حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه 49

کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه 49
جست و جوی از سر لجاجت برای یافتن و نمایاندن آریاییان مفقوده، سرگرمی مطلوب باستان شناسانی بوده است که مایل اند مشرق زمین را منبع اسرار و جایگاه عارفان و رسولان و برگریدگان و هادیان زمینی بدانند. در مرکز و مکتب این داد و ستد ها تعلق به بیغوله عرفان می نشیند که از مسیر آن گرچه جز اختلاف و چند دستگی سر بلند نمی کند ولی با این همه با امضا و تایید گردانندگان کرسی های دانشگاهی، چندان پیامبر و خدای زمینی انبار شده است که برای تمام ملل و هر لحظه تاریخ جهان، هادی عالی مقام و معجزه گر ناپیدایی دست از استین بیرون می اورد و بی تامل در کم تر از عمر دو نسل عارفان همه فن حریف و کار سازی چون مولانا و حافظ و عطار و آناهیتا و زردشت و بهرام و مهر و اورمزد و میترا و مزدک و مانی را به تاریخ سرازیر کرده اند. چیدمان و تشریفات و تبلیغات اطراف این قدر قدرتان به گونه ای است که نه فقط توان فنی و فرهنگی غیر معمول اجداد هر قوم را یاد آور می شوند، بل از یونان تا ژاپن، از درون غارها و قله ها و زاویه های اعتکاف و کنج بیغوله ها و معابد را از صالحان و نصیحت سازان پر کرده اند تا به زمان لازم با تجهیز این خدایان، اقوام را به جان یکدیگر اندازند. کافی است سری به قصص هند و آسیای جنوب شرقی و چین بیاندازید تا با انعکاس سیسرون رومی مثلا در خطبه های کنفوسیوس چینی و یکسانی کمبود جسمانی آشیل با کی کاووس شاه نامه نشین آشنا شوید.

«در واقع کتاب گات های زردشت دارای شامخ ترین فکر و اندیشه آریایی است که بر قله بلند آن همیشه خورشید زرین یکتا پرستی می درخشد و بدین ترتیب بر زیبایی آن دو چندان می افزاید. گلدنر درباره سروده های زردشت می گوید: زرتشت درباره گات ها به طرزی مخصوص و با خیالی عمیق صحبت می دارد. هر یک از قطعات ان دارای فکری زرف است و اساسا یک مطلب را تعقیب می کند ولی هرلحظه به گونه ای دیگر فکر خود را جلوه می دهد». (کیخسرو شاهرخ، زردشت، ص 11)

کرسی ایران و شرق و باستان شناسی دانشگاه های اروپا و آمریکا کم تر از دو قرنی است برای زیر دیگ پخت این مطبوخ های بد طعم کتاب می نویسند و به واقع هیزم می رسانند. آن زمان که رسوایی داستان های گوناگونی که به عنوان مصالح ساخت چهار دیوار سلسله های پیش از طلوع اسلام در شرق میانه، بی اثر می شود، پس بنجل های بازار مکاره خود را چندان ارزان می کنند تا رییس جمهور چین هم از اهمیت دیوارها در مقابله با چنگیز خان بگوبد و عظمت و دیرینگی ایزان باستان را بستاید. 

«درباره زردشت بحث های فراوان وجود دارد. عده ای او را متعلق به 6 هزار قبل از میلاد می دانند، از طرف دیگر عده زیادی نیز به دلیل شباهت اسمی گشتاسب، شاهی که از زردشت دفاع کرد و به آیین او گروید، با گشتاسب شاه هخامنشی، دوره زردشت را با عصر هخامنشی یکسان دانسته اند. هرتسفلد که زردشت را اساسا سیاستمدار می داند، می گوید: «از نظر نسب و نسبت او خود یکی از اعضای دو خاندان سلطنتی، خاندان ماد و جانشین آن خاندان هخامنشی بود. دو خاندانی که بر تاریخ ایران باستان حکم راندند... در شهر زادگاه اش، بر او انگ انقلابی زدند و به دادگاه اش خواندندو رییس دادگاه هم اتفاقا کسی جز گئوماته مغ نبود که بعدها سلطنت را غضب کرد و به دست داریوش به قتل رسید. گئوماته زردشت را به تبعید محکوم کرد». و این تبعید زردشت به طوس یعنی دربار ویشتاسب، والی پاساتراث دار منطقه برد. گروهی دیگر که هنینگ آن را «عقیده عمومی» و در «راستای سنت» می داند عهد زردشت را به 258 سال پیش از حمله اسکندر می دانند و با محاسبه ریاضی سال مرگ زردشت را 585 قبل از میلاد می دانند که با توجه به 75 سال زندگی زردشت سال تولد او 660 پیش از میلاد و دوره زندگی با دوره هوخشتره پادشاه مادی (633-585 ق. م) مصادف می شود که بسیار قدرتمند بود و مشکور او را «بزرگ ترین شاه ماد» می داند». (فرهنگ رجایی، تحول اندیشه سیاسی در شرق باستان، ص 69)

وسعت اوهام، همراه با نمایشی از نهایت گمانه پردازی تاریخی در نوشته فوق از میتولوژِی نیز درمی گذرد. معلوم نیست مثلا هرودوت که از احوال چوپانی باخبر است که جان کورش نوزاد را در جنگل های ماد نجات داده، معلوم نیست چرا از احوال پیامبر بزرگی که گویا تمام آریایی های ادعایی، اخلاقیات ویژه خود را به او مدیون اند، خبر نمی دهد؟ اگر وجود چنین پیامبری در تاریخ ایران چندان ضروری است، که به گمان گروهی، بدون آن پیامبر، مثلا یک یا چند پایه تمدن در منطقه از هم می پاشد، پس لااقل ضروری است خلاف نقل بالا که سرشار از اعتراف به نادانی و بی خبری است استحکام و استواری این پایه را جدی تر بگیرند و از موادی چنین بی دوام، تکیه گاهی برای تاریخ و تندیس هایی برای صورت فرضی نام آوران باستانی ما نسازند.

این شخص یعنی کوروش در میان اسرار تاریخی خود سر عجیبی است. معمای مردم «هیتی» که وقتی مرموز بود، تا حدی معلوم گشته. تمدن «مینوسی»ها که در سواحل دریای بزرگ یعنی مدیترانه وجود داشت تعیین شده و دولت هخامنشی که بعد از کوروش ظهور کرد به تفصیل در وقایع نامه ها ثبت گردیده، ولی شخص کوروش هنوز مرموز است. از منشأ مجهولی ظهور نموده، با این همه اولین دولت جهانی منظم را او پدید آورد. وی فکری با آرمان نوینی به وجود آورد که بر فرض هم که کمال مطلوب نبوده باشد، در هر صورت مسیر تاریخ را عوض کرد و جهان باستان و ادوار عهد اور و کلده و فراعنه و آشور و بابل را پایان داد». (علی سامی، پاسارگاد، ص 241). 

همین مقدار  است آن چه درباره دوران باستان ایران به هم بافته اند که یک حرف از الفبای آن درست نیست و سرکرده ای با نام کورش که گویا ازمنشاء مجهولی ظهور می کند و معلوم نیست با مدد چه شخص و شرایطی تجمع و تمدن شرق میانه را بر باد می دهد.

«کشتی باز روانه کورنت شد. آریون بر پشت نهنگی سوار شده خود را به تناریوم رساند و در این جا پیاده شد و در همان لباس نوازندگی، سرود خوانان به کورنت آمد و سرگذشت خود را تعریف کرد... سرانجام در ماه بیستم از شروع محاصره، واقع حیرت انگیزی برای ژوپیر فرزند مگابیزف که یکی از هفت یار بود که مغ را برانداخته بودند، اتفاق افتاد و یکی از قاطران بارکش هنگ او بچه ای زایید... مارها به کشتزارهای اطراف پایتخت ریخته بودند و اسب ها که مشغول چرا بودند از مشاهده آن وضع و حال به خوردن مارها پرداختند». (هرودوت، تواریخ، ترجمه وحید مازندرانی، ص 26 و 48 و 253)
هرودوت را به زمان نبود کتابت، با الصاق چنین قصه های قی آور کودکانه پایه گذار آن تاریخ نویسی یونانی می دانند که آشیل از آن زاده شد. تاریخی که به کار نمایش نامه های گوناگون از کمدی تا تراژدی بیاید و شیوه ای که دی. اچ. کار درباره آن می نویسد:

«هرودوت به عنوان «پدر» تاریخ فرزندان چندانی نداشته است. چرا که نگاه «مورخان» پس از او نیز چون خود او، به آینده بی اعتنا و به گذشته غیردقیق بوده است. مثلا توسیدید می نویسد که قبل و بعد از جنگ های پلوپونزف که او خود در کتاب اش توصیف کرده، هیچ حادثه مهمی در جهان روی نداده و نخواهد داد». (دی. اچ. کار. تاریخ چیست؟ ص 145 متن اصلی، نیویودک، 1961).

با همین مهملات بی سر و ته است که می خواهند برای مردمی که تا آخرین نفر در ماجرای پلید پوریم قتل عام شده اند، هستی و پیشینه تاریخی بسازند. 

«یکی از مهم ترین ویژگی های تاریخ هخامنشی آن است که پارس ها خلاف اکثر اقوام جهان گشا، هیچ گونه گواهی مکتوب، به مفهوم داستانی آن از خود باقی نگذاشته اند. این نکته کاملا قابل تذکر است که برخلاف مثلا پادشاهان آسور، شاهان بزرگ «هخامنشی» فرمان به نوشتن «سال نامه» ها نداده اند تا در آن ها، شرح عملیات قهرمانی خود در میدان های جنگ یا در صحنه های شکار را ثبت و ضبط کنند. ما هیچ شرح وقایع روزانه و زمان بندی شده ای را که یک منشی و وقایع نگار دربار «هخامنشی» به امر شاهان بزرگ تنظیم کرده باشد، از این عصر نداریم». (پی یر بریان، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ص 49)

این فرمان وابستگی به تعلقات اداری و کسب مقامات در کرسی های تاریخ نگاری است که بریان را هم به اعلام چنین هذیان هایی وادار کرده است. آیا در میان ممکنات جهان جایی برای این گونه تعاریف بی جان یافت می شود که  می خواهد به ضرب چنین قصصی تاریخ ایران باستان بزایاند.  و به زمان نبود کتابت، با الصاق چنین قصه های قی آور کودکانه پایه گذار آن تاریخ نویسی یونانی می گویند که آشیل از آن زاده شد. تاریخی که به کار نمایش نامه های گوناگون از کمدی تا تراژدی بیاید و شیوه ای که دی. اچ. کار درباره آن می نویسد:

«هرودوت به عنوان «پدر» تاریخ فرزندان چندانی نداشته است. چرا که نگاه «مورخان» پس از او نیز چون خود او، به آینده بی اعتنا و به گذشته غیردقیق بوده است. مثلا توسیدید می نویسد که قبل و بعد از جنگ های پلوپونزف که او خود در کتاب اش توصیف کرده، هیچ حادثه مهمی در جهان روی نداده و نخواهد داد». (دی. اچ. کار. تاریخ چیست؟ ص 145 متن اصلی، نیویودک، 1961).

با همین مهملات بی سر و ته است که می خواهند برای مردمی که تا آخرین نفر در ماجرای پلید پوریم قتل عام شدند، هستی و پیشینه تاریخی بسازند. 

«یکی از مهم ترین ویژگی های تاریخ هخامنشی آن است که پارس ها خلاف اکثر اقوام جهان گشا، هیچ گونه گواهی مکتوب، به مفهوم داستانی آن از خود باقی نگذاشته اند. این نکته کاملا قابل تذکر است که برخلاف مثلا پادشاهان آسور، شاهان بزرگ «هخامنشی» فرمان به نوشتن «سال نامه» ها نداده اند تا در آن ها، شرح عملیات قهرمانی خود در میدان های جنگ یا در صحنه های شکار را ثبت و ضبط کنند. ما هیچ شرح وقایع روزانه و زمان بندی شده ای را که یک منشی و وقایع نگار دربار «هخامنشی» به امر شاهان بزرگ تنظیم کرده باشد، از این عصر نداریم». (پی یر بریان، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ص 49)

این فرمان وابستگی به تعلقات رسمی و کسب مقامات در کرسی های تاریخ نگاری است که بریان را هم به اعلام چنین هذیان هایی وادار کرده است. آیا در میان ممکنات جهان جایی برای این گونه تعاریف بی جان یافت می شود که  می خواهند به نیست مطلق حیات بدمند؟ اینک وقت ُآن است که به تاریخ معاصر وارد شویم. (ادامه دارد)

نظرات 72 + ارسال نظر
aydın شنبه 11 آبان 1392 ساعت 01:10 ب.ظ http://biryol-az.blogsky.com

با سلام

استاد چندی است که عده ای آرام آرام این مسئله را قبول کرده اند و زمزمه می کند که تاریخ ما قبل 100 سال پیش جعلی است ولی ظاهرا آنها نیز نمی دانند ترور جعلی شاه در مابین همین 100 سال اتفاق افتاده است. هدف از پایبندی به این صد سال و بازسازی خانه های نام گذاری شده به سرداران مشروطه آخرین اقدامی است که می توانند برای جلوگیری از هدر رفت سرمایه هایشان برای تاریخ سازی انجام دهند. چندین سال است که اعتراض می کنند باید جنازه ستارخان به تبریز بیاید تا از آن پاسارگاد بسازیم. ولی کسی به مقبره باقر خان در تبریز توجهی ندارد و این اوهامات پایانی ندارد. جالب است چهارطاقی بزرگی را در آن پارک بنانهاده اند که سنبلی است از ارامنه!!!.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/1e/Bager_Khan.jpg/450px-Bager_Khan.jpg

به این تصویر توجه کنید:

http://s4.picofile.com/file/7747215264/532166_436697876419609_1214043145_n.jpg

این ها همان اشخاصی هستند که در سخنرانی سال 85 دانشگاه زنجان فارس ها را نژاد پرست می خواندند!!! و اکنون به مقبره ستارخان سجده می کنند.

به این تصویر بنگرید:

http://s4.picofile.com/file/7990216127/558656_594796403917695_1282568188_n.jpg

برای این تصویر توضیحی ندارم فقط دوستان را به خندیدن دعوت می کنم.

با تشکر

بی نام شنبه 11 آبان 1392 ساعت 02:24 ب.ظ

جناب آقای مهندس سنجری سلام علیکم

پیرو کامنت شما در باره واژه "یولون"باید اضافه کنم که این واژه بار منفی داشته واز سر بی احترامی به کسی نسبت داده می شود وچنانچه خود مستحضرید در زبان عرب وقتی به کسی بخواهند بگویند برو گم شو از واژه "ولی"(لام مشدد است)استفاده می کنند.استفاده از این واژه در آیه مورد تفحص برای سبک شمردن تارک همسر بکار گرفته شده و واژه عامیانه ای نیست.

ساده دل شنبه 11 آبان 1392 ساعت 04:09 ب.ظ

"آن زمان که رسوایی داستان های گوناگونی که به عنوان مصالح ساخت چهار دیوار سلسله های پیش از طلوع اسلام در شرق میانه، بی اثر می شود، پس بنجل های بازار مکاره خود را چندان ارزان می کنند تا رییس جمهور چین هم از اهمیت دیوارها در مقابله با چنگیز خان بگوبد. "

فوق العاده یود
ممنون

بنیان اندیش شنبه 11 آبان 1392 ساعت 04:13 ب.ظ

سلام استاد .

هر نوشته تان عرصه های کنیسه و کلیسا را به لرزه در می آورد.

خسته نباشید.خداقوت.

علیرضا_1 شنبه 11 آبان 1392 ساعت 04:38 ب.ظ

با سلام .
ممنون از نصب مقاله جدید با ز هم عالی بود استاد .

چند روز پیش در محضر به ظاهر استاد دانشگاهی در باب نوشته های کلاسیک سوالاتی بوجود امد . دوستی فقط پرسید که مهملات ارایه شده توسط هردوت و .... با عقل جور در نمیاید . پاسخ استاد به شاگرد این بود : یعنی شما به نوشته های کلاسیک هم شک دارید ؟؟؟؟؟؟
چقدر جالب است که حضرات در سر کلاس حتی به کسی اجازه شک کردن را هم نمیدهند !!!!!!!

