حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه .43


کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه 43

بدین ترتیب و بر اساس مندرجات یکی از تازه ساخت ترین دانش نامه های جهان اسلام، با گوشه ای از ماجرا و زمینه های ظهور لایه روحانی در ایران قریب 95 سال پیش آشنا شدیم و آشکار شد که پس از برپایی حوزه هم مدیریت و امورات آن مجموعه، تا زمانی معین، دچار تشتت آراء و ناگزیر با مرکزیت جمعی اداره می شده و درعین حال جمعیت اندک طلاب حتی تا زمان درگذشت آیت الله بروجردی، یعنی چهل سال پس از تاسیس حوزه، نه فقط از کسورات مالی و کمبود امکانات تشکیلاتی و تاسیساتی و فقدان کارگزاران مجرب و نبود برنامه های دور اندیشانه خبر می دهد، بل وجه دیگر چنین حقیقتی از ضعف استقبال عمومی و ناچیری جریان وجوهات، حتی در دوران آیت الله بروجردی می گوید. مطلبی که رشد و گستره تشکیلات حزبی و تجمع های گوناگون سیاسی و فرهنگی غیر مذهبی و حتی بی خدایانه در حوادث سیاسی - اجتماعی همزمان با دوران زعامت ایشان را توضیح می دهد، که جامعه ای در مجموع غیرمذهبی است. 

«در اوایل دهه بیست شمسی، شماری از بزرگان و استادان حوزه علمیه قم که از عدم مدیریت متمرکز این حوزه نگران بودند و از سویی از مقام علمی و نفوذ اجتماعی و دینی آیت الله حاج آقا حسین بروجردی، آگاهی داشتند از او می خواستند که از بروجرد به قم بیاید، امام خمینی و حاج آقا روح الله کمالوند از علمای خرم آباد در این زمینه کوشش بیش تری مبذول داشتند. آیت الله بروجردی با پذیرش این درخواست، در محرم 1364 / آذر 1323 ش در قم ساکن شد. در تحکیم جایگاه و مرجعیت بروجردی در هنگام اقامت در قم نیز نقش امام خمینی چشمگیر بود. با ورود بروجردی به حوزه علمیه قم، بر رونق آن افزوده شد و شور و نشاط علمی آن دو چندان و بنیه علمی آن تقویت گردید. اقدامات بروجردی در طول دوره  زعامت، حاکی از اهتمام ایشان به حفظ و تقویت این حوزه است. بروجردی با استقرار در قم تدریس پرمایه ای را آغاز کرد. شمار حاضران درس وی را پانصد تا ششصد تن برآورد کرده اند. مدیریت نیرومند و متمرکز بروجردی موجب شد که شمار طلاب این حوزه که در سال های اولیه حضور وی در قم در 1326 ش، بالغ بر دو هزار تن بود در دهه چهل شمسی به 8700 تن برسد. در آغاز حضور بروجردی در قم در 1326 ش درس های خارج فقه و اصول منحصر به چند تن، از جمله خود بروجردی، حجت، فیض، خوانساری و صدر بود، ولی در پایان زندگی وی، بر شمار استادان خارج فقه و اصول حوزه قم که بین 20 تا 250 شاگرد داشتند افزوده شده بود و به ویژه تعدادی از شاگردان برجسته حائری، چون شیخ محمد علی اراکی، سید محمد رضا گلپایگانی، سید محمد داماد، امام خمینی، سید کاظم شریعتمداری و سید شهاب الدین مرعشی نجفی حوزه  درسی خارج داشتند. بروجردی به عنوان عالی ترین مقام علمی دینی ایران در عهد خود و نیز به عنوان مرجع تقلید علی الاطلاق و رئیس حوزه علمیه قم، برای پیشبرد امور دینی و حوزوی کسانی را رابط خود با حکومت قرار داده بود و پیام ها یا اعتراضات و تذکارات خود را از طریق آنان به شاه یا مقامات دیگر ابلاغ می کرد. از دیگر اقدامات سیاسی و اجتماعی بروجردی، به این موارد می توان اشاره کرد: پیشنهاد گنجاندن تعلیمات دینی در ضمن دروس مدارس و موافقت دولت با آن پیشنهاد توقف قطارها در ایستگاه برای اقامه نماز مسافران، مقابله با نفوذ بهائیت در مراکز دولتی، حمایت از مردم فلسطین و صدور اعلامیه در این باب در 1327 ش و مسئله اصلاحات ارضی».  (دانش نامه جهان اسلام، جلد چهاردهم ص 361)

همین روایت رسمی از تغییرات و تلاش های اولیه، حوزه را مرکزی با رهبری صرفا مذهبی و مبلغ تشیع مصور می کند که گرد سیاست نمی گردد و از رویارویی حوزه با دستگاه حکومتی و دربار نمونه قابل ارائه ندارد. هنگامی که 40 سال پس از افتتاح و در کوران حوادثی هولناک و تعیین کننده ملی، حوزه هنوز برابر تحرکات اجتماعی موضع جانب دار و هدایتگر و نقادانه نمی گیرد و ارتباط آن با حکومت، ان هم با پا درمیان میانجی، از درخواست برای توقف قطار درایستگاه برای ادای نماز پیش تر نمی رود.
«بروجردی برای حفظ و ارتقاء حوزه علمیه قم، ضمن اظهار استغنای عملی از دولت و سفارش طلاب به حفظ آرامش و بهانه ندادن به دست دولت، دست به اقدامات مهمی در این زمینه زد؛ از جمله از حیث علمی شیوه جدید خود را در تحقیق و تدریس مباحث فقه ارائه کرد که در قم سابقه نداشت و نسلی از شاگردان بااستعداد در این زمینه تربیت کرد که استادان و مراجع آینده حوزه شدند، برای احیا و چاپ کتاب های عمده حدیثی و فقهی و رجالی شیعه تلاش زیاد مبذول داشت، به ادامه تحصیل طلاب و تشویق افراد بااستعداد به شیوه های مختلف توجه نشان داد، طلاب را به مبانی مسائل و مباحث فقه و رجال و بیان مآخذ هرکدام و این که هر مسئله ای از چه وقت و چرا وارد حوزه اسلامی شده است متوجه کرد. بروجردی در زمینه توسعه فضای آموزشی حوزه از قبیل ساخت و احیای مدارس و به طور خاص تاسیس مسجد اعظم و کتابخانه آن اقدامات درخور توجهی کرد. به این ترتیب، مهاجرت موثر و تحول آفرین بروجردی، حوزه قم را به مرتبه ای از اعتبار رساند که عملا همارز معتبرترین حوزه آن عهد، یعنی حوزه نجف، شد و نه فقط طالبان علم از شهرهای مختلف ایران راهی قم می شدند، بل که به تدریج افرادی از مناطق شیعه نشین دنیا قم را برای تحصیل برمی گزیدند. پس از وفات بروجردی حوزه علمیه قم وارد مرحله جدیدی از حیات خود شد. مقطع زمانی 1340 ش تا 1357ش سیاسی ترین دوره فعالیت و حیات حوزه علمیه قم محسوب می شود. با رحلت بروجردی بار دیگر وحدت مدیریت و مرجعیت در حوزه قم از هم گسیخت و زعامت و مدیریت آن برعهده چهار تن استاد برجسته و مطرح قرار گرفت: امام خمینی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید کاظم شریعتمداری و سید شهاب الدین مرعشی نجفی. پس از تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس انتقال ایشان به نجف، اداره این حوزه برعهده آن سه تن دیگر افتاد». (دانش نامه جهان اسلام، جلد چهاردهم ص 362)
همین بررسی دانش نامه جهان اسلام از موقعیت حوزه تا زمان درگذشت آیت الله بروجردی، چند وجهی بودن گردش امور مذهب و پرهیز از دخالت در امور حکومت را به سادگی چنین بیان می کند که اولا جایگاه حوزه در طلاطم های گوناگون اجتماعی تحرکی دست به عصا، نا آشکار و منحصر به چند چهره مجرد و بی پیوند با مرکز، چون مدرس و کاشانی بود که جامعه سیاسی و متمایل به رادیکالیسم، به مواضع آنان توجه آشکاری نشان نمی داد، چنان که روایت های دیگری حتی بر صحت و صلابت مدیریت بروجردی نیز اظهار تردید می کند و انگشت انتقاد می گذارد.
 
خاطرات و دیدگاه های آیت الله محمدباقر سلطانی طباطبایی پیرامون حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی

حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی از بزرگترین مراجع عام تاریخ تشیع بود. مجله حوزه در شماره های 43 و 44 خود گفتگویی را از خاطرات و دیدگاه های آیت الله محمدباقر سلطانی طباطبایی پیرامون ایشان منتشر کرده است.

آیت الله محمدباقر سلطانی طباطبایی خود از شاگران آیت الله بروجردی و از اساتید برجسته حوزه علمیه قم بود و بسیاری از مراجع تقلید فعلی و پیشین حوزه علمیه قم از شاگردان ایشان بوده اند.

آیت الله سلطانی طباطبایی با وجود جایگاه برجسته علمی و دیدگاه های بدیع فقهی از مرجعیت احتراز کرده و در سال 1376 در تهران دار فانی را وداع گفت.

ایشان پدرِ «خانم دکتر فاطمه طباطبایی»، همسر حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی و عروس امام خمینی هستند. در ادامه بخش نهم گفت و گوی آیت الله سلطانی طباطبایی پیرامون حوزه علمیه قم در زمان آیت الله العظمی بروجردی و ماجرای گلایه از بیت ایشان تقدیم مخاطبان می شود.

 

س. گویا برخی از آقایان از بیت آیت الله بروجردی  گله داشته اند  لطفا در این زمینه توضیح بدهید .

بله متاسفانه وضع بیرونی رو به راه نبود . هنگامی که خود ایشان در بیرونی تشریف داشتند آقایان بودند که به ارباب رجوع جواب گو باشند و به کارها رسیدگی کنند، اما وقتی که نبودند کسی به کسی نبود. علمای بلاد و دیگران مراجعه می کردند، ساعت ها معطل می شدند اما کسی نبود که به کار آنان رسیدگی کند. خلاصه شکایت از این وضع زیاد بود. یکی از موارد طرح اصلاحی حوزه که آن هیأت تهیه کرده بود سامان دادن به بیت بود که انجام نشد .

 

س. وضعیت حوزه علمیه قم مقارن آمدن آیت الله بروجردی چگونه بود ؟

در اثر توطئه ها و فشارهای رضاخانی وضع حوزه بسیار نامناسب بود. این مشکلات از زمان کشف حجاب و متحد الشکل شدن ایرانیان شروع شد. مشکلات باعث شد که مجموع طلاب ساکن در مدارس به سیصد نفر برسد. طلاب را دستگیر می کردند و در شهربانی لباس ها را از کمر قیچی می کردند. تحمل آن دشواری ها بسیار سخت بود .

 شبی ریختند مدرسه فیضیه و گفتند: از فردا نباید کسی با لباس مخصوص روحانیت از مدرسه خارج شود . ناگزیر بعضی از طلاب روزها به باغ ها و محله های اطراف قم پناه می بردند و شب به مدرسه بر می گشتند .

زندگی در باغ ها و محله های بیرون از شهر با کمبود لوازم بسیار دشوار بود .البته این فشارها کم و زیاد می شد. اوضاع یکنواخت نبود. دستور تازه که می رسید مأمورین سخت می گرفتند. چند روزی که از دستور می گذشت اوضاع بهتر می شد . به هر حال وضع خسته کننده ای بود.

 رضاخان که مرد، این گونه مشکلات از بین رفت و رفته رفته آقایان به قم برگشتند و جمعیت حوزه تقریبا به چند صد نفری رسید. این برگشت طلاب و گشایش نسبی در زندگی آنان همزمان شد با آمدن آیت الله بروجردی به قم؛ توجه به روحانیت بیش تر شد و تبلیغات گسترش یافت .زمان فوت ایشان جمعیت حوزه ، به حدود هفت هزار نفر رسیده بود. درشهرهای دیگر نیز آیت الله بروجردی مساجد و مدارسی بنا کرد . جوانان برای تحصیل علوم دینی ، به این مدارس جذب شدند. در برخی از شهرها که مدرسه علمیه می ساختند هیأت علمی و مدرس هم می فرستادند. در باختران چنین کردند. توجهی نیز به احیای مدارس اصفهان نمودند.

ایشان علاقه مخصوصی به اصفهان داشتند. هنگامی که نام اصفهان برده می‎شد مبتهج می گشتند. آقایان اصفهان از ایشان درخواست کرده بودند که مقداری از سال را مخصوصا ایام تعطیلات به اصفهان بیایند. حضرت ایشان در حال تصمیم گیری بودند که اجل مهلت نداد.

در نهایت از شرح بالا چنین برمی آید که به دلایلی نه چندان معین، اداره حوزه با مدیریت واحد ممکن نبوده و حضرات آیات عظمی در مواجهه با پیچیدگی های سامان بخشی به مرکزی مستقل و با رسالت و مسئولیتی معین و مناسب و در خور، توان مجرد نداشته اند. 

اما تصویر یادداشت قبل و آن چه در این نمونه ها می بینیم مبنا و زمان کسوت کنونی علما و اهل منبر و طلبه های در حال آموزش را معرفی و معلوم نمی کند. زیرا اگر عکس بالا را متعلق به طلاب اصفهان بدانیم آن گاه ضرورت است چنان مرکز آموزشی و حوزه ای را در اصفهان معرفی کنیم که حتی با پوشش و لباس دو رنگ طلاب نیز مسئله ای ندارد.

و اینان جماعت دیگرند مشغول به کسب و کار که در کسوت علمای امروز تجارت می کنند..

و این عکس که باز هم پوشش اهل علم کنونی را در بر بازرگانان نشان می دهد.


و لباس حکیم نور محمود یهودی که کاملا با پوشش روحانیون امروز برابر است.

این یکی نیازی به شرح ندارد و دامنه وسیع استفاده از کسوت عمامه و عبا در میان طبقات و عقاید مختلف جامعه را ارائه می دهد.


اگر به فضای این تصویر توجه نکنیم که بیننده را به زمان و زیر زمین ناصرالدین شاه می برد، پس دست کم می پرسیم چه زمان و چه گونه و با توصیه چه مرکزی این طیف متنوع کاربران البسه ای که امروز در انحصار روحانیت است را، به ترک و تقدیم آن به خدمت گزاران و محافظان و منادیان تشیع، وادار و یا قانع کرده است؟ (ادامه دارد).


نظرات 196 + ارسال نظر
شیشه چی شنبه 7 اردیبهشت 1392 ساعت 02:52 ب.ظ

دومین نشست تالار فارس شناسی با عنوان نگاه های متفاوت به سعدی در مورخ 29 فروردین ماه 1392 در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس برگزار گردید. این نشست با مدیریت تالار فارس شناسی و با همکاری بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز٬ انجمن دوستداران زبان و ادبیات فارسی و بنیاد فارس شناسی و حضور اساتید زبان و ادب فارسی آقایان دکتر سادات شریفی ٬دکتر فاموری و سرکار خانم دکتر معینی در اتاق کنفرانس مرکز فارس برگزار گردید؛ سرکار خانم آقاجونی در مقایسه جایگاه جمال و جمال پرستی از منظرسعدی و افلاطون سخنرانی نمود. سپس اساتید مدعو به داوری و نقد سخنرانی ایشان و بررسی دیدگاههای خود پیرامون موضوع پرداختند. لازم به ذکر است در این نشست علمی و فرهنگی که به مناسبت بزرگداشت سعدی برگزار شد؛ جمع کثیری از علاقمندان و دوستداران ادب و فرهنگ فارس حضورداشتند.

این سعدی داران زهره مراجعه به کتاب "مگر این پنج روزه" را ندارند که بازار و دکان شان را بی رونق کرده است.

[ بدون نام ] شنبه 7 اردیبهشت 1392 ساعت 03:00 ب.ظ

خوب است در بعد خارجی تاریخ ایران هم حرکتی به راه انداخت؛ به عنوان مثال وقتی تاریخ فتحعلی شاه، جعلی است پس ژنرال گاردان و عهدنامه ی فین کنشتاین هم قلابی و جعلی است. آیا در تاریخ فرانسه مطالعاتی شده چه از جانب ایرانی ها و یا غیره؟ همین طور درباره ی دیگر سفیران و فرستاده ها در تاریخ کشور خودشان؟

مراودات با فرانسه به زمان قجرها مطلبی است شبیه سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ و عتبات و خراسان.

[ بدون نام ] شنبه 7 اردیبهشت 1392 ساعت 03:03 ب.ظ

با راهنمایی شما امروز می دانیم که عثمانی اصلا وجود نداشته اما برایم جای سوال است که عنوان کردن این که آن انگلیسی معروف(نامش یادم نیست) مامور بود روی نقشه، مرز کشورها را ترسیم کند و عثمانی را تجزیه کند، برای چه بوده؟ به نظر شما گفتن این قضیه برای منحرف کردن ما نبوده که الکی عصبانی باشیم از کسی یا عملی که وجود نداشته است؟

عوارض این دروغ نوشته و ادعاهای ابلهانه تاریخی و پاره پاره کردن باورها هر روز به صورت بدن های مثله شده در این منطقه برابر دیدگان ماست.

*** شنبه 7 اردیبهشت 1392 ساعت 04:13 ب.ظ

استاد خسته نباشید. بسیار جالب بود. عمرتان مستدام

[ بدون نام ] شنبه 7 اردیبهشت 1392 ساعت 06:45 ب.ظ

سلام
استاد دقیقا این مطالب زمانی معنا میگیرد که ایران را خالی از سکنه و کشوری تازه به راه افتاده مطابق خواسته ها و اهداف کنترل کنندگان جهان بدانیم!
لباس پزشک یهودی گویای همه چیز است!

علی شنبه 7 اردیبهشت 1392 ساعت 07:14 ب.ظ

عالی بود

khalil شنبه 7 اردیبهشت 1392 ساعت 09:59 ب.ظ

فوق العاده بود استاد
ممنون

aydın یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 12:29 ق.ظ http://biryol-az.blogsky.com

با سلام

بسیار عالی بود استاد مثل همیشه و در زمان مناسب خود .

با تشکر

دادا یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 01:09 ق.ظ

سلام و خسته نباشید حضور استاد گرام،


استاد حالا چرا این لباس؟ آیا بگونه ای هدف غیرهمرنگ بودن با جماعت و ملت عادی بوده و هست؟ چرا عمامه؟ چرا عبا؟
در کل عجیب است: چگونگی ارتباط مرکز تشیع با بازرگانان!

محمد اوجال یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 04:27 ق.ظ

خسته نباشید. به راستی که سؤال بی نهایت تامل برانگیز و تعیین کننده ای است:
«چه زمان و چه گونه و با توصیه چه مرکزی این طیف متنوع کاربران البسه ای که امروز در انحصار روحانیت است را، به ترک و تقدیم آن به خدمت گزاران و محافظان و منادیان تشیع تقدیم کرده است؟»

نیسی یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 05:11 ق.ظ

سلام علیکم

همانند گذشته مطلب فوق العاده و حاوی معلومات جدید و آگاهی دهنده بود.

ممنون

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

http://www.aaronphotoarchive.com/ArchivesPre-1940/Archive-Rothschild-Family/i-VDQNGjd/1/M/Rothschild2flt-M.jpg

عکس فوق مربوط به خانواده ای یهودی است که 50 درصد ثروت جهان متلق به آنها بوده و جنگهای صده اخیر از برنامه ریزی شان میباشد.

ثروت این خاندان مبلغ رویایی 500.000 میلیارد دلار برآورد می شود که شامل اکثر بانک های بین المللی و حتی مرکزی بسیاری کشورها، شرکتهای بزرگ اقتصادی، شرکتهای نفطی و بسیاری از معادن جهان، شرکت بزرگ تسلیحات می باشد و از مهمترین آنها مالک موروثی این خاندان بر صندوق پول و بانک بین المللی است.

از دیگر مملوکات این خاندان شرکت های دارویی بزرگ و معروف جهان و مالکیت بیش از 33 درصد آبهای شیرین جهان است.

موسس این خاندان شخصی به نام " اسحاق إکانان " است که به روچیلد به معنای " سپر قرمز " ملقب شد. سپر قرمز اشاره به سپری دارد که روی درب قصر مجلل این خاندان در فرانکفورت قرار دارد و به زبان آلمانی " روت شیلد " خوانده می شود.

" مایر روچیلد " موسس بخش بانکداری این خاندان است و در جلسه اعلام اتحاد خاندان روچیلد با راکفلر و مورگان محورهای فعالیت این اتحاد را چنین تشریح کرد:

1- بهترین وسیله برای رسیدن به اهداف جنگ و خشونت است.

2- استقرار حکومتی که آزادی سیاسی حمایت کند تا مردم برای حفظ این آزادی ها از برخی امتیازات و حقوق اقتصادی خود چشم پوشی کنند

3- استفاده از آزادی های اجتماعی و سیاسی برای ایجاد اختلافات طائفه ای و مذهبی و ...

4- انتشار اعضای خاندان در کشورهای مختلف

5- مردان اجازه ازدواج با زنان غیر یهودی ندارند ولی زنان حق ازدواج با مردان غیر یهودی را دارند زیرا یهودی بودن از طریق مادر منتقل می شود. آنچه در قصه " آل محمد " به هم بافته شده نیز بر همین اساس است چرا که در بین مسلمین " آل " بر اساس پدر تعیین می شود و نه مادر

مطالب بیشتر و جالب در لینک های ذیل

http://www.arabufos.com/index.php?page=topic&show=1&id=6781

http://dody-do.blogspot.be/2012/10/blog-post_29.html

abbas یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 06:24 ق.ظ

http://ostadshahbazi.blogfa.com/1391/06

این بابا همان کسی نیست که هخامنشیان را دوست می داشت و امپراتوری انان را تایید می کرد؟

بی نام یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 07:45 ق.ظ

استاد پور پیرار عزیز سلام علیکم وخسته نباشید.

دستمریزاد،بسیار عالی بود.

مهران قدیم یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 09:22 ق.ظ

سلام بر استاد

چون همیشه تیزبینی و نگاه روشن شما بی همتاست.

خسته نباشید.

abbas یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 10:41 ق.ظ

http://azadamirkhizi.blogfa.com/tag/%D9%85%D9%8A%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86

نقاشی های جالبی بود. منتظر یادداشت بعد بمانید.

abbas یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 10:51 ق.ظ

http://fouman.com/Y/Picture_View-Qajar_Ferouk_Khan_Nadar.htm

abbas یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 11:01 ق.ظ

نخستین تمبر تصویری درایران،
http://www.irantambr.blogfa.com/8911.aspx

مسعود سنجری یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 12:30 ب.ظ

برادر بزرگ استاد پوپیرار
سلام علیکم

استاد حقا که مقاله مهم و بسیار زیبایی است. بسیار تشکر می کنم.


بزرگوار با عرض پوزش سئوالی دارم که با موضوع یادداشت مرتبط نیست.
استاد حکایت قبرستان موجود در محله دولاب تهران چیست؟ آیا واقعا بازدید از آن نیازمند کسب اجازه از چند سفارتخانه خارجی در تهران است؟

این قبرستان که به لعنت آُباد نیز مشهور بود، تنها محل مجاز برای دفن یهودیان تهران و در واقع قبرستان یهودیان بود. از ماجرای اجازه برای سرکشی به آن چیزی نشنیده و نخوانده ام. موفق باشید.

مهدی - مهدی یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 01:26 ب.ظ

به نقل از کتاب خاطرات آیت الله سید ابوالفضل برقعی:

[یک سال از ورود آقای بروجردی تقریبا گذشته بود که شنیدم رادیو انگلیس اعلام کرده که: آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که مرجع تقلید و مقیم نجف بود وفات کرده و آقای بروجردی به جانشینی ایشان برگزید شده اند!!

اینجانب بسیار تعجب کردم که چگونه برای مرجع تقلیدی که از فوت او علمای قم خبر نشده اند و از رادیو لندن خبر فوت او را شنیده اند جانشین تعیین شده است؟! ]

[... حیرت زده در این اندیشه بودم که دست مرموزی برای تعیین مرجع تقلید درکار است و قضیه آنچنان که من می پندارم ساده نیست.]





آیت الله بروجردی و حکایت مرجعیت وى و پى آمدهای آن



در اینجا به مناسبت ذکر این واقعه، مطالبی را که راجع به آقای بروجردی می دانم، برای ثبت در تاریخ می نگارم:

آیت الله بروجردی مجتهدی بود ساکن بروجرد که در همانجا بیمار شد و برای معالجه به تهران آمد، محمد رضاشاه قبل از آنکه جنازه پدرش را بیاورند، مایل بود ایشان در قم سکنی گزیند، و البته برخی از اهل علم نیز او را برای اقامت در قم دعوت نمودند [...] در آن زمان انگلیس بر خاورمیانه تسلط داشت و بدون سیاست و اشاره او کاری در ایران صورت نمی گرفت. یک سال از ورود آقای بروجردی تقریبا گذشته بود که شنیدم رادیو انگلیس اعلام کرده که: آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که مرجع تقلید و مقیم نجف بود وفات کرده و آقای بروجردی به جانشینی ایشان برگزید شده اند!!

اینجانب بسیار تعجب کردم که چگونه برای مرجع تقلیدی که از فوت او علمای قم خبر نشده اند و از رادیو لندن خبر فوت او را شنیده اند جانشین تعیین شده است؟! آنهم در قم که أعلم از آقای بروجردی موجود است؛ زیرا بسیاری از اهل علم آقای بروجردی را أعلم نمی دانستند در حالی که مرجع تقلید که از او تقلید می کنند باید أعلم باشد، آنهم به تصدیق اهل خبره، یعنی علمای قم و نجف که اینان او را أعلم بدانند نه رادیو لندن، به هر حال پس از نشر این خبر بازارها تعطیل شد و طلاب عزادار به حالت اجتماع دسته های عزاداری به راه انداختند، و دسته دسته با خواندن مراثی به منزل علمایی که در مظان مرجعیت بودند می رفتند.

تا اینکه اختلاف اهل علم در باب أعلمیت مجتهدین و اینکه از چه کسی باید تقلید نمود، آشکار شد. عده ای حاج آقا حسین طباطبایی قمی را أعلم می دانستند، و در منابر او را معرفی می کردند و عده ای آقای حجت کوه کمری را، و عده ای آقای بروجردی را و عده ای دیگران را، و طلاب از مدرسین خود می پرسیدند که به نظر شما أعلم کیست؟ چون به نظر نویسنده که خود مدتی درس خارج دیده و از مدرسین فقه و اصول بودم آقای حجت أعلم بود، در جواب پرسش محصلین عرض می کردم به نظر من آقای حجت أعلم است.

چند روزی گذشت که ناگاه دیدم شبنامه در منزل ما انداخته اند که اگر شما غیر از آیت الله بروجردی را برای أعلمیت و مرجعیت معرفی کنید آبروی شما را می ریزیم و حیثیت شما را در میان عوام لکه دار می کنیم، من اعتنایی نکردم و رأی خود را گفتم. از قضا روز جمعه ای برای عرض تسلیت به منزل آیت الله فیض، که از اهالی قم و از خویشاوندان ما و مدعی مرجعیت نیز بود، رفتم. آن روز ایشان مجلس روضه و دعا داشت، چون برای دلداری و تسلیت گویی خدمت ایشان رسیدم با آنکه همیشه اظهار لطف و خصوصیت می کرد، این مرتبه با چهره ای عبوس با من روبرو شد، مثل آنکه به نویسنده اعتراض داشت، عرض کردم آیا اتفاقی افتاده که اوقات شما تلخ است؟ در جواب فرمودند من از شما توقع نداشتم. عرض کردم موضوع چیست؟ گفت شما نامه ای نوشته اید و مرا تهدید کرده اید که اگر غیر از بروجردی را برای مرجعیت معرفی کنم آبروی ما را در بازار قم می ریزید. عرض کردم من از این نامه خبری ندارم، ممکن است نامه را بیاورید اگر امضا و خط من باشد مجعول است و برایشان قسم خوردم تا ایشان سخنم را باور کردند.

پس از خاتمه مجلس که بیرون آمدم، حیرت زده در این اندیشه بودم که دست مرموزی برای تعیین مرجع تقلید درکار است و قضیه آنچنان که من می پندارم ساده نیست. فهمیدم مرجعیت هم بازی شده برای بازیگرها، و با قضایای بعدی معلوم شد دستی مرموز آقای بروجردی را مرجع کرد و از وجود او بهره ها برد.[6]

بیچاره مقلدین که مرجع تقلید آنان را دستهای پنهان و ناشناس باید تأیید و تعیین کند! و تعدادی آخوندهای پول پرست دور ایشان را گرفتند. و ایشان را به عرش رسانیده و هر کس از علما خواست اظهار وجود کند او را کوبیدند.

به هر حال آثار تلخی بر مرجعیت ایشان مترتب شد، از آنجمله تقویت دربار و تسلط اقویا بر ضعفاء و شیوع بسیاری از امور خلاف شرع و به وجود آمدن مجلس شورای ملی انتصابی، حتی وکیل قم یعنی آقای متولی باشی، مردی بود کم سواد که عده ای از هوچی ها در اطراف او جمع شده بودند و تمام موقوفات حضرت معصومه (ع) را که باید صرف ضعفا شود، صرف عیاشی می کرد، و در هر دوره با فرستادن چند بار انار آبدار به منزل آقای بروجردی وکیل مجلس می شد، پس از رفتن رضاخان که قدری آزادی برقرار شد ما خواستیم وکیل صالح دانشمندی برای قم انتخاب شود، اطرافیان آقای بروجردی با همراهی دولت و دربار نگذاشتند و باز همان وکیل انتصابی رضاخانی یعنی اقای متولی باشی وکیل شد. این بنده اعلامیه ای انتشار دادم و نواقص و معایب متولی باشی را گوشزد کردم و مردم را به انتخاب وکیل صالح و عالم ترغیب کردم و به همین سبب مورد کم لطفی آقای بروجردی و اطرافیانش واقع شدم.

علیرضا_1 یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 02:51 ب.ظ

با سلام
استاد گرانقدر و دوستان عزیز خدارا شاکرم که امروزه بنیان اندیشی موجب شده تا گفته های به ظاهر اساتید دانشگاه را با نیشخندی پاسخ گوییم و اینکه چرا این اساتید در گرداب جعل دست و پا میزنند را بیش از پیش درک کنیم . کشوری که به گفته این دانشگاهیان بیش از سی و چند زبان و خط داشته و جالب اینکه با خط دیگری به زبان دیگری مینوشتند و کلمات خط دیگری را به همان خط به زبان خود و با معانی مختلف میخواندند و هزوارش مینامیدند و نیز مدعی داشتن بزرگ ترین ادیبان و شاعران وطن پرستن بودند حالا چه شده که با چنین پیشینه ای در دانشگاه ذهن این اساتید را چنین سوالاتی فرا میگیرد و باز هم چشمانشان تاریک است از دریافت حقیقت ؟؟؟؟؟؟؟
.....................
Kordafvaan Eftexaari
آسیب هایی به دستور زبان فارسی از دستور زبان عربی وارد شده که بخشی از آن ناشی از مکتوبات سده های گذشته و تلاش های ادیبان برای استفاده از کلمات عربی و دستور زبان عربی به جای دستور زبان فارسی و کلمات فارسی به منظور فخرفروشی و زیبایی ادبی و گاه رسمیت بخشیدن به کلام شان یا اثرگذاری بر مخاطبان خاص است.
یکی از این آسیب ها که امروزه خود نیز ناخودآگاه درگیر آن هستیم ، تزلزل طبقه ی بسته ی زبان فارسی است به طوریکه امروزه در یک نوشته ی معمولی یا حتی آکادمیک به سختی می توانیم جملات مستقیم بیابیم و بیشتر آنها جملات مقلوبی است که ساختمان و الگوی درست و مشخصی ندارند در محاوره که اوضاع بسیار وخیم تر می باشد.
در گذشته الگوی جمله سازی برای زبان فارسی مشخص بود و پس و پیش شدن نقش ها در ساختار آن ، تنها در شعر و نظم دیده میشد ولی امروزه نثر فارسی زبانان بلکل درگیر این مشکل شده ، جملات دستورمند زبان فارسی بسیار محدود هستند مگر در جملات کوتاه.
واقعیت تلخ این است که امروزه دیگر نمی توانیم بگوییم تنها در شعر ، جملات مقلوب به کار می رود بلکه باید بگوییم تنها در آثار قرون اولیه باید دنبال جملات الگودار و دستورمند بگردیم.




نتوانستم تعیین کنم چه مقدار از مرحله پرتید.

علیرضا_1 یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 07:31 ب.ظ


استاد عزیز
باز هم از زحمات بی وقفه شما در روشن ساختن حقیقت متشکرم
در بالا نمونه ای از تفسیر به ظاهر اساتید دانشگاه را آورده بودم و سخن من نبود .
...........................................................
برطبق همان سوال شما در کتاب ساسانیان ۲ ومبنی بر اینکه چرا و به چه لزوم این همه خط و زبان در ایران باستان باید وجود داشته ؟
باید گفت این مدعیان و قبول کنندگان دروغین تمدن پارسی تا حدی از مرحله پرت و عاجز از پاسخی هستند که چرا زبان فارسی دست گدایی در مقابل زبانهای دیگر دارد .؟
در صورتی که اگر چنین پیشینه ای وجود داشت حداقل یک زبان و خط انحصاری برای خود دست و پا میکرد ند.

محسن سالاری یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 09:19 ب.ظ


آقای علیرضا 1 این حرفها چه ربطی به مطلب این پست دارد.
زبان فارسی دست گدایی جلوی کدام زبان دراز کرده است اگر عربی را می گویید که ادعا میشود این زبان وحی است و زبان پیامبر ؛دیگر کدام زبان است که منت بر سر این زبان داشته باشد.
بده بستان بین زبانهای یک منطقه امری طبیعی است و کارشناسان زبان شناسی آنرا یک پدیده عادی می دانند. در همان زبان عربی واژه کهربا هست به قانون اساسی می گویند دستور یا واژه فردوس در قران را از ریشه فارسی می دانند.

ساده دل یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 10:39 ب.ظ

با سلام بر استاد و دوستان بنیان اندیش
از مقاله جدید بسیار متشکرم.


یکی از دلایل تغییر لباس و کلاه, مقطوع کردن ردپا و نشانه های ارتباط مردم مهاجر با سرزمین اولیه اشان(هند هزار فرقه) به ایران بوده تا ردپایی از عدم استقلال فرهنگی مردم ایران باقی نماند
احتمالا زادگاه اولیه شیعه هند است و ایده مراسم اختصاصی اش(عزاداری که در ابتدا نشانه های شدیدتر هندی در آن وجود داشت مثل قمه زنی و ..) از فرقه های صوفی همانجا گرفته شده.به احتمال زیاد فرقه سیکها که دوازده گورو دارد یکی از منابع تشکیل شیعه بوده است.
در زمان پخش سریال مختارنامه, کارشناسی(؟) در تلوزیون درباره فرقه ای در هند به اسم برهمایی های حسینی صحبت میکرد که هیچ چیز از داستان حسین و کربلا نمیدانند ولی هرگاه چیزی بخواهند نام حسین را صدا میزنند تا خواسته اشان براورده شود و مکانی در هند هست که به اسم کربلا میشناسند.و میگفت درباره این فرقه شخصا تحقیق کرده است.
هیچگاه متوجه نشدم چرا هیچ تلاشی برای ساخت مستند و صحبت و ارایه سند بیشتر درباره این مکان و فرقه که برگ برنده ای برای شیعه(؟)بود, صورت نگرفت, شاید میترسیدند بدنبالش رازها و شباهتهای بیشتری برملاشود.

خاطرات یک دوچرخه سوار از سفر به هند:
http://radiokoocheh.com/article/162301
اگر با فیلترشکن باز نشد میتوانید از لینک زیر ببینید:
https://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:thHOXiipedsJ:http://radiokoocheh.com/article/162301%2B%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C+%D8%A8%D9%87+%D8%A7%D8%B3%D9%85+%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7+%D8%AF%D8%B1+%D9%87%D9%86%D8%AF&client=ubuntu&channel=fs&oe=utf-8&hl=en&ct=clnk
((((امروز باید به ایالت بنگال شرقی می رسیدیم ، آخرین ایالت هند در مسیر که بعد از اون پرونده هند برای ما تموم میشد و البته در اونجا قرار بود سری به روستای پندیشور بزنیم . جایی که به گفته آقای رضایی ( کارشناس فرهنگی خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در دهلی ) محل زندگی عده ای بود که اجدادشون صد سال قبل برای تجارت از شیراز و کرمان به هند اومده بودند و تعدادیشون در اینجا اقامت کرده بودند و جالب اینجا بود که این افراد به زبان فارسی صحبت می کردند و آداب و فرهنگ و حتی نام های ایرانی رو حفظ کرده بودند . حدود صدوبیست کیلومتر رکاب زدیم تا ساعت سه بعد از ظهر که رسیدیم به محل قرارمون با شاه علی ، کسی که مولانا و روحانی پندیشور بود ومسئولیت مدرسه ای که خانه فرهنگ ایران در دهلی در پندیشور ساخته بود رو به عهده داشت .
حدود ده نفر با ماشین به استقبالمون اومدن و برامون خیلی جالب بود که همه به زبان شیرین فارسی قدیمی با ته لهجه شیرازی و کرمانی صحبت می کردند . ...... تا برسیم به پندیشور ، راه افتادیم وتوی جاده ای که پر از دست انداز و پیچ خم بود دنبال ماشین رفتیم تا برسیم به مقصد..............بابر علی ،پسر آشیخ علی ( بزرگ قبیله ایرانیان پندیشور ) برامون از قدمت حضور ایرانی ها در اونجا گفت...و بعد به مدرسه حضرت ولی عصر ( عج ) رفتیم ، این مدرسه به همت خانه فرهنگ ایران در دهلی برای تحصیل و آموزش بچه های ایرانی ساخته شده بود.......حسینیه ای هم اونجا بود به اسم کربلا که از همون صد سال قبل محل عزاداری ایرانی های مقیم هندوستان بوده و هنوز هم مکانی برای عزاداری اونهاست .....با مردم ایرانی اونجا هم گپ و گفتی داشتیم و وضعیت نابسامان زندگی اونها رو هم دیدیم .))))))

شیشه چی یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 11:07 ب.ظ

قدیمی ترین عکس از مسجد میرچخماق یزد:

http://stores.ebay.com/PeriodPaper/_i.html?_nkw=IR1&LH_SellerWithStore=1&LH_TitleDesc=1&_armrs=1&_dmd=2&_from=&_ipg=&_sasi=1&_trksid=p2047675&_vc=1

در لینک ارسالی عکسی از مسجد میر چحماق یزد نبود.

m.i یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 11:32 ب.ظ

با سلام به استادعزیز
دراسلام وشمشیر 1استنادبه امپراوری عثمانی واموی نموده اید اما درایران شناسی بدون دروغ این دو امپراوری را رد کرده اید برای ما که با مخالفین شما وارد بحث میشویم مشکل ایجادمیکند لطفا راهنمایی بفرمایید خداوند یارویاور تا باد

هر یادداشتی یک مدخل مجزاست و به درستی و نادرستی موضوع معینی می پردازد و نه مطالب دیگر.

abbas دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 03:49 ق.ظ

http://www.yazdnegar.ir/post/tag/%DB%8C%D8%B2%D8%AF+%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85/page/1

مجموعه خوبی بود. جز این که تاریخ گذاری بر عکس ها دقیق نبود. ممنون

abbas دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 07:41 ق.ظ

http://ermiya87.persianblog.ir/tag/%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B4%D8%A7%D9%87

این یکی با نام و شناسه اصلی خود وارد شده.

علیرضا_1 دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 07:59 ق.ظ

اقای محسن سالاری

خدا خسته نباشید و خدا قوت .

تشریف ببرید و نوشته های استاد را از ابتدا مرور بفرمایید . هم ربطش را به این پست متوجه میشوید و هم ریشه یابی کلمات فارسی را .

abbas دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 10:32 ق.ظ

استاد سلام۰استاد نظر شما در بارهٔ - Malcolm X . ط چیست؟

از رهبران جنبش مدنی سیاهان در آمریکا بوده است.

محسن سالاری دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 11:17 ق.ظ

جناب علیرضا 1 شما هم خسته نباشید.
من یادداشتهای قبلی را خوانده ام هر چند برای کسانی که جدیدا می خواهند وارد مباحث شوند خواندن نوشته ها از ابتدا اجباری ندارد چون بسیاری از آنها با نظرات جدید جناب پورپیرار بی اعتبار شده است. مثلا زمانی استاد می گفتند کتیبه بیستون اصالت دارد و جنایتهای داریوش را از روی آن شرح می دادند اما الان معلوم شده اصل کتیبه و خود هخامنشیان دروغ است. زمانی از روی مجسمه منسوب به کوروش مدل موهای صاف روسی او را هم تشخیص می دادند الان معلوم شده تمام این آثار جعلی است.بنی امیه و ساسانیان زمانی وجود داشتند اما این اواخر معلوم شد اینها هم جعل یهود لامروت است.
اما با وجود تمام این مسایل باید برای دانش آموزان قدیم و جدید مکتب بنیان اندیشی و یا حتی رهگذرانی که گاه و بی گاه گذرشان به این وبلاگ می افتد این حق را به رسمیت شناخت تا بتوانند بدون شنیدن توهین و جواب سر بالا و پوزخند و ریشخند سوالات و شبهاتی که در ذهن دارند مطرح کنند .

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 11:20 ق.ظ

جناب m.i سیستم کتاب های استاد به این صورت است که در هشت جلد اول و اسلام و شمشیر مسائل تاریخی را بر اساس اطلاعات موجود در کتاب های ایران شناسان بررسی می کنه و در هر فصل یکی از دروغ ها رو آشکار می کنه و بقیه موارد اشتباه و دروغ را دست نخورده باقی می گذاره تا در فصل های بعد یا جلد های بعد به بررسی آنها بپردازه.
دقت کنید که اگه استاد میخواست از همون اول یکجا همه مطالب رو زیر سوال ببره و بگه حافظ نداریم سعدی نداریم ساسانیان نداریم داریوش نداریم شیراز نداریم زردشت نداریم و....مردم آنها را نمیپذیرفتند. بنابراین استاد ناچار بود که ذره ذره ذهن ها رو با مسائل تاریخ جهان آشنا کنه.
هشت جلد اول تاملی در بنیان تاریخ ایران از این جهت شاهکاره که نشون میده اگه به فرض اسناد و قصه های دروغین باستان شناسان و مورخین یهود رو بپذیریم باز همان داده های قلابی هم زوایای بررسی نشده دیگری دارد که قصه های تاکنون گفته شده خودشان را زیرسوال میبرد.

در جواب آن آنوسیی هم که چند وقت پیش استاد را فردی خشن معرفی می کرد باید بگویم که استاد از نظر شخصیتی یک انسان بی نظیر هستند . روشنفکرانی را دیده ام که در نوشته هایشان اظهار فضل و ایمان به خدا می کنند ولی در زندگی واقعی و رفتار روزمره شان ایمان و دانشی نمی بینی . و درشرایط بحرانی راحت یا میدان را خالی می کنند یا افسردگی می گیرند و به گوشه ای می افتند.
ولی استاد پورپیرار از آن دسته آدم هایی است که اعتقادات خود را در عمل هم ثابت می کند.ابایی از گفتن حقیقت ندارد و هرگز منطق و عاطفه را با هم قاطی نمی کند.
ایشون نمونه کاملی از یک فرد مسلمان هستند.

امیدوارم بچه های بنیان اندیش غیر از درس تاریخ از او چیزهای دیگری نیز آموخته باشند.

علیرضا_1 دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 12:14 ب.ظ

اقای سالاری

سوال پرسیدن کار خوبی است .ولی شما از کدام نوشته های استاد متوجه شدید که ایشان کتیبه بیستون را واقعی و اصیل تشخیص داده اند .؟؟
کتیبه بیستون با ذهنیت یهود از تورات و اتفاقات نوشته شده در ان ساخته شده .
استاد ابتدا انرا نقد کردند و سپس اصالت انرا مشخص کردند . من در جایی نخواندم که استاد بر اصالت ان صحه بگذارند .

با سلام دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 02:04 ب.ظ

با سلام خدمت آن بت شکن تاریخ شرق میانه

الله متعال یار و یاورتان باشد

در یکی از کتابها که اسمش اکنون یادم نیست ادعا می شد که فقه تشیع بعد ها از فقه اهل تسنن گرفته شده و خود فقه اهل تسنن هم کپی شده از فقه یهودی است .

قرائنی هم در این مورد برای من وجود داشت .

اگر تاریخ حوزه علمیه قم از حدود 95 سال فراتر نمی رود و تجمع های دیگر آنها هم عمری نسبتا جوان دارند پس این همه رساله و کتاب متعلق به چه زمانی است ؟ و ثانیا مردمان شیعه قدیم قبل از تولید رساله های تولید قم از چه استفاده می کرده اند ؟

شیشه چی دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 02:15 ب.ظ

استاد برای دیدن عکس باید ماوس را روی کلمه انلارج (انگلیسی) ببرید و کمی مکث کنید تا عکس لود شود. با این حال در لینک زیر می توانید عکس را ببینید که فوق العاده است

http://www.ebay.com/itm/1937-Minarets-Mir-Chaqmaq-Mosque-Masjid-e-Nau-Yazd-Iran-ORIGINAL-PHOTOGRAVURE-/300894303819?pt=Art_Prints&hash=item460eb2b64b

می بینید که اجرای این مسجد 70 سال پیش انجام شده، نه به زمان تیموریان.

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 02:26 ب.ظ

استاد به نظر می آید پاسخ سوال انتهای مقاله شما روشن است. همه یه جور لباس می پوشیدند تا این که رضا شاه دستور داد همه یه جور دیگه لباس بپوشند! و طرح متحد الشکل کردن لباس را اجرا کرد.

از آن زمان اون فرم لباس سنتی به لباس های امروزی تغییر شکل داد و فقط روحانیون بودند که همان شکل لباس را تحت این عنوان که لباس پیامبر بوده حفظ کردند.

اگر تا زما رضا شاه کسی به لباس مردم کاری نداشته و تا همین اواخر لباس مردم سراسر جهان اسلام به گواهی عکس های اخیر تقریبا به یک شکل بوده، پس طبیعی است که همه قبول کنند لباس مسلمانان در ادوار قدیم تر و حتی در زمان پیامبر و بلکه پیش از آن هم تقریبا به همان فرم بوده.

البته نه فقط روحانیون مسلمان، بلکه روحانیون ادیان و مذاهب دیگر هم حتی تا به امروز با تفاوتهایی در جزئیات به یک شکل است: شامل نوعی عمامه و عبا با زرق و برق های مختلف

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 03:02 ب.ظ

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA

برنامه هویت سازنده: ناصر پورپیرار

دارا دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 06:36 ب.ظ

باسلام
استاد گرامی باتشکر از زحمات جنابعالی. استاد این عکس مربوط به نور محمود پزشک یهودی را در چه منبعی می توان پیدا کرد؟ ضمن اینکه نام ایشان نورمحمود است و یک نام اسلامی است. در چه منبعی ذکر شده که این پزشک یهودی است؟ استاد گرامی این سوالی بود که یکی از دوستان بنده وقتی متن قوی این یادداشت را به او دادم تا مطالعه کند مطرح کرد.
باتشکر

از جمله در کتاب فرزندان استر.

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 07:28 ب.ظ

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/1/1e/Persian_Empire_Abraham_Ortelius.jpg?uselang=fa
نقشه ایران از آبراهام ارتلیوس که در آن به وضوح نام گیلان،سیستان،فارس،لرستان و لار دیده می شود

وقتی دریای مازندران آرتلیوس مثل هندوانه گرد است پس باید برای اطلاعات نقشه اش فاتحه خواند.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 02:52 ق.ظ

http://www.ebay.com/itm/1924-Print-Tomb-Persepolis-Darius-Xerxes-Artaxerxes-Crawshay-Williams-Eliot-/370799985855?pt=LH_DefaultDomain_0&hash=item565566c4bf
http://www.ebay.com/itm/1890-Wood-Engraving-Darius-Tomb-Archaelogical-Naqsh-e-Rustam-Necroplis-Iran-/370802360548?pt=Art_Prints&hash=item56558b00e4
http://www.ebay.com/itm/1937-Tomb-Darius-Great-King-Persia-Naqsh-e-Rustam-ORIGINAL-PHOTOGRAVURE-/300895682725?pt=Art_Prints&hash=item460ec7c0a5
http://www.ebay.com/itm/1921-Print-Fruit-Market-Urumuah-Iran-Cityscape-Crowd-Traditional-Wear-Street-/310657722547?pt=LH_DefaultDomain_0&hash=item4854a4a8b3
http://www.ebay.com/itm/1926-Madrasah-Madrassa-High-School-Isfahan-Iran-Print-ORIGINAL-HISTORIC-IMAGE-/310654219689?pt=Art_Prints&hash=item48546f35a9
http://www.ebay.com/itm/1918-Print-Brahui-Shepherd-Costume-Turban-Cape-Sunni-Muslim-Iran-Pakistan-Asia-/310657536608?pt=LH_DefaultDomain_0&hash=item4854a1d260
http://www.ebay.com/itm/1876-Stone-Lithograph-Ornamentation-Palace-Mashita-Firuzabad-Sassanian-Empire-/310658218463?pt=LH_DefaultDomain_0&hash=item4854ac39df

abbas سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 08:03 ق.ظ

http://www.shahbazi.org/Oligarchy/13.htm

حرف های او درباره مشروطه مثل قصه های اش درباره هخامنشیان است.

abbas سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 08:18 ق.ظ

http://www.iranjewish.com/Essay/Essay_34_noor_mahmood.htm

مضحک ترین قسمت، ذکر لباس مقدس پزشکی است.

abbas سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 08:28 ق.ظ

http://jameshenasig2.blogfa.com/post/18

بی ارزشی این سنخ نوشته ها از چنین اعترافاتی معلوم می شود:
لازمه تحقیق درخصوص هر موضوعی دسترسی داشتن به منابع و اسناد و مدارک مربوط به آن است که متأسفانه درباره فراماسونری به علت اصرار آنان بر پنهانکاری و نهان روشی اطلاعات جامعی در دسترس قرار ندارد. اما این مسئله نمی تواند پاسخ قانع کننده ای به این بی توجهی باشد. اطلاعات ارائه شده در ایران درخصوص فراماسونری اگرچه ناقص است ولی به اندازه ای هست که بتوان آن را دستمایه یک کار تحقیقی قرار داد. آثاری نظیر فراماســـــونری و فراموشـخانه در ایران اثر اسماعیل رائین علیرغم تمام کاستــیهای آن و تمامی ملاحظاتی که در مورد آن وجود دارد دربردارنده اسناد مهمی است که بررسی آنها می تواند راهگشای تحقیـــق درباره این موضـــوع باشد مضافاً اینکه کتب دیگری نیز قبل و بعد از انقلاب منتشر شده که هر کدام دربردارنده اطلاعاتی در این خصوص می باشد.

مسعود سنجری سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 08:55 ق.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم

بزرگوار در این مقاله عنوان شده بود که برای ورود به قبرستان دولاب تهران باید از چند سفارتخانه اجازه گرفت و ...

http://iran-newspaper.com/1392/2/2/Iran/5346/Page/10/Index.htm

والسلام علیکم
فی امان الله

نام آن قبرستان هرگز دولاب نبود. دولاب قصبه ای نزدیک قبرستان بود که صیفی و سبزیجات شهر را تامین می کرد. قبرستان را که با دولاب فاصله داشت لعنت آباد یا مسکر آباد می خواندند و دیدار از ان نیز اجازه ای نمی خواست.

abbas سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 09:24 ق.ظ

http://www.iranicaonline.org/articles/judeo-persian-communities-v-qajar-period

محسن سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 11:11 ق.ظ

استاد نظرتو ن در مورد حمید رضا پهلوی و کتاب های که نوشتن چی است؟

با نوشته های اش آشنا نیستم یکی دو سالی در اوین همبند بودیم که شاید هم از بد بیاری سرنوشت توازن عقلی کاملی نداشت.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 08:48 ب.ظ

چه سالی در اوین بودید؟

از 61 تا 67

khalil سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 10:05 ب.ظ

استاد آیا این همه جعلیات می تواند زاییده فراماسونها باشد؟؟
استاد سئوال تکراری بود ولی جواب ندادید لطفاً نظرتان را بفرمایید تا استفاده کنیم.
ممنون

حوصله کنید.

[ بدون نام ] چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 01:36 ق.ظ

خلیج فارس، نماد تاریخ حیات ایران است

http://www.yjc.ir/fa/news/4362181/%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%B1%D9%81%D8%AA%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1

abbas چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 04:27 ق.ظ

http://www.sie123.blogfa.com/post-153.aspx

خواننده چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت 06:36 ق.ظ

ظاهرا این مثلا اساتید دانشگاه مستند طوفان نوح را ندیدند!!!
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=156157

اتفاقا چون مستند طوفان نوح را دیده اند این چنین گربه می رقصانند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد