«او همیشه می خواهد با جنجال کردن خود را مطرح کند... چندی پیش ناصر پورپیرار به تلویزیون آمد و آن چه که در کتاب نوشته بود را تکرار کرد. در این جا باید افشا کنم که، پس از بیرون آمدن نخستین کتابش، به تمامی محافل یهودی دستور داده شده بود که از هرگونه نقد و بررسی این کتاب خودداری شود. همان گونه که تو نیز گفتی، او می خواهد مطرح شود. اگرچه لازم است کتاب های وی را مورد بررسی قرار داد و اهداف شوم اش را برای ایرانیان بازگفت، از آن جا که دستگاه تبلیغاتی رژیم پشت اش است، امروزه عملا این کار ممکن نیست. اما در آینده ای نزدیک باید ابن کار را کرد. و باید به ریشه این مسئله پی برد که چرا یهودیان دستور دادند که درباره این کتاب چیزی نباید نوشت»؟ html ://letus . blogspot . com/2003-02-09-letus-archive.html»دوازده سال پیش، زمانی که فقط هخامنشیان و اشکانیان را بررسی اولیه کرده بودم، بخش فرهنگی شورای جهانی یهود چندان دچار دلهره شد و چنان سراسیمه نشان داد که خوانندگان را از توجه به این کتاب ها برحذر داشت و سند دیگری در چنگ دارم که شجاع الدین شفا در نشست دانشگاه سوربن از عوامل خود در وزارت ارشاد که مانع انتشار مجلدات ساسانیان شده بودند اظهار تشکر کرده و موجب خوش دلی خوانده بود.
«دوستان و ایرانیان میهن پرستی که در داخل کشور و در ارگان های دولتی حضور دارند باید کمی بیش تر همت کنند و حجم انتشارات کورش پسند را بالا برند ممانعت اخیر از انتشار کتابی برعلیه مفاخر ایران ساسانی از نمونه های موفق این وفاق و همدلی است». (از سخنرانی شجاع الدین شفا در دانشگاه سوربن فرانسه برگرفته از گزارش آقای بهرام آجرلو)بر این ها اضافه کنید لبیک روشن فکری بی مایه را که در طول 12 سال گذشته و درست منطبق با خواست و دستور شورای جهانی یهود، در این سرزمین اسلامی، حتی از اطلاع رسانی معمول کتب و سی دی های بنیان اندیشی طفره رفته اند. آیا مگر چه گفته یا نوشته ام؟ هیچ جز این که به عنوان نخستین مورخ تاریخ ایران و جهان پرده از ماجرای پنهان مانده نسل کشی پوریم برداشتم و جهان را از آثار منفی و ضد تمدنی آن مجموعه جنایاتی آگاه کردم که طلیعه رشد و تمدن را برای 22 قرن در جهان متوقف کرد. به گونه ای که مجموعه دانایی های آدمی در مقوله تمدن و تولید، در طلوع اسلام بسیار کم تر از مقدم بر آن آدم کشی محض بود.
«اینک که بر تاریخ و بر جهان آشکار می شود که مردم ایران، علی رغم موانع ادواری، به راه مستقل و مترقی خود می روند و معلوم است که جز با اتحاد رسمی، آزاد و ملی، آرامش و آینده ای در کار نخواهد بود، این قلم خود را موظف می داند آن چه را که سالیان درازی درباره ی بنیان تاریخ ایران در ذهن داشته منظم کند و بر کاغذ آورد.این بررسی، تاریخ ایران را تاریخ پارس و پارسیان نمی داند و می کوشد حیات دیرینه ی اقوام گوناگون ساکن این نجد - و نه تسلط بیگانگانی را که شیوه ی عقب مانده ی شاهنشاهی را بنیان گذاردند - اساس و آغاز هویت ملی ایران قرار دهد و از این راه دین خود را به هموار کردن زمینه ی وحدت ملی ادا کند. این مجموعه، در چهار کتاب با عناوین زیر تنظیم و هر کتاب به مجلدات و یا عناوین فرعی دیگری تقسیم خواهد شد:
کتاب اول: دوازده قرن سکوت، برآمدن هخامنشیان،این زبان آرام و بی پرخاش، همراه وعده ورودی از مسیر نو به تاریخ ایران و تلویحا جهان با سرنوشتی از جانب مراکز مدعی مواجه شد و چنان یهودیان را به خشم آورد و دست به دامان عوامل خود در ایران و جهان کرد که نه فقط حتی کتاب فروشان در همه جا متقاضی را از خواندن این بررسی ها، همراه مقادیری ناسزا برحذر می دارند، بل اگر حوصله کنید مدخل مشبعی از سرگذشت خون آلود و خیانت پیشگی دور و دراز از آستین یهود دوخته خود بیرون می کشند و به خیال خود مولف این مجموعه را به دست کنیسه می سپرند. پدیده ای که مرا واداشت تا در مقدمه مدخل صفویه دست به دامان تاملات زیر شوم.
کتاب دوم: پلی بر گذشته، برآمدن اسلام،
کتاب سوم: در تدارک هویت ملی، برآمدن صفویه،
کتاب سوم: پایان پراکندگی، برآمدن مردم.
دیدگاه سه کتاب دیگر هم، چنان که این کتاب، سازشی با آثار مورخین رسمی و آشنای کنونی ندارد و به راه خود می رود. عقیده دارم آن چه را دیگران درباره تاریخ ما نوشته اند، جز معدودی از تحقیقات دو، سه دهه ی اخیر، ذیلی بر یکدیگر است که مبنای نادرست «آریاباوری» و مبدا نگاری هخامنشیان را تبلیغ می کند. مورخین کم شمار خودی نیز، کنکاشی در بنیان تاریخ ایران نداشته، نزدیک به تمامی آنان قلم را به گونه ای گردانده اند تا خوراک سفره هیاهویی شود که تخت جمشید را مرکز جهان فرض می کرده است.
درباره ی اسلوب این تحقیق، تذکر دهم که گستردگی مداخل نو در این مجموعه، ادغام آن ها در یکدیگر را ناممکن می کند. به همین دلیل نظر نهایی مولف در سرفصل معین هر مدخل بیان می شود. در عین حال هیچ بخشی از این کتاب نباید و نمی تواند دست آویز تصورات کسانی شود که با «پان» خود سرگرم اند: «پان ترک ها»، «پان ایران ها»، «پان کردها»، «پان عرب ها»، «پان اسلام ها» و «پان»های دیگری که در روند رو به پیش ملی و حتی بین المللی فقط موجب آشوب بوده اند و بس.
سلطنت پرستان، ناسیونالیست های حماسه دوست و مورخین نان خور امپراتوری ناپیدای کورش، این کتاب را لعنت خواهتد کرد. مولف، که هراسی از کوتاه شدن نان و هستی خود ندارد، باورهای دیگر را به تاملی شایسته می خواند، که غوغا و هیاهو، حاصل و بری برای هیچ کس به بار نمی آورد.
برخی مطالب، از جمله فقدان آثار مادی و اعلامی هخامنشیان، پیش از ظهور تاریخی آنان، در مقاطع متعدد تکرار شده، تا بر اهمیت بیش از حد آن تاکید شده باشد.
و بالاخره، تشکر بی حد خود را به عالی جنابان دکتر مهیار خلیلی و خشایار بهاری نثار می کنم که اجازه دادند از منابع گاه نایاب شان سود برم. هر چند آن ها را با یافته های این کتاب، موافق نمی دیدم». (مقدمه کتاب اول، برآمدن هخامنشیان)
«به ملاحظه معده های ضعیف و ثقیل و زخمی شده، ناشی از تناول مداوم دروغ، تاکنون معمول و روال نبوده است که انبوه یافته های هول آور تاریخی و فرهنگی تازه به دست آمده را، یکجا عرضه کنم. چرا که می دانم بسیار کسان نه فقط تحمل هضم این خوراک فراوان را ندارند، بل چنان که آشکار می شود، جلا و درخشندگی ظاهر این حقایق نیز، چشم هایی را خیره، چهره هایی را دژم و خشن و اخلاق هایی را چاله میدانی کرده است. به این نشان باید بر این دست نظر داران متفرعن و نادان، نور را روزن به روزن بتابانم، داروی تلخ این دانسته ها را قطره قطره به کام شان بچکانم و مائده آگاهی را ذره ذره به حلق شان بریزم تا بلغ آن را از عهده برآیند و امید را به آینده ای ببندم که شکوفه های هوشیاری کنونی بار دهد، مدخل ها و دعوت های سرنوشت ساز مجموعه «تاملی در بنیان تاریخ ایران» و تذکرات مندرج در یادداشت های «اسلام و شمشیر» و نیز این سلسله یادداشت های جدید، مردم ممتاز و در زیر آوار دروغ مانده ی شرق میانه ی جاوید را به خود آورد». (مقدمه برآمدن صفویه، جلد اول، ص 9)
آن چه صحنه و نحوه گفت و گو میان این مولف و پاره ای از خوانندگان اش را، خلاف مقدمه نخستین، چنین غیر معمول کرده، عرضه تصاویر و اسنادی است که نشان می دهد هرچند تا بیخ گوش مدعیان دانایی در مسائل تاریخ، تا همین 100 سال اخیر جز جعلیاتی بی ارزش نبوده و نیست، اما هیچ مقدمه ای در این باب تذکر نداده اند، شیوه ای که تا همین 65 سال پیش مصادیقی مطمئن دارد.
«سوء قصد به شاهنشاهاقدامات شاهنشاه و مبارزه وی برای بهبود وضع مردم نمی توانست مورد قبول عوامل بیگانه باشد، زیرا آن ها به خوبی می دانستند شاه در هیچ شرایطی و حتی به قیمت تاج و تخت خود نمی تواند و نمی خواهد در اغراض و مطامع آن ها شریک گردد و به غیر از حفظ منافع ملت اش هدفی ندارد. شاه نمی خواست فقط پادشاه یک طبقه حاکمه که اغلب آن ها «فاسد و مرتجع» بودند و یا پشتیبان ملاکین و عوامل بیگانه باشد. بل که وی خود را پادشاه 25 میلیون از مردم زحمتکش و اصیل ایرانی می دانست که سکان کشتی سرنوشت کشورش را در دنیای بحرانی پس از جنگ به دست دارد. به همین جهت وجود شاه چون خاری در چشم دشمنان ایران و عوامل بیگانه میخلید و از همین جا نقشه خائنانه به جان شاهنشاه پی ریزی شد و روز 15 بهمن 1327 به مرحله اجرا درآمد. در آن روز شاه مطابق سنتی که بر پایه احترام به مقام علم و ادب و تشویق دانشجویان بود، به دانشگاه تشریف فرما شدند. هنگامی که شاه از مقابل گارد احترام و هیئت دولت عبور کردند، ناگهان جوانی به نام ناصر فخرآرایی که به نام عکاس جلو آمده بود از فاصله دو متری با سلاحی که در جعبه عکاسی پنهان کرده بود تیری به سوی شاهنشاه رها کرد. در این موقع شاهنشاه که خطر را احساس کرده بودند، با خونسردی و متانت فقط سعی داشتند خود را از گلوله ها دور نگهدارند. در این واقعه فقط چند خراش به صورت و شانه شاهنشاه وارد آمد و یک بار دیگر خدای ایران شاه را از گزند حوادث محفوظ نگاهداشت». (کتاب پهلوی، ص 197)
ماجرای ترور شاه در دانشگاه تهران در متن نزدیک تاریخ معاصر ایران قرار دارد که موجب تحولات سیاسی پر دامنه ای از جمله منع فعالیت سیاسی حزب توده و مراکزی از تجمعات سیاسی روحانیون شد.
این تصویر کلاهی است که به دنبال سوء قصد برای نمایش محل اصابت گلوله ها در آن زمان ارائه شده بود و اینک در صفحه 198 کتاب پهلوی موجود و چنان است که گویی گلوله هایی از فراز جمجمه به داخل کلاه شلیک کرده اند که مصداق ندارد و چنان که خواندیم "در این واقعه فقط چند خراش به صورت و شانه شاهنشاه وارد آمده بود".
بابا تو دیگه کی هستی! ترور شاه هم قلابی از آب دراومد؟ اون هم شاه به اون احمقی؟ یعنی از اونی که همیشه فکر می کردم هم احمقتر بود که حتی نتونست یه عکس درست و حسابی از ترور خودش درست کنه؟
خوب معلومه که شاه به اون احمقی اون طوری دربه در و آواره و بدبخت و حقیر و زبون میشه دیگه!
استاد سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
همانطوریکه در مقدمه کتاب برآمدن هخامنشان در سالهای گذشته نوشتید :
این مجموعه، در چهار کتاب با عناوین زیر تنظیم و هر کتاب به مجلدات و یا عناوین فرعی دیگری تقسیم خواهد شد:
کتاب اول: دوازده قرن سکوت، برآمدن هخامنشیان،
کتاب دوم: پلی بر گذشته، برآمدن اسلام،
کتاب سوم: در تدارک هویت ملی، برآمدن صفویه،
کتاب چهارم: پایان پراکندگی، برآمدن مردم.
یعنی شما از همان ابتدا دقیقا میدانستید که چه میخواهید بنویسید و کاملا هدفمند حرکت کردید یعنی گویی از قبل تمام مطالب آماده بود و به دلیل آماده نبودن ذهن مخاطب و به صورت قطره ای مطالب را ارائه کردید(بخصوص کتاب سوم: برآمدن صفویه).
از یادداشتهای کتاب چهارم (برآمدن مردم) و ارائه ماهی یک بار در سایت برای بنده این طور متصور هست که مطالب در همان ماه نوشته میشود و یکپارچگی زنجیروار کتب قبلی شما را ندارد در صورتیکه در مقدمه برآمدن هخامنشیان شما دقیقا نوید این کتاب چهارم را به مخاطب دادید. اگر اجازه چاپ کتاب را بر فرض محال این دولت به شما بدهد آیا همچنان قطرهچکانی مطالب را ارائه میدادید و یا مثل کتاب اول و دوم به یکباره به بازار ارائه میشد؟
با تشکر
خوب غرض نهایی چیست؟ تقسیم کار به یادداشت های دنباله دار مشکل و علت اجازه نداشته است، زمان سازی برای رشد فهم و نزدیکی خواننده با مداخل نو بیان است.
استاد عزیز
لطفا اینک زیر زا ملاحظه بفرمایید
http://www.tabnak.ir/fa/news/345365/%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%85%D9%86%D8%AD%D8%B5%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%AF-%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B9
توضیحات دو شاخه کفشداری نقره دم خروس را نشان میده!! بخصوص این جمله:
به دلیل ناقص بودنش احتمال میرود که این تکه از ورقهی فلزی از جایی کنده شده و به این قسمت متصل شده است.!!!!
http://www.shafaqna.com/persian/religious-questions/item/48741-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B0%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D8%B9-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF%D8%9F.html
دسترسی به این ادرس ممکن نبود.
با سلام خدمت استاد معظم.واقعا خسته نباشید و خدا توفیق بیشتر نصیبتان کند.
جناب پورپیرار مشکل اینجاست که شما به این زودی ها یقه ناصرالدین شاه رها نمی کنید و وارد مدخل بابی و بهایی و احمد شاه و رضا شاه نمی شوید بارها از شما درخواست کردم و لی گویا پست بعدی هم ناصرالدین شاه باشد
حالا قلابی بودن همان ناصرالذین شاه را هم باور کرده ای؟
http://www.parsine.com/fa/news/53792/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-15-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-1327
تفریح کردیم. این بدترین نمونه جعل عکس بود.
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ شُفَعَاءَ ۚ
قُلْ أَوَلَوْ کَانُوا لَا یَمْلِکُونَ شَیْئًا وَلَا یَعْقِلُونَ
آیا غیر خدا را به شفاعت می گیرید؟ بگو هرچند اختیار چیزی را نداشته باشند و نیاندیشند
قُل لِّلَّـهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعًا ۖ
ۖ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
بگو شفاعت یکسره و کاملا از آن خداست مالکیت آسمانها و زمین از آن اوست و در نهایت بسوی او باز می گردید
وَإِذَا ذُکِرَ اللَّـهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ۖ
وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ
چون خدا به تنهایی یاد شود دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند منزجر می شود و چون کسانی غیر خدا یاد شوند آنها شاد می گردند
سوره زمر آیات 43 تا 45
این آیات مبارک نقطه پایانی است بر تمام بحث های شفاعت انبیا و اولیا و اوصیا و شهداو ....شفاعت یکسره از آن خداست و غیر از قران مجید هیچ وسیله تقربی نیست اما افسوس که قران بین مدعیان مسلمانی مهجور است و....
http://www.pyknet.net/1386/hafteh/archiv_hafteh/index97.htm
باز نشد.
با سلام و خسته نباشید خدمت استادعزیز
استاد من به شما و بنیان اندیشی که از آن کسب علم نموده ام افتخار می کنم چیزی جز تشکر از شما ندارم که بگویم.از خداوند خواستار کمک و یاری شما را دارم.
موفق باشید
ممنون و با دعای خیر
استاد عزیز من حاضرم یادداشت بعدی رو بنویسم.
مبارکه. یک وبلاک بساز و نصب کن و حبر بده.
http://www.marjaema.com/?p=4&id=57
جناب آآقای پورپیرار اصل بر برائت است برای ما که سالها منتظریم تا نتیجه را ببینیم قبول مطالب شما مفروض است پس لطف کرده به مداخل پس از قبله عالم ورود کنید تا ببینیم به عمر ما کفاف می دهد از آیات عظام امروزی و دیروزی هم بگوئید. .
http://abradat.com/Books/ShojaaldinShafa/Goftegoie.jpg
شاید سرانجام شیطان از این مدعیان پاسخ رد شنید.
درود بر شرف و جرأت ناصرپورپیرار
فقط خواهشمندم اسرار ناگفته در مورد سایت حسنلو را بازگو کنید.
سلام .
توی پست قبل اشاره ای شد به کتاب درباره مساله یهود مارکس .
من کتاب را دانلود کردم و خواندم.
نکته جالب توجه خصوصیت یهودی بودن از دید مارکسه که تو مردم ایران خودمون تقریبا فراگیر هستش و اونها عبارتند از : نفع شخصی ، پول بعنوان معبود و چانه زدن برای کسب منفعت شخصی !!!!!
شخصا مردمان از ملیتهای زیادی را از نزدیک دیده و شناخته ام منتها تو این خصوصیات ایرونی جماعت یه سر و گردن بالاتره !!!!!
کافکا، هدایت و ما ایرانیان
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/09/130917_me_kafka_blind_owl.shtml
"مصطفی فرزانه هم در کتاب "آشنایی با هدایت" به موضعگیریهای آشکار و نهان او در برابر رضا شاه و مخالفت او با سیاستهای آمریکا اشاره میکند و اینکه هدایت ترور نافرجام محمدرضاشاه را واقعی نمیدانسته و "دسیسه آنهایی میداند که همیشه خواستهاند این ملّت در حالت ماقبل تاریخی بماند تا از آب کره بگیرند"
به روز شده: 13:30 گرینویچ - سه شنبه 17 سپتامبر 2013 - 26 شهریور 1392
ایا هدایت که شیفته ستایش ایران باستان و تمسخر کوچه بازاری اندیشه اسلامی بود در این باره که می گویید مکتوبی دارد؟
http://www.sonycard20.com/news/news_item_translate.asp?NewsID=3279
یک جنازه شسته رفته ژست گرفته داریم با یک کارت خبرنگاری که مهر دارد و یکی دیگر که مهر ندارد و...
پیک هفته
شماره 97 25 مهر 1386
http://www.pyknet.net/1386/hafteh/archiv_hafteh/index97.htm
راه نداد
http://khosro-sadri.blogspot.com/2011/06/1327.html
راه نداد.
سوره مبارکه اعراف آیه(۱۸۸) و البته آیات بسیاری دیگر تصرح می کند که په پیغمبر و نه هیچ امام و پیشگویی غیب نمی داند و علم غیب فقط نزد خداست و بس:
قل لا املک لنفسی و لا ضرا الا ما شا الله و لو کنت اعلم الغیب ...
بگو من مالک نفع و ضرری برای خود نیستم مگر آنچه را خدا می خواهد، و اگر علم غیب می دانستم بر خود خیر بیشتری می خواستم و بدی نمی دیدم. آیا من بجز ترساننده و بشارت دهنده ای برای گروهی که ایمان می آورند هستم؟!
همان سوره آیه (203) و آیات بسیاری دیگر تصرح دارد که حتی خود پیغمبر هم جبراً می بایست فقط و فقط از دستورات وحی پیروی می کرده و حق نداشته حدیث و روایت بگوید و برداشت و نظر شخصی خود در باره مسائل مختلف را در قالب دین به خورد مردم دهد!و حتی آیاتی هست که نشان می دهد نبی مکرم اسلام(ص) در اوایل حتی در مبعوث بودن ش به پیامبری شک داشته و بارها به او تذکر داده می شود که دشک نکن که آنچه به تو وحی می شود از طرف الله است!حالا بدبختی اینجاست که عده ای به اصطلاح کاسه داغتر از آش یا دایه مهربانتر از مادر شده اند!
آیه(203) سوره مبارکه اعراف: «هرگاه برای آنها آیه ای نیاوری می گویند چرا آیه ای نمی آوری؟! بگو بدرستی که من پیروی نمی کنم به غیر از چیزی که از طرف خدایم به من وحی می شود و این(وحی) روشنایی هایی از طرف خدا ی شماست و راهنما و رحمتی است برای گروهی که ایمان می آورند».
تاثیرات ترور شاه در به تعویق افتادن ملی شدن صنعت نفت
http://www.irdc.ir/fa/content/6581/print.aspx
این مباحث انحرافی برای گم کردن رد توطئه ای است که به نام ترور شاه، که کم ترین اثر و سند قابل قبول ندارد، تغییراتی نسبی در روابط ملی پدید آورد. نمایش نامه ای که حتی حزب توده نیز بازیگر بزرگ خود، کیانوری را به صحنه آن فرستاد.
نگاهی دوباره به زندگی
http://www.shafaqna.com/persian/religious-questions/item/48741-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B0%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D8%B9-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF%D8%9F.html
پاسخ حضرت آیت الله سبحانی به این پرسش :چرا شیعیان در اذان بر ولایت علی(ع) شهادت میدهند؟
شیعیان در اذان پس از شهادت بر رسالت پیامبر گرامی (ص)، بر ولایت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) گواهی میدهند، و این مسأله در تمام بلاد شیعی مشاهده میشود، در این باره توضیح چند نکته ضروری است:
1.تمامی فقهای شیعه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهادت ثالثه «شهادت بر ولایت علی(ع) » جزو اذان نیست و لذا هنگامی که فصول اذان را میشمارند، آن را هجده فصل بیشتر نمیدانند که عبارتند از:
4 تکبیر، 2 بار شهادت بر وحدانیت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پیامبر(ص)، 2 بار «حیّ علی الصلاة»، 2 بار «حی على الفلاح»، 2 بار «حیّ على خیر العمل»، 2 تکبیر و 2بار تهلیل و این سخنی است که فقهای شیعه جملگی بر آنند.
2. اگر فردی شهادت سوم را به عنوان جزئی از اذان بگوید، کار حرامی مرتکب شده و گناه کرده است.
3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئیت جایز و یا مستحب است و این استحباب، دو مبنا دارد:
الـف: علـی(ع) به حکم قـرآن و حـدیث رسول گرامی(ص)، ولیّ خـداست.
ب: امام صادق (ع) فرمود: هر گاه به رسالت پیامبر(ص) شهادت دادید، بر ولایت علی (ع) نیز گواهی دهید.
در اثبات اصل نخست و این که علی (ع) ولی خداست، گذشته از حدیث متواتر غدیر و روایات متواتر که پیامبر گرامی (ص) کراراً فرموده است: یا علیّ أنت ولیّ کلّ مؤمن بعدی،[1] قرآن مجید نیز بر ولایت علی(ع) تصریح کرده است، آنجا که میفرماید:
«إِنّما ولیُّکُم اللّهُ ورسولُه وَالّذینَ آمَنُوا الّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاة وَهُمْ راکِعُون * وَمَنْ یَتَوَّلَ اللّه وَرَسُولهُ وَالّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون».[2]
«تنها ولی و سرپرست شما خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند; همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، حزب و جمعیت خدا پیروز است».
مفسران اتفاق نظر دارند که این آیه در حقّ امیرمؤمنان علی (ع) وارد شده است، آنگاه که فقیری وارد مسجد شد و از مردم درخواست کمک کرد و حضرت که در حال رکوع بود، با انگشت خود به فقیر اشاره کرد که انگشتر را از دست او برگیرد و در آن هنگام دو آیة یاد شده فرود آمد.
مدارک نزول این حدیث فزونتر از آن است که در اینجا ذکر شود، امّا به عنوان نمونه به چند مورد در پاورقی اشاره میکنیم.[3]
بدین ترتیب، با توجه به آیه مذکور و آیات و روایات متعدد دیگر، آشکار میگردد که امیرمؤمنان (ع) ولی و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است.
در خصـوص نکته دوم نیز قـاسم بن معاویه، از اصحاب امام صادق و کاظم‘، از آن حضرت چنین نقل کرده است:
«هر گاه کسی از شما به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر گواهی داد، برای تکمیل شهادت به ولایت علی (ع) نیز گواهی دهد».[4]
بنابر آنچه گفته شد، احدی از شیعیان آن را به عنوان جزئی از اذان نمیگوید وحتی برخی در اقامه برای اینکه از دیگر اجزا تمیز داده شود، فقط یک بار آن را میگویند و در این صورت مشکلی در این مورد نخواهد بود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . کنز العمال:6/396، حدیث 6048.
[2] . مائده/55ـ56.
[3] . تفسیر طبری:6/86; ابو بکر جصاص: أحکام القرآن:2/542; ابوالحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول:148; زمخشری در کشاف:1/422و مرحوم علاّمه امینی نزول آیه را در حقّ علیابن ابیطالب علیه السَّلام از 66 منبع سنی نقل کرده است، حتّی حسان بن ثابت که در واقعه حاضر بود، چند بیتی درباره این رویداد گفت که یکی را یادآور میشویم:
فأنت الذی أعطیت إذ أنت راکع فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
تو کسی هستی که در حال رکوع بخشیدی .
ارواح دیگران فدای تو گردد، ای بهترین رکوع کننده.
[4] . احتجاج طبرسی:83.
انتهای پیام
www.shafaqna.com/persian
«لم یتخذ صاحبه ولم ولدا و لم یکن شریک فی الملک و لم یکن ولی من الضل و کبره تکبیرا»
جناب علی
در پست قبل برایتان کامنتی گذاشتم اگر این کامنت را میخوانید لطفا بروید و اخرین کامنتی که در پست قبل نوشتم بخوانید
امید که مایه تامل بیشتر در عقایدتان باشد
سلام استاد. در عکسی که از محمدرضا(شاه؟!)گذاشتید، همان عکس در آدرس زیر هم موجود است.
http://www.sonycard20.com/news/news_item_translate.asp?NewsID=3279
البته بدون تیرگی که شما آن را جوهر اضافه شده به عکس گفتید. به نظر می رسد که این عکس بدون دست بردگی باشد، با این حال قضیه ساختگی بودن را منتفی نمی کند. چون شاه می توانسته روی تختی دراز کشد و باندی به چانه خود چسبانده و عکسی از او تهیه کنند(مطابق تصویر). استاد سوالم اینست که با دو تا عکس می شود واقعه ای تاریخی را اثبات کرد یا منکر آن شد؟
اسناد ضعیف در هر مدخل تاریخی وقوع آن را بعید می کند و اگر برای هر ادعایی حتی یک سند مجعول فراهم شده باشد، مدخل مربوطه به کلی برچیده می شود. در مورد این ترور تمام تصاویر منتشر شده دست برده و ساختگی است.
استاد عزیز نه من، که اگر تمام دانشگاهیان جهان هم جمع شوند، نخواهند توانست یادداشت بعدی را بنویسند. این کار فقط از عهده شما بر می آید و بس. پس چه بهتر که خودتان هر چه زودتر این راه به سرانجام برسانید.
سلام علیکم
علنی سازی فتنه اعلام ناقص بودن قرآن عظیم از سوی متولیان فرقه شیعه، تقریبا با آغاز استراتژی جدید غرب و یهود برای منطقه همزمان است.
پیش از اشغال افغانستان و عراق و مقدمه چینی برای آنچه بهار عربی خوانده می شود، بیشتر تبلیغات فرقه شیعه علیه قران کریم بر وجود نسخه ای از کلام الله نزد امام مزعوم شان متمرکز بود.
اکنون در راستای تأمین اهداف پروژه شکست خورده غرب و یهود در منطقه، این جماعت هم و غم خود را بر دمیدن در تنور اختلافات فرقوی بین شیعه و سنی متمرکز کرده اند که شروع به کار 10ها شبکه ماهواره ای با مرکزیت " لندن " در چند سال اخیر شاهد دیگری بر این مدعاست.
متولیان فرقه شیعه برای تأمین خوراک مورد نیاز تکفیریان جهت دیگر این نزاع فرقوی ، زمینه را برای اعلام نهایی ناقص بودن قرآن مجید آماده می کنند و در آن سوی خط، تکفیریان آماده دریافت پاس گل هستند!
در بین این دو دسته از فرقویان جاهلانی نیز وجود دارند که کارشان نادانسته هموار کردن راه برای نهادینه شدن قصه های مادربزرگ حاخام در ذهن پیروان فرقه مربوطه است.
سخنان امثال جناب آقای علی محلی از اعراب ندارد و تا زمانی که متولیان فرقه شیعه ( چه دسته آنوسیان و ه دسته گول خورده شان ) به شکل علنی و یکپارچه علیه این فتنه و انحراف موضع نگیرند، برای خواننده جز باور همراهی مجدد جماعت فرقوی شیعه با دسیسه های یهود، راه دیگری باقی نمی ماند.
اگر چه ورود فرقه شیعه به فتنه اعلام نقصان قرآن کریم، مهر ابطال بر امام زمان مزعوم شان می زند و متولیان این حزب و فرقه را دچار دردسر بزرگی می کند.
*** منجی اهل سنت به طور مرموزی شبیه منجی مسیحیان (صهونیستهای مسیحی) میباشد ***
بررسی دقیق و موشکافانه خرافه آخر الزمان و ظهور امام و مسیح و امثال آن و قسمت مضحک تر این قصه ساخته و پرداخته حاخام یعنی مبحثی به نام " رجعت " می رساند :
یهود با استعانت از انوسیان و مزدورن شان در بین فرق و اقوام مختلف، زمینه را برای یک برخورد برزگ بین مسلمین و مسیحت آماده می کنند که آن را آرماگدون می خوانند و خودشان در نقش فرماندهان این جنگ بزرگ، امور را مدیریت می کنند.
بهترین جواب به این خیال بافی های حاخام توسط کلام الله مجید داده شده است :
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (٥٢)رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (٥٣)وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ (٥٤)إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (٥٥ ال عمران)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امام زمان شیعیان، خدا را با زبان عبری میخواند!
وقتى امام زمان شیعیان قیام میکند به قرآن حکم ننموده بلکه به حکم آلداوود امر میکند (کافى کلینى ص 156 و بصائرالدرجات از صفار ص 278)
منجی اهل سنت به طور مرموزی شبیه منجی مسیحیان (صهونیستهای مسیحی) میباشد
... در اطراف همان کوههای مگیدو با یهودیان میجنگد ... میتوان آن دو (منجی مسیحیان و سنیان) را در دو صف مختلف نیز قرار داد که با هم در جنگ آرماگدون (باز هم !!!) روبهرو میشوند
اگر امام زمان قیام کند جنگ و خونریزی زیادی به راه میاندازد و بین او و عرب! جز شمشیر نخواهد بود (بحارالانوار- مجلسی 52/355 ) (لابد اشخاصی که این حدیث را جعل کردهاند پیشبینی نمیکردند که روزی کسانی از بین اعراب هم به مذهب شیعه درآیند. بگذریم از اینکه جاعل این حدیث کینه عجیبی به اعراب داشته است)
امام زمان شیعیان دو سوم (دقیقا برابر کشتههای منجی یهودیان!!!) مردم را میکشد و از کسی توبه هم نمیپذیرد و حتی به بچهها و زنان و مجروحان هم رحم نمیکند! (بحارالانوار مجلسى 52/353)
امام زمان اجساد دو خلیفه اول را زنده کرده و از آنان انتقام میگیرد! و پس از شکنجه آنها را میسوزاند و حتی مسجد پیامبر را نیز خراب میکند (بحارالانوار- مجلسى 52/386)
وقت قیام مسیح (منجی یهود) مجعول، اجسام یهودیان تغییر کرده و عمرشان طولانى میگردد ( التلمود وتاریخه: ظفر الاسلام خان ص 60) و وقت قیام قائم شیعیان، اجسام پیروان امامیه نیز تغییر کرده وقدرت هرکدام به اندازه چهل نفر گشته و مردم را زیر دست و پاى خود له میکنند!!!.. (روضه کافی، کلینى 8/241 و بحارالانوار مجلسى 52/317)
اهل تسنن به شخصی به نام مهدی اعتقاد ندارند و عدهای با استناد به احادیثی که میآورند سعی در اثبات شخصی به نام مهدی دارند که در "مشرق" ظهور خواهد کرد. بر خلاف عقیده شیعه، عقیده دارند که این شخص هنوز به دنیا نیامده و یک شخص عادی است که پس از تولد و رشد، رهبری مسلمانان را در جنگ با دجال به عهده میگیرد. یک مسئله دیگر نیز وجود دارد به نام ظهور عیسی علیه السلام که به کمک مهدی می آید و دجال را می کشد (این توصیف دقیقا شبیه داستان طالوت و داوود است!!).
منجی اهل سنت به طور مرموزی شبیه منجی مسیحیان (صهونیستهای مسیحی) میباشد. چرا که در اطراف همان کوههای مگیدو با یهودیان میجنگد و در نهایت با کمک عیسی علیهالسلام، موفق به کشتن دجال میشود. اما میتوان آن دو را (منجی مسیحیان و سنیان) در دو صف مختلف نیز قرار داد که با هم در جنگ آرماگدون (و باز هم !!! )روبهرو میشوند و یکی از آنها نهایتا پیروز شده و پس از آن به چیزی که مأموریت پیدا کردهاند در زمین حکومت میکنند.
مسیح صهیونیستهای مسیحی پس از ظهور با دجال که باعث شر و فتنه در دنیا میشود و بر یهود بسیار ظلم میکند، به جنگ میپردازد و او را نابود میکند و پس از آن همه دنیا از خیر و برکت پر میشود که این توصیفات بسیار شبیه مهدی اهل سنت میباشد.
در میان شیعه هم کسانی هستند که مهدی را رد میکنند و او را خیالی و موهوم و جعلی و ساخت مذهب امامیه میدانند. از این میان میتوان به ابوالفضل برقعی اشاره کرد که یک کتاب به نام " بررسی علمی در احادیث مهدی" دارد که دلایل و احادیث مهدی را بررسی کرده و جعلی بودن آنها را اثبات میکند.
با در نظر گرفتن ویژگیهای منجی یهودیان، برخی از ویژگیهای امام زمان شیعیان بررسیس میشود:
امام زمان ویژگیهای عجیبی مانند حمل و تولد یک شبه!!! دارد و از 1200 سال پیش تاکنون در چاه سرداب خود را مخفی کرده تا زمان ظهورش برسد (غیبة طوسی- ص 115 و 116)
امام زمان شیعیان، خدا را با زبان عبری میخواند و تعداد یاران او 313 نفر هستند (نعمانی- الغیبة 169)
امام زمان اجساد دو خلیفه اول را زنده کرده و از آنان انتقام میگیرد! و پس از شکنجه آنها را میسوزاند و حتی مسجد پیامبر را نیز خراب میکند (بحارالانوار- مجلسى 52/386 و دلائل الامامیة: محمد بن جریر بن رستم طبرى ص 242 والرجعة : الاحسائی ص186-187)
امام زمان همسر پیامبر را نیز زنده کرده و او را شلاق میزند! (الایقاظ من الهجعة : حر عاملى ص 244 وبحارالانوار مجلسى 52/314)
اگر امام زمان قیام کند جنگ و خونریزی زیادی به راه میاندازد و بین او و عرب! جز شمشیر نخواهد بود (بحارالانوار- مجلسی 52/355 ) (لابد اشخاصی که این حدیث را جعل کردهاند پیشبینی نمیکردند که روزی کسانی از بین اعراب هم به مذهب شیعه درآیند. بگذریم از اینکه جاعل این حدیث کینه عجیبی به اعراب داشته است)
امام زمان شیعیان دو سوم (دقیقا برابر کشتههای منجی یهودیان!!!) مردم را میکشد و از کسی توبه هم نمیپذیرد و حتی به بچهها و زنان و مجروحان هم رحم نمیکند! (الرجعة احسائى ص 51 - الغیبة نعمانى ص 153 و بحارالانوار مجلسى 52/353)
نوشتهها وتصریحاتى که در کتب امامیه در مورد امام زمان وجود دارد دلیل بر انسلاخ این امام از اسلام میباشد چون با دین تازه اى خواهد آمد وکتاب دیگرى غیر از قرآن خواهد آورد که این خود آرزوى دیرینه بافندگان این جعلیات میباشد تا شاید بتوانند مردم را فریفته و اسلام را به نام آلبیت ویران کنند، نعمانى از ابو جعفر روایت میکند که: "قائم قیام میکند به دستورى نو و کتابى جدید و حکمى جدید که بر اعراب بسى سختگیر است و با آنها جز شمشیر نمیشناسد و توبه نمیپذیرد..." (الغیبة از نعمانى ص 154 و220و167)
براى اینکه بدانیم که اندیشه امام زمان کاملا یهودی است و یهودیان براى محو قدرت اسلام آنرا ساخته و پرداختهاند تا چه حد حتى در جزئیات منشأ یهودى دارد این است که امام زمان که خدا را با زبان یهود (عبرى) میخواند، اکنون مدعیاند که حتى شهرها را هم با تابوت یهود فتح میکند! و میدانیم که تابوت در میان یهودیان جایگاه مقدسى دارد و بر این باورند که اگر در جنگهایشان تابوت را حمل کنند شکست نخواهند خورد و احسائى در روایتى طولانى کیفیت این فتوحات را با تابوت شرح میدهد (الرجعة احسائى ص 156 )
کتب روحانیت امامیه نقل میکند که وقت خروج قائم در کوفه دو چشمه از آب و شیر برایش جارى میگردد و سنگ موسى را که دوازده چشمه از آن با معجزه الهى به نص قرآن جارى شده همراه داشته ورهر وقت که آب وغذا بخواهد آن سنگ را نصب میکند (مجلسى، پردهدار این خرافات، با آب وتاب این خبر را نقل میکند - بحارالانوار مجلسى ص 156)
وقتى امام زمان شیعیان قیام میکند به قرآن حکم ننموده بلکه به حکم آلداوود امر میکند و کلینى از ابوعبدالله روایت میکند که : دنیا تمام نمیشود تا اینکه مردى از من با حکم آلداوود حکومت کند و از دلیل و بینه نمیپرسد.." و صفار اضافه میکند که با حکومت داوود و سلیمان حکم میکند و از دلیل و بینه نمیپرسد (کافى کلینى ص 156 و بصائرالدرجات از صفار ص 278)
به نظر میرسد موارد بالا قبلا در جایی دیگر تکرار شده است!
1- مسیح (منجی) مزعوم یهود بعد از ظهور همه یهودیان را در بیتالمقدس جمع میکند، و امام زمان نیز وقتی که به زعم امامیه قیام میکند همه شیعیان را جمع نموده و محل اجتماعشان هم کوفه خواهد بود!!
2- مسیح (منجی) مزعوم یهود بنا به پندار آنها مردهها را زنده نموده و از قبرهایشان به پا خواسته و به ارتش او ملحق میشوند و امام زمان نیز مردههاى شیعیان را زنده نموده تا به ارتش او ملحق شوند!
3- مسیح (منجی) مزعوم یهود بعد از قیام جثههاى گناهکاران را از قبرهایشان بیرون آورده تا یهودیان نظارهگر شکنجه آنها شوند، و امام زمان نیز جثههاى مخالفان ائمه و یاران رسولالله را از قبرهایشان در آورده تا شکنجه نماید!.
4- مسیح (منجی) یهود همه کسانى را که بر یهود ظلم و ستمى نمودهاند محاکمه و قصاص مینماید، و امام زمان نیز همه کسانى را که بر شیعیانش ظلم نمودهاند محاکمه و قصاص مینماید.
5- مسیح مجعول یهود، دو سوم بشر را میکشد و امام زمان روحانیت امامیه نیز دو سوم بشر را میکشد.
6- وقت قیام مسیح (منجی یهود) مجعول، اجسام یهودیان تغییر کرده و عمرشان طولانى میگردد ( التلمود وتاریخه: ظفر الاسلام خان ص 60) و وقت قیام قائم شیعیان، اجسام پیروان امامیه نیز تغییر کرده وقدرت هرکدام به اندازه چهل نفر گشته و مردم را زیر دست و پاى خود له میکنند!!!.. (روضه کافی، کلینى 8/241 و بحارالانوار مجلسى 52/317)
7- در وقت قیام مسیح (منجی) مزعوم یهود خیرات و نعمتهاى زمین فراوان گشته بنا به زعم آنها از کوهها شیر وعسل جارى میگردد ، و از زمین خمیر مایه و لباس پشمى بیرون میآید! و در وقت قیام امام زمان نیز چنین شده ودر کوفه جوى آب و شیر جارى میگردد، که شیعیانش از آن میخورند!!
8- مسیح (منجی) یهودیان و امام زمان امامیه، هر دوی آنها ابزار متولیان حوزهها و کنائس هستند که براى استحمار اتباع خویش ساختهاند، لیکن این اعتقاد به منجی امامیه بر مسلمانان ضررهاى فراوان داشته که به نام او فتنهها و تفرقههای فراوانی به پا کردهاند.
و سبب تأکید بر ارتباط این پندار یکی بودن ریشه اعتقاد به منجی و تطابق آن با اعتقاد یهود، دلایل و مدارکى است که در کتب امامیه آمده است از آن جمله که امام زمانشان :
1- خدا را با زبان یهود یعنی عبری میخواند نه به عربى در صورتى که مدعى هستند او از نسل پیامبر عربى است
2- شهرها را با تابوت یهود فتح میکند و سنگ و عصاى موسى همراه اوست و منَ و سلوى نیز به همراه دارد!
3- به حکم آلداود حکم می کند نه به حکم قرآن !
سلام علیکم
سرکار خانم naina
این وبلاگ خلاء دیرین نشر ویدئوها و عکس ها و سایر مطالبی را که امکانت نشرشان در وبلاگ بنیان اندیشی به هر دلیلی میسر نبود، پر می کند.
حرکت مهم و ماندگاری را آغاز کردی که صبر و حوصله و وقت زیادی می طلبد و امیدورام در این راه موفق و پایدار باشی.
إن شاء الله
http://vista.ir/news/10582954/ضریح-سفیر-عشق-رونمایی-شد
Dalai Lama, stop your lies, give religious freedom
http://m.westernshugdensociety.org/zh-tw/
The True Face Of
The Dalai Lama
This is a backgrounder of the struggle in Tibet and how the US has been building up Dalai Lama to pursue their ideological struggle. In the US many uninformed people had been awed by his philosophy on "peace" and "non-violence". This article will bare facts to the real color and intent of the Lama, why the US had given him a Nobel Prize and many more. - Kalovski Itim, The True Story of Maoist Revolution in Tibet, When the Dalai Lamas Ruled: Hell on Earth
http://www.rense.com/general81/faeeof.htm
The Secret Truth
about
The Dalai Lama
(Hitler and the Dalai Lama)
http://www.newspiritualbible.com/index2.html
Tibet, the Dalai Lama, feudalism, slavery, and the great game
http://shetterly.blogspot.com/2013/02/tibet-dalai-lama-feudalism-slavery-and.html
با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
خانم naina
در مسیری که پیش گرفته اید ، خداوند متعال یاورتان باشد .
فراز و نشیب حزب توده ایران در دهه ۶۰؛ از کامروایی تا اعدام
این نوشته نه بررسی و تحلیل سیاستهای حزب توده و فعالیتهای آن در دوران پس از انقلاب، بلکه بیشتر وقایعنگاری یورش نیروهای جمهوری اسلامی به این حزب و حوادث پس از آن و نیز گزارشی است از سرنوشت بخشی از رهبری، کادرها و اعضای آن در سالهای سیاه دهه شصت در زندان.
متأسفانه در بسیاری موارد تحلیل و قضاوت درباره سیاستهای رسمی حزب توده به داوری یکسان درباره همه افراد این حزب، چه در سطح رهبری و چه در سطح کادر و عضو، تعمیم داده شده است و این یکسونگری باعث شده است که بسیاری از حقایق ناگفته بماند و یا دستخوش تحریف گردد.
حزب توده در سالهای پیش از سرکوب
مطالب مرتبط
کارنامه حزب توده ایران
فهرست اسامی اعضای اعدام شده حزب توده ایران در تابستان ۱۳۶۷
با آنکه در روزهای سیاه دهه ۶۰ به خاطر درگیر بودن شدید نیروهای نظامی، پلیسی، امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی با مجاهدین و دیگر نیروهای مخالف نظام، اعضای حزب توده و فدائیان اکثریت نسبت به دیگر گروههای سیاسی از حاشیه امنیتی مناسبی برخوردار بودند اما سرکوب بیرحمانه گروههای سیاسی تنها به نیروهای مخالف و درگیر با نظام محدود نشد و دامنه آن جسته و گریخته به اعضا و هواداران این دو گروه که از جمهوری اسلامی حمایت می کردند نیز رسید.
جدا از اعضا و فعالین حزب توده، سه عضو مشاور کمیته مرکزی این حزب به نامهای فریبرز (برزو) بقایی، فریبرز صالحی و ابوالحسن خطیب در ماههای تیر، شهریور و بهمن ۶۰ دستگیر شدند.
شعبه ۵ دادستانی انقلاب اسلامی و بخش ویژهای از اطلاعات سپاه، کار رسیدگی به پرونده افراد وابسته به این حزب را پیگیری میکردند.
تا پیش از آغاز سرکوب گسترده حزب توده در زمستان ۶۱ و در دورانی که وابستگان دیگر گروههای سیاسی شدیدترین شکنجهها را متحمل میشدند در مورد اعضا و هواداران حزب توده و «فدائیان اکثریت» بدرفتاری های رایج در اوین اعمال نمیشد و از سختگیریهای معمول خبری نبود.
در این دوران، زندانیان وابسته به حزب توده در زندان غالباً بر اساس رهنمودهای تشکیلاتی، زندانبانان و شکنجهگران زندان را برادران ناآگاه خود میدانستند و در جریان بازجوییها نیز تلاش میکردند ضمن اشاره به حقوق قانونی مصرح در قانون اساسی، روی سیاست رسمی حزب خود مبنی بر حمایت از جمهوری اسلامی تأکید کنند.
در سالهای اولیه دهه ۶۰ موضع رسمی حزب توده و فدائیان اکثریت مبنی بر حمایت از برخورد با وابستگان گروههای سیاسیای که به مقابله با نظام برخاسته بودند موجب میشد که زندانیان وابسته به این دو گروه مورد بایکوت زندانیان سیاسی قرار گرفته و در انزوا به سر برند.
در این دوران حزب توده در مواردی مصاحبهها و اعترافات تلویزیونی اعضا و هواداران درهمشکسته گروههای سیاسی دیگر را نشانهای از حقانیت مواضع خود و شکست و نابودی نیروهای سیاسی رقیب معرفی میکرد.
با این حال موضع رسمی حزب توده باعث نمیشد که هرکس که در ارتباط با این حزب دستگیر میشد به همکاری با مقامات زندان بپردازد یا به جرگه توابین زندان بپیوندد. چرا که آنها به وضوح بسیاری از اعمال بد رژیم را به چشم می دیدند و به خاطر خمیرمایه انسانیای که داشتند نمیتوانستند مؤید آنها باشند. و از این بابت آنها در تناقض عجیبی گرفتار بودند که یک سر آن مواضع رسمی حزب بود و سر دیگر آن واقعیتهایی که به چشم میدیدند.
در نیمه دوم فروردین ۶۱، اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی مرکز در جریان یکی از برنامههایی که در حسینیه اوین برگزار میشد در پاسخ به سؤال کتبی اعضا و هوادران حزب توده و فدائیان اکثریت در مورد دلیل دستگیریشان با توجه به حمایت و پشتیبانی این دو گروه از جمهوری اسلامی، خط مشی دادستانی را در برخورد با نیروهای این دو جریان که میرفتند در هم ادغام شوند چنین برشمرد: «امروز فرخ (فرخ نگهدار) اینجا بود به او گفتم فعالیت تشکیلاتی حزب توده و فدائیان اکثریت ممنوع است. چنانچه فردی از شما در ارتباط تشکیلاتی دستگیر شود او را نگاه خواهیم داشت تا با ارائه چارت تشکیلاتی کلیه اطلاعاتش را به مقامات دادستانی بدهد.»
در همان ماه و در جریان مراسم اعترافگیری از حسین روحانی، یکی از رهبران سازمان پیکار توسط لاجوردی در حسینیه اوین، واقعهای اتفاق افتاد که میتوانست هشدار جدیای باشد به رهبران حزب توده، اما آنها همچنان دست روی دست گذاشته و ناظر حوادث بودند.
در جریان سخنرانی روحانی، صحبتهای او که در زیر شکنجه درهم شکسته بود بطور متناوب با شعار «جماران گلباران، روحانی تیرباران» قطع میشد. پس از مدتی لاجوردی که متوجه شده بود جدای از توابین زندان عدهی دیگری نیز این شعار را به شکلی کوبنده میدهند، میکروفون را گرفت و با خنده خطاب به شعاردهندگان گفت: «نگران نباشید تا سال دیگر کیانوری را هم پشت همین تریبون خواهیم آورد».
حسین روحانی و سازمان پیکار از مخالفان اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده به شمار میرفتند و در تبلیغات این حزب «تربچههای پوک» و «مارکسیستهای آمریکایی» معرفی میشدند. در واقع حزب توده اضمحلال و فروپاشی سازمان پیکار و اعتراف به شکست رهبران آن را نشانه صحت و درستی تحلیلهای خود ارزیابی میکرد.
در این تاریخ نیروهای امنیتی و اطلاعاتی موفق شده بودند ضربات مهلکی به مجاهدین، پیکار، فداییان اقلیت، راهکارگر و دیگر گروههای سیاسی وارد کرده و نیروهای نظامی در جبهههای جنگ پیروزیهای متعددی به دست آورده بودند و نظام سیاسی نسبت به سال قبل از ثبات نسبی برخوردار شده بود. در چنین شرایطی توجه دادستانی و سپاه پاسداران بیش از پیش به تعیین تکلیف کردن با حزب توده جلب میشد. آنها دیگر تحمل چنین حزبی را لازم نمیدیدند و طبیعی بود که به دنبال حذف آن از صحنه سیاسی باشند.
در ۲۶ فروردین ۱۳۶۱ چند روز بعد از هشدار لاجوردی، در یورش به دفتر انتشارات حزب توده واقع در خیابان حافظ، محمد پورهرمزان مسئول انتشارات حزب و تعدادی از کادرهای آن دستگیر شدند اما حزب توده همچنان به حمایت از «خط امام» ادامه داد و آقای کیانوری در نشست پرسش و پاسخ ۲۰ شهریور ۶۱ با خواندن شعر گونهای با این مصرع از کامروایی حزب سخن گفت:
«تودهای هستم و همراه امام، ماندگارم که زمان است به کام»
ضربههای ۱۷ بهمن ۶۱ و ۷ اردیبهشت ۶۲
در آذرماه ۶۱ روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از سید حسین موسوی تبریزی حزب توده را «منحله» نامید. در اواخر دیماه ۶۱ علی عمویی به دیدار لاجوردی در اوین رفت و یک بار دیگر سیاستهای حزب در حمایت از نظام را برای او تشریح کرد. اما کمتر از سه هفته بعد در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ بیش از ۵۰ نفر از اعضای رهبری و کادرهای فعال آن از جمله نورالدین کیانوری، مریم فیروز، منوچهر بهزادی، ابوتراب باقرزاده، عباس حجری، اسماعیل ذوالقدر، رضا شلتوکی، تقی کیمنش، علی عمویی، عبدالحسین آگاهی، احمدعلی رصدی، مهدی کیهان، رفعت محمدزاده، آصف رزمدیده، صابر محمدزاده، هوشنگ ناظمی، ملاحسن قزلچی، کیومرث زرشناس، فاطمه ایزدی و... توسط سپاه پاسداران به اتهام جاسوسی دستگیر و در زندان کمیته مشترک (توحید) به زیر شکنجه برده شدند.
حزب توده دیگر به وضوح اراده حاکمیت در سرکوب خود را میدید، اما با اینحال در اطلاعیههای رسمی مدعی بود که «جریان راست» حاکمیت در صدد ضربه به حزب توده و «خط امام» است.
برخلاف تبلیغات حزب توده، ضربه مزبور توسط اطلاعات سپاه پاسداران وارد شده بود و نه دادستانی انقلاب که به مؤتلفه و جناح بازار نزدیک بود و حزب توده به خوبی از آن آگاه بود.
در هفتم اردیبهشت ۶۲ در عملیاتی با اسم رمز «حضرت علی» حدود ۱۷۰ نفر از کادرهای حزب در تهران و ۵۰۰ نفر در شهرستانها و از جمله احسان طبری، فرج الله میزانی، بهرام دانش، رحمان هاتفی، احمد دانش، حسین جودت، انوشیروان ابراهیمی، هدایتالله معلم، هدایتالله حاتمی، محسن علوی، علی گلاویژ، جواد ارتشیار، ملکه محمدی، فاطمه مدرسی تهرانی (سیمین فردین) اعضای باقیمانده رهبری و اعصای سازمان مخفی و نظامی حزب تحت عنوان مقابله با طرح کودتای نظامی دستگیر شدند. دامنه دستگیریها تا ماههای بعد هم ادامه داشت.
این در حالی بود که حزب توده پیش از آن با سپاه پاسداران، کمیتههای انقلاب اسلامی و دادگاه انقلاب ارتش در شناسایی و به تور انداختن کودتاچیان همکاری کرده بود و شکست و دستگیری آنها را به مقامات سیاسی و مذهبی کشور تبریک و شادباش میگفت.
توطئه کودتای مزبور را یکی از اعضای هیئت تحریریه «نامه مردم» که در ضربه اول دستگیر شده بود به دروغ مطرح کرده بود و بازجویان پرونده با اعمال شدیدترین شکنجهها تلاش کردند دستگیرشدگان را وادار به اعتراف و پذیرش آن کنند.
دستگیری گسترده اعضای حزب توده با استقبال آقای خمینی و رهبران نظام به ویژه کسانی که حزب توده از آنها به عنوان «پیروان راستین خط امام» یاد میکرد مواجه شد که پیامهای تبریکی در این زمینه منتشر کردند.
گفته میشد عزیز دانشراد نماینده یهودیان در مجلس خبرگان قانون اساسی، هراچ خاچاطوریان نماینده ارامنه و سرگون بیتاوشانا نماینده مسیحیان آشوری دوره اول مجلس شورای اسلامی نیز در ارتباط با حزب توده بودند. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطراتش دستگیری بیتاوشانا در ارتباط با حزب توده و آزادی سریع او را تأیید میکند و در مورد دو نفر دیگر صحبتی نمیکند. او همچنین تأکید میکند که قرار بوده به دستور علی خامنهای، ناخدا بهرام افضلی نیز آزاد شود اما این اتفاق نمیافتد و وی عاقبت به جوخه اعدام سپرده میشود. افضلی توسط آقای خامنهای به دفتر کارش احضار و در همانجا توسط مأموران اطلاعاتی سپاه دستگیر شده بود. صفرخان قهرمانی نیز که عضو افتخاری کمیته مرکزی حزب توده بود چند ساعتی دستگیر و سپس آزاد شد.
اعترافات تلویزیونی و میزگرد رهبران حزب توده
روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ اعترافات تلویزیونی آقای کیانوری و آقای بهآذین که تحت شکنجه اخذ شده بود از تلویزیون پخش شد. گفته می شود که آقای خمینی طی دستوری تأکید کرده بود که حتماً این اعترافات یک شب قبل از «روز کارگر» پخش شود تا تأثیر بیشتری داشته باشد. ۶ روز بعد، احسان طبری ایدئوگ حزب در حالی که کمتر از ده روز از دستگیریاش میگذشت در تلویزیون ادعا کرد که در اثر مطالعه کتابهای علامه طباطبایی و مرتضی مطهری به اسلام روی آورده است.
در شهریور ۶۲ نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده، فرجالله میزانی مسئول کل تشکیلات، منوچهر بهزادی مسئول روزنامه مردم و عضو هیئت سیاسی و هیئت دبیران، رضا شلتوکی عضو هیأت سیاسی و هیأت دبیران، حسین جودت عضو هیأت سیاسی و کمیته مرکزی، عباس حجری مسئول کمیته ایالتی تهران، انوشیروان ابراهیمی مسئول آذربایجان، علی گلاویژ مسئول کردستان، محمدمهدی پرتوی مسئول سازمان مخفی، احمدعلی رصدی عضو کمیسیون بازرسی، مهدی کیهان مسئول شعبه کارگری، آصف رزمدیده عضو کمیته مرکزی، گاگیگ آوانسیان مسئول تدارکات، محمد پورهرمزان مسئول انتشارات، فریدون فم تفرشی مسئول تشکیلات تهران، شاهرخ جهانگیری از مسئولان سازمان نظامی و غلامحسن قائمپناه عضو کمیته مرکزی تحت شدیدترین شکنجهها مجبور به شرکت در میزگردی شدند که اداره آن به عهده آقای عمویی مسئول روابط عمومی حزب بود.
میزگرد مزبور آماده سازی افکار عمومی داخلی و خارجی برای محاکمه شبه علنی شبکه مخفی و نظامی حزب توده محسوب می شد.
محاکمه اعضای شبکه مخفی و نظامی حزب توده
در پاییز و زمستان ۶۲، بیش از یک صد نفر از اعضای شبکه مخفی و نظامی حزب توده در هشت گروه جداگانه در دو شعبه دادگاه نظامی به ریاست محمد محمدی ریشهری و علی یونسی با نام مستعار «ادریسی» محاکمه شدند. در این دادگاهها ۱۰ نفر به اعدام، ۷ نفر به حبس ابد، ۴ نفر به ۳۰ سال حبس، ۵ نفر به ۲۰ سال حبس، ۱ نفر به ۱۴ سال حبس، ۳ نفر به ۱۳ سال حبس، ۶ نفر به ۸ سال حبس، ۱۵ نفر به ۱۰ سال حبس، ۱ نفر به ۷ سال حبس، ۱ نفر به ۶ سال حبس، ۳۰ نفر به ۵ سال حبس، ۹ نفر به زیر ۵ سال و ۳ نفر به زیر ۱ سال حبس محکوم شدند.
حدود ۳۰ نفر از اعضای سازمان فدائیان اکثریت که در نیمه سال ۶۱ از طرف این سازمان در اختیار شبکه مخفی حزب توده قرار داده شده بودند نیز بعداً مورد محاکمه قرار گرفتند.
در هفتم اسفند ۶۲ ناخدا بهرام افضلی فرمانده نیروی دریایی، سرهنگ بیژن کبیری فرمانده نیروهای هوابرد (کلاهسبزها)، سرهنگ هوشنگ عطاریان یکی از فرماندهان عالیرتبه جنگ و مشاور وزیر دفاع، سرهنگ حسن آذرفر استاد دانشکده افسری و معاون پرسنلی نیروی زمینی، شاهرخ جهانگیری عضو مشاور کمیته مرکزی حزب و از مسئولان سازمان نوید، ابوالفضل بهرامی نژاد، محمد بهرامی نژاد، فرزاد جهاد، غلامرضا خاضعی، و خسرو لطفی از کادرهای مخفی حزب توده به جوخه اعدام سپرده شدند.
از آنجایی که آقای ریشهری شخصاً سرهنگ هوشنگ عطاریان و سرهنگ بیژن کبیری را میشناخت و عملیاتهای مختلف اطلاعاتی و از جمله به تور انداختن صادق قطبزاده را همراه با آقای کبیری انجام داده و نسبت به گرایشات سیاسی او آشنایی داشت محاکمه این دو را به عهده علی یونسی گذاشتند چرا که نمیخواستند این دو نفر در مقابل نمایندگان دستچین شده جراید و مطبوعات روبرو شوند. این احتمال میرفت که کبیری با دیدن ریشهری روی موارد یادشده تأکید کند و ناسپاسی ری شهری و دستگاه قضایی و امنیتی نظام را برملا کند.
بعدها آقای هاشمی رفسنجانی در گفتگو با روزنامه همشهری گفت: «یک کار ضد دیپلماتیک در مورد شوروی انجام شد که شاید هم لازم بود و آن، برخورد با حزب توده و دستگیری سران آن بود. این کار با تبلیغات گسترده همراه شد و به دنبال آن، روابط ما با شوروی مشکل شد. اگر آن کار را نمیکردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آنها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم، البته به نفع شوروی فعالیتهایی داشتند.»
سرنوشت برخی از تودهایهایی که دستگیر شدند
عبدالحسین آگاهی که هنگام دستگیری به پایش تیر خورده بود در سال ۶۲ در اثر همان جراحت در زندان فوت کرد.
تقی کیمنش اوایل ۶۲، محسن علوی ۱۸ بهمن ۶۲، حسن قزلچی مهر ۶۳، مرتضی باباخانی آبان ۶۳، علی شناسایی آبان ۶۳، گاگیک آوانسیان فروردین ۶۴، رضا شلتوکی ۲۹ آبان ۶۴، علی گلاویژ سال۶۶ و حسین قدمگاهی ۲ مهر ۶۲ در زندان ارومیه در اثر بیماری و فشارهای ناشی از زندان و شکنجه فوت کردند.
رحمان هاتفی در تابستان ۶۲ در کمیته مشترک خود را حلقآویز کرد. همچنین نورالدین کیانوری در نامه به خامنهای از فردی به نام انصاری از اهالی ترکمن صحرا و دکتر در علوم اجتماعی و ادبیات ترکمن در اتحاد شوروی نام میبرد که در زندان فوت کرده است.
بهروز افشاری ۳۱ تیرماه ۶۴ در تهران، عادل رام ۱۷ خرداد ۶۲ در بندر ترکمن، غلام حسین قناعتی اول آذر ۶۲ در تهران و حمید مؤسس غفاری ۲۶ خرداد ۶۲ در کرمانشاه بنا به ادعای رژیم خودکشی کردهاند. همچنین سعید سجادی در تابستان ۶۲ به هنگام دستگیری در ساوه خود را از بلندی پرت کرده است.
حسن حسنپور تبریزی اول خرداد ۶۲ در تهران، رضا محمدزاده گازرگاه ۸ خرداد ۶۲ در تهران، اسدالله ریاحی ۸ خرداد ۶۲ در شهرکرد، جمشید عسگری شهریور – مهر ۶۲ در ملایر، محمد صدیقی چافجیری دیماه ۶۲ در رودسر در زیر شکنجه کشته شدهاند. همچنین قید شده است که طاهر امامی پور اهل ایلام در اردیهبشت ۶۵ پس از بازگشت به ایران دستگیر و در زندان کشته و در بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.
در مورد رسول امیری آمده است که رژیم مرگ او را فرار از زندان و خفگی در دریا در دیماه ۶۲ اعلام کرده است. همچنین موسی فرقانی در بهمن ۶۳ در تهران ۵ ساعت پس از انتقال از زندان به منزل در حالی که شدیداً بیمار بوده فوت میکند.
اعدام تودهایها قبل از کشتار ۶۷
بنا به اعتراف آقای ریشهری، شش نفر از اعضای شبکه مخفی حزب توده در مراکز و ردههای مختلف سازمانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چهار نفر در مراکز مختلف کمیته انقلاب اسلامی نفوذ کرده بودند. بر اساس آنچه تا کنون منتشر شده، رضا محمدزاده گازرگاه پاسدار جماران در زیر شکنجه در ۸ خرداد ۶۲ جان سپرد و محمد حسن عبدی و محمدحسین عبدی در اردیبهشت ۶۳ در تهران، عظیم محقق ثمرین مسئول پرسنلی سپاه در ۴ شهریور ۶۳ در تبریز و ابوالفضل پورحبیب ۸ فروردین ۶۷ و احمد ادریسیان در قتلعام ۶۷ در تهران اعدام شدند و از سرنوشت بقیه اطلاعی در دست نیست. همچنین صالح امیر افشار ۲۲ شهریور ۶۳ در اهواز تیرباران شده بود که از اتهام او اطلاعی در دست نیست.
تا پیش از شروع کشتار ۶۷ علیرغم این که تمامی اعضای هیئت سیاسی، کمیته مرکزی و مشاوران کمیته مرکزی به دادگاه رفته بودند اما غالباً احکامشان اجرا نشده بود و در این میان تنها انوشیروان ابراهیمی دبیر کمیته مرکزی حزب در ۲۲ شهریور ۶۶، کیومرث زرشناس عضو کمیته مرکزی و سعید آذرنگ مشاور کمیته مرکزی حزب توده در ۲۹ تیر ۶۷ به جوخه اعدام سپرده شدند.
رویکرد اعضای حزب توده در زندان پیش از کشتار ۶۷
رویکرد اعضای حزب توده پس از پشت سر گذاشتن دوران بازجویی و شکنجه و دادگاه در برخورد با رژیم یکسان نبود. کما این که برخورد اعضای رهبری حزب هم یکسان نبود و میشد آنها را به ۴ دسته تقسیم کرد.
بخشی از رهبری حزب توده مثل کیانوری، جوانشیر، جودت، بهزادی، گلاویژ، کیهان، قائمپناه و... در بخش فرهنگی زندان و یا در بند و سلولهای خود در ترجمه متون و کارهای تحقیقاتی مشارکت میکردند. در همین دوران جوانشیر با تهیه جزواتی به آموزش «کاپیتال» به طلاب حوزه علمیه قم میپرداخت و کیانوری با وجود آن که از مارکسیسم و حزب توده دفاع میکرد با این حال گاه از زندانیان میخواست که با نوشتن انزجارنامه از زندان آزاد شوند یا با نوشتن نامه سرگشاده مواضع حزب توده علیه رژیم را به نقد میکشید.
دسته دوم کم و بیش سیاست و خط مشی حزب در قبال جمهوری اسلامی در دوران فعالیت آزاد را قبول داشتند اما حاضر به همکاری در بخش فرهنگی و ترجمه نبودند. عمویی، حجری، باقرزاده، ذوالقدر که در دوران پهلوی نیز ۲۵ سال زندان را متحمل شده بودند به این نگاه گرایش داشتند.
دسته سوم به طور کلی مخالف جمهوری اسلامی بودند و به تعبیری به براندازی اعتقاد داشتند. از جمله این افراد میتوان از امیر نیک آئین، رفعت محمدزاده، محمد پورهرمزان، کیومرث زرشناس و سعید آذرنگ نام برد.
دسته چهارمی هم متهم هستند که ضمن شرکت در فعالیتهای فرهنگی، در کارهای اطلاعاتی و تهیه کیفرخواست برای سایر توده ای ها نیز شرکت میکردند.
از آبان سال ۶۶ به پیشنهاد بخشی از اعضای رهبری حزب توده، میزگردی از رهبران گروههای چپ در حسینیه اوین در ۲۷ جلسه ۳ ساعته برگزار شد. ۱۶ جلسه به حزب توده و ۱۱ جلسه به دیگران گروههای سیاسی چپ اختصاص داشت. طبری، کیانوری، جوانشیر، جودت، بهزادی، گلاویژه، قائم پناه، کیهان، مهدی و هادی پرتوی، معزز، عباس خرسند و... در این میزگرد شرکت داشتند. برخلاف میزگردی که در سال ۶۲ تشکیل شده بود این بار افرادی چون عمویی، حجری، محمدزاده، پورهرمزان و... حاضر به شرکت در میزگرد نشدند.
مسئولان امنیتی نیز با توجه به دیدگاههای مختلف بین رهبری حزب توده، آنها را در بندهای مختلف نگهداری میکردند.
در مجموع روابط دوستانهای بین رهبری حزب توده در زندان حاکم نبود و غالباً رابطه خوبی با کیانوری نداشتند.
اعضا و کادرهای حزب توده به گرایش سوم نزدیک بودند و برخلاف کیانوری که معتقد بود ضروری است پس از پایان حکم زندانیان با پذیرش شرایط دادستانی از زندان آزاد شوند، همچنان بر مواضع خود پایداری کرده و تعدادی از آنها پس از پایان حکم نیز حاضر به اعلام انزجار از حزب توده نشده و به عنوان «ملیکش» در زندان ماندند. تعدادی از آنها در کشتار ۶۷ جان دادند و بقیه در ماههای آذر و دی ۶۷ پس از پذیرش شرایط دادستانی انقلاب و انجام مصاحبه در جمع زندانیان گوهردشت آزاد شدند.
اعضا و کادرهای حزب توده در سالهای ۶۴ تا ۶۷ ضمن شرکت در تمامی فعالیتهای اعتراضی زندانیان از جمله اعتصابهای غذا، تحریم ملاقات و هواخوری و انجام ورزش جمعی، عهدهدار مسئولیتهای مختلف در بندهای زندانیان سیاسی نیز میشدند.
در این سالها آنها بخشی از جریان مقاومت در زندان بودند و رابطه متقابل خوبی بین آنها و دیگر زندانیان سیاسی به وجود آمده بود. تعدادی از آنها مانند سیفالله غیاثوند، مهدی حسنی پاک، اسماعیل وطنخواه و... انسانهای وارسته و دوست داشتنیای بودند که همنشینی با آنها موجب صفا و غنای روحی بود.
برخلاف روابط بین اعضای رهبری حزب توده، روابط بین کادرها و اعضای حزب توده در زندان گرم و صمیمی بود و تلاش میکردند برخورد یکدستی با دیگر گروههای سیاسی و زندانبانان داشته باشند و از این بابت موفقترین جریان سیاسی چپ در زندان بودند. آنها در بندهای مختلف به طور رسمی روز کارگر و مناسبتهای حزبی را جشن میگرفتند.
زنان تودهای
در میان اسامی اعدام شدگان و کشته شدگان گروههای سیاسی ایرانی به ندرت به اسامی زنان تودهای بر میخوریم. در دوران هفتاد ساله فعالیت حزب توده تنها فاطمه مدرسی تهرانی، (سیمین فردین) متولد ۱۳۲۷، فوق لیسانس حسابداری، روزنامه نگار، مترجم، کارمند شرکت نفت، عضو مشاور کمیته مرکزی حزب توده در فروردین ۶۸ به اتهام عضویت در حزب توده به جوخه اعدام سپرده شد.
در اسناد حزب توده آمده است که هما نصر زنجانی، کارمند وزارت اطلاعات و جهانگردی سابق، دانشجوی مدرسه هتلداری و جهانگردی یکی از هواداران این حزب در اواخر اردیبهشت ۶۱ به طور اتفاقی توسط گشت کمیته خیابان زنجان دستگیر شد و پس از بازرسی منزل به زندان برده شد. در تحقیقات بعدی خانواده مشخص شد که وی در ۲۶ تیرماه ۶۱ در بهشت زهرا به خاک سپرده شده است. مقامات قضایی مرگ وی را در اثر بیماری در زندان اعلام کردهاند که قطعاً واقعی نیست.
گیتا علیشاهی دانشجوی دانشگاه تربیت معلم روز ۵ مهر ۶۰ مشکوک به شرکت در تظاهرات مجاهدین در چهارراه ولی عصر دستگیر و همانشب در اوین اعدام شد.
زندانیان تودهای یکی از قربانیان اصلی قتلعام ۶۷
پس از کشتار مجاهدین در مرداد و شهریور ۶۷ مقامات قضایی جمهوری اسلامی به قتلعام زندانیان سیاسی چپ و به ویژه رهبران حزب توده و اعضا و کادرهای فداییان اکثریت و کنگره ۱۶ آذر (جناح کشتگر) پرداختند. در سالهای ۶۴ تا ۶۷ به خاطر فشارهای آیتالله منتظری و جنگی که نیاز به حمایت اتحاد شوروی در آن احساس میشد، مقامات جمهوری اسلامی از اعدام آنها خودداری کرده بودند.
اجرای حکم اعدام کیومرث زرشناس دبیر سازمان جوانان حزب توده و سعید آذرنگ عضو مشاور کمیته مرکزی حزب توده و فرامرز صوفی عضو سازمان فدائیان اکثریت بلافاصله پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ، نشاندهنده تغییر نگاه مقامات قضایی، امنیتی و سیاسی بود. با این حال به منظور راضی نگاه داشتن اتحاد شوروی از اعدام چند چهره شاخص حزب توده خودداری کردند که با بهانه مقامات قضایی برای کشتار زندانیان چپ نمیخواند.
کیانوری، رهبر حزب، طبری سمبل ایدئولوژیک حزب، عمویی چهره کاریزماتیک حزب، مهدی پرتوی مسئول شبکه مخفی و نظامی حزب و به آذین چهره ادبی حزب و کانون نویسندگان را به دادگاه نبردند. بایستی توجه داشت که کیانوری نوه شیخ فضلالله نوری و احسان طبری فرزند فخرالعارفین و نوهی آقا شیخ علی اکبر مجتهد طبری ساروی بیش از هر کس مشمول حکم «مرتد فطری» میشدند.
در این قتلعام بیش از ۹۰ درصد از اعضای هیئت سیاسی و کمیته مرکزی حزب توده به شکل هدفمندی قتلعام شدند. تنها فریدون فم تفرشی، جواد ارتشیار، محمود روغنی، فریبرز بقائی، فتحالله ناظر و غلامحسین قائم پناه اعضای کمیته مرکزی بودند که به دادگاه برده شدند و زنده ماندند.
در جریان قتلعام ۶۷ مریم فیروز، ملکه محمدی و فاطمه ایزدی اعضای کمیته مرکزی حزب توده مانند دیگر زنان چپ نزد هیئت کشتار برده نشدند و خوشبختانه جان به در بردند و بعدها آزاد شدند. فاطمه مدرسی تهرانی دیگر عضو مشاور کمیته مرکزی هم به دادگاه برده نشد و در سال ۶۸ به خاطر پرونده اتهامیاش اعدام شد که با توجه به آزادی اکثریت قریب به اتفاق زندانیان «چپ» مرد و بخش اعظم زندانیان چپ زن جای تأمل داشت.
چند تن از زنان تودهای پس از پایان قتلعام سال ۶۷ در زمره کسانی بودند که نزد حسینعلی نیری رئیس حکام شرع اوین برده شده و به اتهام ارتداد و نخواندن نماز به تحمل شلاق محکوم شدند. آنها در میان زندانیان زنی که به تحمل شلاق روزانه محکوم شده بودند بیشترین مقاومت را از خود نشان دادند.
مریم فیروز که در سن هفتاد سالگی دستگیر و تحت شکنجههای جسمی و روحی شدید قرار گرفت همه دوران ۹ ساله زندانش را در سلول انفرادی و در سختترین شرایط گذراند. او از این بابت در دنیا بینظیر است و متأسفانه تاریخ ما در حق این زن بزرگ و مقاومت سترگی که از خود نشان داد، جفا کرده است. او تنها عضو دفتر سیاسی حزب توده بود که حاضر به مصاحبه و شرکت در میزگرد نشد و خود را نادم و پشیمان نخواند.
تصحیح لیست منتشر شده توسط حزب توده
نزدیک به ۴۰ اسم در لیستها و کتاب «شهیدان تودهای» به عنوان قربانیان حزب توده در قتلعام ۶۷ بدون هیچ توضیحی آمده است که غالباً نادرست هستند. در کلیک فهرستی که در مورد اعدام شدگان توده ای این سال تهیه کرده ام، از آوردن آنها خودداری کرده و توضیحات زیرا در مورد ۲۵ نفر از آنها ضروری میدانم.
اسامی زیر در لیست قربانیان سازمان «فداییان اکثریت» آمده است. اما در کتاب «شهیدان تودهای» به عنوان قربانیان حزب توده معرفیشدهاند که به نظرم نادرست است.
پرویز الهی- امیر باقری- جلیل جباری- حسین خانباباپور- خسرو شایان- یدالله صادقی- نادر صلواتی و علیرضا محمدی.
اسامی زیر وابستگان سازمان «فداییان اکثریت» هستند که به احتمال زیاد از سوی تهیهکنندگان لیستها بد خوانده شده و تبدیل به اسامی جدید با هویت تودهای شدهاند.
غلامرضا اویسی- غلامرضا ادیبی (فداییان اکثریت)
علیاصغر خطیبی- اصغر حلیمی اصل (فداییان اکثریت)
مرادپور - بندعلی مرادپور (فداییان اکثریت)
حسن میثمی لنگرودی- حسن مشینی لنگرودی (فداییان اکثریت)
شاپور استواری- شاپور اسکندری (فداییان اکثریت)
اسامی زیر تودهایهایی هستند که اسامیشان با مقداری تغییر دوباره آمده است
ستار بابانژاد- ستار باباترکالو
عباس هاشمی- عباس فانی
بهرام دانش- بهرام دادور
محمد رجالی فرد- محمد رجالی مند
غلامعلی داوری - غلام داوودی
اکبر خطیبی- احمد خطیبی
حسن صراف پور- حسن سلامت پور
اسماعیل وطنخواه - محسن وطنخواه
سیامک الماسپور به نظرم همان سیامک الماسیان (فداییان اقلیت) است.
مسعود افتخاری متولد ۱۳۴۵، دانش آموز، هوادار مجاهدین به نظرم میتواند همان فردی باشد که در لیست حزب توده آمده است.
یدالله نجفی و سید محمد مفیدی نیز جزو قتلعام شدگان ۶۷ معرفی شدهاند که نادرست است. اولی به ۵ سال زندان محکوم شده بود که آزاد شد و دومی دندانپزشک (تواب) زندانهای قزلحصار و گوهردشت بود که به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود و آزاد شد.
در لیست حزب توده نام علی شبانی به اشتباه علی شعبانی آمده است. وی از اعضای قدیمی نوید و عضو شبکه مخفی حزب بود. علی، کشتیگیر بود و در زندان اهل ورزش. پس از دستگیری یک سال و نیم در کمیته مشترک زیر بازجویی و شکنجه بود و سپس ۶ ماه در انفرادی آسایشگاه به سر برد و عاقبت به گوهردشت منتقل شد. علی در بهمنماه ۶۶ مجدداً از گوهردشت به اوین منتقل شد و در همانجا اعدام شد.
در اسناد حزب توده آمده است که علی گلاویژ در سال ۶۴ در زیر شکنجه کشته شد در حالی که وی تا نیمه دوم سال ۶۶ در زندان اوین بود و در میزگرد رهبران نادم گروههای «چپ» در حسینیه اوین نیز شرکت داشت.
حزب توده پس از کشتار ۶۷
کلیه اعضای زنده مانده حزب توده به جز کیانوری، عمویی، پرتوی و بقایی در دی و اسفند ۶۷ و فروردین ۶۸ آزاد شدند. چندین زن عضو حزب به علت نپذیرفتن شرایط دادستانی برای آزادی در زندان ماندند و عاقبت در سالهای ۶۹ و ۷۰ از زندان آزاد شدند. گیتی مقدم همسر سعید آذرنگ پس از آزادی از زندان در اثر بیماری سرطان فوت کرد.
احسان طبری در اردیبهشت ۶۸ در خانه تحت نظر وزارت اطلاعات فوت کرد و بهآذین تا سال ۷۰ تحت نظر باقی ماند. عدم آزادی بقایی که سالها بود در بهداری زندان نیز مشغول کار بود و فرایض دینی را به جا میآورد ناشی از مسئولیت وی در سازمانهای حزبی خارج از کشور حزب توده پیش از دستگیری بود. در همین رابطه بازجویان عقیده داشتند که مبالغ هنگفتی در حساب بانکی او در آلمان هست و تلاش داشتند به آنها دسترسی پیدا کنند.
نورالدین کیانوری و مهدی پرتوی به عنوان سخنران در سمینار یک روزهای که وزارت اطلاعات و سازمان تبلیغات اسلامی در اسفند ۶۷ در تالار رودکی ترتیب داده بودند شرکت کردند.
در دیماه ۶۸ کیانوری در دیدار با گالیندوپل نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران به شکنجه خود که منجر به آسیبدیدگی شدید دست و پایش شده بود اشاره کرد و در حضور نماینده ویژه به بحث و جدل با مهدی پرتوی که معتقد بود حزب توده به جاسوسی مبادرت کرده پرداخت.
کیانوری و مریم فیروز از سال ۷۰ در بیرون از زندان به خانهای تحت نظر ماموران وزارت اطلاعات انتقال پیدا کردند و مریم فیروز از سال ۷۴ و کیانوری از سال ۷۵ اجازه یافتند در منزل خودشان زندگی کنند.
پرتوی در سال ۷۰ از زندان آزاد شد. بقایی در سال ۷۲ و عمویی در سال ۷۳ آزاد شد.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/02/120222_l10_mesdaghi_toudeh_party.shtml
سلام علیکم
جناب نیسی از این که می فرماید ناقص بودن قرآن عظیم توسط فرقه شیعه علنی شده است. لطف کنید بفرمایید توسط جه کسی یا کسانی این نقص علنی شده? لطفا سند و مدرک ارائه دهید
سلام علیکم
جناب آقا/خانم vasegh
این مطلب چندی پیش توسط یکی از دوستان در بخش نظرات وبلاگ حق و صبر نوشته شده بود. اگر کافی نبود از پیروان فرقه شیعه بپرسید سند و مدرک برای وجود و احتکار نسخه ای از قران مجید نزد امام مزعوم شان چیست؟
یا اینکخ سند و مدرک وجود امام زمان مدنظرشان چیست که نسخه ای از کلام الله مجید نزد او احتکار شده است؟
و اگر حرفی برای گفتن داشتند سوال بفرمایید سند و مدرک مبنای راه انداختن فرقه و حزب شیعه است؟
*** چرا شیعیان امروز نسبت به برائت از کسی مانند نوری طبرسی (مدفون در حرم امام علی (ع)) نویسنده کتاب "فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب" که در اثبات تحریف قرآن موجود و عدم ایمان به آن نوشته شده است و سایر افراد معتقد به تحریف (که شامل تقریبا تمام بزرگان شیعه میگردد) اقدام نمی نمایند.
در آخر سوره نورین یا ولایت (سوره 115 معروف شیعه) که به گفته برخی از آنان از قرآن حذف شده نیز از ملا محمد باقر المجلسی از کتابش (تذکرة الأئمة) آمده است.
سوره نورین که به گفته بعضی ها از قرآن اصلی به دلیل نام بردن حضرت غلی حذف شده است: عن صاحب کتاب دبستان المذاهب "وبعضهم یقولون إن عثمان أحرق المصاحف، وأتلف السور التی کانت فی فضل علی وأهل بیته علیهم السلام منها هذه السورة:
و اما سوره ادعایی شیعه: سوره 115:
بسم الله الرحمن الرحیم. یا أیها الذین آمنوا آمنوا بالنورین أنزلناهما یتلوان علیکم آیاتی ویحذرانکم عذاب یوم الدین. نوران بعضهما من بعض وأنا السمیع العلیم، إن الذین یوفون بعهد الله ورسوله فی آیات لهم جنات نعم، والذین کفروا من بعد ما آمنوا بنقضهم میثاقهم وما عاهدهم الرسو علیه یقذفون فی الجحیم، ظلموا أنفسهم وعصوا الوصی الرسول أولئک یسقون من حمین. إن الله الذی نور السماوات والأرض بما شاء واصطفى من الملائکة وجعل من المؤمنین أولئک فی خلقه یفعل الله ما یشاء لا إله إلا هو الرحمن الرحیم. قد مکر الذین من قبلهم برسلهم فأخذناهم بمکرهم إن أخذی شدید ألیم إن الله قد أهلک عاداً وثموداً بما کسبوا وجعلهم لکم تذکرة فلا تتقون وفرعون بما طغى على موسى وأخیه هارون وأغرقناه ومن تبعه أجمعین لیکون لکم آیة وإن أکثرکم فاسقون. إن الله یجمعهم فی یوم الحشر فلا یستطیعون الجواب حین یسألون. إن الجحیم مأواهم وإن الله علیم حکیم. یا أیها الرسول بلغ إنذاری فسوق یعملون قد خسر الذین کانوا عن آیاتی وحکمی معرضون مثل الذین یوفون بعهدک إنی جزیتهم جنات النعیم. إن الله لذو مغفرة وأجر عظیم وإن علیاً من المتقین وإنا لنوفیه حقه یوم الدین. ما نحن عن ظلمه بغافلین. وکرمناه على أهلک أجمعین. فإنه وذریته لصابرون. وإن عدوهم إمام المجرمین. قل للذین کفروا بعد ما آمنوا طلبتم زینة الحیاة الدنیا واستعجلتم بها ونسیتم ما وعدکم الله ورسوله ونقضتم العهود من بعد توکیدها وقد ضربنا لکم الأمثال لعلکم تهتدون. یا أیها الرسول قد أنزلنا إلیک آیات بینات فیها من یتوفاه مؤمناً ومن یتولیة من بعدک یظهرون، فأعرض عنهم إنهم معرضون. إنا لهم محضرون فی یوم لا یغنی عنهم شیء ولا هم یرحمون. إن لهم فی جهنم مقاماً عنه لا یعدلون. فسبح باسم ربک وکن من الساجدین. ولقد أرسلنا موسى وهارون بما استخلف فبغوا هارون فصبر جمیل. فجعلنا منهم القردة والخنازیر ولعناهم إلى یوم یبعثون. فاصبر فسوق یبصرون. ولقد آتینا بک الحکم کالذین من المرسلین. وجعلنا لک منهم وصیاً لعلهم یرجعون. ومن یتول عن أمری فإنی مرجعه فلیتمتعوا بکفرهم قلیلاً فلا تسأل عن الناکثین، یا أیها الرسول قد جعلنا لک فی أعناق الذین آمنوا عهداً فخذه وکن من الشاکرین. إن علیاً قانتاً باللیل ساجداً یحذر الآخرة ویرجوا ثواب ربه قل هل یستوی الذین ظلموا وهم بعذابی یعلمون سیجعل الأغلال فی أعناقهم وهم على أعمالهم یندمون. إنا بشرناک بذریته الصالحین. وإنهم لأمرنا لا یخلفون، فعلیهم منی صلوات ورحمة أحیاء وأمواتاً یوم یبعثون. وعلى الذین یبغون علیهم من بعدک غضبی إنهم قوم سوء خاسرین. وعلى الذین سلکوا مسلکهم منی رحمة وهم فی الغرفات آمنون. والحمد لله رب العالمین.
سورة النورین أو سورة الولایة من خاتمة مجتهدی القوم الملا محمد باقر المجلسی من کتابه (تذکرة الأئمة) ثم علقنا علیها فی الهامش بقولنا:
وقد ثبت بهذا أن سورة النورین التی ذکرها الخطیب نقلاً عن کتاب شیعی "دبستان مذاهب" لم ینفرد بذکرها ملا محسن الکشمیری، بل وافقه علامة الشیعة المجلسی أیضاً حیث ذکرها فی کتابه، فماذا یقول – لطف الله الصافی الذی أنکر نسبة الکتاب إلى الشیعة؟ فهل "تذکرة الأئمة" کتاب شیعی أم کتاب سنی؟ وهل الملجسی من أعیان الشیعة أم لا؟
ومن قول الإمامیة کلها قدیماً وحدیثاً إن القرآن مبدل، زید فیه ما لیس منه، ونقص منه کثیر، وبدل منه کثیر" ["الملل والنحل" ج4 ص182 ط مکتبة المثنى بغداد]. ***
http://www.alef.ir/vdcb89b85rhb95p.uiur.html?199212
تمام مراکز و شخصیت هایی که بدون تفحص وقوع ترور را پذیرفتند در توطئه شریک بوده اند.
سلام اقای پورپیرار
وقت بخیر .
امکان هست توضیح کوتاهی دهید که چطور ماجرای ترور شاه در دانشگاه تهران موجب تحولات سیاسی پر دامنه ای از جمله منع فعالیت سیاسی حزب توده و مراکزی از تجمعات سیاسی روحانیون شد؟؟
با تشکر.
جناب آقای پورپیرار
با سلام .
احتراما چندی پیش کتاب " در باره مسأله یهود " به قلم کارل مارکس ، نوشته شده در سال 1843 ( حدود 170 سال قبل ) را مطالعه نمودم . ( کتاب علیرغم حجم اندکش ) دارای دو مترجم و سه ویراستار است و منطقا در برگردان به زبان فارسی نباید مشکلی داشته باشد . اما متاسفانه در رابطه با محتوای کتاب و مسأله یهودیان جامعه اروپا در آن زمان و نظرگاه کارل مارکس در رابطه با آن ، جز مشتی مفاهیم گنگ چیزی دستگیرم نشد .
خواهشمندم در صورت صلاحدید کلیدی جهت فهم این کتاب در اختیار اینجانب قرار دهید .
سپاسگزارم .
سلامت باشید .
پاسخ:
به زبان اصلی یعنی آلمانی بخوانید.
احتراما ، ضمن تشکر از پاسخ کوتاه بالا ، نکات زیر را به عرض میرسانم :
کتاب " در باره مساله یهود و گامی در نقد فلسفه هگل " توسط آقای مرتضی محیط ترجمه شده که طبق اعلام مقدمه کتاب ، ایشان در همه موارد از ترجمه آقای رضا سلحشور که سالهای قبل تر ، این کتاب را ترجمه نموده اند ، سود برده و آنرا ترجمه خوبی میدانند .
کتاب توسط آقایان محسن حکیمی و حسن مرتضوی ویراستاری شده و طبق اعلام مقدمه کتاب ، قبل تر هم توسط آقای کامران نیری جهت چاپ در خارج از کشور مورد ویراستاری قرار گرفته است .
بنابراین بطور قطع این کتاب از نظر ترجمه و انتقال مطالب به زبان فارسی نمیتواند مشکل اساسی داشته باشد . مشکل اصلی در دو چیز است : 1 – سواد و اطلاعات اندک اینجانب 2 – شیوه نگارشی کارل مارکس که در آن زمان بشدت متاثر از شیوه بیانی و نگارشی هگل بوده است . در آن دوران ، مارکس عضوی از حلقه هگلیان جوان بوده است . ظاهرا پیچیده نویسی هگل مورد علاقه مارکس نیز بوده است .
مشکل اصلی اینجانب در کامنت قبل ، درک چگونگی نظرگاه مارکس در رابطه با مساله یهودیان و بخصوص یهودیان اروپا بوده است و نه ایراد گرفتن به ترجمه و ویراستاری کتاب .
پیش فرضهای من بگونه ایست که فکر میکنم جنابعالی میتوانید پاسخ مناسبی ارائه نمایید . زیرا : 1 - بر اساس شناختی که از شخصیت جنابعالی بر اساس مکتوبات و مصاحبه هایتان دارم ، میتوانم بدرستی حدس بزنم که شما از اوان جوانی و نوجوانی شیفته کتاب و مطالعه بوده اید . به قول مثل عامه "کرم کتاب" بوده اید . 2 – موارد جدی فعالیت های اجتماعی و سیاسی جنابعالی در بخش قابل توجهی از دوران زندگی اتان ، بگونه ای بوده که قطعا آشنایی وسیعی با اندیشه های مارکسسیتی داشته اید و در این زمینه دست به مطالعات گسترده ای زده اید . 3 – تلاشها و فعالیت های گسترده و جانانه جنابعالی در یافتن رد پای تخریب گر یهود در عرصه های متنوع سیاسی ، اجتماعی ، تاریخی ، فرهنگی و . . . نشان میدهد که قطعا نمیتوانسته اید از پیگیری نظرگاههای کارل مارکس هم در باره یهودیان صرف نظر کرده باشید . ( با توجه به اینکه مارکس شخصیتی است که جدای از باور داشتن و یا باور نداشتن به اندیشه هایش نمیتوان او را دست کم گرفت ) .
همه موارد بالا باعث شد که در رابطه با نحوه نگرش کارل مارکس در باره یهودیان از جنابعالی یاری بطلبم .
در اینجا بیان چند پیش فرض در باره کارل مارکس نیز ضروری به نظر میرسد : 1 - کارل مارکس فرزند هاینریش مارکس لوی (Marx Levi)، یک وکیل دادگستری یهودی بود که از خانوادهٔ خاخامهای معروف شهر محسوب میشد. هاینریش «مارکس لوی» به خاطر محدودیتهایی که دولت پروس برای حقوقدانان یهودی قائل شده بود و به خاطر این که بتواند شغل خود را در دادگستری حفظ کند، به شاخهٔ پروتستان مسیحیت گروید و از آن پس خود را هاینریش مارکس نامید. در سال ۱۸۲۴ فرزندان وی نیز به مسیحیت گرویدند. 2 - خانواده کارل مارکس پولدار اشرافی و ثروتمند نبوده و خود او نیز همیشه از مشکلات مالی رنج میبرده است . خصوصا در سالهای تبعید و پایان عمر که
فشار شدید مشکلات مالی دامنگیر او و خانواده اش بوده تا حدی که باعث مرگ دو تن از فرزندانش شده است . 3 – کارل مارکس دارای اعتقاد و باور دینی و خداشناسانه نبوده و او را بنیانگذار مشرب نوینی در فلسفه ماتریالیستی میدانند . 4 – اگر چه در عرصه اعتقادات جامعه شناسانه ، برخی او را خیالپرداز میدانند ولی تا کنون ندیده ام کسی او را طرفدار ثروتمندان و زرسالاران بداند . در این میان تنها یک استثنا دیده ام که با دید دیگری در این زمینه به او نگریسته و البته سندی نیز ارایه نکرده است ( گاری آلن نویسنده کتاب هیچکس جرات ندارد ) . 4 – ظاهرا تعدادی از کتابهای کارل مارکس در چند دهه پس از مرگش به چاپ رسیده است .
ضمن تشکر از حوصله و صبر جنابعالی ، خواهشمندم در صورت صلاحدید کلیدی جهت شناخت بهتر کارل مارکس و بخصوص نظرگاه او در باره یهودیان در اختیار اینجانب قرار دهید .
سپاسگزارم .
سلامت باشید .
نظریه پردازی مارکس و همراه اش انگلس در حوزه و سطح مسائل سرمایه داری کلاسیک اروپا است و از فرمول بندی روابط اجتماعی اشرافیت و روابط تولیدی شرق به سبب ناآشنایی مطلبی نگفته و ننوشته اند که خود علت اولیه و اصلی نااشنایی و بغرنجی داده های ان ها برای جوامع شرقی است. انان فیلسوفان یک چشم اند.
با سلام
یک مطلب جالب درباره القاعده :
http://oyrenci-sesi.info/yeni/2618
شبکه القاعده دستوالعمل جدید صادر کرد
اؤیرنجی سسی :شیخ “أیمن الظواهری” رهبر شبکه تروریستی القاعده دستور العمل جدیدی صادر کرد که متن آن از طریق وب سایت “أنصار الفاروق”، که به نظر می رسد از رسانه های همفکر القاعده است، منتشر شده است.
به گزارش اؤیرنجی سسی به نقل از سایت های فارسی زبان نزدیک به القاعده ،بر اساس این دستور العمل جدید، سیاست شبکه القاعده به طور نسبی تغییر خواهد کرد و به نظر می رسد گام بسیار مهمی در این زمینه خواهد بود.
“أیمن الظواهری” در این دستور العمل جدید، به نیروهای خود دستور داده که به جای مورد هدف قرار دادن مسلمانان یا مسیحیان بی گناه و سیک ها (پیروان سیک در هندوستان)، فقط کفار را هدف قرار دهند.
وی در این باره گفت: نیروهای القاعده در سراسر جهان باید به جای اینکه سر تفنگ خود را به سمت سینه مسلمانان نشانه روند، آن را به طرف سر کفار نشانه بروند.
رهبر شبکه تروریستی القاعده در ادامه بر مبارزه نیروهای خود با کفار به ویژه ایالات متحده آمریکا و اسرائیل تأکید کرد و آنان را “سر کفر” نامید.
گفتنی است، پیش از این نیز مقامات ارشد شبکه القاعده رژیم صهیونیستی را مورد انتقاد و حمله لفظی قرار داده بودند اما القاعده تاکنون حتی یک بار هم رژیم صهیونیستی یا منافع آن را در سراسر جهان مورد حمله یا هدف قرار نداده است.
“أیمن الظواهری” در ادامه اظهارات خود، فعالیت القاعده را دو بخش دانست و گفت: یک بخش باید فعالیت نظامی باشد و بخش دوم فعالیت تبلیغی. در مورد فعالیت نظامی، نیروهای القاعده فقط باید آمریکا، اسرائیل و همپیمانانشان در منطقه را مورد هدف قرار دهند. اما در مورد فعالیت تبلیغی، نیروهای ما باید وظیفه آگاه سازی امت اسلامی از خطر “تهاجم صلیبی” را بر عهده بگیرند یعنی معانی توحید را به خوبی و درستی شرح دهند تا حکومت فقط بر اساس اراده خدا برپا شود و کشورهای اسلامی با یکدیگر متحد شوند تا در نهایت “خلافت اسلامی” که دستور پیامبر اکرم بوده، برپا شود.
رهبر شبکه القاعده در این دستور العمل جدید همچنین از نیروهای این شبکه خواست که با حکومت های مختلف درگیر نشوند زیرا این کار موجب می شود که توانشان از بین برود و نتوانند به هدف اصلی خود یعنی مبارزه با آمریکا و اسرائیل دست یابند.
وی در ادامه گفت: درگیری و جنگ بر شما (نیروهای القاعده) با گروه ها و پیروان مذاهب مختلف اسلامی مانند رافضی ها (شیعیان)، اسماعیلیه، قادیانیه، صوفی های منحرف و غیره که با اهل سنت نمی جنگند، حرام است. اما اگر دیدید آنان به جنگ با شما آمده اند، فقط در حد پاسخ مانعی ندارد که با آنان بجنگید زیرا هدف باید دفاع از خود باشد و نه حمله به دیگران. البته نباید فراموش کنید که مورد هدف قرار دادن غیر نظامیان، خانواده ها، خانه ها، اماکن عبادت، مراسم و تجمعات دینی آنان حرام است اما باید در زمینه نبرد تبلیغی، به منحرف بودن اندیشه و اعتقاداتشان بپردازید و به امر به معروف و نهی از منکر اقدام ورزید.
الظواهری همچنین افزود: مسیحیان، سیک ها، هندوها و پیروان دیگر ادیان که در کشورهای اسلامی زندگی می کنند را نیز نباید مورد حمله و هدف قرار دهید. اما اگر آنان به شما تعدی و تجاوز کردند، پاسخ باید به اندازه تجاوز آنان باشد، نه بیشتر. ما نباید شروع کننده جنگ باشیم زیرا باید توان خود را برای نبرد با “سر کفر” یعنی آمریکا و اسرائیل بگذاریم.
نمونه های زیادی از این قبیل ترور های ظاهرا نافرجام ولی طراحی شده در منطقه و در ایران نیز صورت گرفته است که اگر دوستان به حافظه تاریخی خود رجوع کنند منظور بنده را بهتر متوجه می شوند.
با تشکر
سلام استاد. با فردی در مورد قطع کردن دست سارق بحث کردیم. که من میگفتم در قرآن همچین دستوری نیست. ولی ایشان آیه 38 سوره مائده را مثال آورد. از آنجا که عربی نمی دانم، به نظر شما این دستور در آیه مورد نظر آمده است؟ لطفا راهنمایی کنید.
با سلام
آقای مسعود سنجری و طالب حقیقت
در پیج " حق و صبر " در فیسبوک ، دوستان نظر استاد پورپیرار در مورد " ضربوهن " ایه 34 سوره نساء را جویا شدند .
پاسخ استاد به جناب دومینو :
(( دومینو
جمعه 2 فروردین 1392 ساعت 2:23 PM
سلام علیکم.
در زبان عربی آنچه را که اعتصاب غذا گفته میشود به "اضراب عن الطعام"موسوم است بنابراین منطقی بنظر میرسد اگر ترجمه ونه تفسیر!" واضربوهن..." را نه تنبیه بدنی بلکه به حال خود رهانمودن نمود.
لازم به ذکر است در زبان عربی اصطلاح "اضراب عن الطعام"ترک و رهانمودن غذا معنا میدهد پس خواهش میکنم برا روشن نمودنمان بازنگری مجددی در ترجمه های مغرضانه دشمنان دین خدا انجام دهید واین یک بهانه نیز از دشمنان قرآن گرفته شود.
والسلام
پاسخ:
در قرآن کریم فعل ضرب عمدتا همراه مثل امده با معنای خداوند مثل می زند. اما در باب زنان منظور کتک زدن است که در ایه 34 سوره نساء و در آیه 44 سوره صاد آمده که پس از شکایت ایوب از شیطنت زن اش فرمان کتک زدن او، ظاهرا با دسته ای ترکه صادر می شود . ))
سلام علیکم
جناب آقای vasegh
مطلب زیر توسط یکی از دوستان در وبلاگ حق و صبر نصب شده که عین آنرا در اینجا می آورم:
چرا شیعیان امروز نسبت به برائت از کسی مانند نوری طبرسی (مدفون در حرم امام علی (ع)) نویسنده کتاب "فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب" که در اثبات تحریف قرآن موجود و عدم ایمان به آن نوشته شده است و سایر افراد معتقد به تحریف (که شامل تقریبا تمام بزرگان شیعه میگردد) اقدام نمی نمایند.
در آخر سوره نورین یا ولایت (سوره 115 معروف شیعه) که به گفته برخی از آنان از قرآن حذف شده نیز از ملا محمد باقر المجلسی از کتابش (تذکرة الأئمة) آمده است.
سوره نورین که به گفته بعضی ها از قرآن اصلی به دلیل نام بردن حضرت غلی حذف شده است: عن صاحب کتاب دبستان المذاهب "وبعضهم یقولون إن عثمان أحرق المصاحف، وأتلف السور التی کانت فی فضل علی وأهل بیته علیهم السلام منها هذه السورة:
و اما سوره ادعایی شیعه: سوره 115:
بسم الله الرحمن الرحیم. یا أیها الذین آمنوا آمنوا بالنورین أنزلناهما یتلوان علیکم آیاتی ویحذرانکم عذاب یوم الدین. نوران بعضهما من بعض وأنا السمیع العلیم، إن الذین یوفون بعهد الله ورسوله فی آیات لهم جنات نعم، والذین کفروا من بعد ما آمنوا بنقضهم میثاقهم وما عاهدهم الرسول علیه یقذفون فی الجحیم، ظلموا أنفسهم وعصوا الوصی الرسول أولئک یسقون من حمین. إن الله الذی نور السماوات والأرض بما شاء واصطفى من الملائکة وجعل من المؤمنین أولئک فی خلقه یفعل الله ما یشاء لا إله إلا هو الرحمن الرحیم. قد مکر الذین من قبلهم برسلهم فأخذناهم بمکرهم إن أخذی شدید ألیم إن الله قد أهلک عاداً وثموداً بما کسبوا وجعلهم لکم تذکرة فلا تتقون وفرعون بما طغى على موسى وأخیه هارون وأغرقناه ومن تبعه أجمعین لیکون لکم آیة وإن أکثرکم فاسقون. إن الله یجمعهم فی یوم الحشر فلا یستطیعون الجواب حین یسألون. إن الجحیم مأواهم وإن الله علیم حکیم. یا أیها الرسول بلغ إنذاری فسوق یعملون قد خسر الذین کانوا عن آیاتی وحکمی معرضون مثل الذین یوفون بعهدک إنی جزیتهم جنات النعیم. إن الله لذو مغفرة وأجر عظیم وإن علیاً من المتقین وإنا لنوفیه حقه یوم الدین. ما نحن عن ظلمه بغافلین. وکرمناه على أهلک أجمعین. فإنه وذریته لصابرون. وإن عدوهم إمام المجرمین. قل للذین کفروا بعد ما آمنوا طلبتم زینة الحیاة الدنیا واستعجلتم بها ونسیتم ما وعدکم الله ورسوله ونقضتم العهود من بعد توکیدها وقد ضربنا لکم الأمثال لعلکم تهتدون. یا أیها الرسول قد أنزلنا إلیک آیات بینات فیها من یتوفاه مؤمناً ومن یتولیة من بعدک یظهرون، فأعرض عنهم إنهم معرضون. إنا لهم محضرون فی یوم لا یغنی عنهم شیء ولا هم یرحمون. إن لهم فی جهنم مقاماً عنه لا یعدلون. فسبح باسم ربک وکن من الساجدین. ولقد أرسلنا موسى وهارون بما استخلف فبغوا هارون فصبر جمیل. فجعلنا منهم القردة والخنازیر ولعناهم إلى یوم یبعثون. فاصبر فسوق یبصرون. ولقد آتینا بک الحکم کالذین من المرسلین. وجعلنا لک منهم وصیاً لعلهم یرجعون. ومن یتول عن أمری فإنی مرجعه فلیتمتعوا بکفرهم قلیلاً فلا تسأل عن الناکثین، یا أیها الرسول قد جعلنا لک فی أعناق الذین آمنوا عهداً فخذه وکن من الشاکرین. إن علیاً قانتاً باللیل ساجداً یحذر الآخرة ویرجوا ثواب ربه قل هل یستوی الذین ظلموا وهم بعذابی یعلمون سیجعل الأغلال فی أعناقهم وهم على أعمالهم یندمون. إنا بشرناک بذریته الصالحین. وإنهم لأمرنا لا یخلفون، فعلیهم منی صلوات ورحمة أحیاء وأمواتاً یوم یبعثون. وعلى الذین یبغون علیهم من بعدک غضبی إنهم قوم سوء خاسرین. وعلى الذین سلکوا مسلکهم منی رحمة وهم فی الغرفات آمنون. والحمد لله رب العالمین.
سورة النورین أو سورة الولایة من خاتمة مجتهدی القوم الملا محمد باقر المجلسی من کتابه (تذکرة الأئمة) ثم علقنا علیها فی الهامش بقولنا:
وقد ثبت بهذا أن سورة النورین التی ذکرها الخطیب نقلاً عن کتاب شیعی "دبستان مذاهب" لم ینفرد بذکرها ملا محسن الکشمیری، بل وافقه علامة الشیعة المجلسی أیضاً حیث ذکرها فی کتابه، فماذا یقول – لطف الله الصافی الذی أنکر نسبة الکتاب إلى الشیعة؟ فهل "تذکرة الأئمة" کتاب شیعی أم کتاب سنی؟ وهل الملجسی من أعیان الشیعة أم لا؟
ومن قول الإمامیة کلها قدیماً وحدیثاً إن القرآن مبدل، زید فیه ما لیس منه، ونقص منه کثیر، وبدل منه کثیر" ["الملل والنحل" ج4 ص182 ط مکتبة المثنى بغداد].
اقای طالب زاده بهتر که همه ایات قران در مورد شفات را بررسی کنید.
حناب طالب زاده، ایاتی که سودمندی شفاعت را نفی می کند، منحصر در ایاتی چون(لا تنفعها شفاعة) یا( لا یقبل منها شفاعة) نیست، بلکه آیاتی مثل آیات سوره مدثر است که تعبیر به ( فما شفاعة الشافعین) دارد و چنین تعبیری بیانگر وجود شافعین در قیامت است که شفاعت آنان به فعلیت رسیده، شافع بالفعل هستند، چنان که بیانگر ان است که شفاعت این گروه نفعی به حال کافران و مجرمان مخصوص ندارد. و طبعاً این سوال مطرح می شود که پس شفاعت انان به حال چه کسی نافع است که پاسخ ان را دسته ای دیگر از ایات می دهد که شفاعت انان به حال کسانی نافع هستند که خود مرتضای الهی یا ماذون از طرف او و دینش مرضی خدا باشد و به بیان دیگر کسی شفاعت در حق او از جانب خداوند ماذون و سخن شفیع درباره او مرضی خداوند باشد:( لا یشفعون الا لمن ارتضی) یا ( یومئذ لا تانفع الشفاعة الا من اذن له ال رحمن و رضی له قولا).
پس ایات 42تا48سوره مدثر از شدت ایاتی که نفی مطلق شفاعت می کنند می کاهد و رابط میان دسته اول و سوم خواهد بود، یعنی پس از آن که ایاتی از قران با شدت اصل شفاعت را نفی کرد، ایات سوره مدثر از این شدت می کاهد و می گوید: فی الجمله شفاعت و شافعانی هستند، لیکن مجرمانی که مکذب قیامتند از شفاعت آنان بهره مند نمی شوند و ایات دیکر شرایط شافعان و شرایط استفاده کننده از شفاعت را بیان می کند. و در قران شفعیان متعددی هستند که عبارت است از فرشتگان که ایه5سوره شوری بیان می کند . شفعیان دیگر پیامبران هستندو مورد دیگر توبه می باشد ؛ مورد دیگر مومنان می باشد مثل ایه 10سوره حشر که انجا که خداوند دعا و طلب مغفرت آنان برای یکدیگر را نقل می کند. مورد دیگر قران می باشد مثل ایه 16سوره مائده( یهدی به الله من اتع رضوانه سبل السلام)؛ مورد دیگر در قران ایمان می باشد مثل ایه 31سوره احقاف یا ایه 28سوره حدید . همه این موارد شفعیان در دنیا هستند . و همچنین در قران شفعیانی نیز در قیامت امده است مثل فرشتگان ، قران، اصحاب اعراف، شاهدان ، پیامبر اکرم می باشد.
پس همانطور که می بینیم خداوند متعال هنگامی که به بندگان صالح خود اجازه شفاعت می دهد ، اصل شفاعت از آن اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت کنند. پس شفیع حقیقی در این هنگام فقط خداست.
استاد محمدی و جناب نیسی از لطفتان ممنون هستم.
و البته از آیدین تبریزلی عزیز بابت پیگیری ها و کمک هایش.
جناب علی سلام.
مباحثات شما با دوستان را پی گیری می کنم. گفته اید که ؛متعصب؛ نیستید . من هم امیدوارم همینطور باشد ولی دوست دارم با چند کامنت بنیان اندیشانه و از منظر بنیان اندیشی با شما بحث کنم آنگاه معلوم خواهد شد متعصب هستید یا نه.
در کامنت آخر نوشته اید:
...........
و همچنین در قران شفعیانی نیز در قیامت امده است مثل فرشتگان ، قران، اصحاب اعراف، شاهدان ، پیامبر اکرم می باشد.
...........
می شود لطف کنید و آدرس آیه مورد نظری در قرآن که صراحت به شفاعت :پیامبر اکرم: دارد را بیاورید؟
ضمن اینکه لقب و صفت :اکرم: برای پیام آور اسلام یعنی محمد را از کجای قرآن برداشت کرده اید؟
با سپاس.
خداوند در قران برای آخرین پیامبرش آل و ذریه قرار نداده و چون نوح و ادم و ابراهیم و مریم مصطفی نخوانده است.
برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم
ظاهرا برخی برای کتک زدن همسران خودشان از شما طلب امضای قرآنی دارند. کلمه اضربوهنّ در آیه 34 با توجه به جمله معنی کناره گرفتن و دور شدن دارد و این تفسیر و تأویل نیست بلکه معنای کلمه است که قبلا با شما بزرگوار در میان گذاشته شد.
والسلام علیکم
فی امان الله
در باره ایه سوره صاد و زدن با دسته ای از ترکه چه می گویید؟
با سلام و عرض خسته نباشید
جناب استاد، در پاسختان به سوال حول معنای کلمه "اضربوهن" در آیه مرتبطه، فرموده اید: «در آیه 44 سوره صاد آمده که پس از شکایت ایوب از شیطنت زن اش فرمان کتک زدن او، ظاهرا با دسته ای ترکه صادر می شود.» بنده آیه 44 سوره صاد (همچنین آیه 83 سوره انبیاء) را بررسی کردم اما در آن آیات سخنی از "سیطنت زن ایوب" نیست؟ آیا آیات دیگری در این باره هست؟
ضمنا، در آیه مذکور (وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ...) خداوند می فرماید که "با دسته ترکه بزن"، اما مشخص نیست چه چیزی قرار است زده شود؟
ممنونم
معلوم است که با دسته ای ترکه تار نمی زنند.
بزرگوار اینجا هم به حرکت در آوردن ترکه بجای کتک زدن و تادیب بکار رفته. اگر غیر از این می بود از کلمه جلد استفاده می شد.