مسعود سنجری شنبه 11 آبان 1392 ساعت 11:52 ب.ظ

جناب بی نام سلام علیکم

بله حق با شماست. در کنار این موضوع همیشه برای شما آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت دارم.

abbas یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 06:41 ق.ظ

The orientalist scholar Edward Granville Browne (1862-1926) visited Yazd in 1887-8, and left a record of the oppression. For instance, he relates that a Zoroastrian was bastinadoed for accidentally touching with his infidel garment some fruit that was for sale in the bazaar. (5) The fruit was considered unclean for Muslims to eat. A code of untouchability was effectively in force. This was after the 1882 repeal, when conditions became comparatively relaxed. Browne also relates that about twelve years prior to his visit, the Muslims of Yazd had threatened to sack the Zoroastrian quarter and kill all those infidels who would not embrace Islam. This incident arose because a Muslim was allegedly killed by a Zoroastrian. The governor of Yazd professed himself powerless to protect the minority. Peace was restored when the majority were in shock that a Muslim was executed for killing a Zoroastrian woman. (6)

Going back a little earlier in time, in 1848, and during a period of turbulence following the death of a Qajar monarch, many Zoroastrians "were at that time robbed, beaten, and threatened with death unless they became converts to Islam; a large number were killed." (7) Much of the brutality on such occasions seems to have been perpetrated by the roughnecks known as lutis, who were part of a diverse urban phenomenon in Qajar Iran, varying from ideals of justice to violent behaviour. (8)

In view of the general hazards and hardships they faced, it is really not surprising that "a few Zoroastrians seem to have left their homes and hereditary holdings to seek a rugged shelter in the mountains surrounding the Yazd plain." (9) According to Hataria, many Zoroastrians lived in mountain caves and forests. The statistics are elusive.

In 1903, another traveller to Yazd was Abraham V. Williams Jackson (1862-1937), the pioneering Iranist scholar in America. In his Persia Past and Present (1906), Jackson records that, despite improved conditions, the oppressed minority were still not permitted to ride in the streets, and were still subject to many petty annoyances. He says there were now over 8,000 Zoroastrians in Yazd.

By Jackson's time, the Zoroastrians in Yazd city looked like Muslims, wearing turbans. He describes the "low rolled turban which is characteristic of the Persian Zoroastrians." This apparel was not favoured by Parsis in India. Jackson also describes in his book how the Zoroastrian leader at Yazd had servants and fine Persian rugs. Such luxuries were not enjoyed by rural Zoroastrians.

بد نیست برای استفاده عموم به خصوص زردشتی ها متن ترجمه شده را هم ارسال کنید.

نیسی یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 06:42 ق.ظ

السلام علیکم

فرا رسیدن سال نوی مسلمین را به همه دوستان و دشمنان تبریک می گویم و از خدای بزرگ برای همه یاران بنیان اندیش سالی مملو از شادی و موفقیت و تندرستی طلب می کنم.

امیدوارم در سال جدید، الله عزوجل نور هدایت به دل همه فرقویان بتاباند و دیگر شاهد عزاداری و سیاه پوشی و کوبیدن بر سر و سینه عده ای از مسلمین در آغاز سال نوی اسلامی نباشیم.

إن شاء الله

سوال یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 08:21 ق.ظ

استاد خسته نباشید
حالا که میخواهید وارد تاریخ معاصر شوید لطفا نظرتان را در مورد نوشته های عباس میلانی در کتاب تازه وی تحت عنوان"شاه" بیان کنید.

رضا یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 10:55 ق.ظ

سلام استاد, انشا الله که روزگار به کامتان باشد.
استاد دوتا سوال داشتم که البته مرتبط با این نوشته شما نیست و نیازمند رهنمود شما هستم.
1)استاد جدیداً شرکتهایی به نام شرکتهای بازاریابی شبکه ای تاسیس شده است که روال کارشان بدین صورت است که با عضو شدن در این شرکتها شما کالاهایی مثل مواد غذایی و طلا و منقره و چرم و غیره با تخفیف هفت در صد به مشتریان عرضه می شود و کاربر نیز می تواند در این شبکه برای شرکت بازاریابی کند و با معرفی افراد به شرکت از پورسانتی مطابق با شرکت بهره مند شود , مثلاً کاربر بعد از یک سال عضو شدن با کار روزانه 3الا4ساعت از حدود2تا 30میلیون سود می برد. و خودشان اظهار می کنند که این شرکتها با شرکتهای هرمی تفاوت دارد , چون در شرکتهای هرمی کالایی جابجا نمی شود بلکه در این شرکتهای شبکه ای کالا جابه جا می شود.(نام این شرکتها در پورتال وزارت معدن و صنعت نیز می باشند.).
استاد گرامی نظر شما درباره این قضایا چیست؟
2)استاد در نوشته های قبلی کاربری از ایات ناسخ و منسوخ در قران از شما سوال نمود و شما فرمودید در اینده ای نزدیک مطلبی در این باره خواهید نوشت, ایا هنوز این زمان فرا نرسیده است؟
با تشکر

نوع جدید کلاه برداری. در مورد دوم هم حوصله کنید.

کلام ماندگار حق یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 11:23 ق.ظ

حامد دوست داشتنی سلام! [1 تا 4]




«.... زیرا به شخصه برخی از این نامها را از نزدیک می شناسم و برای اطلاع تو و دیگر عزیزان نیز باید طی مقدمه ای عرض کنم در پی تشدید جو ممانعت از انتشار، بررسی و حتی تحقیقات منفی پیرامون کتابهای فوق و ایراد فشارهای فراوان که با تهمت و افترا فراوان حتی موجب بازداشت موقت و حبس خود آقای پورپیرار نیز گردید برخی از صاحبنظران و مراجعان که در سیری طبیعی و همگام با رشد و گسترش اندیشه‌های فوق در جامعه به ارائه مطالب و نظرات خود می پرداختند به دلایل فوق و با ملاحظاتی شخصی یا کار خود را به جد آغاز نکردند (مانند من) و یا به آن خاتمه دادند. مانند وبلاگ دکتر طرفداری و همچنین آقای آجرلو (آقای آجرلو پس از ارائه گزارش نشست سوربن و در پی فشارهای حاصله وبلاگ خود را حتی از سرور پرشین بلاگ حذف نمود!!!) در این جو طبیعتاً حرکت به سوی اختفای هویت اصلی انتخاب نام مستعار پیش رفت گر چه حنای این نامها برای آنها که به واسطه شغل خود و از طریق هماهنگی های حکومتی و با توسل نرم‌افزارهای پیش‌رفته و کنترل سرورها و ISPها اقدام به نظارت می‌کنند غالباً رنگی ندارد ولی لااقل می‌تواند در اندک مواردی ثمربخش و قابل اتکا باشد. وبلاگ آقای گلسرخی هم از همین دست وبلاگ هاست برای شفافیت بیشتر موضوع باید اضافه کنم ذیل نام وبلاگ عارف گلسرخی تا آنجا که من می‌دانم چهار نفر (یک دکترای تاریخ، یک کارشناس ارشد هنر و معماری، که به دلیل اذیت و آزارها در مقطع دکترا انصراف داد، و دو نفر دیگر که دورا دور و چهرتاً می شناسم) به ارائه مطلب می پردازند. ...»

http://w3.naria.ir/view/14.aspx?id=449

درود و آفرین بر پورپیرار شجاع که بدون نام مستعار قهرمانانه و یک تنه در این چند سال مقابل یهودیان توطئه گر اما بزدل مقاومت کرد.

باید منتظر پرده آخر بمانیم و کارها را به خداوند بسپاریم.

خسن یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 05:11 ب.ظ

سلام بر شما
استاد در مورد ایه 172سوره اعراف که معروف به ایه میثاق می باشد ، اقوالات حضرات شیعه و سنی را مورد بررسی می کردم که همه انها مبهم و سردر گم بود و در این بین نظر اقای جوادی املی قابل تامل بود. استاد خواستم نظر شما را در مورد این ایه و برداشت اقای جوادی املی جویا شوم.
ایشان اورده اند که:( خداشناسی و خدا گرایی ویژگی نفس انسان است. این ویژگی که همان الهام فجور و تقواست:(وَ نَفْسٍ وَ مَا سوَّاهَا(7)فَأَلهَْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا(8) و از ان به فطرت تعبیر می شود و همانند سایر امور فطری همگانی است، اصلی ترین سرمایه انسان و برترین توشه او در مسیر کمال جویی شمرده می شود. بدین ترتیب ، هیچ انسانی در هیچ اقلیم، نژاد و قبیله یا برهه تاریخی یافت نمی شود که وجودش با این ویژگی سرشته نشده باشد:(فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطرَت اللَّهِ الَّتى فَطرَ النَّاس عَلَیهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِک الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکثرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ). ممکن است غبارهای برخاسته از نزاع میان این سرشت و هوای نفسانی ، روی بینش و گرایش را بپوشاند و ان را زیر خروارها خاک دفن کند، اما هرکز خاموش نمی شود، بلکه همانند اتشی زیر خاکستر باقی می ماند، تا تند باد حوادث(سیل، غرق شدن در دریا،سقوط هواپیما، بیماری ، بلاو...)آن را اشکار می سازد:(هُوَ الَّذِى یُسیرُکمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ حَتى إِذَا کُنتُمْ فى الْفُلْکِ ....وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن کلِّ مَکانٍ وَ ظنُّوا أَنهُمْ أُحِیط بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئنْ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشکِرِینَ)(فَإِذَا رَکبُوا فى الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نجَّاهُمْ إِلى الْبرِّ إِذَا هُمْ یُشرِکُونَ)(وَ إِذَا غَشِیهُم مَّوْجٌ کالظلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نجَّاهُمْ إِلى الْبرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مَا یجْحَدُ بِئَایَتِنَا إِلا کلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ).
نکته قابل توجه این که در همه ایات، خواندن مخلصانه خدا مطرح است:(مخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ)؛نه خواندنی منافقانه. این تعبیر نشان می دهد که گرفتار شدن در دریا و مانند ان ، تندبادی است که خاک و خاکستر را از روی فطرتشان می زداید و میان انها و قدرت لایزال هستی ارتباط بر قرار می کند، لیکن سرگرمی به اشتغالات دنیا دگرباره آن را می پوشاند:(فَلَمَّا نجَّاهُمْ إِلى الْبرِّ إِذَا هُمْ یُشرِکُونَ).
بی تردید این دفن کردن که قران کریم از ان به فطرت یاد می کند مایه زیانکاری خود ان شخص است، چنان که شکوفا شدن ان به نفع وی است:(قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا(9)
وَ قَدْ خَاب مَن دَساهَا(10).
تطبیق ایه172سوره اعراف بر این سرشت، بدین معناست که انسانها به گونه ای خلق شده اند که ربوبیت خدای متعالی را مشاهده می کنند و بدان اقرار دارند، از این رو هر گاه میدان داوری برای او باز شد و رییس این محکمه شود و گرفتار هوای نفسانی نگرددة به اسانی آن را مشاهده می کند و هیچ کس حتی فرعون که شعارش(انا ربکم الاعلی)بود، از دایره این سرشت بیرون نیست، بنابراین، قابل احتجاج است، چنان که اشکال فراموش کردن این پیمان سپاری نیز وارد نیست.
بدین ترتیب می توان ، این دیدگاه را به عنوان راه حل نهایی در بیان ایه 172سوره اعراف پذیرفت و گفت که موطن پیمان سپاری بنی آدم همان موطن الهام فجور و تقوا یا موطن فطرت است. در این صورت ایه میثاق(472اعراف) با ایه فطرت(30روم) که در ان سخن از دین است(نه شریعت و منهاج) هماهنگ خواهد بود.
استاد ممنون .

دنبال کردن و تبعیت از تلقینات و گمانه زنی های این و ان درباره اسلام و قران گمراهی است. زیرا در حد اعلای دقت نظر و حتی صحت در تمام این گونه برداشت ها باز هم سخنان دون خداوندی را می شنوید نه ذات باری تعالی را. این گونه دخالت ها شبیه ویراستاری و غلط گیری کافرانه از قران قویم است

یک مسلمان یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 09:33 ب.ظ

با سلام
با اینکه اکثریت مسلمین کاملا به این موضوع ایمان دارند که تک تک آیات قرآن دقیقا فرموده خداوند است که بی کم و کاست توسط ملک وحی به پیامبر اکرم منتقل شده است ، ولی به نظر میرسد که در اکثر ایات ، فرد سومی نبز وجود دارد که گاه مانند یک راوی داستانی را به پیامبر عرضه میدارد و گاه از روی عصبیت ، به بشر از بابت فقدان ایمان و یا عدم توجه به فرامین الهی میشورد و چنان جهنم مملو از انواع شکنجه و آتشی را تصویر میکند که به یک فیلم ترسناک بیشتر شبیه است تا جهنمی که شایسته رحمانیت خداوند متعال است.
با دقت در بهشت تصویر شده از سوی این سوم شخصها که من انها را ، ماها ، مینامم دیده میشود که بهشت فقط جای عیش و نوش در زیر درختانی است که نهرها از زیرشان جاری است . متاسفانه باید بگویم که این بهشت بزک شده در شان خداوند متعال نیست. چندان که در موقع خود خواهم گفت ، در قرآن فقط یکبار به شکل مستقیم با کلام الهی ، بهشت مورد نظر حق تعالی توصیف شده و هیچ شباهتی به سایر توصیفات بهشت در قرآن ، ندارد.
میدانم که ممکن است از طرف برخی تکفیر شوم ولی اگر یک نفر توانست در سوره یوسف آیه ای که به شکل متکلم وحده از جانب باریتعالی نازل شده است ، بیابد بنده را نیز خبر کند.
والسلام علیکم

از خودتان بپرسید زندگی در چه شرایطی را ایده ال می دانید. در بهشت همان برای نیکوکاران اماده است.

marzoogh یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 09:36 ب.ظ

باسلام به استاد ایا متن پایین که توسط یک نفر برای راهنمایی یک خانواده که همسایه مان می باشند نوشته شده صحیح تشحیص میدهید؟ نظر من این است که همان مدرنیته خانواده هارا بیچاره کرده است تا نظر استادچه باشد
قبلا نوشتم یکی از عوامل دخالت دیگران نوع برخورد و روابطی است که خود زوج بوجود می آورند ، نمونه آن گشایش سفره دل و گنجینۀ اسرار زندگی خصوصی نزد دیگران ، باید بپذیزیم که شرایط بد اقتصادی و ناهنجاریهای ناشی از وضعیت زندگی جوانان ، پیامدی چون اعتیاد ، شب زنده داری ، بی مبالاتی و .... عمدتا در بین پسران به همراه دارد این پدیده شوم باعث کشاکش بین زن و شوهر و تهی شدن کاسۀ صبر آنها خواهد شد و در نتیجه باعث شکسته شدن حریم احترامها و کشاندن پای بزرگان ، اقوام همسایگان و .... عمدتا برای میانجیگری به همراه دارد ، این دخالتها در بیشتر موارد به جای کمک به حل معضلات آتش خشم زوجین شعله ورتر می کند . همیشه برای دوستان و دیگر زوجهای جوان سه چیز توصیه و آرزو می کنم ، ازخود گذشتگی ، احترام متقابل و فرزندان نیکو . تردید ندارم اگر زندگی بر این سه اصل آگاهانه پایه گذاری شود بخش زیادی از مشکلات در همان مراحل اولیه بین خودشان فیصله می یابد . برای تحقق سه مورد یاد شده پیش زمینه ای لازم است ، اعتماد خانواده ها با در نظر داشت تربیت فرزندان به آنها ، آگاه شدن دختر و پسر به اهداف زندگی مشترک توسط خانواده و فعالین اجتماعی ، ایجاد شرایطی که دختران و پسران بتوانند بدون ترس باهم صحبت کنند (این اصل کلی است نه فقط برای ازدواج) این شرایط باید ترس پسر و بخصوص دختر از صحبت با همدیگر از بین ببرد ، آگاه کردن دختران و پسران به اهداف زندگی خانوادگی و .... . مشکلات اقتصادی زندگی هم باید جلو هزینه های غیر ضروری بگیرد تا زوجین از همان ابتدا با فشار مالی زندگی خود را شروع نکنند

یک طلبه ازبندر لنگه یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 09:47 ب.ظ

قرآن کریم اینگونه که شما تنگ نظری نسبت به کتب و تفاسیر و دیگر آثار بشری دارید ندارد و شما بر خدا و رسولش پیشی گرفته اید، قرآن بندگان را به تدبر در قرآن فرامی خواند و نتیجه ی تدبر و اندیشه در قرآن می شود همین تفاسیر قرآن کریم که شما با شدت تمام قبولش نمی کنید، قرآن کریم با تمام بزرگیش هیچ جا بندگان را از فرا گرفتن علوم دیگر و خواندن کتب دیگر نهی نمی کند درحالی که شما به شدت همه را دروغ می دانید، ضمنا استدلالات شما راجع به برتری مرد بر زن کاملا پوچ است نیازی نمی بینم که به نقدشان بپردازم

پیشنهاد می کنم بار دیگر مقاله های اسلام و شمشیر را بخوانید.

یک مسلمان یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 10:57 ب.ظ

نظر استاد عزیز قبول
اما حرف بنده راجع به کیفیت بهشت و جهنم نیست ، بنده به این نتیجه رسیده ام که در قرآن آیاتی که مستقیما مربوط و منسوب به ذات اقدس الهی باشند بسیار نادر و کم هستند و اکثریت آیات مربوط به سوم شخصهائی است که در بیشتر حالات بر مبنای عقل و منطق خود با پیامبر اکرم سخن گفته اند و حرف انها مستقیما ، حرف خداوند نیست و لازم است بین سخن سوم شخصها و کلام الهی تفاوت قائل شد ، در غیر اینصورت مشکلاتی در انتساب برخی آیات به خداوند پدید خواهد آمد و باید به توجیهات و برهان تراشی های سست بنیان و تفاسیر و تاویلهای عجیب و غریب متوسل شد تا مقبولیتی برای اینگونه ایات دست و پا نمود.

آیه هفتم از سوره ال عمران را بخوانید آدرس نوع برخورد شما با قرآن را داده است.

[ بدون نام ] یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 10:59 ب.ظ

با سلام استاد اگر به کتب احادیثی سنی وشیعه نگاه کنید بسیاری از احادیث نیز بسیار شبیه هم هستند به گونه ای که منبع واحدی دارند

شیوه برخورد این وبلاگ با مکتوباتی که ادعای دیرینگی دارند دگرکونه است. می پرسیم این روایات و احادیث قرون اولیه را در چه تاریخ، با چه خط، بر چه ماتریال و با کدام قلم نوشته اند و ایا از بقایای ان برای دیدار چیزی مانده است؟

بنیان اندیش یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 11:15 ب.ظ

سلام

جناب یک مسلمان!


ظاهرا نتیجه ای که از گفته شما باید استخراج کنیم اینکه « اکثر قرآن تلقین یک انسان است که چون انسان خطا کار است و هیچگاه علمش کامل نیست پس قسمت اعظم قرآن را باید کنار بگذاریم و تنها قسمت مختصری از قرآن کلام مستقیم خداوند است»

و
اقعا متاسفم برایتان . ۱۴۰۰ سال است به هزار روش و اطوار یهودانه قصد دارند تلقین کنند که قرآن وحی خدا نیست و گفته شما چیز عجیبی نیست ولی واقعا بوی توده ای بودن از سراسر گفتارتان عیان است. و هنوز رگه های واضحی از قوم پرستی پان ترک ها را در خود دارید.

در آخر بفرمایید بهشت ایده آل جنابعالی چه جور جایی باید باشد؟!

abbas دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 10:52 ق.ظ

http://www.youtube.com/watch?v=7-Kl6RHKIQk

باز نشد.

khalil دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام استاد
بسیار ممنون از مقاله جدیدتان

استاد آیا به موضوع مصدق و کاشانی هم می پردازید یا که باید صبر کنیم.

برای تمرین هم که شده صیر کنید.

khalil دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 11:48 ق.ظ

با سلام
جناب مهندس نیسی - علیرضا_ 1 - دومینو

بنده از همدردی شما دوستان مهربان کمال تشکر را دارم و افتخار می کنم که دوستانی چون شما را برای تسلی خاطر دارم.

پرسشگر دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 12:24 ب.ظ http://vesel.info/?p=6159

نظرتون راجع به عکسهای زیر چیست؟
http://vesel.info/?p=6159

این عکس ها را متعلق به سوروگین می دانند که البته جز نمونه های خانوادگی و غیر تاریخی بقیه دست برده است.

مهدی - مهدی دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 01:48 ب.ظ

جناب آقای خلیل،

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ ﴿ابراهیم: ٤١﴾

خداوند والدین جنابعالی و دیگر مومنین را در روز حساب بیامرزد.

با احترام
مهدی

یک مسلمان دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 09:30 ب.ظ

ممنون از راهنمائی استاد گرانقدر

من باب مثال اگر به آیه 143 سوره اعراف دقیق شویم :

"و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، گفت: پروردگارا، خود را به من بنمایان تا به تو بنگرم. فرمود: مرا نخواهى دید ولى به کوه بنگر، پس اگر در جایگاهش قرار گیرد، مرا خواهى دید. آن گاه چون پروردگارش براى کوه تجلّى نمود، آن را هموار گرداند و موسى بیهوش افتاد. سپس چون به هوش آمد، گفت: تو را به پاکى یاد مى‏کنم. توبه کردم و من نخستین مؤمنانم" ﴿143﴾

دیده میشود که گوئی موسی با کارگزاران خداوند ، دیدار داشته و در محضر آنها از خداوند میخواهد که خود را بر وی بنمایاند و همان کارگزاران الهی از خداوند نقل میکنند که :
"فرمود: مرا نخواهى دید ولى به کوه بنگر، پس اگر در جایگاهش قرار گیرد، مرا خواهى دید."
جمله فوق مستقیما فرمایش خدای متعال است و بقیه آیه متعلق به همان سوم شخصهاست.

جناب بنیان اندیش لطفا شیوه جوابگوئی مستند و مستدل را از استاد یاد بگیرید. احتراما از کدام قسمت کامنت بنده فهمیدید که منظور من از سوم شخصها همان انسانها هستند و نیز در کدام جمله بنده اشاره و ایمائی به قوم پرستی یافتید؟

[ بدون نام ] دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 11:16 ب.ظ

سلام استاد. استاد ان شاء الله ترجمه قرآن به این زودیا تمام می شود و ما میتونیم از آن استفاده کنیم؟

رفتارهای پیچ در پیچ زمانه بازوی کارها را هم می پیچاند. به خواست خداوند در جریان است.

حنیف سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 02:09 ق.ظ

جناب یک مسلمان
نظیر فرمایش شما در بسیاری از جاهای قرآن دیده می شود و کاملا در خور توجه است. مبداء آیات قرآن از سه ناحیه است:
1. متکلم وحده (خود خداوند): مانند: «واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون» (2,186)
2. متکلم مع الغیر (خدا به همراه دیگران): مانند: «انا انزلناه فی لیله القدر»
3. متکلمی غیر از خدا: مانند «قال یا ابلیس ما لک الا تکون مع الساجدین» (15,32) اکثر آیات قرآن از این نوع است.
اگر چه در مواردی در قرآن تاکید شده که تمام آن از جانب خداست و دلایلی ذکر شده از جمله اینکه کسی نمی تواند نمونه ی این آیات را بیاورد یا اینکه اگر از جانب غیر خدا بود در آیات آن اختلاف دیده می شد. ولی هر دوی این دلایل را می توان به چالش کشید.
ضمن احترام به نظر همه دوستان, به هر حال فرمایش شما می تواند مبنای یک تحقیق گسترده و مفید باشد.

ارتیاط خداوند با پیامبرش مستقیم نیست و برابر تاکید صریح چندین آیه رسول الله فقط مامور ابلاغ است. در واقع سیر امور ارتباط بر این پایه می گردد..
1. پیام و کلام خدا.
2. فرشته حامل.
3. گیرنده و مبلغ.
4. مخاطبین.
قیل و بعد از این سیر برای خراب کاری شیطان نشسته است. به هر حال اگر قادرید آیه ای همشان ارائه دهید خاخام 14 قرن است منتظر شماست..

abbas سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 04:56 ق.ظ

http://shahr.ir/fa/news/58678/%D8%A7%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%88%D9%86-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9-%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%A8-%D9%8A%D8%A7-%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B3-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84

نسخه فارسی کتاب «نامه‎ها و گزارش‎های پزشکی پولاک» پزشک شخصی ناصرالدین شاه که به همت کیکاووس جهانداری و افسانه جلیل‌زاده از آلمانی به فارسی ترجمه و تصحیح شده است، یک ماه بعد از انتشار نسخه آلمانی آن در تهران رونمایی شد..................

http://khabaronline.ir/detail/320914/culture/book

کتیبه بیستون جدید الحگ است چه رسد به نسخه های پولاک! همین که نامه ها را به سرعت ترجمه کرده اند نشان از فقدان پولاک و نامه های اوست.

abbas سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 07:51 ق.ظ

http://tabyin.ir/node/26574
در منزل دیدم دو ملک برای قبض روح آمدند، با تمام قلبم متوجه امام حسین(ع) شدم، عرض کردم، مولای من، از مرگ نمی ترسم، ولی از اینکه دستم خالی است می ترسم، شما را به حق مادرت شفاعت کنید که خداوند مرگم را تأخیر بیندازد، ملک سومی آمد و به آنها گفت، امام حسین(ع) شفاعت کرد، خداوند پذیرفت، مرگش تأخیر افتاد، آنها رفتند، حالم بهتر شد.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 08:41 ق.ظ

در این که خداوند مستقیما با حضرت محمد(ص) سخن نگفته چیزی است که همه مسلمانان بر آن متفق اند!پس چه جای سوال است؟!
نکته ای که برای من سوال است این است که در جایی می فرماید که وقتی موسی به آن آتش خیالی نزدیک می شود از جانب غربی «درخت» از «بقعه مبارکه» خداوند صدایش می زند که اینجا وادی مقدس است، نعلینت را از پا دربیار و نزدیکتر نیا که منم خدای جهانیان! آیا کسی که در بقعه مبارکه بوده جلوه خداوند بوده یا خود حضرت حق؟! البته در جایی دیگر می فرماید که الله نور آسمانها و زمین است که مانند مشکاتی است.

