حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۲۴.


کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۲۴.


هنگامی که تنها بخش قابل اعتنای تاریخ قاجار، یعنی ماجراهای سه سفر ناصرالدین شاه به فرنگ، که پشتیبان توافق رژی و جنبش تنباکو  قرار داده، در وصف آن فصاحت ها رانده و مدخل و مبنای تحولات دوران ساز در ایران گرفته اند؛ به قدر پشت ناخن حشره ای تاییدیه ندارد، پس تمام تفصیلات و تفضیلات موجود در باب سلسله قاجار، که ناصرالدین شاه تنها شاخص آوازه مند آن است، از جمله 50 سال سلطنت و نیز ترور او در کنار ضریح  شاه عبدالعظیم، با باد تحقیق پراکنده می شود و به مورخ وظیفه می دهد که بر آن ناصرالدین شاه کج کلاهی تامل کند که جز تصاویری بر پشت اسب و زن ندارد، پیاپی بازی اش می دهند و مالک و شایق آن ظرفیت و درکی نیست که فی المثل ضرورت به قدرت رساندن و یا سرنگون کردن خدمت گزاران خویش را تحلیل کند.

«بین سال های 1306 و 7 هجری قمری، ناصرالدین شاه برای دیدن نمایشگاه پاریس که برج ایفل یادگار آن است، به فرنگ رفت و عزیز السلطان را که در آن وقت سیزده ساله بود با خود برد. او همه جا در کنار شاه بود و مورد نوازش پادشاهان و ملکه ها قرار می گرفت. ملکه ویکتوریا او را فراوان نواخت و با وی عکس انداخت. در روزنامه ها عکس ها از او به چاپ رسید و مقالات گوناگون درباره اش انتشار یافت». (دوستعلی معیر الممالک، یادداشت هایی از زندگی خصوصی ناصر الدین شاه، ص 93)

حالات و تبعات حضور ناصرالدین شاه در پاریس و کنار برج ایفل، درست همانند بازدید او از مقابر و مقامات مذهبی مشهد، با وجود تاکیدات فوق، نشانه ای باقی  و بر جای ندارد و بدین ترتیب هر یک از ظرایف و ضمائمی که در شروح ترور، سرانجام از او شاه شهید می سازد، اگر نه دور ریختنی، بل لااقل نیازمند دوباره خوانی است. شاید هنوز قلابی بودن تصویر میرزا رضای کرمانی به همراه حاج سیاح در کند و زنجیر زندان قزوین و تصاویر دست برده بر دار کردن میرزا رضا و شیخ فضل الله نوری را از یاد نبرده باشید که تماما حتی از منظر مختصات خطوط نیز غلط و ساختگی است.

«ناصرالدین میرزا، نخستین فرزند باقی مانده محمد میرزا و ملک جهان، در روز ششم صفر سال 1247 در دهکده کهنمیر در حدود 25 کیلو متری تبریز به دنیا آمد. شاید ملک جهان آبستن را به این روستای ییلاقی برده بودند تا از شر گرما و یا شاید ابتلا به وبای شایع در شهر تبریز برحذر بماند». (عباس امانت، قبله عالم، ص 66)

سال ۱۲۴۷ هجری قمری با ۱۸۳۰ میلادی برابر است. اگر به دنیا آمدن سلطان زاده ای در دهاتی دور افتاده، می تواند اساس اقتدار و یا حتی وجود سلسله و حاکمیتی را درهم بریزد، پس گرمای هوا و یا حتی ظن ابتلای به وبا را بهانه می گیرند، که هیچ یک، آن نمایش پر جلال را بی تماشا نمی گذارد که پیش از این ثابت شده بود که رسامی نقشه برداران ارتش تزار از شهرهای ایران، حتی در سال 1852 میلادی هم قادر به نمایش تبریز و تهران نبوده است تا کسانی در آن به بیماری وبا دچار شوند.



این عکس پورنو و نظایر دیگر بدتر از آن، مردک ملیجک باز الواطی را در جای شاهی مجرب و سیاستمدار می نشاند که شرح احوال اش با دیگر قرائن مصور زندگانی او همخوان است تا به آن جا که نسبت به ثبت وضع عورت برهنه و پرکارش به عنوان میراث تاریخی قاجار بی خیال است، چرا که هر دو پای کاملا برهنه او را به ناشیانه ترین صورتی با رنگ سفید ساخته و پوشانده اند، دیوار آجری سمت چپ عکس همان دیواری است که در تصویر میرزا رضا و حاج سیاح به کند بسته در زندان قزوین هم دیده ایم و  قبول آن پرده سیاه و ضخیم و نمدی بر پنجره مقابل در این مکان بی هویت که ظاهرا با پتویی مفروش است، به عنوان خوابگاه و خلوت سلطانی از خاندان قجر بی اندازه مفرح و معنی دار می شود. سینه چاکان تلقینات و ترتیبات یهود چیده و مجموعه مبلغان دروغ پسند، با تمام توان، دوره ناصرالدین شاه را با تدوین انشاهای گوناگون، موجب بلوغ مردمی گرفته اند که گرچه هنوز حضور تاریخی ندارند، اما به حفظ آتش انقلاب مشروطه در زیر خاکستر ملی مامورند.


   

از امیر کبیر عکسی دیده نشده و این دو نقاشی و رسامی همزمان از صورت میرزا تقی خان، تنها نشانه حضور تاریخی او است. می گویند رسامی سمت راست را ناصرالدین شاه قلمی کرده، که حتی در ریش پرپشت، تابلوی او شباهتی به آن دیگری ندارد، که نیمه کوسه است. ورود به شرح احوال این نخستین صاحب منصب چند سال آغازین سلطنت ناصرالدین شاه مورخ و محقق را به اعماق چاله هایی می راند که بیرون امدن از آن، چاره ای جز انصراف از دنبال کردن مدخل ندارد.

«اقدامات و تشکیلات امیر در نتیجه  شکایت های زیاد ناصرالدین شاه از بانوان حرم بوده که در موارد عدیده با حالت عصبانی به امیر اظهار می کرده است. تا این که امیر تشکیلات خود را منظم کرده و به خواجه باشی دستور داد که کلیه فرامین و احکامی که برای امضای شاه برده می شود، پس از امضا باید فورا به مستوفی مربوطه اش تحویل دهند - این دفتر ارسال و مراسالات امروزه، در زمان امیر کبیر درست شده است - و هر یک از خواجه باشی ها هر چند فرمان و حکمی که برای امضا از عزب دفترها تحویل می گرفتند، در آن دفتر به نام خود ثبت و امضا می کردند، همین طور پس از امضا هم که مستوفیان مربوطه تحویل می دادند از عزب دفترها امضا می گرفتند. صورت وظایف متصدیان را به عرض ناصرالدین شاه رسانیده، موافقت شاه را در امضا کردن ذیل آن جلب و اعلام می نمودند.

شاه زادگان درجه اول - که چند نفرشان ذکر شد - دیدند وضعیت غریبی پیش آمده است، از یک طرف مستمری ها قطع شده واز طرف دیگر راه استفاده از فرامین و احکام نیز که توسط مهد علیا و امین اقدس ها به امضاء می رسید، آن هم مسدود شده است. در کمیته ی خود بر ضد امیر، قضیه مطرح و تصمیم گرفته شد که با حرم سرا مذاکره و متحد شده، آن ها از اندرون و این ها از بیرون، بر ضد امیر قیام و حتی از بین ببرندش. همین کار را هم کردند. یکی از کارهایی که امیر کرد، این بود که در کاخ گلستان و باغ ارگ تا باب همایون، باغ و اشجار زیاد غرس کرد که مانند جنگل های مازندران انبوه بود و در میان آن ها میوه های خوب تعبیه شده بود. امیر کبیر یک تفنگ شکاری کوچکی برای ناصرالدین شاه تهیه و تقدیم می نماید و ضمنا عرض می کند: «به عوض این که اوقات خودتان را در حرم سرا با زن ها بگذرانید، هر روز ساعتی در باغ گردش و سرگرم شکار کبوتر و سایر پرندگان بشوید که برای مزاج اعلی حضرت هم این گونه تفرج خوب است و هم این که از دست زن ها خلاص می شوید». شاه بسیار از این برنامه خوش اش آمد. چند روزی که ادامه داد روحیه اش خوب شده و به امیر اظهار رضایت وخوش وقتی کرده، او را مورد تقدیر قرار داد.

امین اقدس از بانوان زیرک و با فراستی بود که در نزد مهد علیا موقعیت آبرومندی داشت و هم این که در پیش شاه عزیز و طرف توجه بود. و رفتارش با درباریان مقتدرانه و مورد ملاحظه و دارای احترام بوده است. کمیته ی شاه زادگان پس از اتحاد با سران حرم، در درجه ی اول با مهد علیا - مادر ناصرالدین شاه - و امین اقدس قرار اقدام را گذاردند که در مواقع مقتضی نزد شاه از امیر نسبت به قدرتی که پیدا کرده است، بدگویی و او را مظنون نمایند. از طرف دیگر کمیته هم نامه هایی [جعلی] به نام اشخاص در ولایات و ایالات تنظیم کرده که از هر نقطه به عنوان امیر بفرستند.

مضامین نامه ها : «چاکران برای هر گونه جان فشانی در راه کامیابی ملت و استقلال مملکت که اولین آمال امیر است. با پنج هزار سوار و پیاده حاضریم و در انتظار دستور و اوامر حضرت امیر خواهیم بود». نامه ها از هر نقطه به همین مضامین برای امیر می آمد، امیر در اوایل موضوع را ساده تقلی کرد. و نیز کمیته ی شاه زادگان به وسیله ی حرم سرا دستور دادند که ذهن شاه را آماده نمایند تا به مخبرالدوله، وزیر پست و تلگراف دستور داده شود که نامه هایی که از ولایت به عنوان امیر می رسد سانسور شود - از این جا سانسور معمول گردید - یک روز شاه باز هم از زن ها به امیر شکایت کرد که: «مرا در باغ هم که مشغول تفریح می باشم، راحت نمی گذارند. از همه بیش تر امین اقدس است که یک روز مرا تنها نمی گذارد». امیر عرض کرد: «مانعی ندارد هر ساعت که می خواهید پرنده ای را بزنید، سر تفنگ را کج کرده، پرنده ی زمین را که همیشه مزاحم است، بزنید، وقتی یکی زده شد، دیگر سایرین از حدود خود تخطی ننموده، راحت می شوید».

یک روز شاه همین کار را می نماید. ولی همین که تفنگ را به طرف امین اقدس قرار می دهد یک مرتبه بدن اش حالت ارتعاش پیدا کرده، به زمین می افتد و غش می کند. امین اقدس فورا شاه را بلند کرده در بغل خود قرار می دهد و فریاد می زند: «بیایید!» از فریاد او زن ها جمع می شوند. اول امین اقدس تاکید در آوردن طبیب می کند و ضمنا مشغول مالیدن بدن شاه می شود. حکیم تولوزان فرانسوی - طبیب مخصوص شاه - می رسد و فورا با تزریق و خوراندن شربت های موثر، شاه را به حال می آورد. شاه از امین اقدس که منتها درجه ی فداکاری و مراقبت را در حفظ شاه نموده بود اظهار رضایت می نمایند.

آیا به عصر و عمر خویش نقل قولی بی محتواتر از این سراغ کرده اید که یک نخست وزیر به سلطانی که تحت امر او قراردارد، قتل نفس زنان حرم سرا را آموزش دهد؟!

در همین حال شاه از دستور امیر سوء ظن می برد. در یکی از ساعات که امین اقدس حضور شاه بوده، از شاه سئوال می کند که: «چه طور شد حال تان به هم خورد؟»، شاه موضوع را به امین اقدس بیان می نماید. از آن ساعت امین اقدس کمر قتل امیر کبیر را بسته، بدگویی از امیر را در برخورد با شاه توسعه می دهد، ولی خیلی با متانت. پس از این پیش آمد کمیته ی شاه زادگان فعالیت خودشان را بیش تر کرده و راه امیدواری را در موفقیت برای از بردن امیر صد در صد مسلم می دانستند. در همین اوان، مخبرالدوله چند فقره از نامه های سانسور شده را به عرض شاه رسانید. شاه بسیار تعجب کرد و به فکر فرو رفت و وسوسه های جاه طلبی امیر در کله اش جایگزین و کم کم به فکر افتاد امیر را از کار برکنار نماید.

این فکر شاه، رفته رفته به ظاهر و بیان درآمد. مخالفین از اندرون و بیرون تلقین کردند که اگر امیر در تهران بماند، موافقین نخواند گذاشت اعلی حضرت راحت باشد. بالاخره شاه امر به تبعید امیر به کاشان داد و امیر را حرکت دادند.

پس از چند روز چند نامه تهیه و از کمیته خطاب به شاه و درباریان شد که اگر امیر با احترامات لازمه به تهران آورده نشود، هر کدام با چندین هزار نفر سوار برای حرکت به تهران حاضر خواهیم بود. ناصرالدین شاه بیش تر وحشت کرده و به فکر چاره جویی برآمد. یکی از شب ها امین اقدس را به خوابگاه احضار و مذاکره و مفهوم نامه های رسیده را با امین اقدس در میان و مشاوره می نماید. امین اقدس فرصت کینه جویی را از دست نداده و قلم و کاغذ حاضر و فرمان قتل امیر را صادر و به امضای شاه رسانید و همان شب تا ناصرالدین شاه خوابید، فرمان را به نماینده ی کمیته و شبانه مامور را حرکت دادند و تاکید کردند که «باید تا صبح خبر کشته شدن امیر برسد، در هر حالی که به امیر رسیدی ولو در خواب باشد مهلت نمی دهی».

مامور صبح زود به کاشان می رسد. چون امیر صبح زود برای شست و شو و گرفتن وضو به حمام می رفت، مامور پس از اطلاع از این که امیر در حمام است، می رود حمام. در موقع ورود به حمام به نوکر امیر در حمام می گوید: «بروید لباس های امیر را بیاورید که امیر فورا برای تهران حرکت نماید». پس از رفتن نوکر امیر وارد گرم خانه می شود و فرمان را برای امیر می خواند و ضمنا اجازه می دهد «به هر طوری که می فرمایید ماموریت خود را انجام دهد». امیر پس از ادای نماز صبح دست خود را دراز نموده و می گوید: «رگ بزن». مامور هم اطاعت کرده، رگ دست را می زند. خون سرازیر شده و مامور از حمام بیرون آمده درب حمام را می بندد و از همان راهی که آمده بود به تهران مراجعت می نماید.

ناصرالدین شاه که صبح زود بر حسب عادت برمی خیزد، امر می دهد مامور قتل امیر نرود. پس از یک ساعت به عرض می رسانند مامور حسب الامر مبارک، شبانه حرکت و رفته است. شاه متغیر می گردد و امر می کند: «تلگراف کنید اقدامی نکند و فورا برگردد». در همان تلگراف انجام قتل امیر را به عرض می رسانند. مامور پس از آمدن، به حضور می رسد و ناصرالدین شاه حکم می کند جلاد و میرغضب باشی حاضر  و به امر شاه و در حضور، گردن او را بزنند». (اعظام  الوزاره قدسی، خاطرات من یا تاریخ صدساله ایران، ص 95)

برای اتمام حجت بر این تصویر سازی دروغین تاریخ قاجار، کافی است توجه کنید در متون دیگری مجریان این فرمان قتل امیرکبیر را نه فقط گردن نزده که به عالی ترین وجه مورد تفقد قرار داده اند. ضمن این که احتمالا چاپار و مجریان کشتن امیر کبیر اگر در فاصله شب تا به صبح، آن هم در ماه دی و میانه زمستان، بر امواج تلگرام هم پیشی گرفته و فاصله دراز میدان ارک تا حمام فین کاشان را در نیم شبی طی کرده اند، پس تامل کنید که سیاه بازی دروغین قتل امیرکبیر مفقود النشانه، تا چه میزان روحوضی تدوین شده است؟ (ادامه دارد).

نظرات 91 + ارسال نظر
aydin جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 09:44 ب.ظ http://biryol-az.blogsky.com

استاد خسته نباشید قضیه ابولولو به یادم افتاد . باز هم کاشان شگفتی ساز است .

شگفتی بیش تر در آن است که میلیاردها دلار را صرف نوسازی کاشان کرده اند تا قطب ایران گردی و نمونه ای از مراکز صنعتی مدرن شود و حتی قرار است دریا را هم به سواحل کاشان بیاورند! در حالی که سرمایه داران و صاحبان معادن طلا قیمت آن را در کم تر از یک سال 4 برابر می کنند، چنین هوس های اشراف منشانه کاملا موجه و به خدمت خواندن کاتبان زیر با صرفه می شود.
خوشا شیراز...، زیر چاپ، ۱۳۸۵
کاشان، نگین انگشتری تاریخ ایران (۱۳۹۰)
پرویز رجبی

aydin جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 11:21 ب.ظ http://biryol-az.blogsky.com

استاد مصاحبه ای از شما دیدم که از وبلاگ http://xinap.blogfa.com دانلود کردم . نکته جالبی در این وبلاگ از طرف شما مطرح شد .

نظر بنده این چنین است :

اگر سنگ نقاره های سربازان و شاهان و کتیبه های جدیدا کنده شده توسط دانشگاه شیکاگو را در تخت جمشید در نظر نگیریم با یک فرم و ساختار بابلی سروکار داریم یعنی کل بنا اصلا به دستور هخامنشیان ساخته نشده بلکه دانشگاه شیکاگو زمینه ساز این توهم است . و خواسته اند شبیه پاسارگاد ٬ نقش رجب و نقش رستم ٬ طاق بستان و ... که مربوط به هلنیست های مهاجر بوده و به هخامنشیان و ساسانیان مربوط دانسته اند در این محوطه نیز یک هستی و هویت برای هخامنشیان دست و پا کنند . یعنی بنای نیمه کاره تخت جمشید را بابلیان برای خود می ساخته اند و در اثر اجرای پروژه پوریم ساخت بنا نیمه تمام مانده است . در عصر حاظر هیئت اعزامی دانشگاه شیکاگو با افزودن جعلیات نو کنده ساختار بنا را تغییر ماهیت داده اند .

آیا این حرف آخر در مورد تخت جمشید است .؟

اگر صحیح نباشد باید دوباره صبر کنیم .

آقای ایدین. حقیقت است که تخت جمشید یک بنای بین النهرینی و کهن است. اطلاعات موجود در باب این که من داریوش و یا خشایارشا و این و اتم از زبان پیکره های سنگی و به خط و زبانی من درآوردی و جعلی بیان شده است. گفتار در باب تخت جمشید هنوز به پایان نیامده و در نگاه پایانی رجوع دوباره به آن خواهم کرد. اینک با حیرت تمام شاهد حضور جاعلان حتی در اتاق خواب ناصرالدین شاهیم!

سیروس شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 08:42 ق.ظ

اقای بی نام. مطلبی که گفتید دقیقا تایید حرف من بود که آن تلاشها و دسایس بی فایده بوده و هست. احتیاج به قیل و قال و پوآرو بازی هم نیست. صبر کنیم تا هر کس خودش دستش را رو کند و بماند یا برود پی کارش. همین.

ضمنا خانم حاجی زاده. خیلیهای دیگه هم با این قضاوتهای تند و عجولانه و هیاهوی دوستان مدعی صبر و بنیان اندیشی زودتر از موعد طرد شدند. کی می خواهیم یاد بگیریم صبر کنیم تا خود اترشها ثابت کنند که کدام طرفی هستند؟! اگر صبر نداریم پس بهتر است به همدیگر بابت طرد اترشها تبریک بگوییم و برای همدیگر دسته گل بفرستیم که چقدر باهوش و شجاع بودیم!

حسین شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 09:04 ق.ظ

استاد پورپیرار بعد از چند روز مجالی شد به وبلاگ سر بزنم و دیدم آخرین جواب من به آقای مهران در میان کامتها نیست! نمی دانم به قول ناصرالدین شاه چسبانده نشده یا اشتباها دیلیت شده! در هر حال حرف بدی که نزدم و واسه همین بااجازه دوباره می چسبانمش!

جناب آقای مهران مدعی ادب و بهره گیری از قرآن و تعالیم آن . ظاهرا چون ناراحت شدید به خود اجازه می دهید خلاف تعالیم قرآن و خلاف ادب به کسی که شما را ناراحت کرده توهین کنید و سرآخر به او بگویید سبک مغز؟؟؟!!! بد نیست به یاد داشته باشید که تا اینجا بنده ذره ای به شما بی ادبی روا نداشتم، در حالیکه شما در توهین به بنده ذره ای کوتاه نیامدید؟؟!!! اونوقت شما به بنده توصیه رعایت ادب و رعایت تعالیم قرآنی می کنید؟؟؟؟؟

حالا که مایلید جای کلمه «عصبانی» را با «ناراحت» عوض کنید که البته هیچ تغییر اساسی نمیکند ، پس از شما می پرسم شما چرا ناراحت شدی مدعی ادب و یهره گیری از قرآن؟؟؟؟؟؟ و چرا از توهین های سخیف و زشت و به دور از ادب و تعالیم قرآنی آقای عارف نارحت نشدید و نمی شوید؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و چرا در آن موقع زبانتان نمی جنبید؟؟؟؟؟

چرا براتون سخته اعتراف و اذعان کنید علت ناراحتی شما چی بوده؟؟؟؟

یادتون باشه توجیهات شما کسی را قانع نخواهد کرد چون همه فهمیدیم شما کی و چه موقع و به چه دلیل و از دست چه کسانی ناراحت می شوید!!!!!!! همه می دانیم از کدام توهین و از طرف چه کسانی بدجوری داغ می کنید و ناراحت می شوید و در عوض در برابر توهینهای دیگرانی چند ، مثل تندیسی از فرشته های مهربان ساکتید و حتی در دفاع از آن فحاشان مدفوع خوار با سرعت برق به میدان می آیید!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اعتراف سخته آقای مهران ولی شما که اهل ادب و پیروی از تعالیم قرآنی هستید ، باید شهامت آنرا داشته باشید ، مپگه نه آقای مهران؟؟

این مطلب رو هم بد نیست بیاموزید که بنده شما را زمانی شایسته حتی توهین می دانم که حداقل مثل اقای عارف شهامت داشته باشید و عقیده واقعی خود را بیان کنید. کسی که تا این مرتبه هم شهامت ندارد که دلیل واقعی ناراحتی خود را بیان کند و فقط ادای آدمهای مودب و مسلمان را در می آورد، حتی لیاقت توهین را هم ندارد.

مهدی - مهدی شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 09:33 ق.ظ

دوستان بدانند:

سرعت دویدن اسب در فواصل متوسط حدود 40 الی 48 کیلومتر در ساعت است. گرچه در یک فاصله حدود نیم کیلومتر می تواند به سرعت حدود 89 کیلومتر برسد ولی حفظ این سرعت برای اسب ممکن نیست. در فواصل طولانی در حدود 35 کیلومتر سرعت اسب به حدود 18 کیلومتر در ساعت میرسد.

سرعت انسان در دو 100 متر، حدود 37 کیلومتر در ساعت و در دو ماراتون، یعنی 42 کیلومتر، حدود 20 کیلومتر در ساعت است و در فواصل بیشتر از 270 کیلومتر این سرعت به 11 کیلومتر در ساعت می رسد.

نتیجه:
1. انسان در فواصل بیش از 35 کیلومتر از اسب برتر است. این نتیجه را مسابقات "ماراتن انسان و اسب" که از سال 1980 هر سال در ولز برگزار می شود تأیید می کند.

2. طی فاصله تهران تا کاشان برای چه برای انسان چه برای اسب، حداقل 24 ساعت طول می کشد که با احتساب اینکه رونده این مسیر قهرمان ماراتن و اسبش، اسب مسابقه نیست و نیاز به استراحت و تغذیه بین راه دارد، این زمان حتی بصورت خوشبینانه به یک روز و نیم می رسد. هر کس ادعا دارد که غیر از این است: بسم الله.

3. با دانستن موارد فوق باید در تاریخ لشکرکشی های جهان نیز تجدید نظر کرد.

با احترام
مهدی

abbas شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 10:07 ق.ظ

http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.ca/2011/09/blog-post_29.html

آقای عباس. با تشکر لینک ارسالی شما مطابق معمول باز نشد.

مسعود سنجری شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 10:26 ق.ظ

برادر بزرگ استاد پوپیرار
سلام علیکم

استاد حقا که آرشیو تصاویر مربوط به دوران قاجار بسیار فقیرانه تر ازآن است که تصور می شد. در لینک زیر تعدادی تصویر مربوط به دوران قاجار و پهلوی را می توان دید:

http://iran-now.net/forum/viewtopic.php?p=1009921

سلامت و پیروز باشید

والسلام علیکم
فی امان الله

آقای سنجری. با تشکر لینک ارسالی شما هم باز نشد.

abbas شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 12:06 ب.ظ

http://en.wikipedia.org/wiki/File:Amir_Kabir_.jpg

آقای abbas. آن یک نقاشی جدید است که بر مبنای تصور و تجسم ساخته اند. توضیحات نسبتا کافی درباره نقاش و زمان رسم آن همراه عکس آمده است.

فریبا حاجی زاده شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 01:01 ب.ظ http://monhaniezehn.blogfa.com

جناب سیروس
الحمدالله من جزء آن دسته از افرادی نیستم که اهل قضاوت عجولانه و طرد تازه واردان هستند. و انقدر صبر دارم که به آدمها فرصت اثبات خودشان را بدهم. برای من ثابت شده است که مرام و مبارزه و خط فکری اترش از ایمانش به قرآن نشات میگیرد.
شاید جالب باشد بدانید یکی از کارهایی که آقای غفوری در دست تهیه دارند کار ازشمندیست که اترش ترجمه کرده است.
در هر حال شما به هر چند نفر که تمایل دارید دسته گل بفرستید، به من ارتباطی ندارد، موضوعی که برای من اهمیت دارد این است که قضاوت من برخلاف شما از روی شناخت وسیعتر و دقیقتر یک فرد است و از این بابت عذاب وجدان ندارم.
ضمنا کاملا واضح است ناآشنایان تازه واردی در این محل ظهور کرده اند که تحمل ساده ترین کامنت مرا ندارند و به هر بهانه ای به من می تازند. هدفتان هر چه هست برای من پشیزی اهمیت ندارد.

بی نام شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 02:22 ب.ظ

جناب سیروس
بنده هیچگاه حرف شما را تایید نکردم وشما به هیچ وجه مطلب را نگرفته اید اصلا" مثه اینکه تو باغ نیستی.چیزی میگی که فقط چیزی گفته باشی.فکر کنم اگه یه مقدار حرفاتو قرقره کنی وبعد بدی بیرون از نقطه نظر حیثیتی برات بهتر باشه ،چون خیلی ها دارن کامنت شما را می خونن.
شما درست در نقطه مقابل بنده صحبت می کنید چرا که هیچ کدام از حضراتی که تلبیسی وارد این وبلاگ شدند
به خودی خود نرفتند .
بعد اینکه شما در پارک کامنت پست قبلی خود را رخ کش نمودید که چرا بعضی ها مثه شما ساکت نبودند؟پس این غرعر پیرزنان تعنه دار کدام صیغه از فیگور حق وصبری است؟
دوجمله از دو مرد سیاسی که هنگام نیش خوردن از کسی گفتند به یاد دارم که در جواب اون متلکت می گم .اول به قول آقای بازرگان
که در مجلس به یکی از نمایندگان مونث گفت: کسی که به ما....بود،کلاغ............بود.
دوم از آقای احمدی نژاد است که گفت :آب وبریز اونجا که می سوزه.


مهران شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 03:36 ب.ظ

جناب حسین نام

سبک مغزی ذاتی افرادی چون شما در سبک قرانی به صورت ؛اولئک کالانعام بل هم اضل؛ آمده است. البته ممکن است آخوند طویله تان قصه های خوبی در تاویل این بخش از آیات الهی برای خواباندن شما سر داده باشد از او نیز بپرسید.

تکلیف عارف که مشخص بوده و هست ولی شما تکلیفتان را با اصرار بر تعجب و گذاشتن چند باره علامتهای ! و ؟ به دنبال مدفوع خوری دلخواه خود روشن کرده اید.

با عذرخواهی از استاد و دوستان.

سیروس شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 04:51 ب.ظ

خانم حاجی زاده. حرفهای من در تایید سخن شما بود. مثل اینکه سوءتفاهم شده و منظور منو متوجه نشدید.

آقای بی نام. بی تربیتی شما البته از همان ابتدا نشان می داد که با کی طرفم! ولی توهمی که در آن به سر می برید به مراتب جالبتر و خنده دار تر از بقیه مطالبتان بود. توهمی که فکر می کنید شمایان باعث شدید بعضیها بروند! یعنی اگر شما نبودید یا سکوت پیشه می کردید ، نمی رفتن؟ بد نیست امتحان کنید تا از توهم بیرون بیایید!

یک نمونه از همین تهاجم و بی تربیتی و حمله از نوع تاتاری و کم صبری را در مورد خود من و نظرم دارید نمایش می دهید! سند از این محکمتر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حامد شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 09:06 ب.ظ

سلام من به شما خیلی عشق میورزم سی دی های مجهولات مجلل شما را بارها و بارها نگاه کردم دانلود کردم و برای دیگران بصورت رایگان رایت کردم که همه داشته با شند و آگاه باشند

ممنونم. همه ما در انتشار حقیقت موظف و مسئولیم.

سلام شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 11:15 ب.ظ

دوستان آیا در حضور هم اینطوری صحبت میکردید و همدیگر رو متهم میکردید؟!!

عادل یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 01:30 ق.ظ

http://s3.picofile.com/file/7373981719/nas2.jpg
عکس ناصرالدین شاه در لندن .!؟
صورت اکثر خانمها سفید است .هر کسی به یک سمت نگاه می کند .برعکس معمول که پادشاهان در کنار هم عکس می گیرند شاه ادوارد بر سکویی تکیه داده و ناصرالدین شاه در وسط عکس است .کیفیت عکس هر شخص با دیگری متفاوت است .صورت ایرانی ها در عکس هر کدام به یک طرف است

آقای عادل. بانوی مبزبان به دست همراه شاه تکیه داده است. سئوال این است که این تصاویر در کدام اتلیه و با چه قصدی ساخته شده اند؟

[ بدون نام ] یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 09:40 ق.ظ

اقای پورپیرار
این طور به نظر میرسد البته با نوع تاویلات حضرتعالی که که تنبانمان هم در دست یهود میباشد .
نتیجه گیری مشخص میکند که باصلاح انقلاب هم گوش شیطان کر بتوسط آنان انجام شده باشد .
شکسته نفسی و تعارف نفرمائید .این حقیقت محض است بهتر است خودتان را گول نزنید .

بی نام یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 11:21 ق.ظ

جناب سیروس
وقتی میگم تو باغ نیستی واقعا" تو باغ نیستی .یه فکری به حال خودت بکن.بهترین فکر هم اینه یه قدری زبان به کام بگیری.چطوریه که شما مجوز جدل را به خودتان می دهید ولی برای آدمی که در حال تزریق دروغ وایجادونشر سیستم مکاشفه ای در حوزه بنیان اندیشی است نسخه سکوت را تجویز می فرمایید؟
به نظر شما کسی که از کلمه لوی جرگه لاوی را کشف می کنه (البته بدون هیچ مدرک ودلیلی فقط به استناد تشابه لفظی )چه منظور ومقصودی داره؟مقصد کسی که واژه حضر را به حضر موت می چسبونه و حضر موت را به یهود وبعد نتیجه می گیره اعراب حضر خوزستان از حضر موت و یهودی هستند به چند کانال ایجاد انحراف منجر می شه؟
ابداع نوع جدیدی از یهود به نام یهود قبطی آیا جز اثبات
حقانیت تاریخی یهود در مالکیت منطقه به واسطه ابداع یهودی قبطی است؟
و....
متاسفانه شما به آن مرتبه نازک بینی بنیان اندیشانه نرسیده اید و از آن هم بد تر هنوز که هنوز است خود را از شر منطق مورد علاقه و تایید تلقینات فرهنگی کنیسه وکلیسا رها نکرده اید شما پیرو بازی کردن به قواعد تدوین شده به وسیله آن حضرات هستید.در این منطق حق فرصت گاه تعدی یکطرفه آنهابه اصول است.آزادی بیان یعنی شنیدن تلقینات هدف دار ودر انتظار رسوایی نشستن.فمنیست یعنی منطقی کردن فحشا وبی حیایی.
آیا شما متوجه توکل اون مرد ضعیفه نما بر این مبناهای غیر قابل قبول نشدید؟مسلما" نشدید که اینطور برای رفتن ایشون نقش وکیل تسخیری یا شاید واسطه مصالحه ومقدمه رجعت ایشون را بازی می کنید.
واما در اخر بگویم داور مناظره بنده با این به اصطلاح خانوم استادبودند وگاه شده بود که استادیکی ،دو کامنتی از بنده را نمایش ندادند و بحث را در مجرای اصابت به نتیجه نگه داشتند حال شما مدعی بنده هستید که چرا با این خانم جدل کرده ام؟اگر نظر استاد هم نظر شما بود ایشان در هر مرحله که اراده می کردند می توانستند بحث را متوقف کنند وبه تذکری مورد را به منظور نظر شما ختم کنند.
اما دیدید که استاد چنین نکردند .پس صلاحه که زبونتو نه به کام بل به تهدید دندان نگه دار که جویدن یک چنین زبان بی خاصیت بهتر از بکار گرفتنشه.


فریبا حاجی زاده یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 12:08 ب.ظ http://monhaniezehn.blogfa.com

آقای سیروس اگر من منظورتان را درست متوجه نشدم شرمنده ام، باور کنید هیچ علاقه ای به درگیری لفظی ندارم.

baran دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 03:15 ق.ظ http://avayehomeyra.blogsky.com

سلام دوست گرامی

یهود نیز چون دیگر ملل و نحل محترمند.
چه فرق میکند..وقتی بدین سخنان زیبا باور دارم؟

آقا یا خانم baran. به جای خرج کردن احساسات، پاسخ دهید که چرا خداوند یهودیان را نجس و مجبور به پرداخت جزیه کرده است؟!

حسین دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 07:23 ق.ظ

حسین. جناب آقای مهران مودب و قرآن خوان! ده سالی است که از این سر کره زمین تا آن سرش کسانی از دست استاد پورپیرار زوزه می کشند و به مرتبه ای رسیدن که استاد به آن می گویند درماندگی! یعنی بدبختها نمی دانند چه کنند! شما نه اولین فرد از این گروه کثیر هستید و نه آخرینش!! می دانستم که مثل مخالفان استاد در مقابل سخن حق و منطق بی جواب بر وسعت فحاشی خود می افزایید و شدت زوزه تان در هر نظر فزونی می گیرد. هدف من هم همین بود که مثل استاد نشان دهم آن کسی که از مدفوع خورها حمایت می کند، از چه قماشیست و از چه می سوزد!!! اما قسمت فرح بخش قضیه اینجاست که عارف محب الله در مقابل آنچه شنید ساکت است، چون می خواهد همه ببینند چه پادو و مدافع گوش بفرمانی دارد!! چنین آدمی با وجود پادو سریع السیری مثل شما چه نیازی به پاسخگویی دارد؟؟؟!!!!

ضمنا خوب است به پادو اش نصیحت کند برای نشان دادن توانایی خودش بهتراست تقلید میمون وار را کنار بگذارد و از کلمات دیگران استفاده نکند. اینجاشو که خوب می فهمی آقای پادوی حلقه بگوش ؟؟؟؟؟

مهران دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 10:08 ق.ظ

آقای حسین نام

ضجه های بلند تو نشان از کارایی عمل دارد.

باز هم یادآوری میکنم:
سبک مغزی ذاتی افرادی چون شما در سبک قرانی به صورت ؛اولئک کالانعام بل هم اضل؛ آمده است. البته ممکن است آخوند طویله تان قصه های خوبی در تاویل این بخش از آیات الهی برای خواباندن شما سر داده باشد از او نیز بپرسید.

شاید هم به توصیه همو دوباره مشغول شده اید.
منطق شما پادوهای عربده کش ساندیس خور همان ساندیس است.
پس ساندیستو بخور و اروم باش.

[ بدون نام ] دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 10:13 ق.ظ

استاد تحلیل تان از نتایج اتخابات فرانسه چیست؟!

http://www.tabnak.ir/fa/news/242913/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%A7-%D8%A7%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87-%D8%B4%D8%AF-%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C

به گمانم تامل بر این مورد مقدم است که چرا از آفریقا تا کره جنوبی زمان برگزاری انتخابات مجلس و یا تعیین رئیس جمهور در سرزمین های گوناگون این همه به هم نزدیک اند؟ رییس جمهوری در فرانسه خارج و رییس جمهور دیگری در روسیه در همان روز به زمین وارد می شود. بقیه هم به همین ترتیب...

رهگذر دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 10:36 ق.ظ

استاد این عکس آخری که آقای عادل معرفی کردن بنظر بهترین عکس می رسد. هر چند بازهم در مقابل دلایل متعدد شما نمی تواند ناصرالدین را شاه فرنگ رفته اثبات نماید. با این حساب کل تاریخ معاصر به هوا میرود چون پایه تقریبا تمام تحقیقات تاریخی در باب تحولات معاصر ریشه در عهد ناصرالدین شاه و اصلاحات عصر او دارد. اما بگمانم این استادان ما که تا امروز از درک مباحث پیشین یا تایید آنها خودداری ورزیدند، در مورد ناصرالدین شاه عمرا که زیر بار برند چون دیگه خداوکیلی خداوکیلی خداوکیلی هیچی واسشون نمی ماند

آقای رهگذر. بنیان اندیشی با هیچ وجهی از تاریخ و گردانندگان حوادث آن دشمنی و یا دوستی ندارد. دعوت به دقتی در موضوع اسناد تاریخی موجود است. مثلا در برابر ادعای سه سفر ناصرالدین شاه به فرنگ که پایه تحولات مثبت و کپی کشی های تمدنی گرفته اند، مطالبه چیزی جز سندی مطمئن ندارد و چون چنین سندی یافت نمی شود، می پرسد این چه جریانی است که برای هخامنشیان کتیبه قلابی و برای ناصرالدین شاه هم تصاویر مجعول می سازد.

سارا دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 10:56 ق.ظ

رسائل عصر مشروطه

http://www.historylib.com/Site/SViewDocument.aspx?DocID=1288&RT=List

خانم سارا. ماشاء الله به این همه کاشانی و شیرازی دست اندر کار رساله نویسی. کافی است سطور یکی را باز کنید تا فاصله و ناهمخوانی میان عنوان و متن بر همه آشکار شود. اصولا نمی توان با گرد و خاک این برگ تلگراف و یا تالیف آن رساله، نبودن عکس از سه سفر ناصرالدین شاه به فرنگ را توضیح داد.

حسین دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 11:02 ق.ظ

آقای مهران خوشبختانه هر چه جلوتر می رویم ماهیت چاله میدانی پادوی عزیز گوش بفرمانی چون شما روشنتر می شود. خوب من هم شاگرد همین استادم دیگه و به خودم می بالم که زوزه پادوی حقیری مثل شما را به آسمان بلند میکنم. فقط یادت اینقدر تقلید نکنی پادو جان. یه خورده استعداد!!!!!!!

سیروس دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 11:58 ق.ظ

جناب بینام. احتراما فکر کنم اونی که اصلا تو باغ نیست و حرفها و منطق طرف مقابلش را درنیافته شمایید نه من! بهتر است یکبار دیگه کامنتهای منو بخوانید تا متوجه شوید معترض چه بودم و هستم. من اعتراضی به جدل شما با هیچ کس ندارم. به من چه مربوط است که شما یا بقیه با کی جدل میکنید؟ اعتراض من به اصطلاحا پاچه گیری بود. مثلا این لشکر مدعی که در پهنه اینترنت با اسامی الکی مثل برق پاچه یهودیانی مثل آزاده را می گیرند ، اگر شجاعت و جسارت دارند خوب است بروند لنگهای مسئولین نوکر یهود را هوا کنند. البته این نظر من است به طور کلی و خطابم به شخص شما نیست که این کارها را کردید یا نه. ضمنا من آزاده خانم نیستم. لطفا بنده را با ایشون اشتباه نگیرید.

خانم حاجی زاده. ممنون از توجه شما و خواهش میکنم. من هم علاقه ای به درگیری لفظی ندارم و از اول هم اعتراضم به همین تهاجمات لفظی بود. یه کلمه حرف زدیم چند روزه یقه ما رو هم گرفتن ول نمی کنند. با خودم میگم عجب غلطی کردم نظر دادم. مثلا وزیر محترم کودن ارشاد صبح تا شب چرند میگوید کسی یقه اش را نمی گیرد ، ما یه کلمه نظر دادیم یا یه یهودی امده نطق خودش را میکند، یقه آدم را چسبیدند ول نمی کنند. خوبه قتلی جرمی مرتکب نشدیم. و سرآخر مخلص همیشگی استاد هم هستیم تا آخرش.

محب دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 12:14 ب.ظ

مهران نام از همان کلمه ساندیس خورت نشون دادی به کدوم گروه از انترهای درمانده تعلق داری و از کجا سوختی و می سوزی!

[ بدون نام ] دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 02:41 ب.ظ

سلام در جواب فردی نوشته اید :آقا یا خانم baran. به جای خرج کردن احساسات، پاسخ دهید که چرا خداوند یهودیان را نجس و مجبور به پرداخت جزیه کرده است؟! میخواهم بدانم اگر کسی مومن به این آخرین کتاب الهی نباشد چگونه توضیح میدهید که خدا انها نجس قلمداد کرده !؟ وانگهی نگویید که یهود و نصارائی که عزیر و عیسی را به مرتبه و شریکی خداوند نرسانده اند پس مسلمانند .زیرا شیعیانی که علی و سنیانی که رسول والامقام را نیز به آسمان بر کشانده اند نیز نجس قلمداد میگردند .وانگهی شما مرتبه خود را بالاتر از رسولی انگاشته اید که خدا به او فرمان داده بود : بگو و برو و او فقط بیم دهنده و مژده دهنده بود .وانگهی بنظرم قضاوت خداوندی به مانند شما زمینی نیست زیرا او به دلها آگاه است و او مانند شما نیست زیرا که ممکن است خود شما هم یک یهودی باشید که از جانب خدا نجس خطاب نگردید . در امان خدا

بله درست است به حمد الله هم امروز یهودیانی حتی در مقام خاخام رفتار قوم خود و تصمیمات کنیسه علیه جهانیان را نمی پسندند و مردود می دانند و مجازید مرا هم در صف آنان جای دهید. اشکال کار در این است که درنمی یابید به سبب رفتارهای موجد جنگ و ظلم و روآوری به جعل و درهم ریزی تاریخ و هویت و فرهنگ بشری، از طریق به خدمت خوانی جماعتی از روشن فکران وامانده، هم امروز و از منظر صاحبان خرد در پهنه جهان نیز، یهودیان در مفاهیم و متون زمینی و غیر الهی هم نجس خوانده می شوند.

مهران دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 03:37 ب.ظ

حسین نام با استعداد و محب حسین نام

ظاهرا عوعو کردن شما تمامی ندارد که خود نشان از عمق کارسازی عمل میکند. البته باز هم به محب عزیز که به ساندیس خور بودن خود اعتراف کرد. راست گفته اند که اگر «چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار میکند».

و چه زیبا در وصف سگ صفتانی چون شما که آیات الهی را تکذیب میکنید آمده است:

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ۚ ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿١٧٦﴾ الاعراف

[7:176] فولادوند
و اگر مى‌خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات‌] بالا مى‌بردیم، اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى نَفْس خود پیروى کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که‌] اگر بر آن حمله‌ور شوى زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنى [باز هم‌] زبان از کام برآورد. این، مَثَل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را [براى آنان‌] حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند.

بار دیگر از استاد و دوستان به خاطر بی ادبیهای این افراد عذرخواهی میکنم و این آخرین کامنت بنده در این خصوص به این مدعیان خواهد بود:
بگذار عوعو کنند.

محمد اوجال دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 04:15 ب.ظ

با سلام

جناب استاد پورپیرار، تا آنجا که بنده خوانده ام، خداوند در هیچ کجای قرآن "یهود" را "نجس" نخوانده، بل "مشرکین" را نجس فرموده است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿التوبة: ٢٨﴾

این نص صریح و بی ابهام کلام خداوند است که در آن هر انسان "شرک ورزنده"ای به خداوند، پلید و نجس اعلام شده است. ضمن اینکه شقه شقه کردن دین خدا هم از اعمال همین "شرک ورزندگان" گفته شده است، یعنی همان عملی که اکنون در اکثر کشورهای مسلمان دیده می شود:

مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ. مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا ۖ کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (روم، 31 و 32)

این که مردمان موسوم به "یهودی" معاصر با نزول قرآن، مصداق "مشرکین" بوده اند، نمی تواند به این معنی باشد که تمامی یهودیانِ پس از آنها هم، "مشرک" خواهند بود، چه، چنین تلقی ای، چیزی جز ایراد اتهام تبعیض و بی عدالتی و ظلم به خداوند نیست، چرا که این، به این معنی است که خداوند انسان هایی، از همان بدو تولد، "مشرک" خلق کرده و می کند.

ارادتمند

آقای اوجال. قرآن کسی را مشرک می خواند که منکر یکتایی و وحدانیت الله، تراش فرزندان برای خدا و نفی روز معادشود. چنان که در امتداد همان آیه،‌ یعنی آیه ۲۹و ۳۰ و ۳۱ به صراحت یهودیان و مسیحیان را اهل کتاب مشرک شده می خواند و البته هر نحله دیگری هم که به یکتایی خداوند و روز بازگشت ایمان نداشته باشند مشرک خوانده می شوند. توجه کنید که فرق اسلامی منکر یکتایی خداوند و روز جزا نیستند مگر این که انکار صریح کنند. ضمنا یهودیت و مسیحیت یک فرهنگ تابع کنیسه و کلیسا است که یکتایی خداوند و روز معاد را نمی پذیرند. اگر کسی خود می داند که یهودی است پس به اشاره قرآن نجس خوانده می شود. موفق باشید.

[ بدون نام ] دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 04:37 ب.ظ http://bonyanandish.blogsky.com/1391/02/18/post-5

نسخه پی دی اف جلد دوم (اشکانیان) مجموعه "تاملی در بنیان تاریخ ایران"

http://bonyanandish.blogsky.com/1391/02/18/post-5

محسنی دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 06:04 ب.ظ

آقای بدون نام حکم خداوند در قرآن در مورد یهودیان و مسیحیان مشرک می باشد و بس. هیچ خطابی هم به بقیه اعم از شیع و سنی و .... ندارد. در مورد بقیه فقها نظر داده و می دهند و ربطی بخدا ندارد ، ضمن اینکه همین فقها این حکم صریح قرآن را نادیده گرفته و می گیرند! اگر قرآن را قبول ندارید ، مجبور به اطاعت از حکم خداوند هم نمی باشید ، جز آنکه بقول استاد احکام زمینی هم آنها را به سبب جنایات و خباثات بی حد و مرزشان پلید و نجس می شمارند!

محمد دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 08:46 ب.ظ

با سلام.

یانار دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 09:13 ب.ظ

با سلام و خسته نباشید:
من قبلا email استاد غفوری را از شما گرفتم, اما هر چه قدر تلاش می کنم نمی توانم چیزی به آن email بفرستم. من متن آذربایجانی مستند تختگاه هیچ کس را می خواهم برای تر جمه ممنون می شوم اگر کمک کنید.
yanarbnyadv@rocketmail.com

فقط می دانم که آدرس ای میل استاد غفوری نازنین تغییری نکرده ضمن این که تختگاه هیچ کس هنوز کاملا به زبان ترکی ترجمه نشده اسنت.

محمد اوجال سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 12:28 ق.ظ

آقای یانار، سلام

همانطور که قبلا هم خدمتتان عرض کردم، مستند "تختگاه هیچکس" به ترکی استانبولی ترجمه شده است و ترجمه ترکی آزربایجانی ندارد، چرا که اساسا نیازی هم به این کار نیست، زیرا کسانی که ترکی آزربایجانی بلد هستند، تقریبا به راحتی قادر به درک ترکی استانبولی هم هستند.

تا آنجایی که به یاد دارم جنابعالی قصد ترجمه متن مستند به زبان روسی را داشتید، که در اینصورت، از آنجا که فارسی می دانید و متن اورژینال هم به فارسی است، قاعدتا نیازی به متن ترجمه شده به زبان دیگری نخواهید داشت.

موفق باشید

زنان قاجار سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 02:29 ق.ظ

این عکس هم دیدن دارد.

http://www.niksalehi.com/newspaper/view/036302.php

مهدی - مهدی سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 06:54 ق.ظ

آقا یا خانم زنان قاجار،

هر عکس سیاه و سفیدی از زنان مردنمای مقنعه سفید، عکس زنان قاجار نیست. نیمکتی که این گروه روی آن نشسته اند، جزو مبلمان شهری است که تا قبل از دوره رضا خان و احداث پارک شهر - اولین پارک کشور - به ایران وارد نشده بود.

با احترام
مهدی

آقای مهدی - مهدی. روش و رفتار شما در برداشت از مدخل های هر یادداشت درست همان چیزی است که دوستان و دشمنان را به الگوی تفحص در باب مباحث جاری دعوت می کنم. برقرار باشید.

مهدی - مهدی سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 07:04 ق.ظ

شهرداری تهران چیزی جز این پرت و پلاها در موضوع مبلمان شهری برای گفتن ندارد:

"در تاریخ نگاری ایران، تاریخچه مدون و جداگانه ای از انواع مبلمان شهری و سیر تکاملی آن به چشم نمی‌خورد و سوابق موجود به صورت پراکنده از میان مدارک تاریخی کشور به دست آمده است. از آنجا که قدمت تمدن های باستانی در ایران بسیار بیشتر از اکثر نقاط دنیا و به ویژه تمدن های اروپایی که امروزه در زمینه عناصر و مبلمان شهری پیشرو هستند می باشد، تظاهر حالات ابتدایی بعضی از عناصر و مبلمان شهری مانند انواع آبنماها در زمان هخامنشی در ایران، لوح های سنگی، تندیس های سنگی از پادشاهان و ... که نمایانگر قدمت طولانی مبلمان شهری در ایران است را می توان به این تمدن نسبت داد. در دوران بعد از اسلام نیز هر زمان که حکومت مقتدری بر سرکار بوده تجلی اقتدار آن در شکوه شهرها به نمایش درآمده است. به عنوان مثال در معماری صفویه، همواره خانه های ایرانی دارای الگوی سکوی خصوصی در کوچه و خیابان بودند که عابران پیاده نیز از آن استفاده می کردند. نحوه زنده شدن معابر با این سکوها تنظیم می شد. بعضی از این عناصر هم ریشه در باورهای مذهبی مردم -نظیر سقاخانه ها که در تمام نقاط شهر دیده می شدند- داشته است.

بعد از انقراض حکومت صفویان، دولت مرکزی قدرتمندی بر ایران حکومت نکرد و کشور از این زمان به بعد به خصوص در زمان قاجاریه دچار آشفتگی شدید در زمینه های مختلف هم چنین مسایل و عناصر شهری گردید به طوری که فرصتی برای تعبیه عناصر و مبلمان شهری فراهم نشد. "

منبع:
http://zibasazi.tehran.ir/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/tabid/64/ArticleId/2353/.aspx

با احترام
مهدی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 11:39 ق.ظ

زن مصنوعی چینی به بازار آمد!!!

http://www.persianv.com/view/190646.php

قدیمی سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 12:15 ب.ظ

آقای پورپیرار بنا به فرمایش شما که همه مسیحیان و کلیمیان مشرک و نجس هستند پس آیاتی از این دست که ذیلاا اشاره می کنم منسوخ و از دایره اعتبار ساقط هستند:
وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَن یُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِمْ خَاشِعِینَ لِلَّـهِ لَا یَشْتَرُ‌ونَ بِآیَاتِ اللَّـهِ ثَمَنًا قَلِیلًا ۗ أُولَـٰئِکَ لَهُمْ أَجْرُ‌هُمْ عِندَ رَ‌بِّهِمْ ۗ إِنَّ اللَّـهَ سَرِ‌یعُ الْحِسَابِ 199 سوره آل عمران

آقای قدیمی. اسلام و شمشیر را با دقت بخوان. مخاطبین این ایه دیگر از تابعین کنیسه و کلیس و خاخام و کشیش ا نیستند.

یانار سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام
آقای اوجال خسته نباشید
من فارسی خوب بلد نیستم( دوستم این پیام ها را به فارسی ترجمه می کند) اگر قرار باشد از فارسی ترجمه شود دو کار میشود یعنی دوستم به ترکی و من از آن به روسی ترجمه کنم و کیفیت خوب نمی شود. شما برای من متن فارسی فرستادید. اگر متن به ترکی استانبولی ترجمه شده لطفا آ ن را بفرستید. ضمنا من از شما ممنون خواهم شداگر پیش فرض نداشته باشید.
" از آنجا که فارسی می دانید و متن اورژینال هم به فارسی است، قاعدتا نیازی به متن ترجمه شده به زبان دیگری نخواهید داشت."
با تشکر از همه کسانی که سعی در بسط بنیان اندیشی دارند مخصوصا استاد گرامی پورپیرار عزیز

محمدرضا نیسی سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 12:28 ب.ظ http://iona.ghandchi.com/binladen.jpg

سلام‌علیکم

بن‌لادن به همراه خواهران و برادرنش در سوئد سال ۱۹۷۱

http://iona.ghandchi.com/binladen.jpg

محمد اوجال سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 03:16 ب.ظ

آقای یانار، سلام

Belgsel metninin Türkiye Türkcesi tercümesi, indi, teshih olunmaq üzere Türkiyeli yoldaşlardan birine verilibdir. İnşalla teshih işi tamamlanınca hemen size göndererem.

Var olun

yanar سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 06:29 ب.ظ

gözəl olar bəy.
sənə və bütün fıkirdaşlara dəyərli ömür arzulayıram. minnətdaram məmməd bəy.
yaşamalısan.

سلام محمدی سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.salam mohammadi.com

با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
اثر نقاشی جدیدم
http://www.salammohammadi.com/fa/details.php?id=97
http://www.salammohammadi.com/fa/index.php

سلام محمدی سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 08:01 ب.ظ http://www.salam mohammadi.com

با عرض معذرت
http://www.salammohammadi.com/fa/details.php?id=98
http://www.salammohammadi.com/fa/index.php

نصراصفهانی سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 08:56 ب.ظ

ماجرای قرآنی به خط امام حسین(ع) که به دست رهبر انقلاب رسید


روز سه‌شنبه نوزدهم اردیبهشت ماه مصادف است با «روز اسناد ملی و میراث مکتوب». به بهانه‌ی این روز و نیز برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، به سراغ دکتر فتح‌الله کشاورز، مدیرکل نسخ خطی کتابخانه‌ی ملی جمهوری اسلامی ایران رفتیم. در میان پاسخ‌های ایشان، گوشه‌های تازه‌ای از شخصیت و سیره‌ی فرهنگی رهبر معظم انقلاب تبیین شد که برخی از آنها را برای نخستین بار منتشر می‌کنیم.

استمرار اهدای کتاب توسط رهبر انقلاب

توجه رهبر انقلاب به حوزه‌ی کتاب و نشر کشور روشن است. دیدگاه ایشان درباره‌ی نسخ خطی چگونه است؟

رهبر معظم انقلاب از سال 1372 تا سال 1390 به طور مستمر کتاب‌های خطی بسیاری را اهدا کرده‌اند. این کتاب‌ها به طرق مختلف به دست ایشان می‌رسد که عمدتاً به صورت هدایای فرهنگی است. ایشان در طول این سال‌ها همه‌ی نسخ خطی و کتب نادر اهدایی را به کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی اهدا کرده‌اند. علتش هم روشن است که ایشان چرا آن کتابخانه را انتخاب کرده‌اند؛ یکی به دلیل ارادت و احترامی است که به امام رضا(علیه‌السلام) دارند و دیگر به این خاطر که کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی از قدیمی‌ترین و ماندگاترین کتابخانه‌های پابرجای جهان است.

اهدای 14هزار جلد نسخه خطی توسط رهبر انقلاب

رهبر معظم انقلاب تا به حال چه تعداد نسخ خطی و کمیاب را اهدا نموده‌اند؟

آن‌طور که مسئولین کتابخانه‌ی آستان قدس اعلام کرده‌اند، رهبر انقلاب تاکنون حدود 14 هزار جلد نسخه‌ی خطی به آن کتابخانه اهدا کرده‌اند. الحمدالله و به اهتمام مسئولین آن کتابخانه، این 14 هزار جلد در قالب 15 جلد فهرست‌نویسی شده و در حال انتشار است. این فهرست عظیم و خواندنی به صورت دسته‌بندی موضوعی از علوم قرآنی تا هیأت، نجوم، ریاضی، هندسه، علوم عقلی و نقلی هر یک در مجلد مستقلی فهرست شده و در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد.

به نظر شما این جمع‌آوری نسخ خطی علاقه‌ شخصی ایشان است یا یک روند کاری است؟

بنده فکر می‌کنم این حرکت یک اقدام ماندگار و در ادامه‌ی همان فرهنگ و پیشینه‌ی وقف و اهدا صورت می‌گیرد. در معارف ما به سنت وقف توجه خاصی شده است. یک گنجینه‌ی مهم از ذخایر علمی و فرهنگی ما که از طرق مختلف جمع‌آوری شده و به یک کتابخانه اهدا می‌شود، اولاً برای همیشه ماندگار می‌شود و ثانیاً در اختیار عموم قرار می‌گیرد و در کتابخانه‌های شخصی نمی‌ماند. واقعاً بسیاری از ما اگر یکی از این نسخه‌های ارزشمند را داشته باشیم، به خاطر علاقه‌ی بسیاری که داریم، امکان دور کردنش برایمان سخت خواهد بود.

«وقف» یک اقدام بسیار ماندگار و مهم است که شامل خیلی چیزها می‌شود، ولی وقف کتاب یک امتیاز مضاعف هم دارد. به این جهت که ما مسلمانان می‌گوییم معجزه‌ی بزرگ دین‌ ما کتاب است. معارف ما به کتاب و ثبت و ضبط وقایع بسیار ارزش داده است. همان‌طور که ما برای قرآن احترام زیادی قائل هستیم، به همان ترتیب به کتابت و مسأله‌ی ثبت و ضبط مکتوب هم اهمیت می‌دهیم.

چه نمونه‌ها و مصادیق قابل توجهی در نسخه‌های اهدایی رهبر انقلاب وجود دارد؟

یکی از نمونه‌هایی که ایشان اهدا کرده‌اند، قرآنی منسوب به خط امام حسین(علیه‌السلام) است. این قرآن در 15 یا 16 صفحه است و بخش‌های مهمی از قرآن را شامل می‌شود. عبارت «کَتَبه حسین‌ بن‌ علی» در انتهای این قرآن قید شده و به مُهرِ یکی از سلاطین صفوی نیز مهمور است. این یک نسخه‌ی خطی معمولی نیست؛ یک نسخه‌ی خطی بسیار مهم است، هم به لحاظ قدمت و هم از باب معنوی و دینی.

وقف چه تأثیری در شکل‌گیری کتابخانه‌های ما داشته است؟

تا قبل از اسلام ما تمدن‌های بسیار بزرگی را شاهد هستیم که عمدتاً در شرق کره‌ی زمین ظهور کرده‌اند؛ مثل تمدن‌های‌ بابل، آکد، ایران، هند و مصر. شما در دوره‌ای که این تمدن‌ها درخشش و شکوفایی داشتند، تمدن درخشانی را در غرب نمی‌یابید. همه‌ی تمدن‌ها در شرق درخشیدند؛ تمام پیامبران و دانشمندان. پس از اسلام این درخشش در حوزه‌ی اسلام پررنگ‌تر ‌شد. به خاطر اهتمامی که دین اسلام به دانش و نشر دانش و به تولید علم دارد، یک زمینه و بستر بسیار مناسبی برای تولید و تقویت علم و دانش پدید آمد. وسیله‌ای که دانش را نشر می‌دهد کتاب است؛ وسیله‌ای که به ثبت و ضبط دستاوردهای علمی می‌پردازد و بستر انتقال علم از جامعه‌ای به جوامع دیگر است.

نقش کتاب بسیار مهم است و این حوزه‌ای که درباره‌ی آن صحبت می‌کنیم (حوزه‌ی کشورهای اسلامی) بخش بسیار مهمی از این نقش را بر عهده گرفتند، با توجه به سوابق قبلی‌شان و با توجه به مسئولیتی که دین اسلام برایشان ایجاد کرده است. به این ترتیب می‌بینیم از قرن اول هجری یک دوره‌ی بسیار روشن و شکوفا در دنیا ایجاد می‌شود. عالمان بزرگی آثار بسیار مهمی در تمام حوزه‌های علمی به وجود می‌آورند. از طب، نجوم و ریاضی گرفته تا فقه و فلسفه و ...

این حوزه در واقع قبل از زمانی که اسلام به وجود بیاید، آن تمدن‌های شرقی به لحاظ مجاورتی که با یونان داشتند، تجارب تمدنی را گرفتند و منتقل کردند به روم و کشورهای غربی. رومی‌ها پیشرفت کردند. بعد از اسلام به خاطر اهتمام مسلمانان به نشر و دانش، مجدداً آن علوم را از جوامع غربی گرفتند و با نهضتی که در قرن دوم به نام نهضت ترجمه به وجود آمد، آن علوم و آثار گذشتگان را همراه با تألیفات و آثار علمی نوین و تولیدی خود همراه آن ترجمه‌ها منتشر ساختند. آن ترجمه‌ها هم باعث رشد مضاعف جامعه‌ی اسلامی ‌شد.

تا این‌که غربی‌ها در چند قرن پس از آن دوباره متوجه پیشرفت جوامع اسلامی شدند. آثار علمی جوامع اسلامی و شرقی از روش‌های مختلفی به غرب منتقل ‌شد؛ مثلاً در فتح اسپانیا و بخش‌هایی از اروپا توسط مسلمانان و بعدها در جنگ‌های صلیبی. این‌ها باعث شد تا علوم از کشورهای اسلامی به کشورهای غربی منتقل شود. ما این تاریخ انتقال علوم را از راه گردش زمانی و جغرافیایی نسخه‌های خطی و قدیمی ردیابی می‌کنیم. این نسخه‌های ارجمند به شهرها و کشورهای مختلفی سفر کرد‌ه‌اند و دست افراد مختلفی گشته‌اند. نسخه‌های خطی علاوه بر این که سوابق تاریخی علم را به ما نشان می‌دهند، این حرکت‌ها را هم تا حدی برای ما روشن می‌کنند.

پس چرا افکار عمومی ما تا این پایه از این ماجرای مهم دور و بی‌اطلاع است؟

این حرکت و اهتمام رهبر انقلاب از این منظر قابل توجه است که ما الان باید بیشتر به کجا توجه کنیم. در چه نقطه‌ای هستیم و به کجا می‌خواهیم برسیم؟ نسخه‌های خطی فقط یک کتاب نیستند. بیانگر مسائل تاریخی‌اند. بیانگر رشد و شکوفایی ما در گذشته‌ها و در تاریخ‌اند. اگر بخواهیم وظیفه‌مان را نسبت به فرهنگ‌مان ادا کنیم، چه باید بکنیم؟ با این فرصت کمی که داریم، باید اهتمام کنیم که حداقل نفایس علمی و فرهنگی ما در شرایط غیر استاندارد و مثلاً در منازل افراد نابود نشود، بلکه به نسل‌های بعدی انتقال یابد. باید این‌ها را جمع‌آوری و معرفی کنیم به جوامع و بگوییم ما چنین گذشته‌ای داشته‌ایم. بگوییم «صوفی رازی» ایرانی بوده است.

رفتار دشمنان در قبال این موضوع چه بوده است؟

مخالفان و دشمنان ما هم بیکار ننشسته‌اند، سال‌ها نفایس ما را غارت و چپاول کرده‌اند. شمار آثار نفیس علمای ما و نوابغ ما را الان در کشورهای اروپایی و در کتابخانه‌های بزرگ‌شان می‌بینید. خیلی کوتاهی شده. آنها شناسایی کردند و بردند. درست است که بعد از انقلاب خوشبختانه اهتمام خوبی شده است نسبت به جمع‌آوری موارد نفیس و حفظ و نگهداری آنها. می‌گویند در مراکز اطلاع‌رسانی کسی که هویت ندارد، مثل این است که حافظه ندارد. این‌ها هویت ما هستند. خیلی برای ما مهم است که اسناد هویت خود را جمع‌آوری و حفظ کنیم. یک مقدار آن رفته ولی آنچه مانده، باید مراقبت و حفظ شود. فقط هویت اسناد، هویت کشور ما نیست؛ نشاگر عشق و ارادت ما به خداوند است و به دین.

هم‌اکنون باید چه کار کنیم؟

الان یک همت بسیار جدی لازم است که این آثار را جمع‌آوری و حفاظت و منتشر کنیم و به دست مردم برسانیم. دشمنان ما و کسانی که دین ما را قبول ندارند و یا با اعتقادات ما در تعارض هستند، همین حالا درصددند تا نسخه‌های ما را از بین ببرند. خیلی روشن است. خیلی‌ها هم شاید داخلی باشند و حتی مسلمان باشند. یعنی کار بسیار پیچیده‌ای است. یعنی تیزبینی خاصی می‌خواهد که توجه کنیم به این بحث مهم و نیز پس از آن که انتشار این آثار است. یعنی ما نباید منفعل باشیم و باید از حوزه‌ی انفعال دربیاییم.

یادداشت رهبری بر یک نسخه خطی

رابطه‌ی کاری شما در بخش نسخ خطی کتابخانه‌ی ملی ایران با رهبر انقلاب چگونه تعریف شده است؟

ما خوشبختانه همکاری بسیار نزدیکی با کتابخانه‌های بزرگ کشور داریم، از جمله آستان قدس که ما برخی منابع را در بانک‌های اطلاعاتی به اشتراک گذاشته‌ایم. اصلاً ما تعصب نداریم که کتاب خطی در کتابخانه‌ی خاصی باشد. اولین اصرار ما این است که کتاب‌ها در مکان‌های مناسب به لحاظ حفظ و شرایط نگهداری قرار گیرد. از اصرارهای رهبر معظم انقلاب که من حداقل سه موردش را شاهد بودم، این بوده که ایشان برخی کتاب‌های خطی را برای بخش ما فرستادند که احتیاج به مرمت داشت. ما هم گرفتیم و فرستادیم به مرمت. یا با بعضی از رابطین که آقا در رابطه با نسخ خطی دارند، ما با آنها همکاری کرده‌ایم و در جریان فعالیت‌های ایشان هستیم. واقعاً اهتمام جدی دارند.

آیا توصیه‌ یا پیامی از سوی رهبر انقلاب داشته‌اید؟

یک بار که مقام مظعم رهبری نمایشگاه آمده بودند، یک یادداشتی نوشتند روی فصلنامه‌ی گنجینه‌ی اسناد که برای ما خیلی مهم بود که ایشان بسیار توجه دارند. کاربرد اسناد را توجه کرده بودند و آن عبارتی که حضرت علی(علیه‌السلام) دارند که اگرچه من با گذشتگان زندگی نکرده بودم، ولی با بررسی در زندگی آنها گویی با آنها زندگی کردم و تجارب آنها را کسب کردم. در کنار این یادداشت نوشته بودند: امیدوارم در لابه‌لای اسناد حقایق را کشف و به نسل‌های آینده منتقل کنید. این برای ما بسیار جالب بود. بعد هم یک نسخه‌ی خطی منسوب به شهرآشوب به ایشان داده بودند که این‌جا مرمت شد که بعد ایشان یک یادداشت برای همکاران ما نوشته بودند و از زحمات آنها تشکر کرده بودند که این کتاب خیلی خوب مرمت شده. این مورد توجه آقا بود که ما هم بسیار خوشحال شدیم.

وضعیت کلی نسخ خطی ما در جمهوری اسلامی ایران چگونه است؟

الان با بسیاری از کشورها که قرارداد همکاری منعقد می‌کنیم، این مشکل را پیدا می‌کنیم که منابع بسیاری در اختیار آنها داریم که درخواست می‌کنیم نسخه‌ی دیجیتال را به ما بدهند ولی در مقابل آنها چیزی ندارند که در اختیار ما بگذارند چون آنها تاریخی نداشته‌اند. دستاورد خاصی نبوده که تولید شده باشد که در اختیار ما باشد یا دیگران. و خیلی جالب است که از هلند گرفته تا لهستان و انگلستان و کشورهای دیگر، مجموعه‌های بسیار مهمی راجع به نسخه‌های اسلامی و ایرانی در اختیارشان است و ما نداریم ولی خود ما در داخل کشور در رتبه‌های اول و دوم قرار داریم. مثلاً ایران و ترکیه با کشورهای دیگر اصلاً قابل مقایسه نیستند. واقعاً دانش در این حوزه تولید شده است، اما آن‌چه در کشورهای غربی هست و یکی از درخواست‌های مکرر کشورهای مختلف از ما این است که شما برای ما کارشناس و فهرست‌نویس بفرستید. چون بیشتر آنها نسخ فارسی و عربی هستند. بسیاری مربوط به فرهنگ اسلامی است. اصلاً کشورهای اسلامی مثل ما و ترکیه و بعضاً هند و مصر قابل مقایسه نیستند با کشورهای دیگر به لحاظ این دارایی.

چه شخصیت‌هایی و در چه کتابخانه‌هایی تأثیرگذار بوده‌اند؟

کل دارایی آستان قدس رضوی در طول تمام سنوات تاریخ 50 هزار نسخه‌‌ی خطی است که 14 هزارش را حضرت آقا اهدا کرده‌اند. 17 هزار عنوان قرآن در این مخزن وجود دارد که 80 عنوان آن از طرف رهبر معظم انقلاب اهدا شده است. بعد از آن کتابخانه‌ی ملی با 34 هزار نسخه‌ی خطی، کتابخانه‌ی آیت‌الله‌العظمی مرعشی تقریباً با همین میزان، کتابخانه‌ی مجلس 24 تا 25 هزار جلد دارد. کتابخانه‌ی دانشگاه تهران حدود 17 هزار جلد دارد. مجموعاً در کل کشور حدود 500 هزار جلد نسخ خطی وجود دارد. تخمین بر این است که میزان کل نسخ خطی به یک میلیون جلد برسد. چون این 500 هزار آن چیزی است که در کتابخانه‌ها هست و آن‌چه در منازل است و آن‌چه را که شناخته نشده است شامل نمی‌شود.

این تعداد اصلاً قابل مقایسه نیست با نسخه‌هایی که در کل کشورهای جهان است. اگر ما بتوانیم نسخه‌ی دیجیتال ایران و اسلام را از کشورهای جوامع دیگر جمع‌آوری کنیم، می‌توانیم بگوییم که در آینده به رتبه‌‌ی اول جهان از لحاظ ذخایر علمی و داشته‌های نسخ خطی برسیم.

اهدای دو قرآن همراه با دست خط رهبر انقلاب

آیا برای احیای میراث مکتوبی که از سوی رهبر انقلاب اهدا شده اقدامی صورت گرفته است؟

مثلاً در دو تا قرآن‌هایی که رهبر معظم انقلاب اهدا کرده‌اند به آستان قدس، دستخط ایشان هست که تأکید کرده‌اند این نسخه از قرآن واجد چه نکاتی است. شاید منظورشان جدیت و فوریت در چاپ این نسخه‌ها بوده است. مثلاً یک قرآن مربوط به دوره‌ی قاجار اهدا کرده بودند که به لحاظ کتابت و خوشنویسی بسیار مهم است و به لحاظ نسخه‌شناسی هم بسیار نفیس است. خود ایشان هم قید فرموده بودند که بسیار نفیس است. این نشان می‌دهد که اهتمام ایشان این نیست که این‌ها فقط یک جایی حفظ و نگهداری شود، بلکه باید منتشر هم بشود.


منبع: دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه‌ای

آقای نصر اصفهانی. نقد و شناسایی امور به گواهی مقامات ممهور و متوقف نمی شود. رهبر انقلاب و یا آقای کشاورز نیز ابتدا باید به ان پنج سئوال هویت ساز پاسخ دهند.
با چه خط و زبان، در کدام مکان، با چه ابزار و بر کدام ماتریال نوشته شده و ایا عین قابل دیداری از ان مانده است؟!

ساده دل چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 04:15 ق.ظ



زمانی میشنیدیم که اسناد دیده شدن ماه دو تکه شده که درست آن زمان توسط یک وزیر یا منجم هندی دیده و ثبت شده بود در یکی از مراکز فرهنگی و نگهداری اسناد ملی هند نگهداری میشود

بلادرنگ از اینکه ما فرقه گریان بظاهر تسلیم شده امر خدا و پیرو دین حقگرایی حنیف ابراهیم! بی توجه به معانی ایاتی که شق القمر خوانندش به این اخبار علاقه مند و امیدوار شده بودیم از همان لابی های اسلام ستیزی(روی دیگر سکه جعل که تمسخر اسلام با نسبت دادن همان جعلیات به آنست) مکررا درخواست روکردن مستندی تایید شده از سوی این ادارات رسمی از سوی مدعیان حقیقی بودن این اخبار(مسلمانانی چون من که در بحثها از اینگونه اخبار یهودساخت در مقابل اسلام ستیزان استفاده میکردند) میشد
و ما همچنان بدنبال پیدا کردن و تاییدی رسمی بر آن اخبار میدویدیم و وقت و عمر را هدر میدادیم بی انکه به باطن ماجرا و مسایل اساسی پشت پرده توجهی داشته باشیم



چونانکه که جانوری دست اموز را تشویق به دنبال کردن تکه چوبی استخوان شکل و سوسوی دروغینی که خودساخته ایم کرده باشیم و پس از آنکه که دست خالی برگشت خود به تمسخرش بنشینیم
آنانی که کلام خداوند را وا مینهند و دلخوش به این جعلیات میشوند لیاقت اینکه مصداق جملات توصیفیفوق شوند را دارا هستند چه آنکه دست اموز و نوکر بی جیره مواجب و بازار خریدار بافته های یهود هستند

(یادم رفت اسناد منتشر شده ناسا را ضمیمه پرونده از سر دواندنهای مسلمین ساده اندیش کنم)


اصلا شاید هم واقعا معنای آن آیات همان شق القمری باشد که مصطلح گشته
و این بازی ها هم برای بی اعتبار کردن باقی اسناد در خصوص این مساله باشد

نمیدانم
هرچه باشد مهم نیست
مهم اینست که ما قبلا با طناب چه کسانی و به تشویق چه لابیهایی به ته چاه میرفتیم و تا کجا حمال دروغهای انان بودیم

آقای ساده دل. این همان مسیری است که پیشهاد کرده ام: جست و جوی بنیان اندیشان برای ورود به مدخل با اسناد سالم و رد و یا تایید دوباره هر یادداشت. موفق باشید.

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 10:57 ق.ظ

کتاب نگاهی دیگر به دیاری کهن نوشته سعید رهبر را که در یادداشتهای اولیه برآمدن مردم به آن استناد کرده اید کدام انتشاراتی چاپ کرده است؟

موومان چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 11:18 ق.ظ

آقای سلام محمدی

سلام و خدا قوت! عمیقا شما را تحسین میکنم که در عین حال که در حرفه ی خود استاد مسلم هستید، همزمان به عنوان یک بنیان اندیش نیز بهتر از همه ی ما بساط و دکان این هنر کثیف و تهوع آور را میکوبید.

این الگوی رفتاری شما میتواند برای همه ی ما سرمشق باشد: قاطعیت در کوبیدن دکانهای کفار و مشرکین، و همزمان تسلط تمام عیار بر فن و فنون و عصاره ی یک حرفه.

در پناه خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد