حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۳۸


کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۳۸


از دیدگاه مورخ، بازبینی مندرجات تاریخی مرتبط با سلسله قاجار، که تا این مرحله به نادرست شناختن ادعاهای مفصل و مسلسل در باب سفرهای ناصرالدین شاه به دیار فرنگ انجامیده و اثرات بنیانی این دریافت های نو، بیش از همه تاریخچه ظهور صاحب منصبان روحانیت شیعه در تاریخ ایران معاصر را مورد پرسش قرار داده، حضور میرزای شیرازی، شیخ فضل الله نوری و آخوند خراسانی را فاقد مستندات اثباتی مورد نیاز دانسته و بیش از همه نمایان کرده است که گروه سازندگان ایران نو پیرو و دست به دامان همان شگرد هایی بوده اند که در شرایط نبود خط و قلم نیز کوله باری با هزاران جلد کتاب و دور تسبیح هزار دانه ای از عالی مقامان سیاسی و فرهنگی را بردوش ضعیف مردم بی نشانه این مرز و بوم نهاده است.



در این جا همان آکتور قبله عالم شده را می بینید که باز هم در زیرزمینی بادیوارهای خزه بسته به ایفای نقش و پرو تاج اجدادی خویش که پیش تر برسر آغا محمد خان نمایش داده اند، مشغول است. آیا چنین دفیله ای در چنین محل دور از انظاری افشاگر کدام پیش آمد تاریخی جز بی ارزشی تمام گزاره و نهاده های قاجاری موجود است؟



اینک به این دو عکس نگاه کنید که در یک مکان و با پشت زمینه ای از پارچه سیاه که حتی در چین و چروک یکسان اند، برداشته شده است. آیا چه گمان کنیم؟ هولتسر در اصفهان آتلیه عکاسی دایر کرده بود و یا این تصاویر و نظایر دیگر آن را بعدها و با سوء استفاده از عنوان او جعل کرده اند؟ به خصوص هنگامی که موی کشتی گیران با مرکب رسم شده و با شلوارهای عاریتی و چند ایراد عکاسی دیگر در زورخانه ای برهم افتاده اند که گرچه مرشد و گود و طبل و زنگ ندارد، اما در محل گود فرش پهن کرده و اسباب کامل و امروزین ورزش باستانی از میل و سنگ و کباده را برای تدارک مرکز تازه ای برای ستایش شاه نامه و مذهب شیعه فراهم آورده اند.

با این همه هنوز با کسانی دست به گریبانیم که بدون آگاهی از وسعت و تنوع شیوه های جاعلانه پرتاب ایران بی سکنه ی پس از پوریم به دربارهای سلسله قاجار، هنوز همه را به چند نقاشی باسمه ای در چند نشریه انگلیسی حواله می دهند با بیان و توسل به این فرض که در زمان سفرهای ناصرالدین شاه هنوز از نظر فنی امکان انتقال عکس به روزنامه ها فراهم نبوده است.  مطلبی که وجود صدها تصویر عمدتا در سفرنامه های قلابی ولی چاپ شده که با استفاده از شیوه های جایگزین، تصاویر دوربین های عکاسی را به کتاب های خود منتقل کرده اند، نقض می شود. مثلا مشهور است کسی با نام هانری بلوکویل، در ۱۲۷۵ هجری قمری، ۱۶۰ سال پیش، به عنوان عکاس دربار در استخدام ناصرالدین شاه بوده و می نویسندکه :

«شرح و موضوع بسیاری از عکس هایی که بلوکویل از مناظر گوناگون ایران می گرفت، در مجله تور دوموند آن زمان به صورت گراور حکاکی شده چاپ می شد. زیرا هنوز چاپ اصل عکس در صفحات کتاب و مجلات ممکن نشده بود. چنان که عکس های گرفته شده توسط مادام دیولافوا نیز در سفرنامه اش به صورت گراور چاپ شده است». (یحیی ذکاء، تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران، ص ۴۱)


با توجه به تصویر بالا که با شیار اندازی بر ارژینال دوربین که نزدیک ترین روش جایگزین برای ترام بوده است، محصول مستقیم دوربین را به کتاب منتقل کرده اند که در مجلدات خاطرات دیالافولا ها و سفرنامه شاردن فراوان است. تا ثابت شود که چاپ عین تصاویر بدون نصب ترام از اواخر قرن هجدهم میلادی در جهان انجام می شده، برای نمایش وقایع نیاز به تولید نقاشی و انتظار ابداع ترام نبوده است.


حالا به این عکس نگاه کنید که از صفحََه 52 مجموعه یحیی ذکاء برداشته ام که می خواهد ناصرالدین شاه و قسمتی از همراهان اش را در سفر اروپا و به شهر وین نمایش دهد. وضعیت دست های دو نفر اول از سمت راست غیر عادی است، لوله های شلوار نفر دوم با رنگ سفید تولید شده، بالاتنه نفر سوم به چپ چرخیده ولی پایین تنه اش رو به مقابل دارد، دست چپ نفر چهارم احتمالا افلیج است، آستین چپ نفر هفتم خالی مانده و به پنجه ختم نمی شود و سرانجام بی آبروتر از موارد دیگر تصویر چهره های این هشت نفر فقط به پاهای هفت نفر ختم، ولی برای حاضران در تصویر 9 نام ذکر می شود:  «از راست به چپ نفر اول شناخته نشد، حکیم الملک، مجد الدوله، عضدالملک، کامران میرزا، شاه، آقا رضا اقبال السلطنه، مهمان دار اتریشی، عکاس اتریشی، 1290 هجری قمری». آیا هنوز چنان بی خردانی یافت می شوند که با وجود این سیاه کاری های جاعلانه و واضح، بر صحت سفر ناصرالدین شاه به فرنگ گواهی دهند؟



در نظر ندارم با آنالیز دو عکس بالا نصیحت کنم که اگر عکسی از دوران قاجار به دست آوردید همانند ذکاء و بدون بررسی های لازم به انتشار عام نرسانید و لااقل در موضوع آن میهمان بلند بالا و آن کپه خاک مقابل مهمانان توجه فنی بیش تری نشان دهید.

به عکس بالا خیره شوید که با نگاهی تابلوی بیستون امروز در عکس زیر را سراپا بی اعتبار و از ردیف مستندات تاریخی اخراج می کند.