تو به درد سر کتاب باز کردن می خوری. موسی را به خاطر این گفت و شنود با خداوند «کلیم الله» لقب داده اند.ضمنا قرار بود یک ایه همقدر با ایات قرآن نازل کنی.

abbas سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 10:45 ق.ظ

http://www.youtube.com/watch?v=hbp61fOVFaE
Eisenhower's Rhine-Meadows Death Camps - Documentary

متاسفانه باز نشد.

حسن سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 11:34 ق.ظ

من در جایی شنیدم که دکترای، دکتر مصدق ساختگی بوده در این مورد صحبتی ندارید؟

موضوعی نیست که بر تاریخ زمان او تاثیر گذارد.

khalil سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 12:25 ب.ظ

جناب استاد مهدی - مهدی عزیز
بسیار متشکرم .یادداشتهای بی نظیر شما الگوی مناسبی برای بنیان اندیشان است و بنده زیر سایه استاد با دوستانی چون شما درس بنیان اندیشی می آموزم. موید و سر بلند باشید.

بنیان اندیش سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 12:31 ب.ظ http://pajhoohesh.blogfa.com/

آقای یک مسلمان

به قول استاد فقط به درد سر کتاب باز کردن می خوری . دیشب جواب مطول و مستدلی برایت نوشته بودم ولی متاسفانه پاک شد. هر چند بهترین و مستدل ترین پاسخ این است:


هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ


شما هم برگ خود را بازی کنید مانند ۲۰۶ و سهند و آزاده ق و ... هر چند دستتان را خوانده ایم!

آقای حنیف شما هم بله ؟

لطفا کامنت خود را دوباره بفرستید.

علیرضا_1 سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 01:17 ب.ظ

با سلام .
هر دم از این باغ بری میرسد . این یکی واقعا مضحک وخنده داره .

تاثیر پارتیان برهنر و جامعه ساسانی و اسلامی

http://books.google.ca/books/about/Sasanid_Soldiers_in_Early_Muslim_Society.html?id=VfYnu5F20coC

شیوه های نبرد و آرایش لشکری، معنای "عیاری" و "جوانمردی" ساسانی ریشه پارتی دارند، در کتاب دکتر محسن ذاکری Sasanid soldiers in early Muslim society: The origins of Ayyaran and Futuwwa این ریشه پیگیری شده و به دربار یک شاه در یک داستان پارتی رسیدند. این معنا بعدا در دوره اسلامی با تماس اعراب با سوارکاران ساسانی در قالب "فتوت" ریخته شد. همچنین تکیه به سواره نظام و تقسیم آن به سبک اسلحه و سنگین اسلحه و حتی خود واژه "پهلوان" همه ابداعات پارتی هستند

کنیسه و کلیسا به کلیه خادمین خود آماده باش داده است. چرا راه دور برویم بخش بزرگی از برنامه های تمام رسانه های دولتی و رسمی مشغول بزرگداشت مسائل ایران باستان اند.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 02:00 ب.ظ

سلام استاد. نظرتون درباره بنگاه سخن پراکنی حدیث و روایات جعلیه، حجت خدا بر روی زمین، حجت الاسلام قرائتی چیست؟ آیا از همان آنوسی های در لباس اسلام نیست؟ خودش هم که کاشانی هست. مرکز یهودیان.

مریم سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 05:30 ب.ظ

با سلام به برادرسنجری و با تشکر اراهنماییتان برای ترجمه قبلی باردیگر مزاحم شدم تا درمورد ترجمه این ایه هم راهنمایی بفرمایید که ترجمه صحیح میباشد یاخیر

وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(نور33)
دختران جوان خود را که خواهان ازدواجند به خاطر کالاهای زندگی دنیوی وادار به گناه نکنید.هرکس ایشان را وادار کند ، اگر از وادارکردنشان دست بکشد خدا بخشنده و مهربان است.

اریایی سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 06:53 ب.ظ

جناب پور پیرار بنده مدتیست با نام ونظرات شما اشنا شده ام وعلیرغم اینکه حتی یک کلمه از انچه را که ذر این سایت و یا حرفهای منتسب به شما دربقیه جاهاست را قبول نکرده ام و علیرغم اینکه یک وطن پرستم وبه تاریخم افتخار میکنم ولی تا وقتی هم که بطور کامل حرف ومنظورتان را متوجه نشوم حاضر به قضاوت نیستم و اهل توهین وافترا هم نیستم ومعتقدم هر کس در بیان نظرش ازادست. متاسفانه حتی در وبلاگ خودتان یعنی همینجا هم نظرات شما بصورت مدون ومنظم نیامده وعنوان بحثها خیلی کلیست و امکان جستجوی یک مطلب خاص وجود ندارد وتا انجا که من دیده ام اکثرا مباحث تاریخ معاصر وبعد از اسلام امده است. لطف کنید راهنمایی کنید که برای مطالعه نظرات شما بخصوص د رمورد کلیت تاریخ ایران که شما نظرات بسیار متفاوت وبعضا عجیب دارید به کدام سایت میشود مراجعه کرد چون ظاهرا شما وارد بحثهای جزیی تر شده اید ومن که از ابتدا در جریان مباحث نبوده ام پی بردن به چارچوب کلی نظرات شما سختست. ممنون

سی دی و دی وی دی های ساخته شده که به صورت تصویری با تاریخ واقعی این سرزمین اشنا می شوید ببینید اگر استعداد لازم را داشت باسید به خواست خدا برداشت ها یزای تان اسان خواهد شد.

یک مسلمان سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 07:18 ب.ظ

دیر زمانی است که بشر سیستم اعداد را شناخته و مدت زمان زیادی صرف شده تا بشر به شناخت قوانین حاکم شده از سوی خداوند متعال بر جهان هستی ، نائل آمده است. قوانینی که هرگز در آنها تبدیل و تغییری دیده نخواهد شد.
حال بشر به مرتبه ای رسیده است که میخواهد به شناخت اسرار خلقت و درک صحیح از ماهیت ماده و انرژی ورود کند. جهت نیل به این امر مهم و به تبع رشد شعوری انسانها ، بازخوانی قرآن که تنها کلام الهی دست نخورده و مانند روز اول خود میباشد ، لازم و ضروری است. اعتقاد به وجود و حضور فرشتگان و نیز تاثیر آنها بر زندگی انسانها ، دارای چنان درجه ای از اهمیت است که شناخت جایگاه و نحوه ارتباط آنها با پیامبر اکرم و شناسائی شکل حضور آنها در قرآن کریم ، امری واجب به نظر میرسد.
به عنوان مثال ، اگر با چشم بسته ، هر جا در قرآن ، کلمه رسول را دیدیم ، پیامبری معنی کنیم که بر وی وحی میشود بیگمان باید ابتدا به این سئوال پاسخ دهیم که چرا قرآن تعداد اندکی از این رسولان را نبی معرفی کرده است. بر این اساس سئوال بزرگتری مطرح میشود که چرا قرآن کریم پیامبر عزیزمان را خاتم النبیین معرفی میکند و نه خاتم الرسل؟
پس با این وصف باید بین رسول و نبی فرقی موجود باشد ، به این معنی که هر نبی رسول است ولی هر رسولی نبی نیست و چون مطابق نص صریح قرآن ، با خاتمه ظهور انبیا ، ارسال وحی نیز خاتمه یافته و بعداز حضرت محمد ، نبی دیگری ظهور نکرده و نخواهد کرد ، لذا مبتوان گفت نسل رسولانی که بر آنها وحی نمی شود ، میتواند ادامه داشته باشد. چنین رسولانی میتوانند از جنس ملائک و یا انسانهائی باشند که به صورت هدایت تکوینی و بدون اطلاع خودشان ، در مسیری قرار می گیرند که عملکردشان منجر به اصلاح جامعه می شود و اینها با وقف زندگی خویش ، تمام تلاششان صرف آگاهی نسل بشر و خروج آنها از ظلمت نادانی به نور دانائی می شود.
مثال فوق نشان میدهد که باید با نگرشی نو به قرآن ، آنرا همچون نوری بر مسیر زندگیمان بتابانیم و بدون تعصب و با تکیه بر کلام وحی در جهت فهم آن بکوشیم.
جناب بنیان اندیش ، بدور از شعار ، لطفا به شکل منطقی ، اشکال وارده بر سخنان بنده را بیان فرمائید تا صیقلی شود بر فکر این حقیر والا اگر بازهم بخواهید شعار بدهید مراکزی هستند که برای شعاردهندگان حقوق هم پرداخت میکنند.

علی سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام علیکم
جناب یک مسلمان بنده چندین بار نظرات ارسالی شما را خواندم ، حرف خود را زیرکانه به این صورت بیان نموده اید:(بنده به این نتیجه رسیده ام که در قرآن آیاتی که مستقیما مربوط و منسوب به ذات اقدس الهی باشند بسیار نادر و کم هستند و اکثریت آیات مربوط به سوم شخصهائی است که در بیشتر حالات بر مبنای عقل و منطق خود با پیامبر اکرم سخن گفته اند).
جناب یک مسلمان به خصوص به خصوص این جمله شما خیلی سنگین است:(اکثریت آیات مربوط به سوم شخصهائی است که در بیشتر حالات بر مبنای عقل و منطق خود با پیامبر اکرم سخن گفته اند).
جناب مسلمان، خداوند در ایه27سوره انبیا در مورد فرشتگان می فرماید که :(لا یَسبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ)(که هرگز در سخن بر او پیشى نمى گیرند، و به فرمان او عمل مى کنند). در این ایه خدا می فرماید که فرشتگان به فرمان او عمل می کنند، حالا من می دونم که در کجای قران خدا فرموده که فرشتگان یا شما بگو کارگزاران بر مبنای عقل و منطق خود با پیامبر سخن گفته اند؟(قَالُوا سبْحَنَک لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّک أَنت الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ=فرشتگان عرض کردند: منزهى تو!، ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده اى ، نمى دانیم تو دانا و حکیمى ).
جناب یک مسلمان در قران، خداوند این نکته را مورد تاکید قرار داده که این کتاب (کلام الله) است :(وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشرِکِینَ استَجَارَک فَأَجِرْهُ حَتى یَسمَعَ کلَمَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِک بِأَنهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ=و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود .سپس او را به محل امنش برسان چرا که آنها گروهى ناآگاهند). در این آیه در این باره گفتگو شده که اگر کافران در لابلای مبارزه از شما فرصتی بطلبند تا سخن خدا را بشنوند، به انان مجال دهید. پیداست که مقصود از کلام الله در این ایه قران است. حالا می خواد که توسط فرشتگان یا تو بگو کارگزاران یا بگو سوم شخص ها یا بگو ماها نازل شده باشند یا مستقیماً نازل شده باشند؟ در هر صورتی که بر پیامبر اسلام نازل شده باشند خداوند در ایه6سوره توبه بر آن کلام الله اطلاق کرده است. همچنین ایه 15سوره فتح:(سیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطلَقْتُمْ إِلى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُوا کلَمَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا کذَلِکُمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسیَقُولُونَ بَلْ تحْسدُونَنَا بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلا قَلِیلاً).
جناب مسلمان در ضمیر متکلم مفرد و ضمیر متکلم مع الغیر به این دو آیه توجه کنید:(إِنى جَاعِلٌ فى الاَرْضِ خَلِیفَةً )(إِنَّا جَعَلْنَک خَلِیفَةً فى الاَرْضِ ) ؛ با توجه به این دو ایه مشخص است که در مواردی که خدای سبحان، ضمیر متکلم مع الغیر می اورد که وسایطی در کار باشد. در این گونه موارد خداوند، فعل را با توجه به وجود وسایط ، به صورت جمع می اورد( افزون بر نکته تفخیم و تعظیمی که در برخی موارد لحاظ شده است). اما در مسئله خلافت انسان که هیچ واسطه ای از فرشتگان در کار نیست(به ویژه این که همه فرشتگان مخاطب این خطاب هستند) جمع اوردن ضمیر متکلم وجهی ندارد.
اما جایى که سخن از عبادت بندگان و پرستش خداوند است، ضمیر متکلم وحده آمده است مانند: (ایاى فاعبدون) یا (لا اله الا أنا فاعبدون)یا (اننی انا الله) و نکته مهم و دقیقى است. آنجا که سخن از عبادت است خداوند فقط از خودش سخن مى‏گوید تا بندگان عبادت را خالص براى او بجا آورند اما آن‌جائى که سخن از عبادت نیست بلکه سخن از خالقیت و رازقیت و اماته و احیاء است ضمیر به صورت جمع آورده شده که نشانگر وجود کارگزاران خدا در اداره جهان است که آنان همگى مأموران الهى اند و به فرمان او عمل می‌کنند. ( نه مثل گفته شما که با مبنای عقل و منطق خود ).
سخن اخر اینکه به ایه51سوره شوری توجه کنید:(وَ مَا کانَ لِبَشرٍ أَن یُکلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْیاً أَوْ مِن وَرَاى حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسولاً فَیُوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا یَشاءُ إِنَّهُ عَلىُّ حَکیمٌ)
در این ایه هر سه نوع تکلمى که در آیه ذکر شده ، یعنى وحى و تکلم از وراء حجاب و ارسال رسول ، نوعى از تکلم با بشر است که خداوند هر سه را سخن خود دانسته است. نکته دیگرى که در این آیه هست این است که این سه قسم را با کلمه او عطف به یکدیگر کرده ، و ظاهر این کلمه آن است که سه قسم مذکور با هم فرق دارند، اما قسمت سوم مورد سوال شما است یعنی(یُرْسِلَ رَسولاً فَیُوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا یَشاءُ ) عبارت است از وحی به رسول که همان فرشته وحی است که پیام خدا نخست به او داده مى شود و او هر چه را خداى سبحان اذن داده باشد به پیامبر وحى مى کند(نه با مبنای عقل و منطق خود ).
همچنان که قرآن کریم در این باره فرموده : (نزل به الروح الامین على قلبک ) و نیز فرموده : (قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله على قلبک باذن اللّه ) و در عین حال وحى کننده خداى سبحان است ، همچنان که فرموده : (بما اوحینا الیک هذا القرآن ).

بنیان اندیش سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 08:59 ب.ظ

آقای آریایی

پیشنهاد می کنم به این صفحه سری بزنید :

http://w3.naria.ir/view/15.aspx?id=506

و شماره ۸ کلیپ ها را دانلود کنید. البته تمام این صفحه برای آگاهی اولیه شما مفید است. اگر واقعا در تصمیم تان جدی هستید توصیه می کنم ۱۵ جلد کتاب استاد را یکجا تهیه کنید و بخوانید و سفارش مستند های ویدئویی را هم بدهید.

علی سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 09:08 ب.ظ

با سلام
جناب یک مسلمان شما اول از قران ثابت کن که هر نبی رسول است ولی هر رسولی نبی نیست . بعد برو سراغ ایه خاتم النبین. چونکه اونوقت کسی که اعتقاد دارد که هر رسولی نبی هم هست اما هر نبی رسول نیست می تواند استدلال کند که در ایه خاتم النبین با توجه به اینکه ختم نبوت اعلام شده است در نتیجه رسولی هم دیگر تا قیامت وجود ندارد. در نتیجه مشکلاتی که شما ذکر کردید، به وجود نمی اید.
در ضمن خیلی جالبه خودت یک سوال غلط طراحی می کتی بعد شروع می کنی به خودت پاسخ دادن:(به عنوان مثال ، اگر با چشم بسته ، هر جا در قرآن ، کلمه رسول را دیدیم ، پیامبری معنی کنیم که بر وی وحی میشود بیگمان باید ابتدا به این سئوال پاسخ دهیم که چرا قرآن تعداد اندکی از این رسولان را نبی معرفی کرده است).
جناب یک مسلمان کار خاصی انجام ندادی که همه می دانند که در قرآن کلمه نبی فقط برای انبیاء الهی به کار رفته، اما لفظ رسول به غیر پیامبران هم اطلاق شده است، مثلاً فرشتگان، باد و طوفان و ... .

یکی سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 10:58 ب.ظ

محمدا رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم.
ما کان محمدا ابا احدا من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین

توجه کنید که قرآن مبارک به هر دوی رسول بودن و نبی بودن محمد ( ص ) اشاره صریح دارد.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 11:22 ب.ظ

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/185091

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 11:37 ب.ظ

استاد، روی عصایش نقوش ستاره شش پر را ببینید.(عسگر اولادی مسلمان؟!)
http://vista.ir/news/11431147/%D8%B9%D9%85%D8%B1-%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1

یک مسلمان چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 12:23 ق.ظ

با تشکر از نظرات دوستان عزیز
آقای علی ، خدا مرا و نسل مرا همین امشب از زمین بردارد اگر مصداق این سخن باشم که " حرف خود را زیرکانه به این صورت بیان نموده اید....." برادر گرامی ، بنده چه کاره ام که مدعی قرآن شوم. من فقط نتیجه مدتی مطالعه را در خصوص قرآن در معرض نقد شما و سایر دوستان قرار میدهم تا عیب و ایراد فکریم برطرف شود.
لطفا مرا با خاخام های مشرک یکی نکن و اگر قدری لحن کلامم مناسب نبوده به درگاه خدای منان توبه میکنم ، بهر حال از شما ممنونم.
آقای علی فرموده اید که
" شما اول از قران ثابت کن که هر نبی رسول است ولی هر رسولی نبی نیست "
و خودتان پاسخ داده اید که

"همه می دانند که در قرآن کلمه نبی فقط برای انبیاء الهی به کار رفته، اما لفظ رسول به غیر پیامبران هم اطلاق شده است، مثلاً فرشتگان، باد و طوفان و ... ."
و من اضافه میکنم که در قرآن نبی نیز رسول است .

به عنوان مثال اگر به آیات زیر توجه کنیم :
وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا

و در کتاب موسى را یاد کن به راستى او خلوص یافته و فرستاده‏اى پیامبر بود ﴿51﴾

وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا
و در کتاب اسماعیل را یاد کن، که او درست وعده و فرستاده‏اى پیامبر بود ﴿54﴾

پس معلوم میشود که هر نبی رسول است . در ضمن به کامنت جناب "یکی" هم توجه فرمائید.

حال اگر به وصف بهشت و جهنم در قرآن توجه کنیم ملاحظه میشود که :

بهشتی که کارگزاران الهی تصویر میکنند ، عمدتا به شکل آیات ذیل است :
به طور مثال در سوره الرحمن:

در آن دو [باغ‏] دو چشمه روانند ﴿50﴾ آسترهایش از ابریشم ستبر باشد و میوه آن دو باغ دسترس است ﴿54﴾ پس کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مى‏انگارید؟ ﴿55﴾ در آن [کاخها حوریانى‏] دیده فروهشته هستند که پیش از آنان دست هیچ انس و جنّى به آنها نرسیده است ﴿56﴾ پس کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مى‏انگارید؟ ﴿57﴾ گویى آنها یاقوت و مرجان‏اند

جهنمی که کارگزاران الهی تصویر میکنند عمدتا به شکل آیات ذیل است:
به طور مثال در سوره توبه:

روزى که در آتش جهنم آن [اندوخته‏ها] تافته شوند، آن گاه پیشانى آنها و پهلویشان و پشتهایشان را با آن داغ بگذارند [و بگویند:] این است آنچه براى خود اندوختید، پس [سزاى‏] آنچه را که مى‏اندوختید، بچشید ﴿35﴾

و در نهایت ، بهشت و جهنمی که ذات اقدس الهی معرفی میفرمایند آیات ذیل است:
در سوره کهف:

این است سزاى آنها به آنکه کفر ورزیدند و آیات مرا و رسولانم را به ریشخند گرفتند، جهنّم است ﴿106﴾ به راستى آنان که ایمان آورده‏اند و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، برای آنهاست جنات فردوس ﴿107﴾ در آنجا جاودانه‏اند. از آنجا تغییر و تحوّلى نجویند ﴿108﴾

حال سئوال این است که چگونه میتوان بهشتی را تا ابد تحمل کرد که شامل باغهائی با نعمتهای فراوان و لباسهای زیبا و خوراکیهای مطبوع و حوریان زیباروی و جویهای روان است؟ آیا این همان کمالی است که متقیان بدنبال آن هستند؟ یا این کارگزار الهی از سر خلوص نیت میخواهد با زبان مورد فهم عوام ، آنها را در طلب چنین مکانی به انجام کارهای شایسته تشویق کند.

یا کارگزار دیگری از سر خشم یا دلسوزی بی حد ، چنان جهنم سوزان و گدازه های آتشی را به تصویر میکشد و بارها و بارها انسانهای خطاکار را میکشد و زنده میکند که گوئی مملو از کینه و نفرت است و میدانیم که اینها از صفات سلبیه هستند و بدور از ذات باریتعالی.

اما جهنم معرفی شده از سوی خداوند تصویری ندارد ولی معلوم است که جایگاه مناسبی نیست که خداوند آنرا به کافران آیاتش وعده میدهد و بهشت معرفی شده از سوی خدای رحمان ، تصویری ندارد و فردوسی است که بندگانش از آنجا طلب انتقال ندارند و آیا این غیر از قرب الهی ، میتواند چیز دیگری باشد؟

در پناه حق باشید.

اگر قران را نازل شده از اسمان و خداوند مالک کائنات می دانید این گونه پرسش ها بسیار کودکانه می شود. و اگر قرآن را آسمانی نمی دانید پس سئوالات تان را از مبداء دیگری آغاز کنید.

حنیف چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 12:38 ق.ظ

دوست عزیز جناب بنیان اندیش
نتیجه گیری های جناب «یک مسلمان» به خودش مربوط است و نظر بنده نیست. نظر بنده تنها مخرج کلمات قرآن بود و بس که آقای پورپیرار پاسخ دادند. بررسی قرآن از جهات و جنبه های مختلف در جهت هرچه کاربردی کردن آن مفید است, به شرطی که برآیند این بررسی ها در تقابل با محکمات قرآن نباشد. مثلا خود استاد هم با مطابقه و مرتب کردن آیات مربوطه, سیر مباحثه ی قرآن با اهل کتاب را شرح دادند که چگونه از همزیستی مسالمت آمیز تا نجس خواندن آنان تغییر می کند.
امیدوارم سوء تفاهم رفع شده باشد.
جناب یک مسلمان, مساله رسول و نبی را قبلا هم مطرح کرده بودید که دوستانی نظیر منصور و علی به شما پاسخ هایی دادند. با این حال معلوم می شود طی این مدت هنوز هم درجا می زنید و به قول علی یک سوال غلط طرح می کنید و بعد خودتان پاسخ می دهید. از این پیچ نمی توانید گذر کنید پیداست مرحله ی بعد رسول خواندن «باب» و «بهاء» و ... است.

اریایی چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 01:41 ق.ظ

اقای بنیان اندیش متشکرم که خلاصه ای از دیدگاه اقای پور پیرار را به من معرفی کردید. اما جناب پور پیرار سوالی که همین ابتدا و با خواندن این متن معرفی شده برایم پیش امد اینست که چطور شما کتیبه بیستون را جعلی میدانید وانوقت در جایی دیگر به این کتیبه استناد میکنید که سند خونریزیهای داریوش بوده؟ قبلا هم عرض کردم قصد پیش داوری ندارم وفعلا فقط میخواهم منصفانه سخنتان را بشنوم.

به خواندن ادامه دهید . ده هزار برگ است.

مهدی - مهدی چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 07:10 ق.ظ

جناب khalil،

از لطف شما ممنونم. اگر مشکلات، عدیده و سنگین توانی باقی بگذارند، بنده به حکم وظیفه ایمانی، فقط کاری را که برعهده دارم انجام می دهم. حضور در محفل دوستانه ای که حول تحقیقات دوران ساز مورخ ژرف اندیش، ناصر پورپیرار، شکل گرفته، فرصتی است که نصیب هر کسی نیست.

با احترام
مهدی

سلام بر استاد بزرگ اقای مهدی. از تعارفات شما ممنونم و امیدوارم گرفتاری ها از نوع شیرین آن باشد. منتظریم تا پس از عبور از دشواری ها یادداشت های علم را ادامه دهید.

مسعود سنجری چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 10:19 ق.ظ

خانم مریم سلام علیکم

بغی اگر در خصوص اشخاص باشد بمعنی همراهی و مصاحبت است و اگر درباره شی باشد بمعنی بدست آوردن . استاد در مورد این آیه اشاراتی داشتند که صحیح و کامل است و بهتر است به اشاره ایشان مراجعه کنید. کلیت آیه در خصوص سوء استفاده از دخترانی است که بقصد محصن و در آمان ماندن از مردی طلب همراهی و پشتیبانی کنند و ضمن عفو از ان دختران از سوء استفاده از آنان برحذر می دارد. و الله اعلم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد