی برای پنهانکاری نمی ماند تنها اقلیتی از دشمنان منافقانه در میان آنها زندگی می کرده اند یعنی آنها مخفی یا ناشناخته بوده اند نه مؤمنین، به همین دلیل هم خداوند می فرماید کسی به خانه پیامبر نرود تا مجرای نفوذ منافقین به خانه پیامبر بسته شود. خداوند در آیه60 و 61 می فرماید هر جا آنها را یافتید بگیرید و بکشید؛ این نشان از قدرت برتر مومنین در آن جامعه دارد در حالیکه یک گروه کوچک که در پی گسترش خود است باید حد اکثر از ایجاد درگیری بپرهیزد. خداوند بارها در قرآن بر پرهیز از پنهان کاری تاکید کرده است. شأن پیامبر و مومنین بیش از آن است که از ترس دشمنان، و منافقین مخفیانه زندگی کنند. مگر اینکه داستانهای هیجان انگیز فعلی را در مورد صدر اسلام مبنی بر چند سال دعوت مخفیانه پیامبر صحیح بدانیم تا بتوانیم مساله «تقیه» را اعتبار بخشیم. خدای متعال بارها به پیامبر و مومنین تاکید کرده که فقط از او بترسند. دشمنان به انواع مختلف پیامبر و مومنین را آزار می دهند که خداوند برای خنثی کردن آن راه های متعددی را به تفصیل بیان کرده است، دلیلی ندارد این راهها را منحصر به ناشناخته ماندن آنها بدانیم. بخصوص که صریح آیه عکس آن را بیان کرده باشد.
خداوند در واقع با توصیه مومنین به عدم رفت و آمد به خانه پیامبر دو هدف مهم را دنبال می کند : اول جلوگیری از شکل گرفتن «خواص». چنانکه در جوامع فعلی شاهدیم حلقه های نزدیک به محور قدرت عملا با لایه هایی که ایجاد می کنند آن را از بطن جامعه ایزوله کرده اند و او نمی تواند فید بک مناسبی از عملکرد خود در جامعه داشته باشد. هدف دوم جلوگیری از خبر سازیهای انحصاری چه راست چه دروغ از خانه پیامبر بوده است، خود پیامبر بتصریح قرآن یک آدم معمولی با الزامات و احتمالات معمول بود چه برسد به زنانش که خواص مخصوص زنان را هم باید به آنها اضافه کنیم. انسان حیرت می کند گویی خداوند وضعیت عصر حاضر را می دیده که گروهی معتقدند جبرئیل بر افرادی غیر از پیامبر نازل می شده و امثال سلمان فارسی و جابر انصاری هم شاهد ماجرا بوده اند و یا اینکه جبرئیل را در حضور پیامبر دیده اند که نامه دستخط خدا مبنی بر جانشینی پس از پیامبر قرائت می شود.... شما اگر دقت کنید همین یک آیه بساط حدیث پردازان را روانه سطل زباله می کند، چگونه در حالی خداوند بر عدم تردد به خانه پیامبر تاکید کرده است ، هزاران حدیث از خانه پیامبر نقل می‌کنند؟

بختیار چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 12:32 ب.ظ

استاد ؛ با عرض پوزش لینک مورد نظر در زیر آمده است. تعدادی از عکسها را مطمن هستم قبلا ملاحظه فرموده اید.

http://www.3jokes.com/images/2011/09/old_iran_photos.htm

مهدی - مهدی چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 12:45 ب.ظ

تأمل کنیم:

آقای "برات طریقتی" مسئول یکی از سرویس های بهداشتی در پارک آزادگان است که با خلاقیت خود به تزیین فضای داخلی سرویس بهداشتی این پارک پرداخته است:

http://khabarkhooneh.com/fa-IR/story/20020/

عارف محب الله ۳ چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 02:15 ب.ظ

یادمه که در جنگ 33 روزه ی لبنان بشار اسد میگفت :

اسرائیل نابود خواهد شد و در قدس نماز خواهیم خواهد .

امروز بشار اسد خودش نابود میشه . والله خیر الماکرین .

صدام هم موقع سخنرانی همیشه میگفت که اسرائیل به

زودی نابود خواهد شد . ولی به خواست خداوند خودش نابود

شد .

اسامه بن لادن هم از نابود شدن اسرائیل میگفت. ولی خودش

نابود شد و همچون حرامزاده ای بی خدا و بی پناه جسدش

پاره پاره شد .

اگه ایران هم دست از دشمنی اش با اسرائیل برندارد تهران

هم تبدیل به برلین1945 خواهد شد . به عاقبتی بدتر از کابل و

بغداد و مصراته و طرابلس دچار خواهد شد .

ساده دل چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 03:14 ب.ظ


ذلک ادنی ان یعرفن فلایوذین
این کمتر است از انکه شناخته شوند بنابراین(با این کار) آزار نمیبینند

شناخته شدن به معنای مورد توجه قرار گرفتن و در معرض قرار گرفتن نیست؟

معنای آیه:
این (رفتار) نزدیکتر است به شناخته نشدن (در معرض توجه قرار نگرفتن)،بنابراین (با این رفنار) آزار نمیبینند


برای برداشت از این ایات همواره هاله ای از حکم حجاب و پوشش و .. تصور ما را پئشانده
ممکن است واقعا ارتباطی با پوشش یا حداقل پوشش خاصی نداشته باشد
قرآن راحت است ولی پیش زمینه های فکری و داستانهای جعلی که ذهنمان را انباشته کرده اند،اجازه برداشت مستقل را نمیدهد

امید است با پیگیری بحثهای آزاد بنیان اندیشی تارهای عنکبوت جعل از روی ایات نورانی قرآن کنار بروند




آزاده چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 07:37 ب.ظ

سلام و خسته نباشید
آقای عابدی شما دقیقا معنی کلمه جلبب رو نفرمودین
آقای منصور کلمه جلبب رو صیحه و جیغ و آقای ساده دل اونو جلب نظر ترجمه کردن ولی شما چیزی نفرمودین لطفا ترجمه خودتونو ذکر کنین

reply پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 08:29 ق.ظ

وقضینا إلى بنی إسرائیل فی الکتاب لتفسدن فی الأرض مرتین ولتعلن علواً کبیراً - فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا علیکم عباداً لنا أولی بأس شدید فجاسوا خلال الدیار وکان وعداً مفعولاً - ثم رددنا لکم الکرة علیهم وأمددناکم بأموال وبنین وجعلناکم أکثر نفیراً - إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم وإن أسأتم فلها فإذا جاء وعد الآخرة لیسوءوا وجوهکم ولیدخلوا المسجد کما دخلوه أول مرة ولیتبروا ما علوا تتبیراً

وقلنا من بعده لبنی إسرائیل اسکنوا الأرض فإذا جاء وعد الآخرة جئنا بکم لفیفاً " سورة الإسراء : 104

ساده دل پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 11:14 ق.ظ


جناب عارف محب الله
دوست با زکاوت

(ه) در لقائه به خداوند برمیگردد،کتاب که لقا ندارد

اگر هم منظور آیه را بر طبق (ابتغا تاویله عوجا) ملاقات کتاب موسی بگیریم باز هم لقای بی معنی موسی نمیتواند به معنی این باشد که تورات کنونی همان کتاب موسی است
اتفاقا میرساند که کتاب موسی در جایی دیگر موجود است و لقای آن در زمانی غیر از الان امکان پذیر خواهد شد


جناب آزاده
بارها شده سر حکمی بحث کرده ایم اما اول کار نتیجه نگرفتیم
با مطالعه بیشتر در قرآن انشاءلله مانند گذشته ایات و نشانه هایی خواهیم دید که معنای جلب و پوشش و .. را روشنتر میسازد

مشکل نداشتن وقت و با عرض شرمندگی نداشتن حوصله برای تفقه در قران است
ما میخواهیم همه چیز هلو بپر تو گلو باشد،لذا هرکس منتظر اظهار نظر دیگری و دیدن نتایج تحقیقات و مطالعه دیگری برای فهم قرانی است،هیچکدام وقت مستقل برای درک این ایات نگذاشته ایم
نتیجه هم متعاقبا پراکنده و غیرمتحد خواهد بود




منصور پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 01:49 ب.ظ

جناب آزاده
ما به دنبال دیکته نظر و برداشت خود نیستیم. همانگونه که استاد فرمودند غیر از مواردی که با «ما ادریک» ادامه یافته سایر لغات قرآن برای مردم شناخته شده بوده. مفسرین غالبا یهودی سعی کرده اند جملات و کلمات قرآن را بر تورات تطبیق دهند. سعی می کنیم این کلمات را در معنی اصلی خود بنشانیم و ملاک هم خود قرآن است. حال که زبان عربی ماقبل قرآن دسترسی نداریم سعی می کنیم با ادبیات قرآن و شواهد و قراین لغوی موجود در آن قدم به قدم به مفهوم کلمه نزدیک شویم. درک خود شما با توجه به مباحث گذشته از لغت جلابیب چیست؟

عابدی پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 04:12 ب.ظ

به ترین راهنما، که می تواند در مورد «جلابیب»، ما را به نتیجه ای درست هدایت کند، کلمه هم وزن اش «غرابیب» در سوره فاطر، آیه 27 است.

ساده دل پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 11:19 ب.ظ


جناب عابدی
منظورتان اینست که جلابیب به معنی نوعی مبالغه در جلب توجه و .. است؟

یعنی زنان باید از موارد جلب توجه زیادی بکاهند؟



(؟؟؟)

ازاده جمعه 1 مهر 1390 ساعت 04:16 ب.ظ

بنظر من فقط معنی جلب توجه از کلمه جلابیب بدست میاد

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 مهر 1390 ساعت 02:06 ق.ظ

بررسی وارزیابی مدارک و اسناد افسانه سوره نورین و ولایت
پدید آورنده : دکتر فتح الله نجارزادگان ، صفحه 75

مقدمه
بررسی های قرآن پژوهان و فرهیختگان درباره دو سوره ولایت و نورین تا زمانی که در حوزه تخصصی خود قرار دارد، مشکل ساز نیست - به ویژه اگر تقوای علمی در این مباحث رعایت شود - ; چون هر کس حق دارد به طرح و بررسی موضوعات مربوط به قلمرو کار خود بپردازد و نتایج اش را در حوزه تخصصی خود عرضه کند، لیکن طرح و نشر این دو سوره در بیرون از حوزه های تخصصی قرآن پژوهان، در کتاب های متعدد و مجله های گوناگون با ادعاهای بدون مدرک و سند همچون: رواج این دو سوره در مجامع شیعی و استنتاج تحریف قرآن (به نقیصه) از آن ها (1) و یا وجود سوره نورین در مصحف امام علی علیه السلام و برانداختن آن از سوی عثمان (2) و یا حتی فراتر از این ها ادعای وجود مصحف سری در میان شیعه به دلیل این دو سوره (3) و . . . بیرون از حوزه پژوهش است و موجب تردید افراد بی شمار درباره حقانیت قرآن شده، ناخواسته پیامدهای زیانبار خود را در اذهان بر جای می گذارد . (4)

نگاهی به ساختار و محتوای سوره نورین و ولایت
ساختار این دو سوره و آهنگ کلی آن ها درباره وصایت و امامت اهل بیت به ویژه امام علی و نیز کجروی و ارتداد مخالفان آنان با تهدید عذاب خداوند نسبت به آن هاست، برای قرآن پژوهان و نیز اندک آشنایان با محتوای و فصاحت و بلاغت قرآن، ساختار مغلوط و محتوای بی مایه این دو سوره دلیلی روشن برای حکم به ساختگی و بی پایگی آن هاست و هر کس با دید انصاف به آن ها نگریسته بی گمان بر جعلی بودن آن ها حکم کرده است (5) به طور نمونه در نخستین بند سوره نورین می خوانیم:

«یا ایها الذین آمنوا آمنوا بالنورین انزلناهما یتلوان علیکم آیاتی و یحذرانکم عذاب . . .» در این بند به مؤمنان فرمان می دهد به دو نوری که فرود آمده اند تا آیات خدا را تلاوت کنند و . . . ایمان آورند و . . . مراد از این دو نوری که فرود آمده اند تا آیات را تلاوت می کنند، مردم را از عذاب بر حذر دارند و . . . چیست؟ آیا معنی معقول و محصلی برای این جمله ها می توان یافت؟ ! و یا در یکی دیگر از بندهای آن می خوانیم «. . . واصطفی من الملائکة وجعل من المؤمنین اولئک فی خلقه . . .» از فرشتگان برگزید و از مؤمنان قرار داد ایشان در و آفرینش اویند! !» برای چه فرشتگان را برگزید و مؤمنان را قرار داد، معنی عبارت: آنان در خلق و آفریدگان اویند، چیست؟ یا در بندی دیگر می گوید: «ولقد ارسلنا موسی و هارون بما استخلف فبغوا هارون فصبر جمیل » ، موسی و هارون را فرستادیم برای آنچه را که جانشین کرد (یا به آن چه که جانشین شد) پس ستم کردند هارون را پس صبر زیباست! !» این عبارت بی سر و بی ته به چه معناست!؟ یا در این بند که می گوید: «ولقد اتینا بک الحکم کالذین من قبلک من المرسلین وجعلنا لک منهم وصیا لعلهم یرجعون » ، ما به تو حکم دادیم مانند رسولان پیش از تو و قرار دادیم برای تو از ایشان جانشین را شاید برگردند» عبارت های به تو حکم دادیم و شاید برگردند چه معنی دارند؟ مرجع ضمیر در لعلهم و یرجعون چیست؟ هم چنین در بندی دیگر آمده است: «یا ایها الرسول قد جعلنا لک فی اعناق الذین آمنوا عهدا فخذه وکن من الشاکرین » ، ای پیامبر! ما برای تو بر عهده مؤمنان عهد و پیمانی قرار دادیم آن را بگیر و از شاکران باش » چگونه پیامبر عهدی را که به عهده مؤمنان و در اراده و اختیار آنان است، اخذ کند و شاکر آن باشد! ! شاید این عبارت با تقلید از آیه شریفه 144 سوره اعراف ساخته شده که در آن خطاب به موسی علیه السلام می فرماید: «. . . یا موسی انی اصطفیتک علی الناس برسالاتی وبکلامی فخذ ما آتیتک وکن من الشاکرین وکتبنا له فی الالواح من کل شی . . .» خداوند در این آیات دستور به گرفتن الواح و سپاسگزاری موسی علیه السلام به سبب نعمت اعطای تورات به ایشان است، که قابل درک و معنی معقولی دارد و باز در بندی دیگر می گوید: «ان علیا قانت فی اللیل ساجد یحذر الآخرة و یرجوا ثواب ربه قل هل یستوی الذین ظلموا وهم بعذابی یعلمون » ، به درستی که علی در شب قانت است، سجده می گزارد از آخرت می هراسد و امید به پاداش پروردگارش دارد بگو آیا آنان که ستم کردند و آنان به عذاب من آگاه اند مساوی اند! !» در این جا عبارت «هل یستوی الذین ظلموا» چه جایگاهی دارد؟ و چه مناسبت آن با ادامه عبارت چیست؟ شاید کسی که این عبارات را ساخته آیات 11 و 12 سوره زمر در ذهنش بوده؟ که در آخرش می گوید: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون » و می خواسته از این آیه الگوبرداری کند بدون آن که به سبک و سیاق آن آشنا باشد، غافل از این که این آیه در مقام استفهام انکاری است قرآن در مقام مقایسه آنان که برای خداوند از روی جهل و عناد شریک قرار دادند تا مردم را از راه بیرون برند و کسانی که در شبانگاه در پیشگاه خداوند فروتنی دارند و چشم امید به رحمت او دوخته اند، می فرماید: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون » اما در عبارات ساختگی سخیف، استفهام انکاری چه جایگاهی دارد!؟

سوره ولایة نیز در هفت بند بدین گونه ساخته شده است:
«یا ایها الذین آمنوا آمنوا بالنبی وبالولی الذین بعثناهما یهدیانکم الی صراط مستقیم × نبی وولی بعضها من بعض وانا العلیم الخبیر × ان الذین یوفون بعهد الله لهم جنات النعیم × والذین اذا تلیت علیهم آیاتنا کانوا بآیاتنا مکذبین × ان لهم فی جهنم مقاما عظیما اذا نودی لهم یوم القیمة این الظالمون المکذبون المرسلین × ما خلقهم المرسلین الا بالحق وما کان الله لینظرهم الی اجل قریب × وسبح بحمد ربک وعلی من الشاهدین .»

در این سوره مزعومه غلطهای فاحش وعبارت های بی معنی مانند برانگیختن «ولی » در بند اول، و نیافریدن پیامبران جز به حق و مهلت ندادن خداوند به آنان تا زمان نزدیک و ترکیب دستور به ستایش پروردگار با گواه بودن امام علی در بندهای آخر و . . . جملگی بر جعلی بودن این سوره از سوی افرادی ناآشنا به بافت ومحتوای قرآن دارد .

به هر حال، هر کس در دلیل های سلامت قرآن از تحریف درنگ کند و نیز در عبارات پریشان و بی سر و ته این دو سوره بنگرد به روشنی بر جعلی بودن این دو سوره حکم می کند و نیازی به بحث دیگر نمی بیند . البته این نکته به این دو سوره جعلی اختصاص ندارد بلکه پس از نزول قرآن هر کس کوشید با قرآن هماوردی کند و سوره ای مانند قرآن بسازد، سرانجام کارش به رسوایی و استهزا کشید و این به دلیل آن است که قرآن مانندناپذیر است و محتوای بلند و ساختار زیبایش با هیچ متنی قابل مقایسه نیست .

آن چه که در این جا مد نظر ماست بررسی تاریخی مدارک و اسناد این دو سوره است تا قرآن پژوهان را در حوزه تخصصی خود به نقطه آغاز جعل این دو سوره واقف کند و به ادعاهای گزاف و غیر منصفانه وجود این دو سوره در مصحف امام علی - علیه السلام - پایان دهد و نشان دهد اثری از این دو سوره تا پیش از قرن یازدهم هجری قمری در منابع و مدارک شیعی (و غیر شیعی) نیست و بالآخره بی پایگی پندار کسانی را که به تحریف قرآن گرویده اند را، بر ملا کند .

سوره نورین و ولایت در گزارش ها و پژوهش های خاورشناسان
گزارش ها و پژوهش های خاورشناسان درباره منابع و اسانید سوره های ولایت و نورین به این شرح است:

الف: نولدکه (6) (1836 - 1931 م) : وی در کتاب تاریخ المصاحف به نقل از کتاب دبستان مذاهب از سوره نورین یاد می کند (7) .

ب: گلدزیهر (8) : (1850 - 1921 م) با تفصیل بیش تری به این مطلب پرداخته، نوشته است:

«شیعه از آیاتی که ادعا می کنند از [برخی از سوره های] قرآن ساقط شده نشانی به دست نمی دهد، به جای آن سوره هایی را می آورد که به طور کلی از قرآن عثمانی [قرآن موجود] ساقط شده اند . شیعه گوید: دست اندرکاران تدوین مصحف عثمانی این سوره را برای آن که مشتمل بر فضایل علی [علیه السلام] است از قرآن برانداخته اند .

برای نخستین بار در سال 1842 م گارسان دی تاسی (9) و میرزا کاظم بک سوره ای از این دست را که در جوامع شیعه متداول است در مجله آسیایی نشر دادند . (10)

چندی پیش نیز در کتابخانه بانکیپور هند نسخه ای از قرآن پیدا شده که مشتمل بر سوره نورین - با 41 آیه - و سوره ولایت - با 7 آیه - بود . . . این دو سوره درباره مولا علی و پیشوایان پس از اوست . کلیرتسدال (11) تمام این موارد را یکجا به زبان انگلیسی نشر داده (12) است . این موارد بیانگر تداوم اندیشه شیعه درباره وجود تحریف در نص قرآن عثمانی [قرآن موجود] است .» (13)

گلدزیهر چنین وانمود می کند، سوره ای را که «دی تا سی » و «کاظم بک » منتشر کرده اند، متداول در جوامع شیعی است و این دو سوره غیر از آن دو سوره ای است که در نسخه ای از قرآن یافت شده است . وی بدون ارائه هیچ گونه مدرکی ادعا می کند در اندیشه شیعه دست اندرکاران تدوین مصحف عثمانی این سوره ها را برای آن که مشتمل بر فضایل علی علیه السلام است از قرآن برانداخته اند!

پرسش هایی که در این جا باید به آن ها پرداخته شود از این قرارند:

× منبع مورد استناد گارسان دی تا سی و کاظم بیک درباره این دو سوره چه بوده است؟

× آیا دو سوره ای که گارسان دی تا سی و کاظم بیک نقل کرده اند غیر از آن دو سوره ولایت و نورین است؟

× آیا کلیرتسدال - که گلدزیهر می گوید تمام موارد ادعا شده در مورد تحریف قرآن را یکجا آورده - از سوره های ساقطه چیزی جز همان دو سوره را نقل کرده است؟

پاسخ به این پرسش ها را می توان با مراجعه به خود منابعی که گلدزیهر یاد کرده، یافت .

در سال 1842 م برای نخستین بار گارسن دی تا سی در مجله Asiatioue Journal متن عربی و ترجمه سوره نورین را به زبان فرانسه منتشر کرد (14) . وی منبع این سوره را از اثری فارسی از قرن به هفدهم میلادی [یازدهم قمری] به نام دبستان مذاهب نوشته ایرانی زردشتی ساکن هند، یاد می کند (15) در سال بعد یعنی 1843 م در همان مجله میرزا اسکندر کاظم بیک متن این سوره را بر اساس نسخه ای در 43 آیه منتشر کرد و ترجمه دقیق تری از آن به دست داد، کاظم بیک در این که نسخه مورد استناد وی چه بوده، سخنی نگفته است (16) . با مقایسه متن «سوره نورین » در این دو مجله خواهیم دید هیچ تفاوتی در الفاظ آن ها به چشم نمی خورد و این نشان می دهد کاظم بیک نیز از همان کتاب دبستان مذاهب گرفته است همان منبعی که «دی تا سی » از آن نقل کرده است .

در ژولای 1913 م کلیرتسدال در مجله The moslem World در مقاله ای تحت عنوان «اضافات شیعه بر قرآن » افزون بر سوره نورین در 42 بند (آیه) سوره ولایت را در 7 بند (آیه) گزارش کرده و متن آن ها را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است (17) . وی درباره منبع خود از این دو سوره نوشته است:

«این دو سوره از نسخه خطی از قرآن نگاشته شده در قرن شانزده هم یا هفده هم میلادی در بانکیپور هند گرفته شده است .» (18)

تسدال درباره متن این دو سوره چنین آورده است:

«افرادی که با عربی آشنایند می توانند جعلی بودن این دو سوره را به جز بخش هایی که از خود قرآن در آن ها آمده، درک کنند، سبک جعلی این افزوده ها تقلیدی از قرآن است که هرگز موفقیت آمیز نیست وخطاهای نحوی نیز در آن ها به چشم می خورد .

متن سوره نورین در این نسخه خطی که در دسترس من است در بسیاری از موارد با متنی که کانن سل (19) منتشر کرده متفاوت است، کانن سل متن خود را از مقاله میرزا کاظم بیک در مجله آسیایی گرفته است .»

بنابراین، این دو سوره تا پیش از قرن شانزدهم میلادی قدمتی ندارد - بر فرض که آن نسخه از قرآن در آن قرن نگاشته شده باشد - مواردی را که تسدال ادعا می کند با متن کانن سل متفاوت است، از قبیل اختلاف نسخه است که در نسخه های خطی، امری طبیعی است .

محمد صبیح 15 بند از 43 بند سوره نورین را بدون ذکر منبع مورد استناد خود به همین نام (سوره نورین) آورده و بدون ارایه مدرکی ادعا می کند این سوره در مصحف علی بن ابی طالب بوده و عثمان آن را برانداخته است . (20)

محمد جواد مشکور نیز نوشته است:
«در هندوستان نسخه مجعولی از قرآن پیدا شده که غیر از سوره ولایت و سوره نورین، سوره دیگری مشتمل بر هفت آیه در بردارد که به زعم غلات شیعه سوره ولایت علی و ائمه است .» (21)

مشکور در این جا مرتکب اشتباه است، چون سوره دیگری غیر از دو سوره نورین و ولایت، به نام سوره ولایت و ائمه وجود ندارد، و کلیرتسدال (23) به نام سوره ولایت نقل کرده اند نشان می دهد این دو سوره یکی است و مدرک همه اینان نیز چیزی جز نسخه بی نام و نشان از قرآن که ادعا می شود در هندوستان افت شده، نیست .

حاصل آن که منبع و مدرک خاورشناسان و مشکور و دیگران درباره سوره نورین و ولایت چیزی جز کتاب دبستان مذاهب و نسخه ای از قرآن که گفته می شود قرن هفدهم میلادی نگاشته اند نمی باشد و مدرکی دیگر در این باره ارایه نکرده اند .

سوره نورین و ولایت در گزارش های سلفیان (وهابیان)
در نگاشته های سلفیان (وهابیان) تشبث به این دو سوره برای اتهام زدن شیعه به تحریف قرآن فراوان است، سلسله جنبان این سخن سر سلسله آنان یعنی محمد بن عبد الوهاب (در 1206 ق) است . وی نوشته است:

«. . . گفته شده شیعه در این زمان دو سوره از قرآن را که گمان می کنند، عثمان بن عفان آن ها را پنهان کرده، نمایان ساخته اند . آنان این دو سوره را به آخر مصحفی افزوده اند . یکی از آن ها سوره نورین و دیگری سوره ولاء است .» (24)

، محب الدین خطیب (27) ، دکتر موسی جار الله (28) ، دکتر ناصر علی القفاری (29) ، محمد مال الله (30) ، احسان الهی ظهیر (31) ، دکتر احمد محمد جلی (32) و . . . دیگران اند که بر این اتهام پای می فشارند .

برخی از اینان مانند دکتر ناصر علی القفاری افزون بر استنتاج تحریف قرآن از این مساله و اتهام شیعه به تحریف قرآن نوشته است:

«آنچه را که محب الدین خطیب و احمد کسروی شیعی از تصویر سوره ولایت منتشر کرده اند، حکایت از مصحفی پنهانی و رواج آن در نزد اخباریین شیعه دارد! !» (33)

محب الدین خطیب نیز نوشته است:

«نتیجه بحث درباره این دو سوره این است که در بین شیعه دو قرآن رواج دارد یکی همین قرآن و دیگری قرآنی خاص پنهانی که در نزد خود شیعه است .» (34)

منبع و مدرک این گروه و نیز احمد کسروی چیزی جز کتاب دبستان مذاهب، تاریخ المصاحف نولدکه، مذاهب التفسیر الاسلامی گلدزیهر، فصل الخطاب محدث نوری و تذکرة الائمة محمد باقر لاهیجی نیست . مدرک گلدزیهر درباره این دو سوره بررسی شد، محمد باقر لاهیجی نیز این دو سوره را بدون ذکر منبع و مدرک خود نقل کرده است، (35) (که با مقایسه متن آن ها با متنی که مؤلف دبستان مذاهب آورده در می یابیم، در اندکی از الفاظ آن با یکدیگر تفاوت می کند که به اختلاف نسخه مربوط می شود) مصدر سایرین تنها کتاب دبستان مذاهب است، محدث نوری هم تنها سوره نورین را با نام سوره ولایت از همین کتاب دبستان مذاهب نقل کرده و سپس چنین نوشته است:

«ظاهر کلام دبستان مذاهب این است که وی این سوره را از کتاب های شیعه بر گرفته است ولی من هیچ اثری از این سوره در کتاب های شیعه نیافتم جز بنا به آن چه که از محمد بن شهرآشوب مازندرانی نقل می کنند وی در کتاب المثالب گفته است مخالفان، سوره ولایت را از قرآن انداختند و شاید منظور وی همین سوره باشد .» (36)

متاسفانه محدث نوری در نقل نظر دبستان مذاهب دقت کافی نکرده و نیز به قول کسانی که به ابن شهرآشوب چنین نسبتی داده اند بدون تحقیق اعتماد کرده است که به زودی خواهید دید .

به نظر ما - تاریخ پیدایش «سوره نورین » چیزی جز کتاب دبستان مذاهب در قرن یازدهم قمری نیست، تذکرة الائمة هم که حدود یک قرن پس از اوست از آن کتاب گرفته است، و نسخه مجهولی از قرآن نگاشته شده در قرن هفدهم میلادی که کلیرتسدال ادعا می کند این سوره در آن است نیز به احتمال زیاد با توجه به تاریخ کتابت آن نسخه، از همین کتاب دبستان مذاهب گرفته است . تا پیش از این کتاب (دبستان مذاهب) هیچ منبع و مدرکی برای سوره نورین وجود ندارد، سوره ولایة نیز تنها در آن نسخه مجهول قرآن در قرن هفدهم میلادی نگاشته شده می باشد و اثری از این دو سوره در هیچ کدام از منابع و مصادر شیعه از کتب اربعه متقدمه و متاخره و به ویژه کتاب هایی که مظان طرح این بحث است، نیست، مانند: کتاب منسوب به سلیم بن قیس (در 90 ق)، کتاب القراءات (که به اشتباه کتاب التنزیل و التحریف نامیده می شود) از احمد بن محمد سیاری (37) (در 256 ق) تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی، و نیز در لابه لای کلام کسانی که به پندار تحریف قرآن گرایش دارند، مانند ابو الحسن محمد بن احمد معروف به ابن شنبود بغدادی (38) (در 328 ق) از دانشمندان اهل سنت که بر این پندار سخیف بوده که عثمان پانصد حرف از قرآن را ساقط کرده است و همین طور در نگاشته های آنان که تا پیش از قرن یازدهم متعرض باورهای شیعه درباره قرآن شده اند، مانند ابو الحسن اشعری (39) و یا بر باورهای شیعه خرده گرفته و آنان را به تحریف قرآن متهم می کنند مانند: ابن حزم اندلسی (40) (در 456 ق)، میرزا مخدوم شیرازی (41) ، مطهر بن عبد الرحمن (42) (هر دو در قرن دهم) و . . . وبالآخره آنان که در مقام دفاع از باورهای شیعه و پاسخگویی به این اتهام برآمده اند مانند: شیخ ابو جعفر صدوق (43) (در 381 ق)، شیخ مفید (44) (در 413 ق)، علم الهدی سید مرتضی (45) (در 436 . ق)، شیخ طوسی (46) (در 460 ق)، شیخ طبرسی (47) (در 548 ق)، علی بن طاووس (48) (در 664 ق)، حسن بن یوسف بن مطهر (49) (علامه حلی در 726 ق)، شیخ زین الدین عاملی بیاضی (50) (در 877 ق)، قاضی نور الله شوشتری (51) (در 1019 ق) و . . . در هیچ کدام از این منابع و مدارک نامی از این دو سوره برای اثبات یا انکار نیست . همان طور که خود محدث نوری - که در کثرت تتبع و گستردگی اطلاعات از منابع فریقین کم نظیر است همان گونه که از کتاب های مستدرک وسائل الشیعه و فصل الخطاب وی هویداست - اذعان داشت اثری از این سوره در کتاب های شیعی نیافته است . بنابراین نخستین منبع سوره نورین - همان طور که گفته شد - چیزی جز کتاب دبستان مذاهب در قرن یازدهم قمری نیست .

کتاب دبستان مذاهب و سوره نورین
کتاب دبستان مذاهب از نویسنده ای ناشناس است . طبق تفحص رضازاده ملک پژوهشگر توانای کتاب و از آن چه از متن دبستان مذاهب به دست آورده وی در سال 1025 به دنیا آمده و تا سال 1069 زنده بوده است . رضا زاده ملک پس از آن که نسبت کتاب دبستان مذاهب را به محمد محسن فانی کشمیری سست و با توجه به دلایل متعدد غیر واقعی می داند، (52) به ذکر ادله و بررسی قراین و شواهد گوناگون می پردازد و از آن ها چنین نتیجه می گیرد:

«همه این قراین و شواهد کافی است تا از بن دندان معتقد شویم مؤلف دبستان مذاهب یکی از پیروان پروپا قرص آذر کیوان و آیین دساتیری است آن هم معتقدی مورد احترام سایر آذر کیوانیان و وی کسی جز موبد کیخسرو اسفندیار فرزند آذر کیوان نیست .» (53)

وی در ادامه بحث از انگیزه تالیف کتاب دبستان مذاهب پرده برداشته و نوشته است:

«مؤلف دبستان خود داعیه دار آیینی ساختگی و قلابی بوده و غرض اساسی اش - بدون آن که اظهار کند - سست کردن پایه های اعتقادی متدینین ادیان دیگر و کشاندن آن ها را در جرگه معتقدان خود بوده است . از این رو مبلغی از اسنادهای سست و بی پایه و مغرضانه از دهان مشتی مردم بنگی و چرسی بی فرهنگ نقل می کند .»

استعمارگران انگلیسی نیز برای اجرای غرض مؤلف دبستان مذاهب با وی همداستان شدند; چون، کتاب دبستان مذاهب نخستین بار توسط انگلیسیان معرفی و به انگلیسی ترجمه شده است (همان/د) ; چه این که نخستین چاپ فارسی این کتاب به وسیله «ویلیام بیلی » سفیر انگلستان در هندوستان همزمان با تسلط کمپانی هند شرقی بر این منطقه صورت گرفته است . (54) همان طور که ملاحظه کردید در نخستین شماره از مجله هایی که درباره منطقه آسیایی و جهان اسلام به چاپ رسیده متن این سوره را به عنوان سوره ای که شیعی است و از تحریف قرآن در باور شیعه حکایت دارد، منتشر کردند . همه این ها حکایت از غرض ورزی و اندیشه (تفرقه بینداز و حکومت کن) (55) در اذهان این استعمارگران دارد، همان طور که همین استعمارگران در آن عصر، در ایران و هند به دین سازان بی مایه و شیادان دروغ پیشه کمک کردند تا افکارشان تحت عنوان بابیه و بهائیه رونق بگیرد و با ایجاد تفرقه و سست کردن پایه های اعتقادی مردم به چپاول و غارت اموالشان ادامه دهند . عبارت دبستان مذاهب درباره سوره نورین نیز بر انگیزه تالیف کتاب دبستان مذاهب مهر صحت می زند . مؤلف کتاب تحت عنوان «در ذکر مذهب اثنا عشریه » نوشته است:

«از ملا محمد معصوم ومحمد مؤمن تونی و ملا ابراهیم که در هزار و پنجاه و سه در لاهور بوده اند و از جمعی دیگر، آنچه نامه نگار [مراد خود مؤلف دبستان است] شنیده و دیده می آورد .» (56)

سپس به ذکر برخی از باورهای امامیه می پردازد و آن گاه درباره سوره نورین می گوید:

«بعضی از ایشان گویند که عثمان مصاحف را سوزانده بعضی از سوره ها که در شان علی و فضل آلش بود برانداخت و یکی از آن سوره ها این است .» (57)

سپس متن اسطوره مزعومه را در 42 بند [آیه!] می آورد .

مؤلف دبستان مذاهب درباره این که این بعض از شیعه چه کسانی اند؟ از کدام منبع چنین خبر داده اند؟ سند آنان چیست و . . . هیچ خبر به دست نمی دهد . بنابراین، می توان به آن احتمال یعنی بیان مبلغی از اسنادهای مغرضانه و بی پایه از سوی مؤلف دبستان مذاهب برای سست کردن پایه های اعتقادی متدینان اهتمام بیشتری داشت; چه این که از این عبارت کتاب دبستان مذاهب لغزش محدث نوری آشکار می شود . نوری می گفت: «ظاهر کلام دبستان مذاهب این است که وی از کتاب های شیعه این سوره را نقل می کند» (58) و حال آن که خود نویسنده دبستان می گوید: «بعض از ایشان گویند . . .» نه آن که از کتابی نقل کرده باشند .

ابن شهرآشوب و سوره ولایت
نسبتی که دیگران به کتاب المثالب محمد بن علی شهرآشوب می دهد و محدث نوری از آنان نقل می کند، کاملا بی اساس و بدون مطالعه است، هر چند محدث نوری با تعبیر: «علی ما حکی عنه: بنابه آن چه از او [ابن شهرآشوب] حکایت شده » (59) سوره ولایت را به کتاب المثالب ابن شهرآشوب نسبت می دهد و این عبارت نشان می دهد خود محدث نوری کتاب المثالب را ندیده است لیکن این کتاب امروز در نزد ماست و - با چند بار تفحص - در آن هیچ اثری از برانداختن سوره ولایت به چشم نمی خورد . افزون بر آن ابن شهرآشوب به طور روشن دیدگاهش را درباره سلامت قرآن از تحریف بیان کرده و همسان با دیدگاه سید مرتضی علم الهدی (60) (در 438 ق) بر این باور است که قرآن در عصر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به همین صورت کنونی جمع و در بین دو جلد تدوین شده است . ابن شهرآشوب در تعرض به اهل سنت نوشته است:

«به گمان شما، عثمان قرآن را جمع آوری کرد و حال آن که این پندار مخالف آیات قرآن و اخبار است [. سپس به ذکر آیات و اخبار درباره جمع قرآن در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می پردازد و از جمله آن ها چنین می آورد] حضرت رسول الله - صلی الله علیه و آله - که هر سال قرآن را بر جبرائیل قرائت می کرد و در سال وفات دو بار آن را بر وی قرائت کرد، چطور ممکن است حضرت، قرآنی که تدوین و تالیف نشده و در مجموعه ای مستقل گرد نیامده را است بر جبرائیل قرائت کند! ؟» . (61)

ابن شهرآشوب در کتاب دیگر به نام متشابه القرآن و مختلفه نیز دیدگاه روشن خود را درباره صیانت قرآن از تحریف چنین آورده است:

«قول درست این است که هر چه در روایات بیش از مصحف موجود ادعا شود، تاویل قرآن است و تنزیل [یعنی: ظاهر الفاظ] قرآن بدون افزایش و کاهش بر جای خود است .» (62)

بنابراین، ابن شهرآشوب چنین نظری ندارد . باید دید چه کسی این نسبت را به ابن شهرآشوب داده که موجب شده محدث نوری با استناد به قول او با تعبیر «علی ما حکی عنه، بنا به آن چه از او [ابن شهرآشوب] حکایت شده » (63) از وی نقل می کند؟ این فرد کسی جز ابوالمعالی محمود آلوسی مؤلف کتاب تفسیر روح المعانی (در 1270 ق) نیست . وی در مقدمه تفسیرش با صراحت نوشته است:

«ابن شهرآشوب مازندرانی در کتاب مثالب گفته است سوره ولایت از قرآن ساقط شده است . . . .» (64)

در گذشت آلوسی سال 1270 ق و محدث نوری سال 1320 . ق است و نوری از تفسیر آلوسی در فصل الخطاب استفاده کرده است - مانند این عبارت که می گوید: «محمود آلوسی معاصر در فایده ششم از مقدمات تفسیرش می گوید . . . .» (65)

کتاب تذکرة الائمة از کیست؟
برخی کتاب تذکرة الائمة را با نام مجلسی به طبع رسانده اند (66) و یا به استناد به این کتاب، اسقاط دو سوره نورین و ولایت را به مجلسی نسبت می دهد (67) لیکن هر کس تنها صفحات نخست این کتاب را نگاه کند به این نتیجه می رسد، مؤلف این کتاب از صوفیه (68) است و شیوه او با شیوه علامه مجلسی کاملا مغایر است . شرح حال نگاران درباره علامه مجلسی و نگاشته های ایشان، نامی از این کتاب به میان نیاورده اند . (69)

محدث نوری نیز کتاب الفیض القدسی فی ترجمة العلامة المجلسی را نگاشته با ادله روشن و شواهد کافی اثبات می کند این کتاب از تالیفات لاهیجی است وعده ای به سبب تشابه در نام او و پدرش با نام و پدر مجلسی یعنی محمدباقر بن محمدتقی به این خطا دچار شده اند . (70)

مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی نیز درباره شناسنامه کتاب تذکرة الائمه نوشته است:

«این کتاب درباره تاریخ ائمه معصومان از محمدباقر بن محمدتقی لاهیجی به زبان فارسی است و در سال 1085 ق آن را نگاشته است . وی به تصوف گرایش دارد . . . همان طور که صاحب ریاض العلماء که شاگرد مجلسی و استاد در فن شرح حال نگاری ست بدین نکته تصریح کرده است . بنابر این، انتساب کتاب به مجلسی پنداری است که بر اثر اشتراک نام مؤلف و پدرش با نام مجلسی و پدرشان، رخ داده است .» (71)

مؤلف ریحانة الادب شبیه به همین تعبیر را درباره کتاب تذکرة الائمه به کار برده است . (72)

حاصل آن که دو سوره اسطوره ای نورین و ولایت - نه آن طور که عده ای پنداشته اند بر این که آن ها سه سوره اند - با متنی سست و پریشان که با معجونی ناشیانه ای از آیات چندی از قرآن با عبارات مغلوط و سخیف بافته شده هیچ منبع و مدرکی نداشته، و اثری از آن ها تا پیش از قرن یازدهم نیست، تنها منبع افسانه سوره ای بنام نورین کتاب دبستان مذاهب است مؤلف این کتاب این اسطوره را به طور شفاهی از قول عده ای مجهول - اگر راست بگوید - نقل کرده است و محدث نوری به نقل از وی در فصل الخطاب آورده و دیگران از نوری گرفته اند .

افسانه سوره ولایت نیز بنا به ادعای برخی از خاورشناسان در نسخه ای از قرآن نگاشته قرن شانزدهم و یا هفدهم میلادی است - نسخه ای که هیچ نام و نشانی از آن نیست - دومین مدرک این سوره کتاب تذکرة الائمه محمدباقر لاهیجی (هم عصر علامه مجلسی) است . وی نیز از منبع و مدرک خود درباره این سوره سخنی به میان نیاورده است و به احتمال زیاد از همان نسخه قرآن مجهول گرفته است، چون لاهیجی همان طور که خود می گوید سفری به هندوستان داشته (73) و لابد در آن جا با این دو سوره آشنا شده است .

با این اوصاف کاملا غیر منصفانه و به دور از شان تقوای پژوهش است که گروهی از خاورشناسان و سلفیان، با استناد به این دو افسانه بی سند با عبارات بی سر و ته، آن ها را سوره های قرآنی بنامند و ادعا کنند دست اندرکاران تدوین مصحف عثمانی [قرآن موجود] این سوره ها را به خاطر وجود فضایل امام علی علیه السلام در آن ها، از قرآن ساقط کرده اند و سپس شیعه را با این پندارها متهم به گرایش به تحریف قرآن کنند .

پی نوشت ها:

1) ر . ک: ایگناز گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، مصر، مکتبة الخانجی، 1374 ق، ص 294 - 295 .

2) ر . ک: محمد صبیح، به نقل از محمد عزت دروزه، تاریخ قرآن، ترجمه محمد علی فشاریک، مرکز نشر انقلاب، 1402 ق، ص 28 .

3) ر . ک: محب الدین خطیب، الخطوط العریضة، عمان، المکتبة المکیة، ق 1420 وی نوشته است:

«نتیجه بحث درباره دو سوره ولایت و نورین این است که در بین شیعه دو قرآن رواج دارد: یکی همین قرآن و دیگری قرآنی خاص پنهانی در نزد خود شیعه!» همان، ص 12; ناصر قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة الاثنی عشریه، ریاض، 1415، ج 1، ص 255 و . . .

4) به طور نمونه ر . ک: سید کمال حاج سید جوادی، ، فهرست واره ایرادات و شبهات علیه شیعیان در هند و پاکستان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1375 ش .

5) به طور نمونه ر . ک: محمد حسن آشتیانی، غرر الفوائد فی شرح الفرائد، قم مکتبة آیة الله نجفی مرعشی، 1404 ق، ص 101; سید محمد حسین شهرستانی، حفظ الکتاب الشریف من شبهة التحریف، بی جا، 1395 ق، ص 46; محمدجواد بلاغی، الآء الرحمن فی تفسیر القرآن، مکتبة الوجدانی، قم، بی تا، ج 1، ص 24، یوسف الدجوی، الجواب المنیف فی الرد علی مدعی التحریف فی القرآن الشریف، مصر مطبعة النهضة الاردنیة، 1331 ق و . . .

6. Noldeke

7) تاریخ المصاحف، ج 2، ص 102 «نولدکه بنابر گفته عبد الرحمن بدوی «شیخ المستشرقین » آلمان به شمار می آید .(المصاحف سجستانی، مقدمه ص 4، چاپ مصر) گلدزیهر نیز از وی با عنوان «پیشوای بزرگ یاد می کند» (مذاهب التفسیر الاسلامی، برای آگاهی از شخصیات علمی و آثار وی ر . ک: موسوعة المستشرقین: ص 595، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، ج 2، ص 496 به بعد .

8. Ignas Gogdziher

9. Garcinde Tassy

10. Journal Asiatique 1842 Noldeke: 221-223.

11. W.st. clair Tisdall.

12. The Moslem World (1913) 111, 227 Shiah adidtion to the koran.

13) مذاهب التفسیر الاسلامی، ص 295 - 294 .

14. "chapitre inconnu du coran" JA, Tome Xlll may 1842, PP.431-36.

15) همان: ص 433 .

16) همان: Tome XlII December 1843, PP. 414-19 ، جالب است که کاظم بیک دیدگاه شیخ صدوق (در 386 ق) را درباره صیانت قرآن از تحریف در باور شیعه آورده است همان، ص 401 .

17. "Shiah Addions to the koran" MW, III, July 1913, pp.231-34.

18) همان، ص 229، تنها آدرس وی از این نسخه مجهوله قرآن این است: «این نسخه در ژوئن 1912 در بانکیپور هند یافت شده، مدیر کتابخانه بانکیپور گفته است این نسخه را بیست سال پیش از شخصی به نام نواب در لکنهوی هند خریداری کردیم، قدمت این نسخه حد اکثر 200 یا 300 سال پیش است » . همان، ص 228 .

19. Canon Sell

20) تاریخ قرآن، ص 28 .

21) محمدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم، چاپ ششم، انتشارات اشراق، 1368 ش، ص 155 .

22) محمدباقر لاهیجی، تذکرة الائمة، نشر مولانا، بی تا، بی جا، ص 20 - 19 .

23) همان، ص 234 .

24) محمد عبد الوهاب، رسالة فی الرد علی الرافضة، تحقیق الدکتور ناصر بن سعد الرشید، مکه، مرکز البحث العلمی و احیاء التراث، 1400 ق، ص 14 - 15 .

25) شاه عبد العزیز دهلوی، تحفة اثنی عشریة، تهذیب سید محمود شکری آلوسی، تحقیق محب الدین خطیب، قاهرة، المکتبة السلفیة، بی تا .

26) احمد سالوس، مع الشیعة الاثنی عشریة فی الاصول والفروع، قطر دار الثقافة، 1417 ق، ص 151 .

27) الخطوط العریضة، ص 12 .

28) موسی جار الله، الوشیعة فی نقد عقائد الشیعة، مطبعة الکیلانی، بی جا، بی تا، ص 104 .

29) اصول مذهب الشیعة: ج 1، ص 255; مسالة التقریب بین اهل السنة والشیعة، دار طیبة، 1416 ق، ج 1، ص 201 .

30) محمد مال الله، الشیعة و تحریف القرآن، مکتبة ابن تیمیة، 1409 ق، ص 152 .

31) احسان الهی ظهیر، السنة و الشیعة، مکتبة السلفیة، بی جا، بی تا، ص 113 .

32) احمدمحمد جلی، دراسة من الفرق فی تاریخ الاسلام، مکتبة السلفیة، 1418 ق، ص 226 .

33) اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 260 .

34) الخطوط العریضة، ص 12 .

35) تذکرة الائمه، ص 20 - 19 .

36) میرزا حسین نوری، فصل الخطاب، چاپ سنگی، ص 180 .

37) درباره شرح حال وی ر . ک: احمد نجاشی، رجال نجاشی، قم، ج 2، ص 865; ابو جعفر حسن شیخ طوسی، الفهرست، بیروت، ص 411; احمد شیخ طوسی، لسان المیزان، تحقیق لجنة التحقیق باشراف عبد الرحمن المرعشلی، بیروت، 1415 ق، ج 1، ص 382، رقم 800 .

38) ر . ک: محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، قاهرة دار الکتب العربی، 1387 ق، ج 1، ص 80; احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینة السلام، المکتبة السلفیة، المدینة المنوره، ج 1، ص 280; مقدس ابو شامه، المرشد الوجیز الی علوم تتعلق بالکتاب العزیز، دار الکتب العلمیة، ص 186 .

39) ر . ک: ابو الحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، تحقیق محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت المکتبة العصریة، ج 1، ص 119 .

40) ر . ک: علی ابن حزم ظاهری، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، تحقیق الدکتور محمد ابراهیم نصر، بیروت، دار الجیل، 1405 ق، ج 5، ص 120 - 119 در بی پایگی ادعای ابن حزم همین مقدار کافی است که می گوید: «در دیدگاه امامیه قرآن محرف است و آیاتی بر قرآن افزوده شده و آیاتی کاسته شده است . . .» (همان: ج 5، ص 119) چون هیچ کس از امامیه و غیر امامیه متهم به تحریف به زیاده در قرآن نیست اگر سخنی است همه بر محور تحریف به نقیصه است برای توضیح بیش تر، ر . ک: فتح الله محمدی، سلامة القرآن عن التحریف و تفنید الافتراءات علی الشیعة الامامیة، تهران، پیام آزادی، 1412 ق، ص 227 به بعد .

41) النواقض، مخطوط، ورقه 103 به نقل از ناصر قفاری، اصول مذهب الشیعه، ج 1، ص 208 .

42) تکفیر الشیعة، مخطوط، ورقة 58 به نقل از اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 210 .

43) ابو جعفر محمد صدوق، الاعتقادات، ایران، 1413 ق، ص 81 .

44) مفید، المسائل السرویة، تحقیق صائب عبد الحمید، قم المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، 1413 ق، ص 84 - 83 .

45) علم الهدی (سید مرتضی)، علی بن الحسین، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، مؤسسة النشر الاسلامی، 1411 ق، ص 363 .

46) ابو جعفر محمد طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت دار احیاء التراث العربی، 1402 ق، ج 1، ص 3 .

47) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، تحقیق محلاتی و طباطبایی، دار المعرفة، 1406 ق، ج 1، ص 15 .

48) علی ابن طاووس، سعد السعود، منشورات الرضی، قم، 1410 ق . ، ص 144 .

49) حسن بن یوسف حلی، المسائل المهنائیة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، مساله 13، ص 123 .

50) زین الدین بیاضی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، تصحیح محمد باقر بهبودی، المکتبة المرتضویة، ج 1، ص 45 .

51) قاضی نور الله شوشتری، مصائب النواصب، تهران مکتبة اسلامیة، ج 1، ص 25 .

52) کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب، به اهتمام رحیم رضازاده ملک، کتابخانه طهوری، تهران، 1362 ش، ج 2، ص 22 .

53) همان، ج 2، ص 58 - 46 .

54) همان، مقدمه، ص د .

55. Divideand Rule

56) همان، ج 1، ص 244 .

57) همان، ج 1 ص 246 .

58) فصل الخطاب، ص 180 .

59) همان، 180 .

60) الذخیرة فی علم الکلام، همان ص 363 .

61) محمد بن علی ابن شهرآشوب، مثالب النواصب مخطوط، کتابخانه مدرسه سپهسالار، رقم 1841، ورقه 471; مکتبة الناصریه لکنهو، رقم 952، ورقه 468 (هر دو نسخه در مرکز احیاء میراث اسلامی قم موجود است).

62) محمد بن علی ابن شهرآشوب، متشابه القرآن و مختلفه، انتشارات بیدار، قم، ج 2، ص 77 .

63) فصل الخطاب ص 180 .

64) محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح محمد حسین العرب، بیروت، دار الفکر، 1417 ق، ج 1، ص 44 .

65) فصل الخطاب، ص 162 .

66) نک: تذکرة الائمة، نشر مولانا، بی تا).

67) نک: الخطوط العریضة ص 12 .

68) همان گونه که شرح حال نگاران می گویند: وی به تصوف گرایش دارد، ر . ک: سید محسن امین، اعیان الشیعة، تحقیق حسن الامین، بیروت دار التعارف، 1403 ق، ج 9، ص 182 - 184 و منابع دیگری که در پی نوشت شماره بعدی است .

69) به طور نمونه رک: میرزا محمدباقر خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، قم، ج 1، ص 118 - 114; اعیان الشیعة، ج 9، ص 184 - 182; آغابزرگ طهرانی، الذریعة الی مصانیف الشیعة، دانشگاه تهران، 1342 ش، ج 23، ص 319 به بعد; میرزا عبد الله افندی، ریاض

العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق سید احمد حسینی، قم مطبعة خیام، 1401 ق، ج 5، ص 393 به بعد . در همین منابع شرح حال محمدباقر بن محمدتقی لاهیجی تا حدودی، آمده است .

70) میرزا حسین نوری، الفیض القدسی فی ترجمة العلامة المجلسی، مطبوع در بحار الانوار، ج 105، ص 53 - 54 .

71) الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 4، ص 26 .

72) محمدعلی مدرس، ریحانة الادب در شرح احوال و آثار علما، عرفا، فقها و . . . ، تهران، نشر خیام، 1369، ج 5، ص 195 .

73) تذکرة الائمة، ص 130 .


عساکره چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 01:49 ق.ظ

با سلام خدمت استاد عزیز
تاریخ سازی درکشور ما خیلی ساده است مثلا درباره سنتور خود مورخین کنونی اعتراف میکنند که ساز سنتور از اختراعات بابلیها است ولی انرا ایرانی میدانند نظر شما چیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد