«نوبت چهارم: مشهد ام کلثوم و شیرویه و حوالی آن: سیده ام کلثوم: دختر سید اسحق کوکبی است و او پسر محمد بن زید بن الحسن بن علی المرتضی است علیهم السلام می گویند پس از قتل عم و عم زادگان، بنی عباس قصد وی کرده بودند بدین جهت در شیراز اقامت کرد و به عبادت مشغول شد. بعد از آن جماعتی از اعدای وی که در دمشق بودند برحال وی مطلع شدند و قصد او کرده به شیراز آمدند و خواستند که او را بگیرند بیامدند و در تفحص او بودند پس بگریخت از ایشان. و در چاهی که در آن جا بود بیفتاد و وفات کرد و به آباء طیبین و طاهرین اعنی اهل البیت مطلومین علیهم سلام الله رب العالمین پیوست و آن قطعه زمین را بجسد پاک خود مانند فردوس برین گردانید و هیچ کس مطلع نشد بر تاریخ وفات آن سیده طیبه و بدان که در همسایه آن حضرت بسیاری از سیدان و متقیان که از شمار بیرون است مدفونند و می گویند شیخ احمد حسین خدمت آن ها و محافظت آن بقعه می کرد و مفتخر می بود به مجاورت وی علیها سلام الله و رحمت الله.
شیخ احمد بن حسین: کنیت وی ابابکر زاهد است و یکی از عابدان شیراز بود و نشانه های بسیار از او دیده اند و میان او و شیخ کبیر بحث بسیار در تقوی و ورع بوده از آن جمله می گویند که شیخ کبیر چوبی از درخت انگور در راهی بدید و برگرفت و آن را بنشاند و به آب وضو به حدی رسانید که بارور شد پس خوشه ای از آن پیش شیخ احمد فرستاد. شیخ احمد آن را نخورد و گفت چه گونه بخورم و حال آن که نمی دانم که بیخ آن درخت از کجاست و قوت وی از جولاهگی بود که به دست خود می کرد و هر موضعی که گسسته می شد سرخ می کرد». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 209)
«اتابک سعدبن زنگی بن مودود: سلطانی عادل، کریم و شجاع بود و علما را دوست می داشت و معتقد درویشان و پاک دینان بود و جامه های مزین از راه بزرگی نمی پوشید و پادشاهی شیراز و اصفهان و کرمان کرد و آن ها را محصن ساخت و تعمیر سورها و دروازه ها کرد و بساط عدل گسترد و حکومت و سلطنت او بیست و نه سال بود و در میان خلق حکم می فرمود به نیت صادقانه و عزیمت نیکو. گاه گاه زیارت مولانا عمیدالدین ابونصر افزری می کرد و در عصر اتابک او علامه شهر بود در فنون علوم و از جمله خیرات و برکات اتابک یکی مسجد نو است که مثل مسجد نو کس در خواب ندیده است و چون آن مسجد تمام کرد درخواست کرد از مولانا سراج الدین ابوالعز مکرم بن العلاء که خطابت کند در مسجد نو و اجابت کرد و جمعه اول که مولانا بر منبر فرود آمد. و می گویند او را وحشتی بود با اتابک ابوبکر و او را در بند یا حبس می کرد و چون خسته می شد او را بیرون می آورد. و وصیت به عدل و رحمت و شفقت می فرمود بعد از آن وفات کرد در ششصد و چیزی از هجرت و او را دفن کردند در رباط ابش که معروف است و ابش دختر اتابک سعد بن ابی بکر است که ملکه رحیمه بود و پیش از ایشان آن رباط ساخته به وی منسوب شد و هم در آن جا او را دفن کردند». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 263)
سیده ام کلثوم، شیخ احمد بن حسین، شیخ حسین بن احمد، شیخ عبدالرحمن بن محمد اقلیدی، شیخ ابوسعید ساوجی، شیخ جمال الدین حسین بوشکانی، بی بی عزیزه دختر قاضی شمس الدین بن ابوبکر، فقیه نجم الدین محمود، شیخ قوام الدین محمد، شیخ حسن دیلمی، شیخ ابوبکر بن حسن، مولانا سراج الدین، فقیه نورالدین خفری، حاج قوام الدین حیدر، شیخ شهرداربن حسین دیلمی، شیخ جمال الدین حسین راغری، شیخ روح الدین عبدالعزیز، شیخ عبدالرحیم، شیخ عزالدین احمد بن جعفر الحسینی، شیخ تاج الدین جعفر، شیخ نصره الدین علی، سید مغیث الدین، سید جلال الدین محمد طویل، سید مجدالدین محمد، فقیه صائن الدین حسین بن محمدبن سلمان، فقیه سعدالدین محمدبن حسین، شیخ ضیاءالدین محمد سلمانی، مولانا معین الدین هبه الله سلمانی، شیخ ابراهیم کرجی، شیخ سالبه بن ابراهیم بن ملک، شیخ عبدالله، شیخ شیرویه، شیخ عبدالله دوست خدا، شیخ زین الدین طاهر بن المظفر الباغنوی، شیخ ناصرالدین عبدالرحیم بن طاهر، شیخ بهرام بن منصور، شیخ صدرالدین مظفر قریشی ربیعی باغنوی، شیخ سعدالدین اسعد بن مظفر، شیخ حاجی رکن الدین باغنوی، شیخ ظهیرالدین برادر شیخ حاج رکن الدین، حاج ضیاءالدین باغنوی، شیخ بهاءالدین محمد، شیخ شمس الدین مظفر، حاجی امام الدین حسن، شیخ نجم الدین محمود بن محمد، خواجه رکن الدین یحیی راست گو، خواجه رکن الدین منصور، شیخ تاج الدین موید شمس الدین بن المظفر، شیخ مرشد الدین عبدالرحیم، شیخ مبارک عدنی، شیخ جلال الدین طیار، شیخ روح الدین، شیخ موفق، فقیه مشرف الدین، مولانا مجدالدین اسمعیل بن علی، قاضی زین الدین خنجی، اتابک سعد بن زنگی بن مودود، اتابک ابوبکر بن سعد، امیر تاج الدین علی، سید روح الدین.
«نوبت پنجم: گورستان باغ نو و حوالی آن: شیخ منذربن قیس: از بزرگان ماتقدم بود و می گویند که از صحابه است و صحیح نیست اما ظاهر آن است که از تابعین است زیرا که در عهد ابوالعلاء حضرمی جماعتی از تابعین به غزاء مجوس آمدند و بعضی کشته شدند و می گویند که در غزا او را مجروح کردند بعد از آن به نور حکمت او را معلوم گشت که درجه شهادت خواهد یافت. پس تیری از حاکمان خود بینداخت و با یاران خویش گفت هر جا که این تیر بیفتد مرا آن جا دفن کنید پس آن تیر در لب گوری از این جانب افتاد که زمین هموار و فراخ بود و هیچ اثر عمارتی در آن نبود پس او را بعد از شهادت در آن جا دفن کردند بعد از آن بسیاری از شهدا را که با وی بودند نزدیک وی دفن کردند». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 271)
«شیخ ابومحمد روزبهان بقلی: سلمان عارفان و برهان عالمان بود و قدوه عشاق زمان و اسوه ابدال گشته بود. و به درستی که در اول حال مسافرت عراق و کرمان و حجاز و شام کرد و کتاب بخاری از حافظ سلفی در اسکندریه شنید و از شیخ ابوالنجیب سهروردی و شیخ ابوعبدالله خبری هم شنید. بعد از آن خرقه از شیخ سراج الدین خلیفه پوشید و بر فقیه ارشدالدین و غیره او چیزی خواند بعد از آن به ریاضات و مجاهدات بلیغه مشغول شد در کوه های شیراز. فقیه حسین رحمت الله علیه می گوید من او را دریافتم و صاحب ذوق و استغراق بود و وجدی دائم داشت که ترس از او نمی رفت و آّب چشم او باز نمی استاد و هیچ وقت از اوقات قرار نداشت و در فریاد بود و هیچ ساعت از ناله ساکن نمی شد و هر شب به گریه و ناله به روز می رسانید و از پروردگار می ترسید و او را سخنان هست که فهم بیش تر مستمعان به آن نمی رسد و در حالت وجدی که داشت یکی از آن که فرموده این است:
آن چه ندیدست دو چشم زمان، و آن چه نبشنید دو گوش زمین
در گل ما رنگ نمودست آن، خیز و بیا در گل ما آن ببین
و تصنیف کرده است در هر نوع از تفسیر و تاویل و فقه و اعتقاد و تصوف. و از آن یکی کتاب لطایف البیان که نوشته است در تفسیر قرآن و کتاب عرائس البیان در حقایق قرآن و کتاب مکنون الحدیث و کتاب حقایق الاخبار در حدیث و کتاب الموشح در فقه مذاهب اربعه و در اصول کتاب العقاید و کتاب الارشاد و کتاب المنهاج و در تصوف کتاب مشرب الارواح و کتاب منطق الاسرار و کتاب شرح طواسین عربی و فارسی و کتاب لوامع التوحید و کتاب مسالک التوحید و کتاب کشف الاسرار و کتاب شرح الحجب و الاستار و کتاب سیرالارواح و کتاب صفوه المشارب و کتاب نکات الصوفیه و کتاب مقابیس السماع و کتاب البراسین و کتاب العرفان و رساله الانس فی روح القدس و کتاب غلطات السالکین و کتاب سلوه العاشقین و کتاب تحفه المحبین و کتاب عبهر العاشقین و کتاب سلوه القلوب و دیوال المعارف و این کتاب ها مشتمل است بر اشارات رائقه و رموز و اسرارها که اغیار بر آن اطلاع ندارند و پنجاه سال وعظ فرمود در جامع عتیق و غیر آن و می گویند که در اول حال که شیخ به شیراز آمد به صحبت شیخ قوام الدین سهروردی قدس سره العزیز رسید و در مسجد عتیق خواست که وعظ گوید پس شنید از زنی که با دختر خود می گفت ای دختر من حسن خود به هیچ کس منمای تا آب رویت نرود و شیخ فرمود ای زن حسن تنها بکاری نیاید تا وقتی که عشق با او هم صحبت نشود از برای آن که ایشان در ازل عهد کرده اند که از یکدیگر جدا نشوند پس اصحاب فریاد برآوردند و تواجه کردند و بعضی بمردند و شیخ را یارانی چند بود که در نواحی عالم نیکویی طریقه ایشان می شناختند و دریای حقیقت ایشان می دانستند و حق تعالی ملابس ولایات وی را پوشانید تا خلق به او متوسل گشتند و روایت کرده اند از شیخ ابوالحسن کرد ویه که گفت روزی در میان جمعی در نفس خود گفتم من در منزلت پیش از شیخ باشم در علم و حال پس شیخ بر سر من مطلع شد گفت ای ابوالحسن این از خاطر خود ببر که امروز هیچ کس مقابل روزبهان نیست در وجد و حال و او اوحد اهل خود است در زمان و به این مقام اشاره است در آن قصیده که فرموده:
در این زمانه منم قائد صراط الله،زحد خاور تا آستانه اقصی روندگان کجا همی بینند، که هست منزل جانم به ماورای ورا
و شیخ صاحب سماع بود و در آخر عمر از آن رجوع کرد و سئوال کردند از وی که چرا سماع نمی کنی فرمود که اکنون از پروردگار می شنوم پس از آن چه از غیر او شنودم اعراض می کنم. فقیه حسین می گوید معنی سخن شیخ این است که خوض کردم در دریای اسرار قرآن پس شنودم آن ها که در قرآن است از صفات عظیمه و کبریا جلوه کرد بر من به صفت جلال و جمال. و شیخ قدس سره در محله خداش رباطی بنا کرد و ارشاد مریدان می کرد و طعام به صادر و وارد می داد و در آخر عمر وی را نوعی از فالج دست داد و هیچ اثر درد نمی کرد به تغییر حال بل که شوق و گریه او زیاده می شد و روایت می کنند در سیرت او که بعضی از مریدان چون شیخ را مبتلی دیدند مردی را به فرستادند تا از خزانه پادشاه قدری روغن به لسان خالص طلب کند و چون طلب کرد و بیاورد شیخ فرمود خدای تعالی ترا جزای خیر دهاد و به نیت خود برستی بیرون از خانقاه کلب گری خوابیده است و این روغن در وی به مال و بدانک رنج روزبهان نمی رود به چیزی از این روغن های دنیا بل که آن قیدی است از قیدهای عشق که خدای تعالی بر پای روزبهان نهاده است تا روزی که او را ببیند و حکایات معاملات و کرامات او بسیار است و در سیرت مسطور و تربت او معلوم و مشهور است رحمت الله علیه». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 289)
شیخ منذربن قیس، شیخ ابو ذرعه عبدالوهاب اردبیلی، شیخ جعفر حذاء، فقیه ابوبکر ترکی، شیخ زین الدین مظفر بن روزبهان بن طاهر الربعی، شیخ سعدالدین ابی منصور محمد بن المظفر الشیرازی الباغنوی، مولانا شمس الدین ابوالمفاخر بن المظفر الشیرازی باغنوی، شیخ شهاب الدین، شیخ ابوبکر بن محمد، شیخ محمد بن خلیل، شیخ خداش، خواجه صدرالدین قاری، شیخ ابومحمد روزبهان بقلی، شیخ فخرالدین احمد، شیخ صدرالدین روزبهان، شیخ شرف الدین ابراهیم، شیخ صدرالدین روزبهان ثالث، شیخ عزالدین مسعود، شیخ علی سراج، شیخ موید الدین، اتابک سنقربن مودود، فقیه جمال الدین حسین، امام سید علاءالدین حسین بن امام موسی الکاظم علیه السلام، شیخ مقدم الدین محمد، امیر محمد بن عبدالله، شیخ نجم الدین سردوزف شیخ صدرالدین محمد، شیخ ابوبکر برکر، مولانا امام الدین حسن، شیخ افضل الدین ابن الهراس، شیخ عزالدین مسعود خوانسالار، شیخ محمدعلی بقال، شیخ فخرالدین احمد بن شمس الدین باغنوی، شیخ قطب الدین محمد، شیخ ابراهیم بوریایی، شیخ احمدبن عبدالله، حاج علی عصار، شیخ محمد غازی، شیخ شمس الدین عمر مشهدی، شیخ علی شهید، شیخ اویس خنجی، اتابک سعد بن زنگی بن ابوبکر، شیخ دولت بن ابراهیم، فقیه نجم الدین محمود بن الیاس، مولانا جلال الدین احمد، شیخ عزالدین اصفهانی، شیخ عزالدین مسعود، بی بی زاهده خاتون، مولانا ظهیرالدین، امیر یعقوب بن لیث.
«نوبت ششم: مسجد عتیق و حوالی آن: اما در فضل مسجد جامع هیچ شکی نیست که مسجد عتیق فاضل ترین امکنه است از برای اجابت دعوات و قضات حاجات مسلمین و مسلمات.
و بدان که در همه ی شهرها محل اجابت دعا مسجد جمعه است نزد منبر و این مسجدی قدیم است و آن کس که بانی آن بوده مخلص بوده و گوئیا از مال حلال بنای این مسجد شده است. قاضی ناصرالدین بیضاوی فرموده است در نظام التواریخ که مسجد عتیق از بناهای عمروبن لیث است و می گویند که چون اساس وی و پای بست و ستون ساختند پس طلب چوب ها می کردند و معد و مهیا می داشتند. بعد از آن گفتند پیرزنی در سروستان بستانی دارد و چوب بسیار در آن حاصل کرده از اموال حلال. پس بفرستادند تا او را بیاوردند مگر از وی بخرند پیرزن گفت بها بکنید چون بها بکردند گفت چوب ها ببرید چون ببریدند گفت حالیا بکشید تا من نظر در بها بکنم. بعد از آن چوب ها بکشیدند به ستون ها و دیوارها. پس گفتند با پیرزن بها بستان. گفت حالیا بپوشید پس غلامان بکار داشتند و بپوشانیدند و سقف ها تمام کردند. پیرزن گفت مرا هیچ حاجتی بدین بهای چوب نیست به درستی که من آن را در راه خدای تعالی دادم پس خبر به عمرولیث رسید به خشم رفت و گفت بهای چوب بستان و اگرنه چوب ها بردارند و خراب کنند. پس آن صالحه بیامد و گفت ای امیر از برای که این خانه بنا کرده ای گفت از برای خدای و امید به ثواب او و طلب رضا. پیرزن گفت من نیز امید ثواب خدای دارم و طلب رضای او می کنم. پس امیر به گریه افتاد و او را رهاکرد و می گویند که استاد بنای این مسجد از اولیاء الله بوده است. چون وضع اساس محراب می خواست که بسازد یکی از قوم متعرض او می شد که تمام محاذات برابر کعبه نیست. پس استاد وی بگرفت و خانه کعبه وی را بنمود که در برابر است و چون اتابک پادشاه شیراز گشت بفرمود تا دو حلقه از نقره بساختند و به مکه شریفه فرستاد و از شرفای مکه معظمه درخواست کرد تا آن دو حلقه از بهر او بفرستادند و آن هر دو حلقه در مصراع این درآویخته اند که مشهور است به آن و می گویند که هر دو حلقه در کعبه است که برکات دست بسیاری از اولیاءالله به آن رسیده است و در این مسجد دارالمصاحف است که مشهور است به دفتر عثمان و در آن جا مصحف ها و جزوات بسیار هست که به خط اهل البیت و صحابه و تابعین رسیده و از جمله محصف به خط شریف امیرالمومنین علی علیه السلام و به خط امام حسن و به خط امام علی بن الحسین زین العابدین و به خط امام جعفر صادق و غیرهم صلوات الله علیهم اجمعین و مصحفی بود به خط عثمان و بر آن اثر خون او بود پس در ایام فتنه نایافت شد و هیچ کس بر آن مطلع نشد». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 331)
روضه متبرکه ابوعبدالله سید امیر احمد بن امام موسی الرضا علیهما التحیه و الثناء، امامزاده امیر محمد بن موسی برادر امیر سید احمد علیهما التحیه والثناء، قاضی شرف الدین محمد، سید عزالدین اسحق، قاضی امام الدین عمرف شیخ عفیف الدین بنجیر بن عبدالله الخوزی قدس سره، الامام شرف الدین عبدالله بن بهرام الزکی بن احمد بن محمود العلوی البنجیر الباشکانی، شیخ سراج الدین محمود خلیفه، سید بهاءالدین حیدر، امیر تاج الدین محمد بن حیدر، امیر جلال الدین یحیی بن محمد بن حیدر الحسینی، شیخ ابوعبدالله احمد مقریف شیخ تاج الدین احمد حر، شیخ عزالدین مودود زرکوب، شیخ محمود زرکوب، مولانا معین الدین احمد، امیر عزالدین اسحق، امیر روح الدین، امیر صدرالدین محمد، امیر شرف الدین ابراهیم، شیخ ابوسعد محمد بن هیثم، سید شریف، سید اصیل الدین عبدالله، امیر ناصرالدین یحیی علوی، شیخ شهاب الدین ابوبکر بیضاوی، شیخ رکن الدین عبدالله، شیخ شمس الدین عبدالصمد، شیخ نجم الدین احمد، شیخ عبدالرحیم، قاضی برهان الدین محمود، شاه کرمانی، امیر شیخ نجیب الدین علی، شیخ طهیرالدین عبدالرحمن، شیخ صدرالدین جنید، شیخ عروه بن اسود، شیخ جمال الدین ابراهیم، ملک شمس الدین محمد بن جمال الدین، سید مجدالدین محمد نقیب، شیخ امین الدین جعفری، شیخ امین الدین کازرونی، مولانا عمادالدین دوانی، مولانا بایزید، خواجه عزالدین داود، شیخ فریدالدین عبدالودود بن داود، قاضی جمال الدین مصری، قاضی بهاءالدین عثمان بن علی.
«نوبت هفتم: مصلی و گرداگرد آن: روضه شاه امیر علی بن حمزه بن موسی الکاظم علیهم السلام: روایت کرده اند که چون ابراهیم و محمد پسران زیدبن حسن کشته شدند و پسران عباس قصد علویان کردند امیرعلی بن حمزه با چند نفر از خویشان به شیراز آمدند در سال دویست و بیستم از هجرت و در غاری از کوه شیراز اقامت کردند و بعضی در روز بیرون می رفتند و هیزم گرد می کردند و در اصطخر می فروختند و معیشت بر آن می کردند و عباسیه در تجسس و تفحص ایشان می بودند تا باشد که قدرت یابند بر ایشان. چون خدای تعالی درجه شهادت بر ایشان نبشته بود روزی سید امیر علی بن حمزه از کوه به شیب آمد و پشته ی هیزم داشت پس عوانی از ظلمه او را بدید و بشناخت و خبر به خواجه سرایی داد که از قبل بنی عباس نشسته بود. پس سواری بر آن حضرت فرستاد در حال که آمد به خالی یا نشانی که در روی مبارک او دیده بود بشناخت گفت نام تو چیست گفت علی گفت پسر کیستی گفت پسر حمزه گفت حمزه پسر کیست گفت پسر امام موسی. پس آن ظالم از اسب فرود آمد و سر مبارک آن حضرت بینداخت و همچنین به ما رسیده است که جماعتی می گویند که سیدعلی بن حمزه برخاست و سر خود به دست گرفته بیامد تا این موضع که تربت طیبه اوست و در آن بخسبید و چند روز مانده بود و از وی می شنیدند که ذکر لا اله الاالله می فرمود بعد از آن او را دفن کردند. بعد از چند وقت که عضدالدوله حاکم این شهر گشت و او از موالی اهل البیت بود بفرمود تا بر تربت آن حضرت عمارتی بساختند بعد از آن عضدالدوله در اکتساب شرف سعی می کرد و وصلت با سادات به جهت شرف می خواست پس دختر سید شریف زید اسود که از اولاد امیرالمومنین حسن علیه السلام است بخواست و چون وفات کرد او را در نزدیک آن حضرت دفن کردند. پس در همسایه ایشان اکابر سادات شریفه از جوانب و طرف ها دفن می کردند تا مزاری چنین متبرک شد که امید رحمت فرود آمدن در آن جا هست و دعا مستجاب می گردد». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 393)
روضه شاه امیر علی بن حمزه بن موسی الکاظم علیهم السلام، شیخ معاذ، خاتون مادر محمد، شیخ رکن الدین عبدالله، فقیه ارشدالدین نیریزی، شیخ محمدبن ارشد، شیخ رستم خراسانی، مولانا صدرالدین جوهری، شیخ ابوعبدالله باکویه، شیخ محب الدین جعفر موصلی، شیخ محمد زنجانی، خطیر رازی، مولانا سعدالدین احمد فارسی، قاضی روح الدین ابوالمعالی علوی بنجیری، مولانا حکیم نورالدین عبدالقادر ملقب به استادالبشر طاوسی، شیخ روزبهان فرید، شیخ محمد بن روزبهان، مولانا لسان الدین محمد سمنانی، مولانا اختیارالدین لقمان، شیخ احمد بن سهل اصفهانی، شیخ شهاب الدین احمد، شیخ صفی الدین عثمان کرمانی، خواجه شمس الدین صفی، شیخ عمر بن ابی النجیب، شیخ شمس الدین عمر بن ابراهیم ترکی، امام فخرالدین نصر بن مریم شیرازی، شیخ ابوالفضل نیریزی، شیخ احمد کازرونی، شیخ محمد فسایی، شیخ عبدالله اقلیدی، شیخ ابوالفتوح بن احمد، هفت تنان، مولانا شمس الدین محمد انصاری، مولانا زین الدین ناینی، مولانا فخرالدین احمد، مولانا نظام الدین خراسانی، شیخ محمد سمرقندی، قاضی مجدالدین اسمعیل بن نیکروز بن فضل الله الربیع السیرافی، مولانا رکن الدین یحیی، مولانا مجدالدین اسمعیل، مولانا سراج الدین، مولانا روح الدین، مولانا محب الدین، مولانا علاءالدین، مولانا صفی الدین ابوالخیر، مولانا قطب الدین محمد، مولانا کمال الدین ابوالخیر، مولانا عمادالدین بن عبدالکریم بن عبدالصمد فالی، مولانا امام الدین، قاضی سراج الدین ابوالعز، مولانا قوام الدین عبدالمحسن بن شمس الاسلام فالی، قاضی صدرالدین، شیخ ابوالفتح نیریزی، شیخ محمود خبری، مولانا مظفرالدین حسن، شیخ زکی الدین کازرونی، مولانا شمس الدین آملی، مولانا شرف الدین ایوب، مولانا عماد قزوینی، شیخ قطب الدین محمد ایجی، مولانا رکن الدین ساعد، سلطان جلال الدین شاه شجاع، مولانا بهاءالدین، شیخ مشرف الدین مصلح سعدی، خاتمه.
چنین است مشت و گوشه ای از منابع دانایی و ایمان و باور و یقین اعلبی از ما، که فی المثل در سراپای کتاب مزارات یک نام و ماجرای قابل اعتنا نمی بینیم. چه گونه این بار انبوه و گران دروغ را بر دوش برده ایم که پدر و برادر و معلم و مادر و اهالی و هادیان منابر هر روزه بر وزن ان افزوده اند؟!!
/
سلام و خسته نباشید آقای پورپیرار.
جناب علی . کتاب را خواندم و اگر ناآگاهی های مولف را از حقایق تاریخی و مذهبی جدا کنیم میشه گفت کتاب بیدارگری هستش .ممنون.
چه گونه می توان نسبت به حقایق تاریخی و مذهبی ناآگاه بود و کتاب بیدارگر نوشت؟!
جناب استاد از وقتی مورخی چون آقای پورپیرار ظهور کردند، هر چیزی ممکن است. یعنی می شود نسبت به بعضی از حقایق تاریخی پوریم محور ناآگاه بود و کتاب بیدارگر نوشت!
سلام به دوستان
جناب سلام محمدی عزیز
اینجانب درگذشت پدرتان را خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض می نمایم. امیدوارم در پناه خداوند متعال خود و خانواده تان سلامت و سربلند زندگی کنید.
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه
سلام به دوستان
محقق ارجمند جناب آقای پورپیرار
با عرض سلام خدمت شما
چند سال پیش اینجانب از یکی از قبرستانهای قدیمی شیراز در دروازه کازرون تحقیقی به عمل آوردم و در وبلاگ حق و صبر نتایج بررسیهایم را آوردم. در آن تحقیق قدیمی ترین قبری کهمشاهده نمودم حدودا متعلق به 140 سال قبل بود.
در تعطیلات اخیر هم یکی از قدیمی ترین قبرستانهایی که در تقریباً 100 کیلومتری شمال شیراز در نزدیکیهای روستای کامفیروز واقع است و در جایی دورافتاده قرار دارد را بررسی کردم قدیمی ترین قبری که مشاهده نمودم متعلق به 1301 هجری قمری بود. با توجه به اینکه این منطقه در مرکز قشلاق و ییلاق عشایر لر و قشقایی قرار دارد مشخص می شود سابقه حضور این عشایر در منطقه فارس حداکثر 150 سال گذشته باید باشد که خود می تواند گواهی بر درستی ادعای شما دال بر جدیدالورود بودن حضور اقوام در فلات ایران و مجعول بودن تاریخ ابن ندیمیان باشد.
اقای قشقایی. باور به تاریخ پوریم پایه حتی بدون سر کشی به گورهای قدیمی قبول می کند که تجمع انسانی در ایران چندان جدید است که اجبارا ناصرالدین شاه را هم قلابی ساخته اند.
استاد نظرتون در مورد پی دی افی که آقای علی با نام ذریه ایرانی و یهود گذاشته بودن چیه؟
نخوانده ام. اگر از درگاه پوریم حرکت نکرده باشد بی ارزش است.
بیش از ده سال است وقت و انرژی بنیان اندیشان صرف انکار هویت و داشته های فرهنگی این مردم و سرزمین شده است با ادعای یهودساخته بودن همه آنها!! آیا وقت آن نرسیده درباره خاستگاه و موطن اولیه این مردمان صحبت شود و درباره تاریخ واقعی آنها در سرزمینهای اصلی شان صحبت شود؟
گفت و گو از مردمی تماما از مظاهر هستی ساقط شده در پوریم را از کجا باید شروع کرد؟ این جا سخن از انکار نیست از خلاء است. ضمنا قرار بود با نام خودتان وارد شوید.
آقای پورپیرار.
آیا میدانید آن مصائب معمول و تمام ناشدنی که شما به روزگار نسبت میدهید همه اش که نه اقلا" 80 درصدش ساخت یهودیان است که بر ما تحمیل شده است؟
آن کتاب و مولفش اشاراتی نافذ به ریشه کلی این مصائب داشت که یهودیان مسلط به همه چیز به نام اسلام و با انجام رفرم سال 57 و حتی قبل از آن بر شانه مردم نا آگاه و ساده لوح ایران گذاشتند.
از گذران پر مصیبت شخصی و مملو از نامردی این و آن گفته بودم.
استاد پورپیرار
با عرض سلام
لطفاً آیه ی زیر را با برداشت خودتان از کلمه ی زید ترجمه بفرمایید تا بدانیم که با این برداشت، از آیه چه برداشتی می شود.
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً
کافی است به جای زید معرفه هرکس نکره را قرار دهید. یعنی هر زیدی که از زن اش سیر شد و نفی زوجیت کرد...
چرا باید شمایی که دلسوزانه تاریخ جهان را به نام ایرانیها متحول کرده اید در این کشور گذران پرمصیبت داشته باشید !؟؟
برای چی باید برای گذران زندگی نامردی این و آن شما را بیازارد؟!!!!
برای اینکه این حضرات حاکم اصالتا" یهودی اینگونه میخواهند ...
وکفی بالله حسیبا.
با سلام و عرض تشکر خدمت استاد و دوستان گرامی
انشاءالله خداوند رفتگان شما را نیز غریق رحمت خویش فرمایند .
پدری با تقوا ، تأثیر گذار و راهنما بود ، انشاءالله خداوند توان ام بخشد که با پیمودن صراط مستقیم ، گوشه ای از زحمات اش را جوابگو باشم .
خدایش بیامرزد .
جناب استاد محمدی. ملول مباشید. پدر و انسانی با اوصافی که می فرمایید مصداق ادخلوا فی جنتی است.
در واقع این نخست وزیر ترکیه است که ازاسرائیل عذرخواهی کرده است.
ترکیه در یک سال گذشته از وتوی عضویت اسرائیل در سازمان ˈاو ای سی دیˈ ( همکاری و امنیت) منصرف شد ، ترکیه به مشارکت اسرائیل در تمرینهای نظامی ناتو اجازه داد ، ترکیه با استقرار آتش بارهای موشکهای پاتریوت ناتو در خاک ترکیه موافقت کرد ، ترکیه با استقرار سامانه رادار سپر موشکی ناتو اجازه داد و در مقابل رژیم صهیونیستی از آنکارا عذرخواهی کرد.
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1914392/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%BA%D8%A7%D9%86+%D8%A7%D8%B2+%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85+%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C+%D8%B9%D8%B0%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C+%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87+%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html
اسلام و شمشیر 49 :
" «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن ... الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن... و به زنان ایمان آورده بگو چشم نچرانند و فروج خود را بپوشانند... مگر از شوهر و پدر و پدر شوهر و فرزندان و فرزندان شوهر و برادران و فرزندان برادران و فرزند خواهران و زنان و یا ما ملکت ایمانهن...». (نور، ۳۱)
این آیه سند گران بهایی است که به صاحبان چشم های باز بدون هرگونه ابهامی خبر می دهد که معنا کنندگان ما ملکت ایمانهم به عنوان کنیز، تا چه اندازه در مغشوش کردن قواعد آن روابطی که خداوند مجاز شمرده اخلال کرده اند، زیرا ما ملکت ایمانکم در این آیه در فهرست مردانی نشسته است که زنان در پوشاندن فروج خود از آنان الزامی ندارند. "
آیا زنان الزامی ندارند فروج خود را از تمام مردانی مثل پدر و فرزند و برادر و ... بپوشانند؟!!!
به مطالب هوا خوری 19 رجوع کنید.
http://www.call-to-monotheism.com/refuting_the_argument_that_the_quran_is_complete_and_therefore_we_don_t_need_hadith_
جناب محمدی هرچند تلفنی درگذشت پدر گرامیتان را تسلیت گفتم ترجیح دادم از این طریق نیز دوباره تسلیت عرض کنم .
http://www.gomaneh.com/?p=1158#comment-808
دکتر حسابی و داستانهای غلو آمیز
از ام حبیبه بانوی اول اسبق سازمان " اسماعیلیه " تا ام کلثوم آوازه خوان مصری .
از علاء الدین آبی نشان که از چراغ جادو بر می خیزد تا صلاح الدین کاشغری ، ارمنستانی یا همان وزیرستان نام آشنای ساکنین راجستان .
از نورالدین جاسم که در مصر کفش حواله مجمود احمدی نژاد می کند تا حسن نصرالله که فرمان جهان سوزی می دهد .
..... این همه اسامی " دو " سیلابی از گور کدام فاحشه بر می خیزد ؟ به جفت گوش های دراز ارینب ( خرگوشه ) یا جفت دندان های موش خرما برده رابی یوسف اوادیا ؟ ... شاید ، جفت پنجه های موش کور که ذوعالمتین و ذوقبلتین را به همگان می قبولاند .
نام صلاح الدین ایوبی همچنان پیش قراول " ثوره السوریه ضد بشار " است . ایرانی و فرس توسط این جماعت به فحش بسته می شود بعد که پیغام " نوروز مبارک اخوان الکردی " نصب شد ما به عقل خودمان شک کردیم .
خدایگان محترم اورشلیم ، فیلم " ماما " که با تیزر پروانه بر پرده سینماهای جهان به پرواز درآمد تا آن پروانه گرافیکی چاپ شده که بر سی دی قربانیان انرژی هسته ای توسط یک واسطه راه پیدا کرد به منزل مان ، فهمیدم ساعت بیدار باش کودکان نیمه شب از خوابی است که بزرگترهای عقده ی مان برای ما جلو جلو دیده بودند بخاطر دعوای عیسویان و یهودا که مسلمانان از همه جا بی خبر هم قاطی معرکه شده اند .
که مستقیم برویم ورق بزنیم صفجه نظریه آشوب ویکی پدیا که از 8 مارس 2013 ، با ترفند به روز شده و از بال پروانه ها بخوانیم و در صفحات شخصی مان تایپ کنیم برای یک مشت هالو .
این پروانه با این بالهای نازکش که یک نسیم او را ساقط می کند باید تا حالا به آخر الزمان می رسید وقتی که در تصاویر مدرن از شورش کاوه بر علیه ضحاک هم بال بال می زند .
اون پروانه روی خاک سرخ به استراحت نشسته بود که دوربین فلاش خورد بعد نصب کردم ... آبی قدغن ... .
حالا فکر کنید ببینید در کدام دهه از زندگی از هیپنوتیزم پریدم ....
.... دیگه دلم نمی خواد بخت یار باشم .
http://islam.stackexchange.com/questions/2506/original-copies-of-muhammad-al-bukharis-books
https://twitter.com/iyahyakapl/media/grid
http://www.ahlalhdeeth.com/vb/showthread.php?t=274745
پارسال همین فصل بود که خزیدیم تو این وبلاگ . و خاطره گویی کردیم . آقای بنی طرف ، پرگویی کردیم دوزاریش آنتن نداد کم نوشتیم راه نداد .
از نشانه سرخ نوشتیم و غسل تعمید و حضر و مهاجرت از مصر به سوریه و لبنان و یمن و بعد ایران . نه شلوغ کار بی نام فهمید نه خودش ، اما اژدهای خفته اورشلیم یان بیدار و داستان " ادوم آش سرخ " به روز شد . حالا ما اشاره کردیم به سیر تاریخی قومی که بعدها به عیسویان معروف شدند . تا جایی که می دانم در کتاب هایش ، اشاره ای کرده . حالا چطور نه به یاد خودش مانده و نه شاگردانش .. خدا عالم است . آخه وظیفه بعضی ها فقط مخالف خوانی است و بس ، حتی به قیمت فراموش کردن نوشته ها و خوانده ها و دیده های شان .
مثل اینکه آلزایمر هم داره ... مثلا یکبار پشت تلفن از من می پرسه به چه دلیل پوتین مدح زردشت رو گفت ، روز بعد که نوشتم بخاطر اینکه رژه گاردی مسلمان زردشت را ثنا کرد . غضب کرد تو کامنت ما را متهم به عدم مطالعه کتاب هاش کرد .
... خب ، از ایرادات وارد شده به خاطرات آزاده | ق .
چطور امکان داره که مهاجرت از قبط صورت گرفته تا برسد به ایران .
پاسخ آزاده | ق : حالا ما نوشتیم اجدادمان . آقای پورپیرار با علم به این مقایسه ، پس چطور امکان داره یهودیان با خرابی اورشلیم به ایران آمده باشند آنهم با این مسافت طولانی و پوریم صورت بگیرد و سالها تهی از سکنه شود ایران ؟ وقتی که به راحتی یه خاطره سطح کودکانه از مهاجرت چند ساله سبط دیگر زیر سئوال می رود ... نظریه مهاجرت یهود چه می شود ؟
پوریم حقیقت دارد ... بدترین شکل نسل کشی . کما اینکه هنوز هم پابرجاست به اشکال مختلف در نقاط جهان .
فقط محض رضای خدا برای اثبات خودت به پیرامون ، که التماس پخش شاهکارهایت را از صدا و سیما داری مواظب پوست خربزه باش .
: آزاده | ق ، مشابهت دیده .
پاسخ آزاده | ق : اگه اجداد کثیف یهودی من پایه گذار این همه جعلیات به همراه دیگر اوباش یهودی عموزاده های شان بوده اند . پس دیدن این تشابه عادیه ، چون ساخت دست مبارک خودمان است .
ناصر جان ، نمیشه که در یک سطر به یک کاربر گفت من مطمئن هستم که تو یک پسری ، راستی نگفتی شوهر کردی یا نه ؟
پسر و شوهر در یک سطر ؟ ... یک بچه هم به این حماقت حرف نمی زند ... رفیق شما که جای خودش را دارد .
وقتش نشده دست از این رفتارهای زنانه مآب و خاله زنکی برداری و شبیه به یک دگر اندیش عمل کنی . بذار ما لوده بازی در بیاریم . آقای توحید فقط یک سئوال پرسیده بود دیگر فرحناک و طربناک و اینجور مزخرفات چیه بار یک
حالا برسیم به اصل مطلب :
عمارت حضرا یا به قول ویکی پدیا " هترا " تا آن عمارت پترا صاحاب دارد . پنجه کثیفت رو بکش کنار موش کور لهستانی آلمان نشین ، خیال برت ندارد که آش سرخ لابد همان آرامی ها یا احیانا یهودیان مو سرخ است پس به حرمت ریش قرمزت بنا را بالا برده اند در اردن و مصر .
بیخود هم سعی نکن با فرستادن یک مشت ابله از طریق سفارت آلمان در ایران به دانشگاه ها و کردستان به اکراد هجرت داده شده به هلال حاصلخیز بقبولانی میراث دار سومر و کنده کاری هایی از مردان با جامه های کردی هستند . که بخواهی با مصاحبت و دائر کردن کلاس های آموزشی مخفیانه به مهاجران که آرزوی ساختن کشور کردستان از طریق سرقت خاک دیگران دارند ، که مسیحی بودند بعد به زور مسلمان شدند که همه شان فرزندان یونانی و رومی هستند و .... که اگر اینطور بود ندیدم و نشنیدم از فیله یا همان فیلیه دفاع کنند و مانع تخریب آن نشوند .
پس تکلیف " خراسان ، کُرد به خود زیاد دیده " چه می شود ؟
حرص چنگ انداختن بر اموال دیگران تمامی ندارد . یا ویران می کنند یا اسامی را تغییر می دهند یا اینکه افسانه می سازند از دوستی پارسیان و پونیان و پارتیان .
عجبا . ما از سبطی هستیم که متهم به زناکاری و رفاقت با دشمنان فرزندان یعقوب شدیم که هم با فرعونیان متحد شدیم و هم با یونانیان رفاقت کردیم ... حالا چطور شده آن عمارت زناکاران را می خواهید بنام بزنید بربرها ؟
هااااا . رنگش حمراست . معابد آفتاب و رز سرخ . باید فهمید محمره چرا شد خرمشهر ؟
به هر حال زمانش رسیده که واقعا بفهمیم زناکار حقیقی کی بوده و چرا قبر میشل عفلق در عراق و دیگر قبور مسیحیان در بیت المقدس ، آماج تبرهای کینه شد و ترک برداشت .
داریم به جایی می رسیم که بفهمیم صدام حسین همچین هم ضد یهود نبوده . در واقع ضد ماشیح بود . نه عیسی مسیح .. همان مسیحی که هربار با ظهورش .. خیلی ها زنده به گور می شوند .
تخت جمشید را که می دانیم از پی ، جزو سازه های پسا مدرن است . هرچی نباشه یکی از آشناهای ما در سرقت شبانه نیمه ای از ستون تخت جمشید و انتقال آن به محفلی در کشور همسایه دست داشته . محفلی که اساس بنیان اندیشی تاریخی در علوم در خاورمیانه را پایه ریزی کرد برای پوزخند زدن به ریش فرزندان استر . خدا رحمتش کند . سال 67 بود زیر ضرب و شتم هم مقر نیامد .
بی صبرانه منتظریم فردا هم این عمارات های سرخ از مصر تا عراق با حماقت بعضی ها ختم به جعلیات شوند . و بربرها به آرزوی شان برسند . سطح بنیان اندیشی در ایران افول کرده . اگر شلوغ کاری سازمان یافته عده ای در این وبلاگ امان بدهد و مدام از آن مدل هاواکس ها نپرانند ... شاید به جاهای خوب و خوبش هم برسیم ... جناب آقای یوسف اوادیا .
ان شاء الله که با این مدل پرخاش ، به غیر از بیماری جنون به خاطر شب زنده داری به بیماری دیگری از طرف آقای پورپیرار متهم نشویم . که هر اسکلی می داند فرد بیکار چه شب بیدار باشد و چه صبح ... ، اختلالی در سیستم عصبیش وارد نمی شود پس با این معاینه کل ملت که تا دمدمه های صبح در اتاق خواب مشغول هستند خل و چلند ... سال دوم روان شناسی بالینی ، خانه نشین شدم ... پس در این مسائل واردترم آقای پورپیرار .
آقای توحید ، جواب شبهه شما را من بعدا می دهم .
http://www.thesacredtrusts.co.uk/history_4.html
بنظر می رسد که در حال گریم ناصرالدین شاه قبل از عکس گرفتن هستند.
http://upload7.ir/images/83459760654731567951.jpg
سلام
مدتی است که درباره اشاراتی در قران تحقیق میکنم
به مطلب بسیار جالبی در خصوص بیوریتم برخوردم ,با توجه به ارتباطش با برخی اشارات قرآن خواندنش را توصیه میکنم:
شاید شما هم مثل ما تجربه کرده باشید که بعضی روزها از قدرت و انرژی زیادی برخورداریم و قادر به انجام هر کاری هستیم و بعضی وقتها آنقدر خسته و بی رمق هستیم که از انجام کارهای ساده خود نیز رنجور می شویم، گاهی اوقات سرحال و شاداب هستیم و برعکس بعضی روزها بی دلیل کسل و بی حوصله هستیم و نیز در مورد قدرت ذهن ما نیز چنین است بعضی روزها خوب یاد می گیریم و حافظه خوبی داریم و اما در برخی مواقع کندذهن و تنبل می شویم ، براستی چرا چنین حالتی در ما رخ می دهد؟
به خاطر وجود بیوریتم در سیستم بدن ماست که ما تغییر حالت می دهیم، در واقع انرژی فیزیکی، حالات روحی و وضعیت احساسات ما و نیز توان فکری و قدرت یادگیری و حتی حس ششم ما همه به شکل دوره ای کم و زیاد می شوند و در وجود انسان سطوح انرژیهای مختلفی وجود دارد که از بدو تولد فرد شروع به زیاد شدن و سپس کم شدن و تکرار این دوره ادامه می یابد و تغییر این دوره ها باعث تغییر حالات مختلفی در انسان می شود. واژه بیوریتم در واژه نامه آکسفورد به صورت زیر تعریف شده است: «هر الگوی مکرری از فعالیتهای فیزیکی، احساسی و اداراکی که بر رفتار انسان اثر می گذارد» و معادل فارسی آن زیست آهنگ نامیده می شود.
بیوریتم دانش شناخت ریتمهی بدن انسان است.تئوری بیوریتم چنین می گوید:
بدن شما داری چهار ریتم و سیکل اصلی است که عبارتند از: دوره عاطفی, عقلانی, فیزیکال و شهودی. هر دوره مدت زمان خاصی طول می کشد و در طول زندگی شما به صورت پریودیک ادامه می یابد. اگر هر دوره را به صورت تابعی از زمان رسم کنیم توابع سینوسی شکلی خواهند شد که در طول یک پریود نقطه پیک مثبت و منفی خواهند داشت.
(لینک متن اصلی):
http://www.persianfal.com/blog689-%D8%A8%DB%8C%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D9%85-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.html
با کمی دقت و تأمل در محیط اطراف خودمان در می یابیم که در اکثر چیزها حالت دوره ای و تکرار وجود دارد پیدایش شب و روز، حرکت ماه به دور زمین، چرخش زمین به دور خورشید و پیدایش فصل ها و تکرار آنها و رشد گیاهان در بهار و خواب زمستانه آنها و کوچ پرندگان مهاجر و وزش بادها و ریزش برگ درختان و رویش مجدد آنها همه حکایت از وجود فلسفه بیوریتم در کل کائنات می کند که البته خالق هستی در هر گوشه هستی بیوریتم مخصوص خودش را آفریده و در کتاب آسمانی قرآن آیات فراوانی اشاره به این موضوع دارند مثلاً در آیه 80 سوره مؤمنون: «او کسی است که زنده می دارد و می میراند و در پی یکدیگر آمدن شب و روز از اوست، آیا تعقل نمی کنید؟» و نیز در آیه 5 سوره جاثیه: «در پی یکدیگر آمدن شب و روز، و روزیی (بارانی) که خداوند از آسمان فرو فرستاده است، و زمین را پس از پژمردنش بدان زنده داشته است و در گرداندن بادها مایه های عبرتی برای خردمندان هست» این آیات اشاره به بیوریتم در طبیعت و تعقل در آن می کند و در آیات فراوان دیگری اشاره به گردش خورشید و ماه، شب و روز و حیات مجدد گیاهان که همه را مایه های عبرت برای اندیشه وران می داند و با دقت در این پدیده وجود دوره های بیوریتم را می توان درک کرد، در واقع خالق هستی وجود بیوریتم را در جهان هستی لازم دانسته و در هر گوشه ای آن را به شکلی خلق کرده است البته بهترین و کاملترین آفرینش خداوند انسان است که اشرف مخلوقات محسوب شده و کاملترین شکل های بیوریتم در جهت منافع او در وجود انسان خلق شده است که باعث تغییر حالات مختلف درون انسانها می گردد که حتی خدای متعال در آیه 19 سوره انشقاق: «سوگند که شما از حالی به حال دیگر درآیید» نیز اشاره به تغییرات و دگرگونی حالات مختلف در وجود انسان دارد که لازمه رشد و تکامل انسان و حکمت خداوند است زیرا انسان را کاملترین و بهترین مخلوق خود قرار داده و انسان در بهترین حالت ممکن خلق شده است و در آیه 4 سوره تین فرموده: «لَقَد خَلَقنَا الانسانَ فی اَحسنِ تقویم» «براستی که انسان را در بهترین قوام آفریده ایم»
بنظر میرسد برخی از مشکلاتی که در ادراک این اشارات وجود داشت با اکتشافاتی مثل بیوریتم حل شده و میتوانیم نگاهی عمیقتر نسبت به قبل در سوره مبارکه انشقاق داشته باشیم:
سورة الانشقاق
بسم الله الرحمن الرحیم
إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ (1) وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ (2) وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ (3) وَأَلْقَتْ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتْ (4) وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ (5) یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلَاقِیهِ (6) فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ (7) فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَاباً یَسِیراً (8) وَیَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً (9) وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ (10) فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُوراً (11) وَیَصْلَى سَعِیراً (12) إِنَّهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً (13) إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ (14) بَلَى إِنَّ رَبَّهُ کَانَ بِهِ بَصِیراً (15)
--- فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (16) وَاللَّیْلِ وَمَا وَسَقَ (17) وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (18) لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ (19) فَمَا لَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (20) وَإِذَا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لَا یَسْجُدُونَ (21)---
(س) بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُونَ (22) وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُوعُونَ (23) فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (24) إِلَّا الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (25)
استاد میبخشید گویا نظری که گذاشتم تایید نشده یا به اشتباه پاک شده
چون این نظری که ثبت شده ادامه نظر اصلی است که قرار داده بودم ولی اثری از آن نیست
آقا یا خانم آزاده ق
یه مدت با جناب بی نام کل کل کردیم راحت بنویس تا راحت بخونیم. بعد از مدتی کش و قوس رفت و با اسامی یکی و اون یکی و این یکی و ... کامنت داد. حالا نوبت شما شده!
دوست من زبان فارسی جون می ده برای دری و وری نوشتن و گنگ و مبهم حرف زدن. این نوشته های شما هم آدم رو یاد مرتضی آوینی یا سهراب سپهری میندازه. زنی را دیدم نور در هاون می کوبید. در چراگاه نصیحت گاوی دیدم سیر. بره ای دیدم که از نقشه جغرافیا آب می خورد.... اگه برای ما می نویسی زیاد وقت خودتو صرف پیچوندن کلمات و جملات نکن. اگه هم برای استاد می نویسی به ایمیل ایشون بفرست. اگه هم همین روال رو می خوای ادامه بدی قربونت با همین اسم کامنت بذار که همین که اسمت رو دیدیم بپریم کامنت بعدی رو بخونیم!
آقای سلام محمدی عزیز
درگذشت پدر یزرگوارتان را تسلیت میگویم. تأخیر اینجانب در ارسال پیام تسلیت به دلیل دوری از اینترنت بوده است؛ به بزرگی خود می بخشید.
آزاده ق تو رو جان اجداد یهودی و پدر بختیاریت قسم این مطالبی که نوشتی رو ساده تر توضیح بده فکر کنم مطالب مهمی توش باشه!!
آقای منصور برادر من زیاد حرص نخور . استادکامنت های هذیونی آزاده ق رو برای این تایید می کنه که همه بفهمند یهود علم فلسفه را چگونه اختراع کرده.
این مدل پریشان بافی ها که عینا در علوم انسانی بخصوص فلسفه هم نمود دارد فقط در استعداد و توان قوم یهود است و بس .
این اقای ازغندی رو میبینی تو تلویزیون پرت و پلا میگه.
او هم پسر عموی آزاده ق است.
استاد پورپیرار سلام علیکم
مدت 4 ماهی میشود که کلیه کتابها و فیلمهای منتشره از سوی شما را تهیه کرده و خوانده ام. بسیار جالب و تاثیر برانگیز بود.
با خواندن مطالب شما این سوال در نهایت برایم ایجاد شد که: سازندگان اصلی تخت جمشید با ان معماری سنگی و نمادهای غیر بومی بر روی زیگورات بزرگ ان ناحیه چه کسانی بودند که به دلیل فاجعه کشتار پوریم نیمه کاره رها شد؟با تشکر فراوان
حوصله کنید.
کامنت دوشنبه 12 فروردین 1392 ساعت 11:10 AM با اسم *** از من نیست. لطفا دوست عزیز از اسم دیگه ای استفاده کنید.با تشکر
http://persepolistablets.blogspot.ca/2010/10/persepolis-sequence-from-human.html
متاسفانه باز نشد. لطفا به ای میل بفرستید.
A History of Turkish Bible Translations
http://historyofturkishbible.files.wordpress.com/2011/03/turkish-bible-chronology-privratsky-march-2011-v-f.pdf
متاسفانه باز نشد. لطفا به ای میل بفرستید. چون دسترسی ام به کامپیوتر بسیار محدود است و فیلتر شکن هم ندارم. با عذر خواهی
سلام استاد
خرداد 88 این متن را نوشتید در مورد انتخابات دهم. امکانش هست برای روشنگری برای انتخابات 92 هم یادداشت بگذارید؟
ارسال شده در پنجشنبه، ۲۸ خرداد ماه ۱۳۸۸ ساعت ۰۵:۰۰
نوبت دهم
در برابر عظمت آن ایده ای که در مجموعه یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ عرضه می شود، و در مقایسه با آثار مثبتی که توجه به این داده های جدید در سرزمین ما، در منطقه و در کل جهان پدید می آورد، نوشتن یادداشت درباره ی انتخابات کار حقیری بود، اگر بیداری مردم، گزینش دهم را از صورت بالا کشیدن افراد برای تکرار احتمالی ندانم کاری ها، به حادثه ای تاریخی بدل نمی کرد، که بسیاری از ماجراهای رخ داده در صد سال اخیر در برابر پیام غرّان آن به زمزمه می ماند.
شخصا در صف این انتخابات نایستادم و در پنجاه سالی که امکان شرکت در گزینش های رسمی و سیاسی را داشته ام، جز دوره ی نهم انتخاب رییس جمهور، هرگز نه در زمان سلطنت و نه در این جمهوری به هنگام برپایی این گونه صحنه گردانی ها حتی تماشاچی هم نبوده ام و بی شک با معیار فرهنگی که سال هاست محک سنجش دیگران قرار می دهم، مسلما نمی توانستم به مسئول و دستگاهی که در زمان قدرت او، درست همانند دوران خاتمی، چاپ و انتشار چندین مجلد از کتاب های مرا ممنوع کرده اند، آری و یا حتی نه بگویم، زیرا گمان دارم آن که دهان بند فرهنگی به دست دارد، تا صدای ناله شنیده نشود، بی گمان در پشت سر، برای قصابی حقیقتی، خنجری دو دم و بی رحم، پنهان نگه داشته است.
با این همه شکوه این انتخابات و بازتاب ابدی پیام آن در تاریخ معاصر ایران چنان تکان دهنده بود که قلم را در مشت من به سوی خود گرداند و به عنوان مورخ وظیفه دیدم تلالو خیره کننده ی این رخ داد تاریخی یگانه را که بسیار می کوشند پرتوی آن را بپوشانند و در حد ستیز برای کسب قدرت میان داوطلبانی کوچک کنند که لااقل در بخش فرهنگی، چندان تفاوت بارز و تعیین کننده ای با یکدیگر ندارند. شاید سال ها بگذرد و سرزمین ما و حتی جهان تجربه ی چنین اقتداری در حضور آگاهانه و مصمم مردم را، برای اعلام گزینشی محاسبه شده، بار دیگر تکرار نکند.
نخستین شراره های این آتش فشان به صورت زلزله ای پدیدار شد که صورت ظاهر مناظره را داشت. فرشته هایی پیشینه دار را می دیدیم که پیاپی به سیمای دیو تغییر چهره می دهند و مقدم بر همه پرهای کروبی بود که می سوخت و آن عبای از پشم نازک بره شترش را از تن بیرون می کشید. ضربه ها بر او چنان کوبنده بود که سرنوشت رقت بار رسمی اش در این انتخابات، نسبت به گناهان او هنوز مهربانانه است و گواهی بر صحت کامل نتایج این انتخابات برجسته تر و عیان تر از آن آوایی نداریم که از صندوق های در حال گردش به سراسر اقلیم پهناور این سرزمین، به زبان های محلی گوناگون، تنها یک قضاوت و قصد درباره ی کروبی را منتقل می کرد: او حتی به میزان یک از صد نیز نزد مردم اعتبار ندارد! شما از این پیام جز این برداشت می کنید که مردم از آسیب دستبرد زنندگان به دارایی های ملی به جان آمده اند؟!! چنین مکافات و مجازاتی چنان جلوه ی صریح و طبیعی داشت که در هیاهوی خیابانی و مطبوعاتی موجود و حتی در نزد همسنگران اش، کسی حقوق او را غصب شده نمی پندارد و کباده اش را نمی کشد، تا آن جا که کرباسی معاونت آتی او با حسابگری مخصوص خود در نیمه راه از او برید!!! می پرسم در یک مجموعه تلاش رسمی که سرانجام به اعلام تقسیم آراء در حوزه هایی یکسان منجر می شود، چه گونه می توان در مورد کسی به عدالت عمل کرد و در باب دیگری به انحراف؟!! لااقل نزد من چنان کارکردی از امکانات فنی شناخته نیست که اعمال چنین معجزه ای را میسر کند. به زبان ساده اگر نتایج شمارش آرای کروبی قرین صحت و قابل قبول بوده، پس در منطق این گونه امور هر اعلام دیگری نیز در جنب آن صحیح می شود و اگر سهم کروبی را نیز دست برده می دانند پس چرا برای او مچ بند مثلا صورتی نمی بندند و در دفاع از او سطل های زباله را نمی سوزانند؟!
آن گاه به رضایی می رسیم که ژست های او در ایجاد توهم تسلط بر مدیریت و آگاهی های اجتماعی سه دهه ی اخیر، در عین متانت سخت نمایشی بود. او علیه احمدی نژاد اعلام خطای مشخصی نکرد و در مجموع آرزوهای خویش را بر می شمرد که تجارب زیر بنایی جریان های اجتماعی موجود بطلان و عدم امکان تحقق آن ها را از پیش تعیین کرده است. زیرا در وجه نحست ظاهرا نمی دانست که پدید آوردن آن تحولات خیال اندیشانه و آرزومندانه، در فضای موجود، در وهله ی نخست با بحران فقدان مدیران توانا رو به روست، چندان که برای مراکز بی اثر و آزار فرهنگی نیز کارگردان آگاه نداریم، چه رسد به طراحان بنیان شناسی که در میان این همه رنجوری، لااقل سلامت را به عرصه ی اقتصاد باز گردانند. اگر احمدی نژاد ناگزیر است پیاپی مهره های اصلی و ستون پایه های گردش امور اداری خود را تخریب کند و به شانس دیگری رو آورد، تا پس از چندی به همان نتایج قبلی رضایت دهد، از آن است که انحصار طلبی دراز مدت مانع پرورش شایستگان دگر اندیش بوده است. اگر کسی به این ضایعه ی عظیم ملی، هنوز آگاه نباشد، درست به سرداری می ماند که به خدمه ی توپی که در آن گلوله ای نیست، فرمان آتش دهد. با این همه خوی نظامی و قلدرانه، سرانجام رضایی را به ادای اشاره ای واداشت که جایگاه دو سه درصدی او در صندوق های رای و نیز تکلیف مردم با او را معین کرد، آن جا که مدعی شد مدیریت دولتی در سال های نخست انقلاب در اختیار سپاه بوده است. هیچ تفاوتی در این مقوله نمی بینم که او بلوف زده و یا حقیقتی جاری در آن روزگار را علنی کرده باشد، زیرا همین ادعا او را از گمان آگاهی های سیاسی تخلیه کرد و ظاهرا اشراف نداشت که چنین گزافه ای مستقیما اعلام تمام اشخاص و مراکز مدیریت اجتماعی سال های نخست انقلاب را، که از نداشتن اختیار نالیده اند، بر کرسی حق می نشاند و از وابستگان به بازرگان تا بنی صدر می توانند با سند قرار دادن این اعتراف اعلام کنند که تمام نا به سامانی های اقتصادی و سیاسی و نظامی آن سال ها حاصل دخالت های ناموجه سپاه بوده است. مردم این سخن قانون گریزانه ی رضایی را نپسندیدند و با اعلام تمایل اندک به او معلوم شد که تمنای عمومی اتکاء به خرد و توانایی های جمعی و ملی است! رضایی نیز مانند کروبی مدافغ خیابانی ندارد و گویا همین رتبه را حق او شناخته اند و بدین ترتیب تاکنون نیمی از اعلام نتیجه ها منطقی فرض شده تا این سئوال سر برآورد که چه گونه می توان حتی به مدد شامورتی فقط نیمی از آراء یک صندوق رای را مخدوش کرد؟!
سپس نوبت به موسوی رسید، که بی گمان باید سی سال گذشته را مشغول به امورات شخصی خویش بوده باشد، تا آن جا که حتی نمی دانست تجربه ی ملی از دوران سرکردگی هشت ساله ی خاتمی بسیار منفی و مایوس کننده بوده است تا جایی که در مراتب متعدد با عکس العمل های بی کنترل گروه های دانشجویی مواجه بوده و اینک تعلق خاطرش به مراکز سیاسی و فرهنگی بیگانه حتی بدون پرده پوشی های لازم و ظاهرا در حاشیه ی امن انجام می شود! اگر موسوی در تراکت های انتخاباتی اش، خود را در پناه و زیر دست و پای خاتمی تصویر کرده است، پس پیشاپیش، به صراحت و بی خبر از انعکاسات اجتماعی، خبر می داد که قامت او حتی از خاتمی نیز کوتاه تر است. او در مناظره اشتباهات عمده و عدیده ای مرتکب شد که بدترین آن ها اعلام تاسف از موضع گیری ناراضی شورای اروپا از رفتار بین المللی جمهوری اسلامی بود که ضربه ی نهایی را به پیکر بی تحرکی و خمودگی های معمول در بدنه ی ملی وارد آورد و معلوم شد که مجموعه ای از ندانم کاری ها و وابستگی ها برای در اختیار گرفتن سرنوشت کشور تجهیز شده اند، تشخیص و تشویشی که تا اعماق دهات و در خانوارهای معمولا ناظر شهری نیز رسوخ کرد، آن ها را حتی از بسترهای بیماری و در حالت ناتوانی به پای صندوق های رای برد تا بگویند که از دخالت بیگانه منزجرند و برای استقلال ملی حد اکثر بها و اعتبار را قائل اند. از چه راه و چه گونه ملتی فاقد حزب و روزنامه و متینگ و روشنفکر پیشاهنگ، علی رغم کوهی از تلقینات مخالف، شیوه ی مقابله با خطر را در فاصله ای کوتاه و با این استادی بی نظیر فرا گرفت؟! آن کس که به درک راز گوشه هایی از تیزهوشی سیاسی این مردم تمایلی دارد، که حاصل تجارب صد سال نبرد پیاپی و پر خون، برای کسب آزادی و استقلال بوده است، کفایت می کند از خود بپرسد چرا در این نوبت، این همه نیروی ملی، گویی به فرمان سروشی از غیب خود را به صندوق های رای رسانده اند؟!!
حالا به انتخابات وارد شویم که شرح آن بسیار ساده و شناخت آن موکول به دادن پاسخ های صریح و امین به سئوالات زیر است:
۱. آیا جمعه ۲۲ خرداد بوده؟
۲. آیا در آن روز انتخابات انجام شده؟
۳. آیا استقبال از این انتخابات به اعتراف بین المللی بی سابقه بوده؟
۴. آیا این استقبال تا سطح ۸۵ درصد واجدین شرایط گسترش داشته؟
۵. و بالاخره آیا چهل میلیون رای به صندوق ها ریخته شده است؟
این شناس نامه ی اصلی این انتخابات است که کوتاهی قد، ادعای حلول نور، نداشتن سیمای سینمایی، گم کردن پول و هر حاشیه ی دیگری درباره ی هر یک از کاندیداها در اصالت آن تغییری به وجود نمی آورد. مختصات ثبت شده در این شناس نامه بر حضور و اراده ی استثنایی ملی گواهی می دهد، که امری تاریخی است. بدین ترتیب مردم در تجمع بی سابقه ی خود در ۴۵ هزار شعبه ی اخذ رای اعلام موضع کرده اند، که ظاهرا کسی مخالف روند و درستی اجرای عملیات آن نیست، جز آن که بازندگان مدعی دست بردگی در واخوانی آرای مردم اند. چنین پدیده ای در مورد انتخاباتی امکان اجرا ندارد، که در آن نه توافق حتی نسبی و موردی، بل خصومت و بدگمانی صرف حاکم است، همه با چند چشم یکدیگر را می پایند و هر اعلام نتیجه ای باید به گواهی نفراتی برسد که ارفاقی نسبت به یکدیگر ندارند، در چنین شرایطی هر گمانه ای در اعمال خلاف در هر حوزه ای، بلافاصله و به اجبار ناظرین تمام کاندید ها را به زیر سئوال می کشاند. چنین است که مدعیان اعمال نادرستی در بازخوانی آراء هنوز سندی مغایر با نتایج ثبت شده در صورت جلسه ی هیچ حوزه ای ارائه نداده اند، زیرا بی درنگ گویی به ماموران و ناظرین خود تهمت تبانی می زنند و تا زمانی که چنین سندی عرضه نشود نتایج اعلام شده ی کنونی ناظر به صحت است. آیا دولت آینده این درس های دیکته شده از سوی مردم در این انتخابات را خواهد گرفت و یا همچنان در بر پاشنه های زنگ زده و پر جیغ و ویغ پیشین خواهد گشت؟! والسلام!
ارسال شده در پنجشنبه، ۲۸ خرداد ماه ۱۳۸۸ ساعت ۰۵:۰۰
درسی نگرفتند و شعبده های نو نمایش دادند. پاسخی خواهند شنید با صدایی در اوج که دیگر نمی توان نشنید.
A History of Turkish Bible Translations
لینک بدون فیلتر
http://uploadtak.com/images/x2563_turkishbiblechronolo.pdf
آقای اوجال. باز هم باز نشد.
سلام
آقای محمدی عزیز مدتی به نت دسترسی نداشتم و از فوت پدر عزیزتان بی اطلاع.خداوند پدرتان را رحمت کند.
هذیان گویی های جدید!
یک فرش بسیار قدیمی و نفیس ایرانی که زمانی به یک میلیاردر آمریکایی تعلق داشته قرار است به بهای پنج میلیون پوند در حراجی عرضه شود.
روزنامه بریتانیایی «دیلی میل» در گزارشی مینویسد که برای علاقمندان به تزیینات داخلی و کالاهای لوکس منزل هیچ چیزی به اندازه یک فرش نفیس و قدیمی ایرانی ارزش ندارد.
فرش مورد نظر مربوط به اواسط قرن هفدهم میلادی است و قرار است در یک حراجی که تابستان امسال برگزار خواهد شد به بهای پنج میلیون پوند به فروش گذاشته شود.
قدمت این فرش حدود ۳۶۰ سال است و اندازه آن حدود سه متر در دو متر است، بنابراین می توان گفت که قیمت اولیه حراج آن حدود ۸۰۰ هزار پوند در هر متر مربع است.
این فرش دستباف که الیاف آن به رنگهای قرمز، آبی و سبز هستند در اوایل قرن بیستم توسط یک سرمایه دار آمریکایی خریداری شد و پس از مرگ وی در سال ۱۹۲۵ به یک موزه اهدا شده بود. از آن زمان این فرش به طور مستمر در موزه «کورکوران» در شهر واشنگتن در معرض نمایش بوده است.
با سلام، مقاله را به ایمیلتان ارسال کردم. ارادتمند.
صدایی در اوج که هرگز خاموش نشود= تجزیه ایران
جهان تجزیه ناشدنی است ما همه فقط اهل زمینیم نه فلان ایالت و شهر و سیاه چادر و ده.
استاد عزیز روشنفکران آذربایجان در روز 12 فروردین در باکو نشستی را با عنوان " آینده آذربایجان جنوبی " برگزار کردند که با عکس العمل شدید مسئولان جمهوری اسلامی مواجه شد. چند وقت پیش هم تماشاگران تیم تراکتور سازی تبریز پارچه ای را با این عنوان که" آذربایجان ایران نیست " به اهتزاز در اورده بودند.
این ها همه نوید یک جنگ داخلی چند وجه و به قول شما بسیار خونین تر از جنگ سوریه در ایران را می دهد.
از یک طرف انسان هایی که فقر طاقتشان را لبریز کرده.
از طرف دیگر اقلیت های مذهبی و اقلیت های قومی که همه هویت خود را در زبان مادری خود می بینند.خانواده های کشته شدگان در سیستم جمهوری و کلا مردمی که هر روز نادیده گرفته شدند و به بهانه نوشتن یک مقاله یا درست سر نکردن روسری مورد آزار قرار گرفتند.
به راستی این یهودیان عجب موجودات نفرت انگیزی هستند.و با بشریت چه کارها که نمی کنن.
یادمه تو کتاب اسلام و شمشیر از خواننده ها یه سوال پرسیده بودین.
که آیا کسی حاضره در راه قرآن جان خود را فدا کنه؟
نمیدونم کسی تا به حال تکلیف خودشو با این سوال مشخص کرده یا نه؟
ابتدا منظورتان از روشن فکران آذربایجانی را روشن بفرمایید. نکند امثال ابراهیم رفرف و حسین صدیق را می گویید؟
استاد نظرتان درباره طرح یهود برای تجزیه ترکیه و عربستان چیست؟ گویا ترکیه به نواحی کرد و علوی و زازا و ارمنی و یونانی تقسیم خواهد شد عربستان هم به قسمتهای شیعه و سنی و وهابی و ... گویا در طرح یهود مکه و مدینه مثل واتیکان اداره خواهد شد.
تحرکات جاری در کشورهای مسلمان و مسئله سوریه و تمرین حمله شیمیایی و موضع ترکیه و سفر اوباما و صلح میان کردها و دولت ترکیه و چندین علامت قدرتمند و قانع کننده دیگر نشان می دهد که یهودیان درصدد تجدید پوریم در این منطقه اند و البته با همراهی آنوسیانی که همه جا لول می زنند و اندازه کفش پای تک تک ما را هم در اختیار دارند..
استاد سلام۰استاد آیا ممکن است که ویدیوی دروست کنید که در آن در بارهٔ اسلام صحبت کنید به نظر من افرادی زیادی به این ویدیو گوش خواهند دادممنون
اگر خدا بخواهد. البته به چشم.
جناب آقای محمدی
با سلام
صمیمانه درگذشت پدر گرامیتان را تسلیت عرض میکنم
سلام ناصر خان
امیدوارم سال خوبیو شروع کرده باشین هم شما هم همه دوستان مطالب بنیان اندیش حتی عزیزانی که با هاشون اختلاف نظر زیاد دارم
یک سوال
علت وجود احادیث و روایات ضد یهود در کتب اسلامی مخصوصا کتب شیعه چه میباشد .
آنقدر این موضوع منفی بودن یهودیان در کتب آمده است که جای سوال دارد .
با تشکر از شما
دوستدار و منتقد. مهران
یهودیان به این شیوه می گویند خود زنی و نفرت از خود. که در مثنوی هم به قدر کافی دیده می شود.
ستاره های داوودی بشکل پنجره در کلیسای وانک چه چیزی را نشان میدهد؟
به آن شخص بی نامی که خبر جمع شدن روشنفکران آذربایجان!! را در باکو داد و نوید و مژده می دهد که بزودی ایران هم مثل سوریه به خاک و خون کشیده میشود!! باید گفت آمریکا و اسراییل و جمهوری باکو این ٱرزو را به گور خواهند برد.
جناب پورپیرار گرامی
فرمودید که یهودیان در تدارک پوریمی دیگر هستند. سوالاتی برایم پیش آمده که مناسب دیدم نظر شما را در مورد آنها بدانم.
- نظرتان در مورد مسلمان کشی های میانمار، زلزله های مشکوک در برخی از کشورها، پروژه هارپ و ... چیست؟
- ممکن است آنها ایندفعه از برخی از تکنولوژی های مخفی که در اختیار دارند جهت انجام نسل کشی های جدید مسلمانان استفاده کنند؟
- در حالی که اکثر کشورهای اسلامی توسط یهودیان مخفی و دوستان آنها اداره می شود و همچنین اغلب مردم کشورهای اسلامی از زندگی بر اساس قرآن عزیز فاصله فراوان دارند و دربست در اختیار فرهنگ کثیف یهودیان است هدف آنها از انجام احنمالی این کشتارها چیست؟
جواب سئوالات شما یک یادداشت مستقل می طلبد.
با سلام و عرض تشکر خدمت دوستان گرامی
انشاءالله خداوند رفتگان شما را نیز غریق رحمت خویش فرمایند .
باسلام جناب استاد درجواب یکی ازپرسش گران فرموده اید ظهور وسقوط سوسیالیزم پروژه ی یهود بوده امادرتحلیلی که دراولتراامریالیزم ازسوسیالیزم ارایه نموده اید موضوع به شکل دیگری است اگرممکن است کمی توضیح بیشتری بیان بفرمایید
اولترا امپریالیسم مقاله سنگینی است و بدون پیش مطالعات لازم درست فهمیده نمی شود.
Abbas Blames Netanyahu for Terrorist's Cancer Death
by Gil Ronen - Arutz Sheva
Palestinian Authority chairman Mahmoud Abbas blamed the government of Israel on Tuesday for the death of a terrorist prisoner who suffered from terminal cancer
**********
من ، ادعای شما را تایید می کنم . آقای عباس ، یورت نشینان بربر این نئویهودیان امروزی ، بغیر از برهنه کردن مردم و نشاندن آنها بر نیزه و سیخ داغ ، هنرهای دیگری هم دارند برای نابودی کل کره زمین .
شیوع سرطان به شیوه عوامل محیطی در .. آب ، هوا ... خاک تا عوامل انسانی از تزریق تا صابون استحمام .
از بغل عزیز مصر آفریقا شروع به سیبل های سالوادور دالی اسپانیایی که رسید تاب خورد با آپاچی در جنگل های سرخ پوستان تاخت ماریاچی شد با زاپاتا رقصید در کاخ نیاوران بر دست ثریا و مصدق بوسه زد . دریای نور شد بر تاج محمدرضاشاه نشست تا رسید به زندان های " کارون " .
آنها تاکتیک جوخه های اعدام های دست جمعی را کنار گذاشتند و حالا از طریق شیوه کشتار خاموش پیشروی می کنند .
کودکان را طی یک سری بمب های هدایت شده به زندان می اندازند تا این بشر را آشوب طلب بالفطره معرفی کنند یک بی سواد که وجودش برای زندگی در ارض خداوند زیادی است و یک تیزر تبلیغاتی بنام " سمیر قنطار " را در شیپور می کنند . نمونه از رفتار اسرائیل با مثلا تروریست ها .
سرزمین هایی که اندک بومیانی را در خود دارد به تیر غیب سرطان گرفتار می کنند . شهرها را از وجود امکانات اولیه پزشکی تهی می کنند تا بعد ادعا کنند دست خداوند در کار بوده .
اوباما فقط یک " مبارک " است که وظیفه اش محفل آرایی و برکت به مجالس است . سرکشی به زندان های مملو از یاغیان فلسطینی ممنوع .
خانم کروبی زمانی به اسپری سرطان که برای شوهرش استعمال شد اشاره کرد که با تمسخر آقای شریعت مداری صاحب روزنامه کیهان روبرو شد و آن را یک ادعای عوامانه خواند . آقای شریعت مداری را که همه می دانیم اظهر من الشمس است .
سربه هوا شدیم و با روبان های سبز و پرچمی گره نحس خوردیم باید جدی می گرفتیم این اشاره را.
می دانی چه دیدم خانم بارا رافائیلی ؟ به بهانه همدردی با مبتلایان به سرطان . کنار یک کودک مبتلا به سرطان ملبس به کلاه قرمز ، عکس یادگاری انداختن برای هشدار به کل دنیا که سرخ محکوم به مرگ است .. غروب خورشید را در کرانه و پس زمینه عکس تو دیدم .
حالا که مگس در خون ما هم افتاده و این بدیمن است . بخاطر آن نیمه ای که از آسمان در ژن های وراثتی ما وجود دارد .
خداوندا ما این ماشیح را نخواستیم . این بیشتر عزارئیل است تا گابرئیل مَلک ِ مُلک السماوات .
با ظهور " سردار سازندگی " که با " هاله نور " سماع زد . " کشور خوزیان " ، رتبه نخست در سرطان لنفوم .