تصویر قدیم را، که اصل آن در گالری آرتور ساکلر نگهداری می شود و به وسیله ارنست هرتسفلد در سال 1913 میلادی برداشته شده، با تصویر امروزین همان حجاری مقایسه کنید تا شاید به آن میزان جسارت را در خود به جنبش درآورید تا کتاب های درسی آغشته به این جعلیات تاریخی را در برابر چشمان اساتید باستان پرست و دشمن اسلام پاره کنید و خواستار بازگشت به هویت و فرهنگ حقیقی خود شوید. (ادامه دارد)
نظرات 121 + ارسال نظر
aydin سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 08:50 ب.ظ http://biryol-az.blogsky.com

با سلام
ظاهرا زاویه بندی دوربین می باشد و چیز دیگری نیست مخصوصا در کتیبه بیستون !!!
زنده باشید استاد

ساکت سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 09:24 ب.ظ

سلام استاد

خداوند به شما بخاطر چنین ضرباتی که بر پیکره دروغ و هستی و هویت یهودیان وارد می کنید اجر عظیم عطا کند. واقعا مطلب تکان دهنده و عمیقی بود که فکر می کنم بخصوص عکس آخر حتی خواب آلود ترین باستان پرستان را هم از خواب خوش بیدار کند.

فکر می کنم دیگر در مورد قاجار و تاریخ معاصر خطوط اصلی و روشنگر تابلو ترسیم شد از جمله دروغین بودن ناصر الدین شاه و جنبش مشروطه و روحانیت شیعه و می ماند بررسی جزئیات و واضح تر شدن تصویر تاریخ معاصر.

گاه کنترل احساسات و جلوگیری از بارش اشک شوق بخاطر عیان شدن تدریجی حقیقت و لگد مال شدن دروغ و خائنین به اسلام بسیار سخت می شود.

یهود یعنی نخست دشمن مسلمین و دشمن ازادگان جهان در تار و پود مراکز رسمی سیاسی و فرهنگی به نسبت های معین نفوذ کرده، چنان که شاهدیم شکر خداوند قادر نبوده بر صدای حق طلبان بنیان اندیش غلبه کند.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 09:41 ب.ظ

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=147543

دومینو سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 09:59 ب.ظ

سلام علیکم. قضایای تاریخ معاصر روز به روز جالبتر میشه.من که آدرنالین خونم داره بالا میره،از دقت و شهامتی که برای بیان حقایق با این نوع ظرافت بکار میگیرید وبا اتکا به عنایات الهی امیدوارم تا پایان راه سالم و موفق باشید

علیرضاـ۱ سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 11:02 ب.ظ

پاسخ:
این همان صغرا کبرای متداول است زیرا تا زمانی که حرارت دوش آب به 37 درجه نرسد از گرفتن آن احساس سرما و چندش می کنید. امتحان اش بی ضرر است تا معلوم شود که ادعای ده درجه خنک تر بودن پوست بدن ابلهانه است. اگر لازم بدانید حرارت سنجی را میان دو انگشت خود نگهدارید تا معلوم شود که 37 درجه است. معلوم است که این وجیزه ها جواب سئوال نیست
............................................

استاد نمیدونم مشکل چیست؟ .این احساس سرما و لرزش که شما میفرمایید به دلیل انتقال حرارت از عمق بدن به سطح ان است و برای جبران و هدر رفت افت دمای متاثر از اب خنک تر است .
بالاخره اب سرد قسمتی از گرمای بدن را میگیرد .

احساس سرما و چندش طبیعی است . این که مشکلی ندارد ؟
شما بدن را یک منبع حرارت کلی را در نظر بگیرید که حرارت در اندام های حیاتی ان نباید از ۳۷ کم شود .اگر حرارت توسط پوست دفع شود بدن مجبور به جبران آن میشود .لرزش در بدن نیز یک نوع ایجاد حرارت و تعادل حرارتی است .
نمیدونم شاید منظور شما را متوجه نمیشم .

ان چه متوجه نمی شوید این است که ساز و کار گردش خون در بدن حتی در نازک ترین موی رگ ها در شرایط ۳۷ درجه ممکن و متعادل است و اگر حرارت پوست بدن کم تر از ۳۷ درجه باشد، گردش خون در زیر پوست متوقف می شود. وانگهی این اطلاق پوست ۲۷ درجه چه گونه شامل بدن انسان می شود که برای سنجش حرارت، میله اندازه گیری را زیر بغل خود قرار می دهد. مگر زیر بغل پوست بدن نیست. من هم متوجه نشدم منظور از انتقال حرارت از عمق بدن به سطخ ان دیگر چه صیغه ای است ؟ در این صورت هنگامی که دست های مان را کنار اتش می گیریم حرارت را از عمق پوست به داخل بدن می فرستیم؟!!

از خوانندگان قدیم سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 11:12 ب.ظ

با سلام خدمت استاد و دوستان
بسیار عالی بود. استاد احساس می کنم تا یک زلزله ی قوی در بنیان اندیشه زمانی نمانده.
ممنون

علیرضاـ۱ سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 11:16 ب.ظ

استاد عزیز
این قسمتو خوب امدی . هشت نفر با هفت جفت پا .

علیرضاـ۱ سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 11:31 ب.ظ

استاد همینطور است . اگر جلو اتش بایستی حرارت به عمق بدن هم متاثر است . این بدن ما است که سازوکاری در به تعادل رسانیدن دارد .

یعنی اگر من را به خورشید نزدیک کنند عمق بدنم خنک میماند ؟؟و حرارت نفوذ نمیکند . ؟؟

علیرضاـ۱ سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 11:49 ب.ظ

استاد عزیز
نسبت به میرزا حسن آشتیانی تصویری و سندی نیز ارائه شده است .؟
چون گفته شده سمت دیگر نهضت به اصطلاح تنباکو در ایران این شخص بوده .


محمد نیسی چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 12:02 ق.ظ

سلام علیکم

کشفیات و زیرخاکی های جدید خبرگزاری محترم و مکرم فارس:

خطاب قرار گرفتن کعبه از سوی الله عزوجل به روایت فارس !!! قدمت به کار بردن عبارت " ای و الله " به دوران صدر اسلام برمی گردد !!

خداوند به زمین کعبه خطاب کرد: ساکت باش که فضیلت تو در برابر فضایل زمین کربلای حسین چون سوزنی باشد و اگر نبود خاک و تربت کربلا، هرگز تو را فضیلت نداده بودم

ثواب زیارت امام حسین (ع) برابر 20حج !!!

امام صادق (ع) فرمود: ای والله (تعجب می‌کنی؟) برابر دو حج.

انفاق در مسیر کربلا هزار هزار هزار (تا ده مرتبه هزار را تکرار کردند) برابر انفاق در حج

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900901000454

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 12:08 ق.ظ

استاد در مورد 2 تصویر آخر بیشتر توضیح می دهید. تشکر

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 01:03 ق.ظ

البته هفت جفت و نیم پا

احتمالا یکی از ن ها 3 پا داشته است.

طالب حقیقت چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 04:32 ق.ظ

سلام به استاد و دوستان

عکس یکی مانده به آخر در اندازه ی بزرگ:

http://siris-archives.si.edu/ipac20/ipac.jsp?&profile=all&source=~!siarchives&uri=full=3100001~!296441~!0#focus

http://ids.si.edu/ids/deliveryService?id=FS-FSA_A.6_04.GN.1549


استاد به نظر می رسد دو عکس روی هم افتاده اند. نظر شما چیست؟

البته تاریخ این عکس را هم مانند عکس فوق نوشته اند:

http://siris-archives.si.edu/ipac20/ipac.jsp?&profile=all&source=~!siarchives&uri=full=3100001~!296440~!0#focus

ممنون آقای طالب حقیقت. لینک دوم با روشنی کامل از وضع نقوش بیستون در صد سال پیش خبر می دهد که کتیبه و داریوش ندارد که خود را هخامنشی بخواند. این سعی دشوار در نوسازی نقوش تماما با قصد اعتبار بخشی تاریخی به متن تورات های امروزین انجام شده است.

ساده دل چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 05:19 ق.ظ

سلام بر استاد و همراهان بنیان اندیش
استاد از مقاله جدید بسیار متشکرم

اقایی که بینام نظر گذاشتید
دو عکس پایانی نیاز به توضیح ندارند عکس اول تنها قسمتی از کنده کاری های کتیبه بیستون را دارد ولی عکس دوم که مربوط به وضعیت کنونی بیستون است تغییر بزرگی نسبت به عکس اول را نشان میدهد که پوزه منکران جعل را به خاک میمالد

abbas چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 06:22 ق.ظ

http://www.dainst.org/sites/default/files/media/press/tehran50_krefter_in_persepolis.jpg

ممنون آقای عباس. این آقا کیست و ماجرا چیست؟

abbas چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 07:20 ق.ظ

http://www.blog.de/community/profile_photo_sizes.php?item_ID=4761897

abbas چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 07:41 ق.ظ

http://www.arachne.uni-koeln.de/arachne/index.php?view%5Bcontext%5D=old&view%5Bactive_tab%5D=KontextbrowserDiv&view%5Bcategory%5D=overview&view%5Bsection%5D=uebersicht&view%5Blayout%5D=topographie_item&search%5Bdata%5D=ALL&search%5Bmode%5D=detail&search%5Bmatch%5D=similar&search%5Bconstraints%5D%5Btopographie%5D%5BsearchSeriennummer%5D=8004860

آقای عباس. احتمالا آن کمپ مخصوص حجاران و کتیبه قلابی کن هاست.

عزیر کاردان چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 07:43 ق.ظ

جناب استاد: همانطوریکه بار ها اثبات کرده اید این علوم غربی که برای ویرانی از درون وارد جوامع مسلمین شده اند را باید برای همیشه بدور ریخت. من به این درجه بدن 37 و اینها باور ندارم. خردمندان مسلمین باید خود درجه حرارت بدن و طرز کار تمامی اعضای بدن را به شیوه مسلمین اندازه بگیرند. از کجا معلوم که در اثر تبلیغ اینکه حرارات بدن باید 37 درجه باشد بعضی از سلول های اساسی و بنیادین بدن از از کار نیافتد البته اینها عقیده بنده حقیر و شاگرد وفاداز شما استلد عالیقدر است تا که عقیده استاد چه باسد.

موضوع 37 درجه حرارت بدن نادرست نیست نکته بدیع این است که بخش اعظم این حرارت از گردش خون کسب می شود. پزشکی غیر یهودی اگر همین مطلب را دنبال کند زندگی آدمی را زیر و رو خواهد کرد.

سعید چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 08:11 ق.ظ

استاد مثل اینکه تریبون شبکه وصال هم از سوی یهودیان عزیز و گردانندگان واقعی این شبکه تعطیل شد؟؟

البته از ابندا معلوم بود شبکه ای که از سوی یهودیان و برای افزودن بر اختلاف میان شیعه و سنی راه اندازی شده ، دوام چندانی برای طرح مباحث بنیان اندیشانه نخواهد داشت و هر کسی که در این شبکه علیه یهود و به سود بنیان اندیشی حرفی بزند، برنامه اش تعطیل میشود

آقای سعید. دقیقا همین طور است. این ماجرا یک بار دیگر به من اثبات کرد که ظرفیت داد و ستد بنیانی و فرهنگی با سنیان متعصب ، بسیار کم تر از شیعیان است.

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 08:54 ق.ظ

اقای ساده دل با این کیفیت تصویر آخه چه جوری میشه فهمید که داریوش نداره؟ یا فقظ قسمتی از کنده کاری ها رو داره؟

به لینک دوم ارسالی آقای طالب حقیقت رجوع کنید.

abbas چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 08:55 ق.ظ

friedrich krefter

ممنونم.

علیرضاـ۱ چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 09:17 ق.ظ

استاد عزیز
راجع به دمای ۳۷ درجه حق با شماست . بعضی مسایل با هم همخوانی ندارد .
استاد شما هم چقدر سوالات جالبی بلد هستید ؟

از خواص نان سنگگ است.

یکی چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 11:12 ق.ظ

سلام.
یعنی مناظره های شما با شبکه وصال تعطیل شده است!؟
آیا به شما اطلاع داده اند ؟
البته در انگلستان هم همان قانون ممنوعیت تبلیغات ضد سمیت وحود دارد و طبیعی است دولت جلوی کار شبکه وصال را بگیرد.

iهنوز رسما مطلبی اعلام نشسده.

منصور چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 03:04 ب.ظ

سلام استاد
وقتی مدتی در سرما می مانیم صورتمان سرخ می شود و نشان می دهد که گردش خون بیشتری در سطح پوست برقرار است. ولی عجیب است که هنگامی که زیر آفتاب هستیم هم پوستمان سرخ می شود اما این یکی بعدا کدر می شود و بصورت لایه ای نازک و پوسته پوسته کنده می شود. شاید مکانیزم این دو متفاوت باشد ولی به نظر می رسد همان خوبی که بدن را گرم می کند همان هم باعث خنک شدن آن می شود.
بهر حال ما که سالهاست در دمای بالای 37 درجه کار می کنیم وحتی گاهی به بالای 45 درجه هم می رسد. ولی احساس گرما به آن شکلی که دوستان ذکر می کنند نکردیم.

تا زمانی که حرارت محیط از گرمای طبیعی بدن بیش تر نشود احساس همهوایی مطلوبی در ادمی جریان دارد و در شرایط افزون بودن گرمای محیط نسبت به حرارت بدن لااقل ۳ سیستم داخلی این افزایش حرارت را خنثی می کند.

محمد اوجال چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 03:29 ب.ظ

پای راست فرد پشت ناصرالدین شاه (مابین وی و فرد ریشو) گویا در پشت پای چپ شاه است.
با این حال، حتی اگر فرض کنیم که این عکس مشکلی هم ندارد، چگونه می توان اثبات کرد که در اروپا برداشته شده است؟!

محمد اوجال چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 03:30 ب.ظ

ضمنا، عکس هرتسفلد چندان طبیعی به نظر نمی رسد؟!

برای قضاوت لازم است عکس را لااقل تا دو برابر دیا کنید.

naina pagwan چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 03:52 ب.ظ

آقای خلیل پیرو کامنتی که در روز دوشنبه درباره سخنان الهی قمشه ای گذاشته اید باید عرض کنم که ایشان نه نادانند و نه کارمند کنیسه.
خانواده" الهی قمشه ای" خودشان از یهودیان آنوسی خراسان هستند و من این موضوع رو با سند می تونم ثابت کنم.
جالب اینجاست که پدر این آقا برای شیعه مذهبا قران هم ترجمه کرده.
آن هم چه ترجمه ای .هر جا خدا درباره کافران حرف زده الهی قمشه ای پرانتز باز کرده و جلوی کلمه (کافر) کلمه (مشرک) را از خودش اضافه کرده و به این ترتیب کلمه (مشرک) و (کافر) هم معنی و مترادف شده اند.
و یا در سوره شعرا وقتی خدا شعر و شاعری را منع می کنه الهی قمشه ای تو پرانتز کلی اراجیف میبافه که معنی آیه رو عوض کنه.
درباره ما ملکه یمین هم که کلی پرت و پلا نوشته.
به این میگن یه جهود تمام عیار.که میدونه کجا باید پرانتز باز کنه و مسیر حرف خدا رو عوض کنه.
نمی دونم سخنرانی های خواهر این الهی قمشه ای رو شنیدین یا نه.
پارسال اومده بود تو آمفی تئاتر شهر ما. با چادر مشکی و لبخند ملیح .تمام حرف هایش تبلیغ آموزه های تورات بود.

محمد نیسی چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 04:26 ب.ظ

سلام‌علیکم

دست و پا زدن‌های جماعت باستان‌پرست بسان مرغ سر بریده در مقابل روشن‌گری مباحث قاجاریه ادامه دارد

"خانه امیر کبیر در روستای هزاوه با توجه به اینکه این روستا به عنوان قطب گردشگری به تصویب رسیده سالهاست که مورد بی توجهی است."

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1787026

طالب حقیقت چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 04:57 ب.ظ

با سلام

جناب استاد به این سه عکس نگاه کنید:

http://ids.si.edu/ids/deliveryService?id=FS-FSA_A.6_04.GN.1549

http://bcbprogramer4.persiangig.com/image/Bisutun.gif

http://bcbprogramer4.persiangig.com/image/Behistun2.jpg

اگر عکس اول را بدون عیب بدانیم، با مقایسه ی آن با دو عکس دیگر، می بینیم که صخره ی بالای سر افراد موجود در نقش برجسته هم تغییر پیدا کرده است. برجستگی صخره در عکس اول، در عکس های جدید تر دیده نمی شود و فاصله ی قسمت صاف شده با قسمت صاف نشده (مخصوصا در بالای سمت راست، یعنی نفر آخر)در عکس های جدید، بیشتر از عکس اول است. یعنی قسمت تراش نخورده، به افراد نقش برجسته بسیار نزدیک است.
در عکس زیر، قسمت مورد نظر مشخص شده است.

http://bcbprogramer4.persiangig.com/image/Behistun%20Inscription.jpg


ضمنا در عکس اول، اثر افتادن تصویر دیگری دیده می شود.

اقای طالب حقیقت. به طور کلی توجه به فرم سنگ ها چاره ساز نیست زیرا جا به جا شدنی و تراش خوردنی اند. باید روی نقوش قدیم تمرکز کنید که غیر قابل تغییر است و نمی توان جا به جا کرد.
محتوای لینک های دوم و سوم ارسالی شما به خوبی مراحل مختلف دخالت و تصرفات در محیط
طبیعی را نشان می دهد.

شهاب چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 07:00 ب.ظ

با کمال تاسف احمدی نژاد شیرجه در مرداب تاویل زد:
http://www.siasatrooz.ir/vdcftjdv.w6dejagiiw.html

h چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 07:34 ب.ظ

http://sirismm.si.edu/sackler/photo/Missions2BIB282171.jpg

http://ids.si.edu/ids/deliveryService?max=500&id=FS-FSA_A2011.03_B.19

http://ids.si.edu/ids/deliveryService?max=500&id=FS-FSA_A.6_04.GN.2576

قم
http://ids.si.edu/ids/deliveryService?max=500&id=FS-FSA_A.6_04.GN.2522

کشت تنباکو در اصفهان
http://ids.si.edu/ids/deliveryService?max=500&id=FS-FSA_A.6_04.24.135

نقش رستم نوساز
http://collections.si.edu/search/tag/tagDoc.htm?recordID=siris_arc_308624

شیراز قدیم
http://ids.si.edu/ids/deliveryService?max=500&id=FS-FSA_A.4_2.12.Sm.73

منصور چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 11:05 ب.ظ

سلام استاد آیا این حجاریهای آنوبانینی یکی هستند یا دو موضوع مختلف اند؟
این حجاریها رو مشاهده کنید
http://collections.si.edu/search/tag/tagDoc.htm?thumb=true&recordID=siris_arc_296254&hlterm=Iran&inline=true
و

http://collections.si.edu/search/tag/tagDoc.htm?thumb=true&recordID=siris_arc_296257&hlterm=Iran&inline=true
که هیچ قربانی دیده نمی شود

با این دو تا مقایسه کنید

http://collections.si.edu/search/tag/tagDoc.htm?thumb=true&recordID=siris_arc_296241&hlterm=Iran&inline=true
و
http://collections.si.edu/search/tag/tagDoc.htm?thumb=true&recordID=siris_arc_296240&hlterm=Iran&inline=true
یا با این یکی

http://collections.si.edu/search/tag/tagDoc.htm?thumb=true&recordID=siris_arc_296238&hlterm=Iran&inline=true

موومان چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 11:59 ب.ظ

استاد پورپیرار و دوستان بنیان اندیش

در پاسخ به سوال استاد راجع به درجه حرارت بدن، من پاسخ خلاصه ی زیر را (مورخه شنبه ۱۶ دی) در کامنتهای یادداشت هواخوری ۱۷ گذاشتم:
«بطور خلاصه، بدن انسان در اثر فعل و انفعالات شیمیایی درونی، بطور مداوم تقریبا به اندازه ی یک لامپ ۱۰۰ واتی حرارت تولید میکند که باید بصورت مستمر این حرارت اضافی را دفع کند. برای دفع این حرارت در حالت ایده آل و کاملا مطبوع، بایستی دمای محیط حدود ۱۰ درجه پایینتر از دمای بدن انسان باشد. چون دمای بدن ۳۷ درجه است، پس دمای ایده آل محیطی حدود ۲۷ درجه خواهد بود. در نتیجه، هنگامی که دمای محیط از ۲۷ درجه بالاتر رود و به حدود ۳۰ درجه برسد، شخص اندکی احساس گرما خواهد کرد، البته نه تا آن حد که فورا سراغ کولر برود!!»

اکنون از تمام کسانی که به این بحث علاقه دارند دعوت میکنم تا با کلیدواژه های “thermal sensation” و یا “thermal comfort” به جستجو در اینترنت بپردازند تا به حجم تحقیقات انجام شده در این حوزه در انواع دپارتمانهای مهندسی و پزشکی در جهان پی ببرند. مقالات بسیار زیادی را خواهید یافت. من شخصا مقاله ی مرجع (Review Article) بسیار جالبی را یافته ام که در سال ۲۰۰۶ توسط دو جهود عالیقدر (!) در دانشکده ی پزشکی دانشگاه تل آویو نوشته شده است و اصول بنیادین انتقال حرارت از بدن به همراه فرمول و جداول مربوطه، و ارتباط آن با احساس راحتی حرارتی و همچنین استرس گرمایی در انسان را به طور دقیق توضیح داده است. ترجمه ی عنوان مقاله چنین است: «راحتی حرارتی و اندیسهای استرس گرمایی». از لینک زیر میتوانید آن را دانلود کنید:
http://www.jicosh.gr.jp/en/indu_hel/pdf/indhealth_44_3_388.pdf

حالا از شما دعوت میکنم تا توضیحات اجمالی اینجانب را، با گزیده هایی از این مقاله مقایسه نموده و قضاوت فرمایید:
- ص ۱، زیر عنوان «موازنه ی گرمایی و تبادل گرمایی»:
یک نیازمندی اساسی برای کارکرد نرمال و مستمر بدن انسان، آن است که دمای عمقی بدن [دقت شود: میگوید دمای عمقی، نه دمای سطحی] در محدوده ی بسیار باریک ±1 °C حول دمای قابل قبول تنه ی مرکزی بدن در حال استراحت یعنی 37 °C نگه داشته شود. برای این منظور، تعادل دمایی بدن نیازمند تبادل مداوم گرما بین بدن و محیط است. آهنگ [یعنی مقدار در واحد زمان] و مقدار گرمای مبادله شده توسط قوانین بنیادین ترمودینامیک تعیین میشود. بطور کلی، مقدار گرمایی که باید تبادل شود تابعی است از: الف) کل گرمای متابولیکی تولید شده، که برای یک مرد جوان 70 کیلویی در محدوده ای از 80 وات در حالت استراحت [مقایسه شود با عددی که اینجانب داده ام- موومان]، تا حدود 500 وات در حالت کار نسبتا سنگین صنعتی (و تا 1400 وات برای یک ورزشکار استقامتی حرفه ای) تغییر میکند؛ ب) گرمایی که از محیط دریافت میکند (تقریبا 17.5 وات به ازای افزایش یک درجه ی سانتیگراد دمای محیط، زیر یا بالای 36 °C). مقدار حرارتی که میتواند مبادله شود تابعی است از مقدار تبخیر عرق (تقریبا 18.6 وات به ازای هر میلیمتر جیوه تغییر در فشار بخار محیط، زیر 42 میلیمتر جیوه (با فرض دمای متوسط پوست بدن برابر با 36 °C)). به این ترتیب، معادله ی موازنه ی حرارتی به این صورت خواهد بود: [معادله ی (۱)].

- ص ۲، زیر عنوان «راحتی حرارتی»:
راحتی حرارتی (thermal comfort) به این صورت تعریف میشود: «آن شرایط ذهنی که بیانگر رضایت از شرایط دمایی محیط باشد» [ر ک به مراجع ۱۱ و ۱۲ در همان مقاله]. بر اساس این تعریف، راحتی یک احساس سوبژکتیو است. بر طبق تعریف ASHRAE [جامعه ی مهندسان گرمایشی، سرمایشی و هوای مطبوع آمریکا]، محدوده ی راحتی حرارتی، گستره ای از شرایط است که 80% افراد نشسته یا با فعالیت اندک، دمای محیط را قابل قبول احساس کنند. بر حسب شرایط آب و هوایی، دمای قابل قبول محیط جهت احساس راحتی در تابستان اندکی بالاتر از زمستان خواهد بود که به ترتیب برابرند با 23--27 °C و نیز 20--25 °C. [این اعداد را با درجه ای که اینجانب داده ام مقایسه کنید- موومان]
فنگر (۱۹۷۰) سه پارامتر را برای اینکه شخص در حالت راحتی حرارتی باشد تعریف کرد: الف) بدن در موازنه ی حرارتی باشد؛ ب) نرخ تعرق [میزان خروج عرق در واحد زمان] در محدوده ی قابل قبول باشد؛ و پ) متوسط دمای پوست در محدوده ی احساس راحتی باشد [ر ک به مرجع ۹ در همان مقاله]. این نیازمندی ها برای تعیین راحتی حرارتی را میتوان بصورت کمیت های سنجش پذیری به این صورت بیان کرد: دمای تنه ی مرکزی بدن در محدوده ی بسیار باریک 36.5--37.5 °C، دمای پوست برابر با 30 °C در دستها و پاها و برابر با 34--35 °C در سر و انتهای پایینی تنه ی مرکزی، و بدن عاری از تعرق باشد. هرگونه انحرافی از این شرایط باعث احساس عدم راحتی خواهد شد. با مراجعه به معادله ی (۱)، راحتی حرارتی هنگامی حاصل خواهد شد که آهنگ تخلیه ی حرارتی از بدن توسط مکانیزمهای تابش (radiation) و کنوکسیون (convection)، که مجموعا تشکیل آهنگ قلبی-عروقی (cardiovascular tone) را میدهند، برابر با آهنگ تولید حرارت متابولیکی باشد و در نتیجه، تجمع حرارتی برابر با صفر گردد.

با تشکر

این جا بررسی کلیت زیست طبیعی انسان در مقایسه با سایر جانوران در جریان است، نه مرور یک سری فرمایشات بی پایه یهودیان. در وضع کنونی اگر حرارت بدن انسان به ۳۵/۵ نزول کند مرگ می رسد و اگر به ۳۸ برسد تب و در ۴۳ درجه می میریم. بقیه هم چیدن سغری و کبری است . پاسخی برای سئوال نیست. قانون طبیعی یک جسم سالم انسانی چنین است: هرکجا چریان خون برقرار است، حرارت ۳۷ درجه نیز حاکم است . اگر پوستی را برداشتید و خونی جاری نشد پس آن پوست مرده بوده است و چون پروسه نوشونده پوست در انسان دائمی است پزشکی قلابی و دانشگاهی امروزین غالبا توجه ندارد که در اندازه گیری حرارت پوست به سراغ ارگانیسم های نیم مرده رفته است! همان که دلاکان قدیم در حمام ها با کشیدن کیسه به اسانی از پوست جدا می کردند.

منصور پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 02:52 ق.ظ

پای چپ کامران میرزا در در امتداد سرش نیست بلکه در امتداد شانه ی نفر چهارم است.
استاد در مورد عکسهای نقوش آنوبانی نظرتون چی بود؟

در صحت و سندیت آن عکس برای اثبات جاعلانه بودن چند تصویری که از سفرهای شاه قجر به فرنگ ارائه داده اند تردیدی نیست در حالی که حتی همین مجعولات تصویری را هم در مورد سفر به عتبات و خراسان نداریم. ولنگاری در تولید این گونه تصاویر تا آن جاست که یک پته سالم در عکس های مربوط به انقلاب مشروطه هم یافت نمی شود و نمونه های اش هم در ماجرای دار زدن ها دیدیم.
عکس های معروف به آنوبانی تماما فلو و غیر واضح باز می شد ولی به قرینه دیدارهای قبلی از آن ها محتوا قابل تشخیص کلی بود. پیش از این بارها نوشته ام که بررسی های هخامنشی هنوز کامل نشده و قصدم گشودن باب تازه ای بود بر فقدان کامل علائم و آثار حضور مجموعه ای با نام هخامنشیان و حواشی آن که به ضرورت هایی اشاراتی از آن عرضه ی زود هنگام شد. به گمانم نقوش مربوط به اصطلاحا آنوبانی و این اسرای بیستون بدون داریوش و نوشته، هر یک به نوعی یادگارهایی از اقدام پوریم است که به طور سردستی فراهم شده است.

منصور پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 09:17 ق.ظ

سلام استاد
آیا هیچ عکسی از سفر ناصرالدین شاه به قم موجود است؟ به شاه عبدالعظیم چطور.

تا این جا که منتشر شده، ندیده ایم.

khalil پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 10:15 ق.ظ

آقا یا خانم naina pagwan
بنده قرآن با ترجمه مهدی الهی قمشه ای را دارم همان است که فرمودید ولی لا اقل دیگران را نادان فرض نکنندکه با یک خودکارو چند ورق کاغذ سخنان مهم!!!! این دکتر قلابی را یادداشت می کنند.
ولی در مورد این مرد به یاد ندارم که به تبریز آمده باشد.

موومان پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 10:48 ق.ظ

استاد عزیز

پوست بدن به علت دارا بودن لایه های چربی و بافت، به مانند یک عایق حرارتی عمل میکند. به علاوه، خود عروق نیز شامل رگها و مویرگها که در آنها خون جریان دارد، دارای لایه های چربی هستند که یک سد عایق حرارتی دیگر به شمار میرود. بنابراین، در حالی که دمای جریان خون برابر 37 درجه است، هنگامی که این حرارت میخواهد جریان خون را ترک و به سطوح خارجی بدن برسد، مجبور است تا از لایه های متعدد عایق حرارتی عبور کند. در نتیجه، اگر دمای سطح پوست (زنده) اندازه گیری شود، مسلما کمتر از دمای خونی خواهد بود که در زیر آن در جریان است.

شما در روز سه شنبه ۱۹ دی در پاسخ به علیرضاـ۱ چنین فرمودید: «امتحان اش بی ضرر است تا معلوم شود که ادعای ده درجه خنک تر بودن پوست بدن ابلهانه است. اگر لازم بدانید حرارت سنجی را میان دو انگشت خود نگهدارید تا معلوم شود که 37 درجه است.»

من این مطلب را پریشب شخصا آزمایش کردم. پریشب و بعد از بازگشت از فعالیت ورزشی، در حالی که در دستانم جریان خون و حرارت را کاملا احساس میکردم، تصمیم گرفتم که ادعای شما را به بوته ی آزمایش بگذارم. یک دماسنج پزشکی را که به طور معمول برای تشخیص درجه حرارت بدن استفاده میشود میان انگشتان خود گرفتم. حتی آن را میان کف دست و انگشتان خود محکم قفل کردم، بطوری که مخزن جیوه ی آن بطور کامل توسط کف دست و انگشتانم پوشانده شود. به هر طریقی که فکرش را بکنید تلاش کردم، اما دمای دماسنج از 35.4 درجه ی سانتیگراد بالاتر نرفت. همین آزمایش ساده نشان میدهد که ادعای شما نادرست است.

اگر دمای انگشتان دست انسان برابر با دمای جریان خون بود، دیگر دلیلی نداشت که برای اندازه گیری دمای بدن، دماسنج را زیر زبان و یا زیر بغل بگذارند، بلکه مستقیما آن را از انگشتان دست اندازه می گرفتند.

توجه داشته باشید که در حالی که دمای جریان خون 37 درجه است، اما دمای هر یک از اندامهای بدن به چندین عامل بستگی دارد:
۱. حجم جریان خونی که از آن میگذرد: مثلا جریان خون عبوری از طحال و انگشتان دست یکسان نیست.
۲. نرخ تولید حرارت در آن اندام: مثلا حرارت تولید شونده از مغز انسان با حرارت تولید شونده از کلیه ها یکسان نیست.
۳. فاصله ی آن اندام از تنه ی مرکزی: تنه ی مرکزی بدن شامل امعا و احشای داخلی بالاترین حرارت را دارد، در حالی که میزان این حرارت در اندامهای انتهایی انگشتان دست و پا به حداقل خود میرسد. علت اینکه دماسنج را زیر زبان و یا زیر بغل میگذارند نیز همین است: زیر زبان دارای حجم عبوری جریان خون بالا و عایق بندی کم بوده و بهترین مکان برای اندازه گیری دمای خون است. همچنین، زیر بغل نیز به تنه ی مرکزی چسبیده است و دمای سطحی آن به دمای واقعی جریان خون بسیار نزدیک است.

در پایان، بگویم که شما آزمایشی را مطرح کردید و من آن را انجام داده و نتیجه را گزارش دادم. اکنون نوبت من است که آزمایشی را مطرح کنم و شما آن را انجام دهید:

ابتدا دست خود را روی پیشانی خود بگذارید و میزان نسبی گرمای آن را بسنجید؛ سپس، همین دست خود را روی انگشتان پای خود بگذارید و دوباره حرارت نسبی را بسنجید. آیا نتیجه ی عمل در هر دو مورد یکسان است؟

با احترام

عرض شد که پوست بدن به خصوص در حوزه دست ها در تمام حالات نیم مرده است. این فانتزی که خون حرارت خود را به پوست قرض می دهد تنها با توقف حرکت خون در رگ ها میسر است. اگر وجود این همه چربی کار راه انداز در پوست و رگ و خون را اعلام می کنید پس چرا چربی را به طور کلی موجد بیماری می شناسیم؟ پاسخ مداخل جدید رجوع دوباره به متون قدیم نیست. این کار آدمی را به یاد عکس العمل باستان پرستان می اندازد.

موومان پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 01:52 ب.ظ

استاد عزیز

کدام فانتزی؟! مگر شما از نحوه ی کار شوفاژها اطلاع ندارید؟ آیا برای اینکه یک شوفاژ، حرارت آب داغ درون خود را، از طریق پره های فلزی به هوای اتاق برساند نیازمند توقف جریان آب درونش است؟؟ و یا اینکه جریان مستمر آب داغ درونی، حرارت خود را به طور مداوم به پره های فلزی انتشار میدهد؟ مکانیزم عمل انتقال حرارت از خون جاری در رگهای بدن انسان به محیط خارج نیز دقیقا به همین گونه است. یعنی سیستم قلبی-عروقی بدن به مثابه ی یک سیستم جمع آوری و پخش حرارت در تمام بدن عمل میکند، و عملیات تبادل حرارتی میان خون جاری و اندامهای مختلف بطور مداوم انجام میگیرد.

در مورد چربی موجود در جداره ی رگها، باید عرض کنم که این رگها به طور طبیعی از چند لایه تشکیل شده اند که لایه ی عایق چربی، یکی از لایه های «بیرونی» آنهاست. تصویر دقیق آناتومیک این لایه ی چربی را می توانید در کتابهای مرجع آناتومی بدن انسان مشاهده نمایید. نکته ی مهم این است که این لایه ی چربی در تماس با خون نیست! در نتیجه، خطر انسداد عروق را ایجاد نمیکند و بحث آن به کلی متفاوت از چربی های معلق در جریان خون است که به تدریج و با افزایش سن در دیواره ی «داخلی» رگها رسوب میکنند و باعث تصلب شرائین و در نهایت سکته میشوند.

به همین ترتیب، لایه ی محافظ چربی موجود در زیر پوست زنده ی انسان نیز جزئی از مشخصات طبیعی و ذاتی پوست است. این لایه در انسان و تمام حیوانات دیگر به صورت یک لایه ی عایق عمل میکند که بدن را از رطوبت محیط و همچنین تغییرات شدید دمای محیط مصون نگه میدارد.

توجه داشته باشیم که اصولا چربی ها یکی از ارکان مهم حیات در تمام موجودات زنده از انسان تا باکتری هستند و در صورت نقصان آنها مرگ جانور حتمی است. حتی غشای تمام سلولهای زنده از یک بافت چربی دو لایه تشکیل شده است که به آن bilayer میگویند. بدون وجود چربی هیچ سلولی قادر به ادامه ی حیات نیست.

اما وقتی که صحبت از خطر انسداد عروق در اثر نشست چربی در دیواره ی داخلی رگهای بدن میشود، مقصود سخن این است که درصد ذرات چربی معلق در جریان خون از محدوده ی مجاز بیشتر شده است، و به مرور زمان این ذرات چربی روی دیواره ی رگها نشست کرده اند، تا آنجا که خطر بسته شدن دیواره ی رگها با لایه های چربی و انسداد کامل جریان خون، شخص مورد نظر را تهدید میکند. انسداد جریان خون موجب بروز سکته ی قلبی یا مغزی میگردد.

ارادتمند شما

در آخرین آزمایش تجربی و پیشنهادی من حرارت ده درجه کم تر پوست به 1/5 درجه تبدیا شد. حالا چرا پوستی که 35/5 درجه حرارت دارد در گرمای 30 درجه بیرونی دچار التهاب می شود همان صورت مسئله ی بی جواب مانده پیشین است.

مهدی - مهدی پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 08:07 ب.ظ

جناب آقای پورپیرار،

مورخ و اندیشمند پایدار، خسته نباشید. عکس بی نظیری را که از بیستون نصب کرده اید، مدتی طولانی و با دقت بررسی کردم و با تصاویر مختلف از زوایای مختلف تطبیق دادم. به نظر من آن عکس تصویری کاملاً سالم است و نشان می دهد که نقش برجسته فروهر، داریوش و ملازمانش و کتیبه ها بعداً به آن سنگ نگاره افزوده شده اند. ظرافت و جزئیات بیشتر ضمائم جدید، نسبت به نقوش قدیمی، نیز این را تأیید می کند.

ارادتمند
مهدی

جناب مهدی.نظر کارشناسانه شما در صورتی که مورد توجه مسئولین و نمایندگان شاخه مربوطه در ایران و جهان قرارگیرد فرهنگ باستان شناسی دچار نقرس و بی حرکتی خواهد شد. هرچند به مراکز ایران شناسی بین المللی امیدی نیست زیرا مسلما از وجود این عکس باخبر بوده اند.

یه دوست پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 08:27 ب.ظ

آیت الله اراکی فرمود:

شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت

پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت

خیر

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت
نه

با تعجب پرسیدم

پس راز این مقام چیست؟

جواب داد

هدیه مولایم حسین است!

گفتم چطور؟

با اشک گفت

آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت

به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم

منبع: کتاب آخرین گفتارها

یه دوست پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 08:33 ب.ظ

تصویری از عکس جعلی عکاس اهل چک از کودکی پیامبر اسلام(ص)!
http://www.akharinnews.com/گوشه-و-کنار/item/317-تصویری-از-عکس-جعلی-عکاس-اهل-چک-از-کودکی-پیامبر-اسلام-ص.html

*** پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 08:36 ب.ظ

سلام استاد
امیدوارم حالتان خوب باشد
امروز نکته جالبی دیدم که خواستم شما را هم در جریان بگذارم شاید بدردتان بخورد.
همکاری دارم اهل خمینی شهر(اصالتا خمینی شهری یا به قول خودش سده ای) در خلال صحبتهایش میگفت وقتی از شبکه های ماهواره ای سخنرانی نتانیاهو را میبینه و میشنوه تقریبا متوجه صحبتهایش میشود . میگفت پدرش کاملا زبان عبری را میفهمه ولی نصف و نیمه میتونه صحبت کنه و پدربزرگش هم صحبت میکنه و هم میفهمه.میگفت زبان بومی ای که مردم سده دارند زبان " ولاتی" هست که بسیار شبیه عبری هست!!
اهل منطقه یا ناحیه "ورنوس فادران" که یکی از نواحی خمینی شهره هست و بومیان آنجا به این زبون حرف میزنند بخصوص افراد مسن و قدیمیشان.
جالب اینجاست پدر این همکارمان اولین نماینده مجلس در جمهوری اسلامی و معمم هست!!!
ضمنا با وجودی که خیلی دوستش دارم و همکار با مرام و با سواد و خوبیه ولی وقتی امروز این موضوع رافهمیدم و تازه متوجه شدم که فیلمهای شما را هم دیده و قبول نداره و از شما خوشش نمیاد ، کمی به ادامه دوستیم با ایشان تردید کردم.
صرفا جهت اطلاع
با تشکر

شخصیتی با توصیفات شما اگر از مستندات استاد غفوری بزرگ استقبال کند موجب حیرت خواهد بود. پراکندگی کلنی های یهود با لهجه های یدیش گوناگون قابل احصا نیست.

شهاب غدیری پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 10:30 ب.ظ http://azghalam.blogsky.com

آقای naina pagwan در مورد موضوع آقای قمشه ای کنکجاو شدم، اگر برایتان مقدور است، بحث آنوسی بودن ایشان را ادامه دهید.
با تشکر

منصور جمعه 22 دی 1391 ساعت 12:45 ق.ظ

استاد سه سال پیش عکسهایی از سفر سوریه را خدمتتان ایمیل کردم و اینکه مسجد موسوم به مسجد اموی تنها برای عینیت بخشیدن به سلسله ی اموی می باشد و ستونها و نمایه ها نشان از یک کلیسا می دهد. اما پاسخی دریاقت نکردم. آیا نظری در این رابطه دارید؟
با تشکر

تاثیر کلی فرهنگ و تمدن و معماری و تولید یونانی و رومن در اثار تاریخی بین النهرین غربی و مرکزی و حتی ترکیه و شمال افریقا از آن که قرن ها در اختیار سلوکیان و هلنیست های از روم گریخته بودند جای انکار ندارد. ولی اظهار نظر در یافته ای معین نیازمند دیدار و بررسی از نزدیک است که هنوز حاصل نشده.

abbas جمعه 22 دی 1391 ساعت 09:57 ق.ظ

استاد سلام۰استاد صحفهٔ ۴۳۰۴۸ممنون
http://collections.si.edu/search/results.htm?fq=text%3APhotographs&q=Portrait+photography&start=0}

بسیار جالب بود هرچند دیدن تمام تصاویر سایت عمر نوح می خواهد.
متشکرم.

علیرضاـ۱ جمعه 22 دی 1391 ساعت 05:05 ب.ظ

استاد عزیز

اگر ممکن است مقدمه ای نیز بر تاریخچه عکاسی در مقدمه های خود بیاورید . برایمان سوال شده قبل از وجود کامپیوتر توسط چه ابزاری میشده در عکسها دستکاری نمود ؟؟
برای مقایسه نیز عکسی از تیم بیس بال در سال ۱۸۶۵ با عکسهای مشکوک در ایران جالب است .دستها وپاها راستای بدن بسیار با تناسب و به نظر واقعی است .

http://sports.yahoo.com/blogs/mlb-big-league-stew/brooklyn-atlantics-1865-baseball-card-auction-could-ferch-164754590--mlb.html

باتشکر .

این گونه اطلاعات به وفور در وب پراکنده است.

منصور جمعه 22 دی 1391 ساعت 06:02 ب.ظ

سلام استاد
در تبدیل تاریخهایی که برای کتاب جهانگشای نادری انجام داده اید اختلافاتی مشاهده می شود شاید هم این مبدل من اشتباه می کند مثلا:
شما فرموده اید: 1153/1/3 برابر است با بیستم اسفند و 11 مارس در حالیکه برابراست با 11 فروردین و 30 مارس
اگه مال من اشتباهه حذفش کنم.
این که من بکار می برم تبدیل تاریخ 4000 ساله نوشته مصطفی هاشمی هست
soal_was@yahoo.com

زمان این رسیدگی را به بعد موکول کنید.

سعید جمعه 22 دی 1391 ساعت 06:11 ب.ظ

بابا دلمون پوکید اشکمون خشکید چرا هیچ کس خبر یا تصویری از حوزه تأثیرگزاری وگستردگی بنیان اندیشی ارائه نمیکنه دلمون خوش باشه.آخه این کنیسه چندهزار پا تا کجا وکی دست از سر ما برمیداره

و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

محمد نیسی جمعه 22 دی 1391 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام‌علیکم

خاطرات رئیس‌جمهور اخیراً محبوب شده از کشک بادمجان امیرکبیر !!

در این مراسم کلیپ «سرداران ایران زمین» که تصاویر متعلق به مردان تاریخ گذشته تا زمان معاصر و شهدای دفاع مقدس بود، با صدای «فرهاد» و شعر «یه شب مهتاب» از «احمد شاملو» پخش شد.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911020001305

فرید جمعه 22 دی 1391 ساعت 08:20 ب.ظ

باسلام
استاد اگر تکراری بود مرا عفو کنید:

عکسهای کربلای قدیم
http://afshin1939.persianblog.ir/post/486/

کاغذهایی با قدمت 600 ساله!!!
http://www.timesofisrael.com/jewish-woman-brutally-murdered-in-iran-over-property-dispute/

حرم رضا در مشهد
http://arshnews.ir/vdcefx8w.jh8vni9bbj.html

ستارخان و باقرخان
http://yasamin-atashi.blogspot.com/2009/11/blog-post_6671.html

مظفرالدین شاه و همراهان با چند ایراد فنی در جعل این عکس!
اگر گفتید چند ایراد داره؟
http://vista.ir/article/212581

مسجد کوفه 1915
http://sagheb110.blogfa.com/post-432.aspx

ایلام
http://alef.ir/vdcenn8zpjh8nni.b9bj.html?155556

ممنون آقای فرید. کم تری اشکال پا نداشتن نفر پنجم است.



اقای عباس ضمن تشکر متوجه نشدم کدام عکس مورد نظر شماست. ضمن این که کامنت شما اشتباها حذف شد. عکس های ارسالی شما بسیار به غنای مباحث کمک کرده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد