حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه ۱۹

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 1۹


بنیان اندیش در جریان عبور از تاریخ، هریافته ای را ابزار سنجش گفتار و رفتار و محک صحت و سقم ماجراها و مکتوباتی قرار می دهد که با دریافت های نو سازگاری نشان نمی دهند.

«رفتیم داخل میدان نقش جهان معروف و وسیع شده. ما را به طرف یک کاروان سرای خرابه بردند که حیاطی وسیع و یک هشتی و چند حجره داشت. رییس گمرک خانه، کریم خان نامی است باید بیاید متاع ها را ببیند... از پل خواجوی معروف که در ایران به خوبی و استحکام مانند ندارد گذشته وارد چهار باغ که چنارهای خیلی قوی دارد و به اسم چهار باغ صدر معروف است شده بعد از گذشتن از ان جا امام زاده احمد را که در کنار راه است زیارت کردیم سپس داخل میدان بزرگ شدیم که آن هم در ایران نظیر ندارد. بناهای چند طبقه، خیلی با استحکام و شکوه، یک طرف مسجد شاه بی مانند و عالی و خوب و عالی قاپوی با شکوه و عظمت و طرف دیگر مسجد شیخ لطف الله... مسجدهای اصفهان بسیار خوب و عالی است، خصوصا مسجد شیخ لطف الله و مسجد شاه و ابنیه صفویه. پس از ان به میدان قدیم و مسجد جامع که از بناهای قدیمه و شایسته تمجید است، سیاحت کرده به منزل رفتم». (خاطرات حاج سیاح، صفخات 37 و 46)

بنیان اندیش از آن که بحث نوساز بودن مسجد شیخ لطف الله به همراه اسناد مربوطه را پشت سر گذارده و توصیف حاج سیاح از مسیر گذر به نقش جهان را بی پایه می یابد، در برخورد با این ستایش نامه از آن مسجد، نوع نگاه خویش به حاج سیاح و کتاب خاطرات اش را تغییر می دهد و  سرانجام به میزان لازم مطالبی در خاطرات او می یابد که تنها به قصد تایید مجعولات پیش ساخته در باب تاریخ ایران فراهم کرده اند، چنان که قریب 150 سال پیش، در لفافه از قدیمه و در واقع ساسانی و آتشکده خواندن مسجد جمعه اصفهان می گوید که فصل بزرگ تغییر هویت آن به وسیله تروپ های توطئه گران و مرمت کاران ایتالیایی، چنان که گفته آمد، در 40 سال پیش صورت گرفته است.

«در ایامی که در ایران اقامت داشتم نسخه ای را که در اختیارم بود برای مرحوم پدرم که متاسفانه چشم شان آب آورده و پس از عمل فقط پیش پایی را قادر به خواندن بودند، قرائت می کردم و ایشان اصلاحاتی را که به نظرشان می رسید تذکر می دادند و من یادداشت می کردم تا به صورتی درآمد که ملاحظه می فرمایید. در ضمن تاریخ های مذکور در یادداشت ها را که همه قمری بودند، کوشش نمودم که معادل آن ها را با سال شمسی محاسبه نمایم تا نفع اش عام تر شود و تا حد مقدور این کار را انجام دادم». (حاج سیاح، سفرنامه، ص 4) 

در این بخش کوچک از مقدمه کتاب سفرنامه حاج سیاح به قلم فرزند او، حمید سیاح، آن مضمون مهم و مسلم به گونه ای دیگر تایید می شود که در مکتوبات موجود، تا زمان مصوبه مجلس دوم شورای ملی، که قریب ۸۰ سال پیش، کاربرد تقویم شمسی را مقرر کرد، هرگز ذکر روز شمار هجری شمسی روال نبوده و در نتیجه فضا و زمینه لازم برای به میدان کشاندن این ادعا فراهم است که هر متن متکی به روز و سال و ماه شمار شمسی تا مقطع سال 1305 خورشیدی را مجعول بدانیم. در عین حال همین چند سطر گواهی است که در حیات حاج سیاح هنوز متن پیراسته و منقحی از سفرنامه و خاطرات او آماده نبوده و معلوم است که به چاپ نرسیده است.

«این بنده، محمد علی ابن مرحوم آقا محمد رضا محلاتی، که نواده مرحوم آقا محمد باقر هستم، معروف به حاج سیاح، پس از این که سیاحت یک دوره تمام دنیا را به انتها رسانده، یعنی از اروپا به آمریکا  و از آمریکا به ژاپن و چین سیاحت کرده وارد هند بندر بمبئی شدم و در مهمان خانه منزل کردم». (حاج سیاح، خاطرات، ص 6)

این آغاز کتاب خاطرات حاج سیاح است که مولف ضمن معرفی شجره نامه و سرگذشته های خویش، شرح برخورد مقامات دولتی و تشریح آشفتگی اجتماعی و عقب ماندگی مردم ایران را در مجموعه ای پر برگ به شرح می اورد. ان چه در نقل فوق محل تامل بسیار است ذکر محلاتی به عنوان نام خانوادگی و یادآوری لقب حاج سیاح برای خویش است. بنیان اندیش تامل می کند که بخشش عنوان و لقب حاج سیاح از سوی حکومت و یا مردم به مولف کتاب خاطرات، تنها زمانی منطقی و مفهوم است که شخص او و سفرهای دراز مدت اش یزای عموم شناخته شده باشد، که ابزار آن انتشار کتاب های سفرنامه و خاطرات بوده است، بدین ترتیب خقیقت مربوط به تالیفات و سرگذشت او به ابهامی با غلظت بسیار فرو می رود.  زیرا که در خاطرات از زبان یک اهل محلات که دو دهه را به سیر و سفر و جهان گردی گذرانده، مطالب بس شگفتی ارائه می شود که حاصل و برداشت از چند بار دور زدن ایران در جهت عقربه ساعت و عکس ان و صورت برداری از فقر و جهل بی پایان و شرح نادانی و الودگی های گسترده و گوناگونی است که مردم و مدیران سیاسی بدان دچار بوده اند. مورخ نتوانست تشخیص دهد که از چه راه بلافاصله پس از ترک کشتی در بندر بوشهر و ورود به خاک ایران، از همان دقیقه ی نخست مردم معمول و صاحبان کرسی اقتدار او را حاج سیاح نامیده اند؟!

«وضع ایران را عجیب می بینم مدت مدیدی خارجه را دیده ام و تاسف بسیار بر حال حاضر ایران وطن محبوب دارم که زیاده در حال تنزل است همه به ظاهر سازی اکتفا می کنند. پس از 18 سال دوری انتظار داشتم که تغییراتی در وضع مملکت انجام یافته و مردم در رفاه و شهرها آباد شده باشد.ولی با دیدن بندر بوشهر معلوم گشت که انتظار بی هوده داشته ام و چنان تاثری به من دست داد که اگر شوق زیارت مادرم نبود از همین بوشهر مراجعت می کردم». (حاج سیاح، خاطرات، صفحه 13)

این تم عمومی یادداشت های حاج سیاح و قرینه دو قلوی او، ابراهیم بیک است که سیاحت نامه او به راستی جلد دوم خاطرات حاج سیاح است. مورخ روشن فکرانی را که تاب شنیدن حقیقت در باب این رسولان و منادیان آزادی معرفی شده را ندارند، دعوت می کند که ضمن جویدن گوشه های سبیل، به دنباله این یادداشت ها توجه تاریخی و نه گروهی و فرقه ای و حزبی کنند که گرچه بسیار ظریف است اما به صورت قدرتمندی ما را به علت بی باری سعی ملی در دست یابی به استقلال و آزادی راه نمایی می کند. 

«شنبه 27 رجب سال 1298 هجری قمری. عصری حاج سیاح محلاتی پدر سوخته بابی که با خواجه ها رفیق شده به حضور امد. چهار شنبه پنجم محرم 1306 قمری. حاج سیاح محلاتی که از فداییان ظل السلطان بود، چند روز بود طهران آمده با فراش و پلیس او را از طهران راندند. چهار شنبه 27 رمضان سال 1308 قمری. حاجی سیاح معروف را هم، که وقتی خیلی خدمت ظل السلطان مقرب بود، گرفته اند. چهارشنبه بیست و یکم جمادی الاولی سال 1309 قمری. سید جمال الدین همه جا از امین السلطان بد نوشته، او را تکفیر نموده و زندیق اثیم نام نهاده که مذهب اسلام را تمام او به باد داده، فرنگی ها را به ایران آورده تمام ایران را به ان ها فروخته و بعد صدماتی که به مردم از حبس و جلای وطن رسانده از قبیل ملا فیض دربندی و سید علی اکبر شیرازی و حاج سیاح و میرزا فروغی که اسم مرا هم ذکر نموده. پنج شنبه دهم شوال سال 1310 هجری قمری. عصری که به باغچه می رفتم حاج سیاح معروف را دیدم. دنبال من افتاد و و به باغچه آمد تفصیلی از حیل و اسیری خودش نقل کرد و صدماتی که در قزوین و در محبس نایب السلطنه به او رسیده بود.


این یکی از چند تصویری است که از حاج سیاح به جای مانده و همراه میرزا رضا کرمانی در بخوی زندان قزوین است. اگر لازم بدانم از میان ایرادات این عکس مشهور فقط به یکی اشاره کنم و ان را حاصل مونتاژ دو عکس مختلف بدانم، کافی است به پای در کنده مانده حاج سیاح توجه دهم که به وجهی ناممکن، خلاف پای میرزا رضا، پاشنه را رو به بالا و پنجه را رو به پایین نشان می دهد. هرچند زاویه هندسی محل اتصال پای حاج سیاح با کنده و بخو در مسیر ادامه ساق پا نیست. مقدمه نویس سفرنامه بر این عکس تعبیری گذارده که به گفتاری برای دکلمه در نمایشات تاریخی نزدیک تر است

«سیاح جثه اش جره نیست. در یک عکس یادگاری باقی مانده که با میرزا رضا کرمانی دارد اندام اش از میرزا رضا نه کوتاه تر است و نه باریک تر. میرزا رضا جوانی است حدود سی سال و او او با نزدیک به شصت سال عمر. میرزا خدنگ نشسته و با چشمان به دوربین نگرنده اش مدعی و مهاجم. و سیاح پشت را دو تا کرده و سر را به زیر انداخته و زنجیر در دست بیش تر به جلوه نمایش». (حاج سیاح، سفرنامه، ص ۱۲)

حاج سیاح در سال ۱۲۹۴ قمری به بندر بوشهر وارد می شود و ۴ سال بعد اعتماد السلطنه از او به عنوان بابی یاد می کند. ۱۲ سال بعد از ورود او، بنا به قول اعتماد السلطنه، او را با فشار نظامی و قزاق از تهران می تارانند و کسی علت آن را ذکر نکرده است. ۱۴ سال بعد از ورود، اعتماد السلطنه از دستگیری او خبر می دهد و بالاخره ۱۶ سال پس از پیاده شدن از کشتی، اعتماد السلطنه او را به باغچه می برد تا از سختی های محبس بگوید. این روند در طلاطم های اجتماعی عهد او بسیار تنبل و کند و بی اثر می نماید و اشارات و منقولاتی از این گونه به سرعت و سادگی این قرینه را افتابی و آشکار می کند که سال ها پس از ورود به ایران کس یا مجمعی سیاح را با عنوان مهره ای سیاسی و یا فرهنگی به جد نگرفته، به ویژه این که حاج سیاح هم، درست مانند ابراهیم بیک و قاسم غنی و کمال الملک، تاریخ تولد و زمان زایمان و ظهور ندارد.

«حقیر فقیر محمد علی سیاح روز پنجم صفر یک هزار و دویست و هفتاد و شش مرحوم والد ملا محمد فرمودند که می باید بروی مهاجران، که دهی از دهات کزاز و کزاز از بلوکات عراق است». (سفرنامه حاج سیاح، ص ۲۵)

این اشاره سر و دم بریده روی هم رفته بی معنا را از آغاز کتاب سفرنامه برداشته ام که به همراه خود لااقل چند سئوال توام با حیرت می تراشد که چه طور ممکن است فرزند و نوه ای در خاندانی اهل خط و ربط از سال تولد پدر و یا پدر بزرگ خویش بی خبر مانده باشند و مگر در آن دو دهه سکوت چه راز سر به مهری لانه داشته است؟!

«در تمام هزار و دویست صفحه ای که خود سیاح نوشته، مطلبی از دو دهه اوان زندگی اش نگفته است. تنها در این کتاب اشاره ای دارد به این که دسنت اش شکسته و معیوب است و کار یدی نمی تواند بکند. اما کجا و در چه حادثه ای؟ قضیه مسکوت است». (حاج سیاح،‌ سفرنامه، ص ۱۱)

بنیان اندیش برای چنین مولفه های سست پایه اهمیتی قائل نمی شود  و آن را ابزاری برای تولید دست ساز دیگری شناسایی می کند  و در کفه نقد سخت گیر قرار می دهد.

«۲۳ جمادی الثانی سال ۱۳۲۶ قمری. که شب را مردم همه منتظر و مضطرب به روز اورده و جمعی در مجلس خوابیده بودند. بعد از طلوع آفتاب هیاهو و رفت و امد و همهمه در هر طرف جاری بود. از بیرون خبر اوردند که لیا خوف روسی صاحب منصب قزاق با قزاق ها و جمعی توپچیدر تحت حکم اسماعیل خان آجودان باشی و برادرش ابراهیم خان و جمعیت یرباز و قاطرچی و فراش و اشرار شهری جمعیت زیادی تهیه دیده با توپ ها مجلس را احاطه کرده، میدان بهارستان پر از قشون است و سر معبرها را گرفته اند و نمی گذارند احدی بگذرد و هرکس مسلخ باشد گرفتار می شود و کسی از کسی خبردار نیست... جمعی از ملتیان مسلح بودند ولکن قلیلی بودند. اندکی گذشت صدای توپ بلند شد مجلس را به توپ بستند و از ملتیان چندنفر با تیر از پشت بام ها و از قزاق و توپچی چند نفر را زدند و قزاق ها هم چند نفر از ملتیان را زدند. علی الاتصال توپ به بهارستان می انداختند و در ظرف چند ساعت دروازه بهارستان و دیوار را خراب کرده قزاق و سرباز به مجلس ریختند.جمعی از ملتیان کشته شده بعضی از طرف پشت مسجد و بهارستان گریختند... بعضی از مشهیر آزادی خواهان در سفارت انگلیس پناهنده شدند و بعضی مخفی گردیدند جمعی دیگر گرفتار و اسیر شدند... عمارت بهارستان را که مجلس بود ویران کردند این شاه نادان با آن عمارت چنان اظهار عداوت کرد که اصرار داشت تمام ان را محو کنند.پالکونیک روسی گنبد مسجد و خود مسجد و مدرسه سپه سالار را گلوله باران کرد. تمام اشیاء و دفاتر و فرش و اسباب حتی در و دروازه و سنگ های مرمر مجلس را به غارت بردند». (حاج سیاح، خاطرات،  ص ۵۹۸)

پیش تر و با ارائه عکس های منتسب به تخریب مجلس، افسانه بودن این ماجرا اثبات شده بود و به خصوص از آن که حاج سیاح به عنوان یک ناظر حاضر در زیر و بم های مشروطه خرابی مجلس را خلاف واقع گزارش می دهد، بتا بر این مورخ خود را مجاز می داند که عازم کشف حقایق مشروطه شود.


روزنامه ی اعتمادالسلطنه

مجلد دوم

۳ شنبه اول جمادی الاولی 1299 قمری، (برابر اول فروردین ۱۲۶۱ شمسی) تا ۳ شنبه دهم جمادی الاول ‌ ۱۳۰۰قمری، برابر 29 اسفند 1261 شمسی) (برابر نهادهای شمسی از من است)

«شکر می کنم خدا را به حمدالله والمنه، به اولیای محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حسن مجتبی و سید شهدا علیهم السلام و صلوات. سنه ی ئیلان ئیل را تمام کردیم داخل سنه ی یونت ئیل شدیم. سال گذشته به حمدالله زنده بودیم، خودم، مادرم، عیالم، دخترم، برادرم، اغلب دوستانم، نوکرهایم، کنیزهایم، و اسب های سواریم، جز این که عمله ی احتساب را از من گرفتند مداخل پولی من کم شد، اما داخل وزرا شدم. شأنم زیادتر شد. تفاوتی به حالت نکرد، الحمدالله علی کل حال. خلاصه دو ساعت و چهار دقیقه و چند ثانیه از شب سه شنبه غره ی جمادی الاول هزار و دویست و نود و نه گذشته تحویل شمس به برج حمل شد. پادشاه ایران ناصرالدین شاه که به حمدالله سال سی و ششم سلطنت شان است در اطاق موزه که تازه به اتمام رسیده، جلوس فرمودند. اطاق موزه تالاریست بسیار وسیع که در ایران به این بزرگی اطاق ساخته نشده است. از اطاق های اصفهان صفویه اگرچه ندیده ام اما شنیده ام، بزرگ تر است. سقف اطاق آجری است مشتمل بر طاق وسط و چند دالان. سراسر بسیار مزین و چهل چراغ های بزرگ آویخته شده. صفوف سلام بسته شد.
سه شنبه غره جمادی الاول
- صبح جمعی دیدن آمده بودند. بعد از پذیرفتن آن ها خانه حاجی استاد غلامرضا که هر سال می روم رفتم، از آن جا به حضرت عبدالعظیم. بعد خانه آمدم. عصر هم جمعی آمدند. روز اول سال را به آداب دینی گذراندم. در سال یک روز دین اقلا لازم است. بعد سیصد و شصت روز را به دنیا پرداختن». (اعتمادالسلطنه، روزنامه ی خاطرات، ص 159)

آیا نباید بپرسیم منظور اعتماد السلطنه از روز اول سال چیست و آیا نباید به ریش ابلهانی بخندیم که سال شمار انان تنها یک روز در سال خورشیدی می شود آن هم به قصد روشن نگهداشتن اجاق نوروز؟ و آیا بروز چنین خماقت هایی مورخ را مجاب نمی کند که  تولید این گونه اسناد جاعلانه از روزگار ناصرالدین شاه را هم، چشمه دیگری از شیادی های  یهود در ادامه تاریخ سازی از عهد هخامنشی تا دوران معاصر بداند؟! (ادامه دارد)

نظرات 67 + ارسال نظر
abbas یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 12:01 ب.ظ

http://forum.niksalehi.com/forum143/thread36716.html

*** یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 04:14 ب.ظ

استاد خسته نباشید.مثل همیشه عالی و منطقی بود

یکی دیگه یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 06:14 ب.ظ

با سلام
آقای پورپیرار خسته نباشید
اگر نوروز ساخته زمان رضا شاهی است چرا در آذربایجان شمالی (باکو و ولایات وابسته اش) که حتی در زمان ناصر الدین شاه هم جزعی از روسیه بود و نه ایران، مراسم نوروز برقرار است. اگرچه نامش به فارسی استفاده می شود؟ یعنی بجای عبارت " ایل بایرامی " می گویند " نوروز بایرامی "

جواب این سئوال را باید از اهالی باکو بخواهید!

بهداد یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 06:20 ب.ظ http://webgoz.blogsky.com/

ناصرخان درود بر تو .... در ضمن سال نو هم شادباش
وقتی که کامنت شما را در وبلاگم دیدم فهمیدم که شما همون استادی هستید که تاریخ رو به هم ریختی!!
با وجودی که من عاشق گذشته ایرانم هستم اما ار اینکه من را مستقیما مورد لطف و عنایت خودتون قرار دادید سپاسگزارم و باور کنید بسیار خوشحال شدم ... من مدتها بود که میخواستم بدونم نظریات شما نسبت به گذشته تاریخی ما چی هست .... چشم حتما بهت سر خواهم زد و سوالات و ابهاماتم را در زمینه های تاریخی به شما استاد بزرگ در میان میگذارم ...
امروز شما چراغ وبلاگ من را روشن کردی ... دمت گرم استاد ... البته باز گفته باشم من عاشق گذشته پر از افتخارم هستم .... به شما خسته نباشید میگم ...
اصلا نمیدونستم شما اینقدر متواضع هستید...
البته شاید کس دیگری برای من کامنت گذاشته باشد بهر حال دوستی با دانشمندان و محققان غنیمت هست هر چند که نظریاتشون با ما در تضاد باشد
سپاس .... بهداد

بهداد یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 07:52 ب.ظ http://webgoz.blogsky.com/

ناصرخان من هنوز مطالب این پست اخیر را نخوانده ام اما همینطوری که به کامنت ها نگاه میکردم احساس کردم که بحث بر سر این هست که نوروز ساخته رضا شاه کبیر هست البته میدانم کار درستی نیست که بدون خواندن پست سوال کنم یا حرفی بزنم اما فقط یک نکته خواستم عرض کنم و آن اینکه من مدتهاست که یکی از کانالهای کشور قزاقستان را از طریق ماهواره قراضه ام تماشا میکنم این کانال اخبار کشور تاجیکستان ازبکستان و قرقیزستان را هم پوشش میدهد
جالب اینکه فرهنگ این مرمان بسیار شبیه ما ایرانی ها هست و جالبتر اینکه آنها مراسم عید نوروز را به خوبی و زیبایی برگزار میکنند البته باید این نکته را هم ذکر کنم که این کشورها در حدود 70 سال زیر نظر حکومت شوروی سوسیالیستی بوده اند ...
بازم معذرت استاد عزیز که بدون خواندن پست ها ارائه نظر کردم ... شرمنده

نتاب یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 08:58 ب.ظ

سلام،

استاد
آیا آن نوشتە از نطر زبان ھم مانند سایر جنبەھا نوساختە نمی باشد؟!
مثلا طلوع آفتاب
آیا در زمان مورد بحث در ایران بە جای آفتاب، شمس نمیگفتەاند؟

آقای نتاب. این گونه برداشت ها مقدمتا نیازمند ارائه ادله است.

عارف محب الله به مناسبت روز طبیعت 2 یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 09:35 ب.ظ

ای دشمنان اسرائیل ، خودتان را خوب بشناسید که از نظر خداوند، شما مدفوع جامعه ی بشریت هستید، که اگر از بین نروید زمین فاسد خواهد شد .

به همین علت است که هر گاه از اسرائیل دفاع می کنم، پاک و منزه میشم و از قلبم احساس پاکی و تقدس منتشر میشه .

و شیطان نیز با ایجاد دشمنی با اسرائیل میخواهد شما را تبدیل به مدفوع بکند.

عارف محب الله به مناسبت روز طبیعت3 یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 09:59 ب.ظ

الله، قوم بنی اسرائیل را قوم مقدس مینامد، به همین علت هم سخت ترین قوانین و احکام را به آنها نازل کرده است. همانطور که خداوند به زنان پیامبر اسلام بیش از سایر زنان سخت گرفته.
اگر بنی اسرائیل قوم مقدس در بین بشریت باشند، طبیعی ست که دشمنان اسرائیل هم مدفوع بشریت باشند.

[ بدون نام ] یکشنبه 13 فروردین 1391 ساعت 10:04 ب.ظ

خوب شد (یکی دیگه ) رو به قم ارجاع ندادید !
من که جوابی رو که به او دادید نفهمیدم و موقعی که امکان درک جوابی از طرف شما نمیباشم من هم باید یا به قم یا به باکو بروم ؟؟ خوب جوابی در خور قامتتان بدهید و شخصا مرا بعنوان خواننده وبلاگتان ویلان رها نکنید !ایا این انتظار بزرگی از شماست؟

بهداد دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 12:17 ق.ظ http://webgoz.blogsky.com/

ناصرخان درود
لطفا به من کمک کن تا بفهمم از کجا باید شروع به خواندن مقالاتت کنم دقیقا میخوام بدونم از کجا شما تاریخ رو به هم ریختی لطفا اول مقالات سبک ترت باشه فعلا مقالات سنگین تر را بذار برای آخر کار .... سپاس ناصرخان

به سایت w3.naria.ir
,بروید و مقالات ایران شناسی بدون دروغ را
از شماره 1 بخوانید.

یکی دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 12:46 ق.ظ

سلام آقای پورپیرار.
کنیسه اگر بخواهد یک شخص یهودی را ضد یهود معرفی کند معمولا" پس از مرگش یک کتاب یا مقاله ای بنامش در میکند و توش مواضع ضد یهودی شخص مذکور را به همه رسانه ها اعلام میکند.
اینهم از صادق خلخالی مزدبگیر اسبق کنیسه و مواضع ضد یهودیی که برایش در آورده اند:

http://tarikhirani.ir/Modules/files/Phtml/files.PrintVersion.Html.php?Lang=fa&TypeId=39&filesId=151

[ بدون نام ] دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 01:47 ق.ظ

استاد خسته ام. خیلی ام خسته ام. برخی احمق ها رو می بینم، باز هم خسته تر می شم چون می بینم امیدی بهشون نیست

اما در وجود شما شگفت زده ام، به پشت کارتون دهن باز و حیران، نگاه می کنم. دعا می کنم و از خداوند می خواهم هزاران سال طول عمر داشته باشید

از خداوند بسیار شاکرم که عصر ما را با نعمت بزرگی چون شما بهره مند کرد. کاش می تونستم حسم رو با کلمات بگم

و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
شما فقط تبلیغ و به دیدن میستندها دعوت کنید.
این مباحث سنگین است و نمی توان انتظار اثر سریع داشت.
خودتان را در نظر بگیرید که از چه راه و در چه مدت جذب مطالب نو شدید. شیرینی کار در همین دشوار بودن ان است.
همین که جهان دروغ های تاریخی و فرهنگی به خون ما تشنه شده خود یک پیروزی کامل است.

*** دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 05:51 ق.ظ

جناب بهداد سلام
قبل از خواندن مقالات ایران شناسی بدون دروخ که استاد به شما پیشنهاد دادند ابتدا فیلمهای تختگاه هیچکس و پاسارگاد و طوفان نوح را ببینید.

به نام علم آفرین دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 11:12 ق.ظ

اوووووووووووووووووووووووه خیلی وقته شاخ در اوردیم.
فکر کنم الان از جو زده باشه بیروووون

** دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 11:21 ق.ظ

استاد عزیز نوشته هایتان را میخوانم و استفاده می برم. سوالی برای بنده پیش آمد که تقاضا دارم عنایت بفرمایید: شما ادبیات کلاسیک فارسی را یهودساخته میدانید و حال آنکه در همین آثار ادبی جعلی همه جا از اسکندر به نیکی یاد شده و او را همان ذوالقرنین قرآن خوانده. این تناقض را چگونه میتوان توضیح داد؟

با سپاس از نوشته های روشنگرتان

یهودیان در تولید اسناد مغایر برای گیج کردن اقوام و ملت ها استادند.

** دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 11:25 ق.ظ

استاد عزیز نوشته هایتان را میخوانم و استفاده می برم. سوالی برای بنده پیش آمد که تقاضا دارم عنایت بفرمایید: شما ادبیات کلاسیک فارسی را یهودساخته میدانید و حال آنکه در همین آثار ادبی جعلی همه جا از اسکندر به نیکی یاد شده و او را همان ذوالقرنین قرآن خوانده. این تناقض را چگونه میتوان توضیح داد؟

با سپاس از نوشته های روشنگرتان

[ بدون نام ] دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 12:03 ب.ظ

استاد نظر شما چیست؟

http://www.tabnak.ir/fa/news/235384/%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%85%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%A8-%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%A8%D9%88%D8%AF


http://www.tabnak.ir/fa/news/235230/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DA%98%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%86%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%A8%D9%88%D8%AF-

یکی دیگه دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 01:19 ب.ظ

جناب پورپیرار سلام و خسته نباشید

اتفاقا جواب سوال پیش شماست.اگه نوروز ساخته دست ناصرالدین شاه ببعد مثلا دوره رضا شاهه این جناب مگه چقدر قدرت داشته که یک برنامه مرتبط با قدمت هخامنش و ملک جمشید رو به مردم کشور سوسیالیستی روسیه بعنوان تاریخ خودشان قالب بکنه و همه مردم آسیای میانه _منهای ارمنستان و گرجستان _اونو جشن بگیرن و اگه مربوط به دورانیه که آسیای صغیر هنوز به صورت کامل قسمتی از مایملک روسها نشده که اونوقت باید دنبال ماقبل قاجار در منطقه بگردیم که ظاهرا شما ردی از ایشان نیافته اید!!

یانار دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 02:34 ب.ظ

با سلام خدمت استاد عزیز
email استاد غفوری active نیست و من نمیتونم send کنم. لطفا راهنمایی کنید.
با تشکر

امیر دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 03:25 ب.ظ

شیرازی های آفریقا
http://en.wikipedia.org/wiki/Shirazi_people

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%86%DA%AF%D8%A8%D8%A7%D8%B1

http://www.jstor.org/discover/10.2307/180168?uid=3738280&uid=2129&uid=2&uid=70&uid=4&sid=47698831409677

تفسیر مسخره کلمه باب الحوائج از یک دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 04:36 ب.ظ

به گزارش مرکز خبر حوزه ، حضرت آیت‌الله العظمی سبحانی در نوشتاری معنا و مفهوم باب‌الحوائج را تبیین کردند.

سئوال: باب الحوائج به چه معناست؟

پاسخ: اصولاً خدا قاضى الحاجات است، نه باب الحوائج، باب، راه رسید به مقصود است، و غایت، خدا است و طریق غیر از غایت است.

اصولاً مقصود از «باب الحوائج» این است که انسان به روح والاى این امام متوسل شود و از او درخواست دعا کند تا خدا بر اثر استجابت دعاى او، حاجت او را برآورده کند. پیامبر(ص) در حقیقت باب الحوائج بود، مردم کلیه مشکلات را با او در میان مى‌نهادند. پیامبر الهى در حد امکان، نیازهاى آنها را برطرف مى‌کرد.

سالار شهیدان در کلام خود به مردم سفارش مى‌دهد که اگر فردى، حاجتى را از شما خواست، شما در برآورده کردن آن کوتاهى نکنید و مى‌فرماید:

«اعلموا إنّ حوائج الناس إلیکم من نعم الله علیکم فلا تملّوا النعم فتتحولَ إلى غیرکم». ( 1)

«یکى از نعمت هاى خدا نیازهاى مردم به سوى شماست، پس از نعمت‌هاى خدا خسته و دلگیر نشوید که از شما گرفته مى‌شود و به دیگرى سپرده مى شود».

توسل به اولیاء الهى، درخواست دعا از آنان جز تمسک به اسباب معنوى نیست، و وصف «باب الحوائج» جز این معنى دیگرى ندارد.

1 . مستدرک الوسائل، ج12، ص 369

علیرضاـ۱ دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام استاد عزیز

آیا کسی از تاریخ دانان غربی مدعی شده که در مصر یا آسیای صغیر و بین النهرین آثاری متعلق به هخامنشیان است؟
لطفا اگر مدعی شده اند و کتاب نوشتند اسامی چند تن از انان را ذکر کنید.

هرچند که ما میدانیم که مجعول هستند ولی برای تکمیل مقاله ای خواهان ذکر انها هستم.

با تشکر .

[ بدون نام ] دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 06:58 ب.ظ

ایا از کتاب پروتوکل مشایخ صهیون چیزی قابل یاد گرفتن میباشد ؟
در مورد سطر : در سال یک روز دین اقلا لازم است . بعد سیصدوشصت روز را به دنیا پرداختن .= ۳۶۱ روز /بقیه روز ها کجا رفته ؟ چند سال است که به سالشمار واقعی دست پیدا کرده ایم ؟

عابدی دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 08:51 ب.ظ http://w3.naria.ir

سلام

اگر ممکن است دوستانی که وبلاگ و یا وب سایت دارند آدرس وب سایت ناریا را به شکل http://w3.naria.ir بگذارند.

http://w3.naria.ir

خیلی سپاس گزارم.

علیرضاـ۱ دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 10:38 ب.ظ

با سلام

استاد من جوابی دریافت نکردم لطفا راهنمایی کنید .

ایا کسانی مدعی وجود آثار هخامنش در ترکیه و مصر هستند؟
یا نه .

علیرضا_1 دوشنبه 14 فروردین 1391 ساعت 11:10 ب.ظ

البته منظورم به غیر از آن کتیبه جعلی در مصر و چندین خبر عوام فریبانه مانند زیر است...

http://www.khabaronline.ir/detail/29231/

http://www.khabaronline.ir/news-168744.aspx

آقای علیرضا ۱. سراسر مجموعه سیاسی تاریخی به نام هخامنشیان یک داستان یهودی است که حتی یک نعل اسب هم در هیچ کجا به جای نگذارده اند.

مسعود سنجری سه‌شنبه 15 فروردین 1391 ساعت 04:51 ب.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار گرامی
سلام علیکم

استاد حجاری های نیمه تمام تخت جمشید را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا تنها نقشهایی تزئینی هستند یا اینکه سازندگان آنها قصد معینی در ترسیم آنها داشته اند؟
با تشکر

والسلام علیکم
فی امان الله

اقای سنجری. در جای خود و به مقیاس یکی دو یادداشت مفصلا در این باب مطالبی بیان شده است.

حمید سه‌شنبه 15 فروردین 1391 ساعت 10:54 ب.ظ

جناب استاد یک بار فرمودید که هنوز در مورد تخت جمشید سخن آخر را نگفته اید آیا در بررسی های تاریخ معاصر به آن می پردازید؟
باتوجه به جعل و دروغ بودن هخامنشیان آیا در مورد وجود خارجی کورروش نیز وضع به همین منوال است که در اساس وجود نداشته یا این شخصیت توراتی رو که احتمالا وجود داشته به دروغ سرقافله کاروان مجعول هخامنشیان کرده اند؟
آیا احتمال داره که در ویرایش های آخر تورات کوروش را برای خلق هخامنشیان وارد آن کرده باشند؟
اگر راهنمایی بفرمایید ممنون می شم

آقای حمید. پاسخ نخست این که می دانیم تورات نخستین و نازل شده به سبب قدمت بیش تر، نمی تواند محتوایی در باب کورش و تاریخ هخامنشیان و سقوط بایل داشته باشد. به دلیل همین نشانه ساده متن تورات های موجود را همان اندازه نمی توان سند دینی برای یهودیان گرفت که مستندی در برداشت های تاریخی هخامنشیان و شرق میانه گرفت . باید باز هم تامل کنید تا به خواست خدا و استمهال اجل نوبت اخرین مطالب در باب تخت جمشید و ضمائم دیگری در تمدن و فرهنگ شرق میانه، از راه برسد. فقط بدانید که نام گذاری های تاریخی و جغرافیایی مثلا در باب ایلام، فقط تکرار لغتی از تورات های جدید التالیف است و بس.
می کوشم این گفتارها را به راهی کشانم که عرصه ای برای تک نگاری های اتی دوستان لااقل به پهنای عمل یک نسل قرار گیرد.

محمد اوجال چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 04:56 ق.ظ

آقای یانار، آدرس ایمیل تان را بنویسید تا متن مستند را برایتان ارسال کنم.

رضا چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 11:21 ق.ظ

خوب به میمنت و مبارکی دیروز شاهد بودیم که دانشجویان و مردم بسیجی آرژانتین هم در بوینس آیرس به سفارت بریتانیا حمله کردند و چه جنگ خیابانی شدیدی که به پا نشد!! بزن و بگیری براه افتاد که بیا و ببین!!!

آن موقع که بسیجیان ایرانی به سفارت این روباه پیر خرف حمله کردند ، گله روشنفکران ایرانی ناله و فغان و عربده به راه انداختند که ای ایها الناس مشتی اراذل و اوباش معاهدات بین المللی را زیر پا گذاشتند!!! و متاسفانه جمعی از اصحاب بنیان اندیشی هم به رغم سپری کردن چند ساله کلاسهای استاد پورپیرار با این گله همراه شدند که ای وای!! ما باید به معاهدات بین المللی احترام بگذاریم و ...!! ظاهرا حضرات هنوز نتوانستند بفهمند که این معاهدات برای کنترل مردم استعمار شده و از سوی همان روباه پیر و همکارانش ساخته شده ، وگرنه در جایی که منافعشان ایجاب کند خودشان با ترور دانشمندان ایرانی و تحریم های غیرانسانی مردم افغانستان و عراق و ایران و سودان و سومالی تمام معاهدات بین المللی را به فجیع ترین شکل ممکن زیر پا میگذارند!!! اما خوشبختانه مومنان ایرانی و بسیجیان فهیم و شیردل ایران مثل مردم آرژانتین با حمله به سفارت پیر استعمارگان و پدر شیطان بزرگ به تمام این معاهدات به اصطلاح بین المللی استعمارگران درنده خو حیوان صفت ریدند!!!!! و چه ریدنی هم!!! دست گل شان هزار بار درد نکند

رضا چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 11:21 ق.ظ

خوب به میمنت و مبارکی دیروز شاهد بودیم که دانشجویان و مردم بسیجی آرژانتین هم در بوینس آیرس به سفارت بریتانیا حمله کردند و چه جنگ خیابانی شدیدی که به پا نشد!! بزن و بگیری براه افتاد که بیا و ببین!!!

آن موقع که بسیجیان ایرانی به سفارت این روباه پیر خرف حمله کردند ، گله روشنفکران ایرانی ناله و فغان و عربده به راه انداختند که ای ایها الناس مشتی اراذل و اوباش معاهدات بین المللی را زیر پا گذاشتند!!! و متاسفانه جمعی از اصحاب بنیان اندیشی هم به رغم سپری کردن چند ساله کلاسهای استاد پورپیرار با این گله همراه شدند که ای وای!! ما باید به معاهدات بین المللی احترام بگذاریم و ...!! ظاهرا حضرات هنوز نتوانستند بفهمند که این معاهدات برای کنترل مردم استعمار شده و از سوی همان روباه پیر و همکارانش ساخته شده ، وگرنه در جایی که منافعشان ایجاب کند خودشان با ترور دانشمندان ایرانی و تحریم های غیرانسانی مردم افغانستان و عراق و ایران و سودان و سومالی تمام معاهدات بین المللی را به فجیع ترین شکل ممکن زیر پا میگذارند!!! اما خوشبختانه مومنان ایرانی و بسیجیان فهیم و شیردل ایران مثل مردم آرژانتین با حمله به سفارت پیر استعمارگان و پدر شیطان بزرگ به تمام این معاهدات به اصطلاح بین المللی استعمارگران درنده خو حیوان صفت ریدند!!!!! و چه ریدنی هم!!! دست گل شان هزار بار درد نکند

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 12:44 ب.ظ

باز گشایی دوباره موزه متروپولیتن در نیویورک را با بخش ویژه ایران بوسیله دولت محترم امریکا به تمام مردم ایران زمین تبریک و تهنیت عرض مینمایم.

علیرضاـ۱ چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 05:48 ب.ظ

سلام دوباره
استاد در تخت جمشید و حجاری های آن شاهد کادر بندی هایی هستیم که مثلا دو سرباز روبروی هم ایستاده اند و فاصله وسط این دو صاف است.
ایا این کادر بندی ها هم به منظور کتیبه در همان ۲۵۰۰ سال پیش کنده شده و اگر به منظور کتیبه بوده به چه خطی قرار بوده نوشته شود.

ممنونم

آقای علیرضاـ۱. اگر بار دیگر گذرم به تخت جمشید افتاد از سرباز دست چپی می پرسم قرار بود میان شما چه بنویسند.

آزاده / ق چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 07:30 ب.ظ

« بی خود نیست که از قدیم سفارش شده که از زن سلیطه و دیوار شکسته و سگ هار باید حذر کرد »

آقا ناصر ، بنظرت به نصیحت میرزا اکبر خان در داستان " صلوات " گوش بدیم یا از پی مردان خدا بزنیم به اتاق خواب خاخام و بسُریم زیر ملاحفه ؟
همونی که یه سوراخ داره به این هوا ( ) ... نه ، فکر کنم به سایز باشه .


خانم ازاده. بسته به میل مبارک است.

آزاده / ق چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 08:23 ب.ظ

« هرجا که پرنده‌ای آواز سر دهد، برای دیگری است؛ هر جا که ستاره‌ای از دورها چشمک زند، چشمک‌اش برای دیگری است». «جوزف منگل» ؛ افسر SS آلمان نازی و پزشک اردوگاه آشویتس .

چه حیف که دیر رسیدم . دل کندن از ترانه " سر حبی " راغب علامه به این راحتی ها میسر نبود . اما بالاخره به تصاویر تیرباران ها و بریده ای از روزنامه دادگاه حبیب القانیان رسیدم . درست به موقع .
کجا بودیم ؟ ... آها . مازیار بهایی ، عذر می خوام اشتباه تایپی بود ، منظورم مازیار بهاری بود و " مستند ایران و اسرائیل
یا از " کوروش تا احمدی نژاد " که از بی بی سی پرشین پخش شد .
مستند ایران و اسرائیل بغیر از کوروش آیتم های دیگری هم داشت . مثل :

- صدام و جمله معروفش راجع به ایرانیان و یهودیان !!!
- یاسر عرفات
- صدام و جنگ هشت ساله
- ایران گیت
- صدام و اوسیراک
- یهودیان ایرانی اسرائیلی و سرزمین مادری
- سازمان مجاهدین خلق
- گزیده هایی از سخنان پورازغدی
- باز هم هلوکاست
- خرماهای مصر
- نظرات برخی از دولت مردان اسرائیل
- شعار نه غزه نه لبنان
- ؛ و ، سیامک مره صدیق
... پس نباید بنویسم چه حیف که دیر رسیدم باید بنویسم چه بهتر که سر وقت خودم را رساندم .
دیشب مجددا مستند " از کوروش تا احمدی نژاد " باز پخش شد . اما این مرتبه هم دیر رسیدم . عوضش نشانه های معنا دار بیشتری رخ کرد .
- رشد و شکوفایی ایران توسط اسرائیل
- روابط عاشقانه ایران و اسرائیل بدون ثبت در قباله ازدواج !!
- فروش تسلیحات و ادوات جنگی اسرائیل به ارتش شاهنشاهی ایران
- تصاویر رنگی از دیدار فرح با دانشجویان موفق یهودی ( تصاویری که از کتاب فرزندان استر برداشته شده ، یشایایی از بابت این تصاویر رنگی که پورپیرار سیاه و سفید زیر چاپ برده بود کلی بهش غر زده بود بالاخره به آرزوش رسید )
- بخشی از نوشته های کتاب فرزندان استر ( مرد حسابی مگه تو نویسنده این مستند نبودی ؟ )
- همدردی روحانیون با اعراب شکست خورده از جنگ 6 روزه فقط بدلیل مخالفت با شاه
- صدام و جمله معروفش راجع به ایرانیان و یهودیان !!!
- یاسر عرفات
- جملات قصار آیت الله خمینی و آریل شارون
- صدام و جنگ هشت ساله
- ایران گیت
- کمک های نظامی اسرائیل به ایران در طول جنگ 8 ساله
- صدام و اوسیراک
- یهودیان ایرانی اسرائیلی و سرزمین مادری
- سازمان مجاهدین خلق
- گزیده هایی از سخنان پورازغدی
- باز هم هلوکاست
- خرماهای مصر
- نظرات برخی از دولت مردان اسرائیل
- شعار نه غزه نه لبنان
- ؛ و ، سیامک مره صدیق
بهاری ، در این تجربه‌اش در مقام نویسنده ، کارگردان، تهیه کننده سوژه‌ای را دست‌مایه‌ی کار خود قرار داده است که دیگر برای مخاطبان ویژه ایرانی ناآشنا نیست .. جهان که جای خودش را دارد ( ماشالله ، فرصت نداده دیگران هم از این کار خیر و نیک فیضی ببرند ، اجرش را می خواسته تک و تنهایی بخورد . هم متنش را نوشته و هم آن را تهیه و کارگردانی کرده .)
خب پس شمشیرها تیز و رو شد . اما کُلاژی از این دست خاطرات و تصاویر و نظرات با سریشم کوروش هم نمی تواند واقعیت را پنهان کند .
آقای بهاری نماز شما به کدام افق سیاسی ست ؟ ( افق سیاست هم مثل افق شرعی شهر به شهر و کشور به کشور در حال چرخش است می دانی دیگر ؟ ) مخالف حکومت دیکتاتوری ایران و یک آزادی خواه ... یا ... موافق با ثابت نگه داشتن وضعیت فعلی به هر قیمتی ؟
شما با کدام بخش از این حکومت اسلامی در تماس مستمر بودی که ایده تولید چنین مستندی به ذهنت خطور کرد ؟
مازیار عزیز . این امر به شما و دیگران مشتبه شده . شما برداشت اشتباه داشتید از سفارش دیگران . یا بهتر است بنویسم از چوپیچه هایی که از چند ماه به این طرف در یکی از سایت های خبری شد که حالا نشانه هایش به این وبلاگ هم رسیده .
در همان سایت خبری مذکور که من و شما به خوبی آن را می شناسیم و نظرات کاربرانش درج نمی شود برای کارفرمایانت نوشتم " ما به راه بزرگترهای جذاب و سیبیلوی چپی مان نمی رویم . تاکتیک مبارزه را تغییر دادیم " .
اَه ، خدا . این خاخامی که موساد را می چرخاند چرا اینقدر گیج می زند ؟ . این مستند به قد نخود تریاقی هم مسکن نبود چه برسد به پادزهر .
از آن اول هم به ماهیت گردانندگان جنبش سبز مشکوک بودم . همان هایی که مردم را هل دادند طرف باتوم های خشونت طلبان افراطی که اسمی از مسلمانی دارند . ظن من از بابت یافتن اثر انگشت خاندان سوروس توسط حسین شریعت مداری نبود ( اصولا من به کشفیات این چنینی که توسط اتاق فرمان کیهان می شود می شاشم ) . به این دلیل که آن علامه های دهر آن هزار آقایان و بانوان علامه دهر از سیاست مداران و دولت مردان سابق تا نویسندگان و شاعران و کاریکاتوریست ها که عضو یک باند بودند ، می دانستند شعار برابری – برادری و آزادی بی سرانجام است ، می دانستند قدرت سرکوب شدید است . می دانستند و مردم را به قتلگاه فرستادند ، به سوله های تنگ و گرم و بی نفس کهریزک .

عجب وبلاگ خوبی را برای کیبورد فرسایی انتخاب کردم . چترامونو باز کردیم ، آقای پورپیرار می داند که یکی از روحیات یهود اشغال گری ست . داریم وبلاگش ُ تصرف می کنیم .

علیرضاـ۱ چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 08:32 ب.ظ

پاسخ:
آقای علیرضاـ۱. اگر بار دیگر گذرم به تخت جمشید افتاد از سرباز دست چپی می پرسم قرار بود میان شما چه بنویسند.
...................................................................


جناب استاد غرض این است که ایا حجاران ان زمان قصد ایجاد کتیبه را داشته اند یا نه؟
و غیر از این ۳ خط مسخره ساختگی ایا خط واقعی که بین مردم رواج داشته باشد وجود داشته یا نه ؟؟؟

در ضمن به قول مستند آقای شهبازی سربازان تعویض میشدند و به مرخصی هم میرفتند .احتمالا سرباز دست چپی هم کمکی نخواهد کرد.



اقای علیرضا ۱. در تخت جمشید پانل های چندی که از نظر فرم به درد یادداشت گذاردن می خورد، تا زمان ما شاید هم به علت کمبود منخصصین دوره دیده جعل، خالی مانده تا زمانی که متخصصین کارکشته اورشلیم به زمان ما جبران کرده اند.
بد نیست یادداشتی را بخوانید که قلابی و نوساز بودن خط میخی پارسی باستان را توضیح می دهد.

یانار چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 11:40 ب.ظ

سلام
آقای اوجال
برای شما در facebookفرستادم.
ممنون.

محمدرضا نیسی پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 01:18 ق.ظ http://kelisa-cyprus.com/Chapters/Chapter?BibleId=5&BibleBookId=

سلام‌علیکم

اشعیا باب 45

خداوند کوروش‌ را برگزیده‌ و به‌ او توانایی‌ بخشیده‌ تا پادشاه‌ شود و سرزمینها را فتح‌ کند و پادشاهان‌ مقتدر را شکست‌ دهد. خداوند دروازه‌های‌ بابل‌ را بروی‌ او باز می‌کند؛ دیگر آنها بروی‌ کوروش‌ بسته‌ نخواهند ماند.

2 خداوند می‌فرماید: «ای‌ کوروش‌، من‌ پیشاپیش‌ تو حرکت‌ می‌کنم‌، کوه‌ها را صاف‌ می‌کنم‌، دروازه‌های‌ مفرغی‌ و پشت‌بندهای‌ آهنی‌ را می‌شکنم‌.

3 گنجهای‌ پنهان‌ شده‌ در تاریکی‌ و ثروتهای‌ نهفته‌ را به‌ تو می‌دهم‌. آنگاه‌ خواهی‌ فهمید که‌ من‌ خداوند، خدای‌ اسرائیل‌ هستم‌ و تو را به‌ نام‌ خوانده‌ام‌.

4 من‌ تو را برگزیده‌ام‌ تا به‌ اسرائیل‌ که‌ خدمتگزار من‌ و قوم‌ برگزیده‌ من‌ است‌ یاری‌ نمایی‌. هنگامی‌ که‌ تو هنوز مرا نمی‌شناختی‌، من‌ تو را به‌ نام‌ خواندم‌.

5 من‌ خداوند هستم‌ و غیر از من‌ خدایی‌ نیست‌. زمانی‌ که‌ مرا نمی‌شناختی‌، من‌ به‌ تو توانایی‌ بخشیدم‌،

6 تا مردم‌ سراسر جهان‌ بدانند که‌ غیر از من‌ خدایی‌ دیگر وجود ندارد و تنها من‌ خداوند هستم‌.

7 من‌ آفریننده‌ نور و تاریکی‌ هستم‌، من‌ پدید آورنده‌ رویدادهای‌ خوب‌ و بد هستم‌. من‌ که‌ خداوند هستم‌ همه‌ این‌ چیزها را بوجود می‌آورم‌.

8 ای‌ آسمان‌، پیروزی‌ را بباران‌؛ و ای‌ زمین‌، از آن‌ سیراب‌ شو تا از تو آزادی‌ و عدالت‌ بروید. من‌ که‌ خداوند هستم‌ این‌ را انجام‌ خواهم‌ داد.»

9 وای‌ بر کسی‌ که‌ با خالق‌ خود می‌جنگد! آیا کوزه‌ با سازنده‌ خود مجادله‌ می‌کند؟ آیا گل‌ به‌ کوزه‌گر می‌گوید: «این‌ چیست‌ که‌ تو می‌سازی‌؟» یا کوزه‌ سر او فریاد می‌زند: «چقدر بی‌مهارت‌ هستی‌»؟

10 وای‌ بر فرزندی‌ که‌ به‌ پدر و مادرش‌ می‌گوید: «چرا مرا به‌ این‌ شکل‌ به‌ دنیا آوردید؟»

11 خداوند، خدای‌ مقدس‌ اسرائیل‌ که‌ آینده‌ در دست‌ اوست‌، می‌فرماید: «شما حق‌ ندارید درباره‌ آنچه‌ بوجود آورده‌ام‌ از من‌ بازخواست‌ کنید و یا به‌ من‌ بگویید که‌ چه‌ باید بکنم‌.

12 من‌ زمین‌ را ساختم‌ و انسان‌ را بر روی‌ آن‌ خلق‌ کردم‌. با دست‌ خود آسمانها را گسترانیدم‌. ماه‌ و خورشید و ستارگان‌ زیر فرمان‌ من‌هستند.

13 اکنون‌ نیز کوروش‌ را برانگیخته‌ام‌ تا به‌ هدف‌ عادلانه‌ من‌ جامه‌ عمل‌ بپوشاند. من‌ تمام‌ راه‌هایش‌ را راست‌ خواهم‌ ساخت‌. او بی‌آنکه‌ انتظار پاداش‌ داشته‌ باشد، شهر من‌ اورشلیم‌ را بازسازی‌ خواهد کرد و قوم‌ اسیر مرا آزاد خواهد ساخت‌.» این‌ است‌ کلام‌ خداوند قادر متعال‌.

14 خداوند به‌ اسرائیل‌ می‌فرماید: «مصریها، حبشیها، و مردم‌ بلندقد سبا تابع‌ تو خواهند شد و تمام‌ کالاهای‌ تجارتی‌ آنان‌ از آن‌ تو خواهد گردید. آنان‌ در زنجیرهای‌ اسارت‌ نزد تو خواهند آمد و در برابرت‌ زانو زده‌، خواهند گفت‌: «یک‌ خدا وجود دارد، آنهم‌ خدای‌ توست‌!

15 ای‌ خدای‌ نجات‌ دهنده‌ اسرائیل‌، براستی‌ کارهایت‌ شگفت‌انگیز است‌!»

16 تمام‌ پرستندگان‌ بتها مأیوس‌ و شرمسار خواهند شد.

17 اما اسرائیل‌ هرگز مأیوس‌ و شرمسار نخواهد شد، زیرا خداوند نجات‌ جاودانی‌ نصیب‌ او خواهد ساخت‌.

18 خداوند آسمانها و زمین‌ را آفریده‌ و آنها را استوار نموده‌ است‌. او جهان‌ را بیهوده‌ نیافریده‌، بلکه‌ برای‌ سکونت‌ و زندگی‌ آن‌ را ساخته‌ است‌. او می‌فرماید: «من‌ خداوند هستم‌ و دیگری‌ نیست‌!

19 من‌ وعده‌هایم‌ را واضح‌ و روشن‌ اعلام‌ می‌کنم‌ و در نهان‌ سخن‌ نمی‌گویم‌ تا همه‌ مقصود مرا بفهمند. من‌ به‌ اسرائیل‌ گفته‌ام‌ که‌ آنچه‌ را به‌ ایشان‌ وعده‌ داده‌ام‌ بی‌شک‌ بجا خواهم‌ آورد. من‌ که‌ خداوند هستم‌ به‌ راستی‌ و صداقت‌ سخن‌ می‌گویم‌.

20 «ای‌ قوم‌هایی‌ که‌ از دست‌ کوروش‌ می‌گریزید، جمع‌ شوید و نزدیک‌ آیید و به‌ سخنان‌ من‌ گوش‌ دهید. چه‌ نادانند آنانی‌ که‌ بتهای‌ چوبی‌ را با خود حمل‌ می‌کنند و نزد خدایانی‌ که‌ نمی‌توانند نجاتشان‌ دهند، دعا می‌کنند.

21 با هم‌ مشورت‌ کنید، و اگر می‌توانید دلیل‌ بیاورید و ثابت‌ کنید که‌ بت‌پرستی‌ عمل‌ درستی‌ است‌! غیر از من‌ چه‌ کسی‌ گفته‌ که‌ این‌ چیزها در مورد کوروش‌ عملی‌ خواهد شد؟ غیر از من‌ خدایی‌ نیست‌. من‌ خدای‌ عادل‌ و نجات‌ دهنده‌ هستم‌ و دیگری‌ نیست‌! تا حال‌ کدام‌ بت‌ به‌ شما گفته‌ است‌ که‌ این‌ وقایع‌ رخ‌ خواهد داد؟

22 ای‌ تمام‌ ساکنان‌زمین‌ نزد من‌ آیید تا نجات‌ یابید، زیرا من‌ خدا هستم‌ و خدایی‌ دیگر نیست‌.

23 به‌ ذات‌ خود قسم‌ خورده‌ام‌ و هرگز از قسم‌ خود برنمی‌گردم‌ که‌ هر زانویی‌ در برابر من‌ خم‌ خواهد شد و هر زبانی‌ به‌ من‌ سوگند وفاداری‌ یاد خواهد کرد.

24 «مردم‌ خواهند گفت‌: «عدالت‌ و قوت‌ ما از خداوند است‌.» و کسانی‌ که‌ از من‌ خشمناک‌ بودند، شرمنده‌ خواهند شد. 25 من‌ تمام‌ بنی‌اسرائیل‌ را نجات‌ خواهم‌ داد و آنان‌ مرا ستایش‌ خواهند کرد.»

محمدرضا نیسی پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 01:20 ق.ظ http://www.tala.ir/showpic.php?id=4916

سالروز تولد دلار که مصادف با دوران آغاز بردگی اقتصادی بشریت به دست عده‌ای معدود بانک‌دار شیاد و دزد است و تاکنون نیز به شدت بیشتری ادامه دارد به گونه‌ای که بیش از 75% پول‌های جهان دست چند بانک‌دار معدود است !!


220 سال پیش در چنین روزی، قانون ضرب سکه در ایالات متحدۀ آمریکا به تصویب کنگره رسید.

متعاقب این مصوبه دلار به صورت سکه متولد شد.
متمم این قانون در ماه بعد توسط جرج واشنگتن، رییس جمهور وقت به امضاء رسید. تولد دلار سکه ای در حالی صورت گرفت که 16 سال از استقلال ایالات متحدۀ آمریکا می گذشت و نقطۀ قوتی برای تحکیم پایه های استقلال کشور به شمار می رفت.

در نهایت اولین دلار سکه ای(ساخته شده از نقره) در سال 1793 در فیلادلفیا ضرب شد. سکۀ مذکور حاوی 89.25% نقره و 10.75% مس بود.

گفتنی است اولین دلار به صورت اسکناس نیز در سال 1861 به چاپ رسید.

محمد اوجال پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 03:44 ق.ظ

"احمد داوود اوغلو" وزیر امور خارجه ترکیه و "هیلاری کلینتون" وزیر امور خارجه آمریکا!... به هر حال "پسر داوود" (داوود اوغلو) است دیگر!

http://bit.ly/Hec89t

وَلَن تَرْضَىٰ عَنکَ الْیَهُودُ ولا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ ولا نَصِیرٍ. (بقره، 120)

نتاب پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 04:32 ق.ظ

سلام

دوستی در شھر وان ترکیە دو تا سنگ سیاە بە شکل مکعب در دامنە قلعە آن شھر مشاھدە کردە بود. می گفت کە آن دو تا سنگ کە بە اندازە ھر کدام یک ماشین لباسشویی بودند، بر رویشان بە خط میخی نوشتە شدە بود. آنھا ھمانطور بر زمین گذاشتە شدەاند بدون اینکە ھیچ ربطی بە محیط داشتە باشند. رنگ سنگ سیاە است و ھمرنگ محیط نیست. در ھیچ معماریی یا ساختمانی قرار ندارند. ھمانطور بە حال خود بر زمین در دامنە دیوار قلعە رھا شدە و بر کف زمین گذاشتە شدەاند.

استاد میشود گفت خط میخی در ھر جا باشد و بطور کلی یک دروغ نوبافتە است و اصلا در قدیمتر از یکی دو قرن وجود نداشتە است؟

اقای نتاب. با توجه به «مادر جعل» نوشته های بیستون، می توان نتیجه گرفت که اصولا هر نوع خط میخی قاشق خوراندن دروغ های تاریخی به فرهنگ جهانی است.

مفلح اسماعیلی پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 12:39 ب.ظ

با سلام بر استاد بزرگ
آیا کتیبه ای کهن به زمان خشیار شاه در تخت جمشید وجود دارد یا همه جعل جدید میباشند

تمام کتیبه های به خط میخی به اصطلاح فارسی باستان قلابی و نو کنده اند.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 07:31 ب.ظ

اقای اوجال
توی این چند سال حکومت اسلامی " تو " کدامین ایه قران را عمل کرده ای که حالا تو و بزرگترانت که حتی بر خلاف نص صریح قران شعر میسرایند و شب شعر تشکیل میدهند ,ترکیه و سیاستمدارانش را نوکر اجنبی بدانند ولی همین بغل گوش خود را نمیبینند !
تق سیاستمداران ایرانی با نشانه های اسلامی اش در امده جان برادر .

مسعود پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 10:31 ب.ظ

با سلام خدمت استاد عزیز
در پاسخ آقای مفلح اسماعیلی نوشته اید که تمام کتیبه های به خط میخی به اصطلاح فارسی باستان قلابی و نو کنده اند.
پس کتیبه بیستون که در یادداشت های فراوان قبلی به عنوان سندی برای مقاومت عمومی دربرابر هخامنشیان و نشانگر و اثبات کننده وقوع پوریم به آن اشاره کرده اید هم قلابی است؟ یا کتیبه های خشایارشا در تخت جمشید؟

علیرضاـ۱ پنج‌شنبه 17 فروردین 1391 ساعت 10:43 ب.ظ

عباس سلیمی نمین،

انگلیس می خواهد منشاء تمدن ایران را به بعد از ورود اشرافیت یهود نسبت دهند

* بنای تخت جمشید به علت قتل عام ایرانیان توسط اشراف یهود ناتمام ماند

ورود اشراف یهود به ایران عامل نابودی تمدن ایران

انگلیسی ها عامدانه تمدن ایران را به 2500 سال محدود کردند

سلیمی نمین درباره کنار هم قرار دادن فردوسی، حافظ، مولوی، زرتشت، مصدق، کوروش برای گزینش بزرگترین شخصیت مورد قبول ایرانی ها توسط بی بی سی گفت: این ترکیب غلطی است و بی بی سی با در کنار هم قرار دادن این افراد قصد دارد تا القاء کند که ملت ایران با انتخاب کوروش دوره قبل از اسلام را انتخاب کردند.

http://www.newzzz.com/arts/4751119/%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%D9%8A%D8%A7%D9%86--%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%8A-%D8%AC%D8%B1%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%81%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D8%B2%D9%84--%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D9%8A%D8%B3

[ بدون نام ] جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 09:57 ق.ظ

سلام
استاد در مورد سکه ها که فرموده بودید در آثار تمدن های قبل از هخامنشیان یافت نشده است آیا آن را می توان به دیگر کشورهای جهان هم نسبت داد؟امروز صبح مستندی در باب بقایای آثار باستانی رومی ها در بریتانیا نشان می داد که کوزه ای با حدود 52500 سکه پیدا کرده اند که ادعا میکنند مربوط به زمان کلودیوس می باشد!

آن مستند که ظرفی را با ۵۰ هزار سکه در منطقه کنت انگلیس یافته اند، به همراه خود ابهامات تاریخی بسیاری را هم طرح می کند که در راس آن گورستانی برای اطفال کم تر از یک ساله است. بازتاب موضوع بیش تر به دورانی وصل می شود که به دلیلی دستور قتل نوزادان صادر شده باشد، که ممکن است تاریخ تمدن غرب و نیز دین یهود را دگرگون کند. باری وجود سکه در چین و قلمرو رومیان و یونان قابل تشکیک نیست ولی در شرق میانه و هند و مصر باستان به دست نیامده که موجب حیرت فراوان است.

تلمیذ جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 02:04 ب.ظ

1- به نظر من قرآن کریم باید از آخر به اول خوانده شود و سوره بقره در واقع آخرین سوره قرآن است! به دو آیه انتهایی سوره بقره توجه کنید،گویی دعای ختم قرآن است!
2- در سوره بقره اشاره به این شده است که منکران اگر می توانند یک سوره مانند قرآن بیاورند. حال اگر بقره اولین سوره قران باشد آیا برای مسلمانان اولیه این سوال پیش نمی آمده که اصلاً سوره چه هست که ما یکیش را بیاریم؟!
3- از آنجایی که شعار اسلام توحید است باید سوره توحید جزو اولین سورههای قرآن باشد که اکنون جزو آخرین سوره های آن است؟!
4- وقتی قرآن از آخر به اول خوانده شود تا سوره توبه مرتباً توصیف قیامت و ترسانیدن منکران از عذاب قیامت است.اگر مطتبق نظر منکران قرآن را از خود حضرت محمد(ص) هم بدانیم باز هم روش منطقی همین است که اول دل مخالفان را خالی نمود و آنها را از عذاب انکار ترساند تا خلع سلاح و تسلیم شوند!پس منطقی است که اول ذکر قیامت می شده است.
5- به نظر من شاید در باره سوره مائده و نساء جابجایی صورت گرفته و مابقی سوره ها به ترتیب نزول مرتب شده اند(از آخر به اول).
6- به نظر من قرآن بعد از نزول کتابت می شده است و سوره های قرآن به ترتیب نزول روی هم گذاشته می شده است.لیکن احتمالاً بعد از وفات پیامبر اسلام(ص) آنرا به همان صورتی که روی هم گذاشته بوده اند صحافی نموده اند، بنابراین ترتیب سوره ها در شکل کتاب صحافی شده برعکس شده است.

تلمیذ جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 02:06 ب.ظ

7- در مرحله ایی از اسلام گویی هجرت صورت گرفته و به مسلمانان در محل سکونت خود هم که تحت ستم کفار بوده اند توصیه به هجرت شده است ولی من فکر می کنم فتح مکه یک داستان است.آنچه من از قران متوجه می شوم این است که در ماه های حرام که ذی الحجه هم جزو آن است کفار هم جنگ نمی کرده ا ند و اسلام هم آن را تائید کرده است.بنابراین در ایام حج پیروان همه آیین ها به راحتی می توانسته اند به مسجد الحرام بیایند و زیارت کنند.
8- از نظر قرآن کریم بین مسلمانان و کفار جنگ وجود داشته است و چندین آیه روشن در باره کشته شدن و کشتن در را خدا در میدان جنگ آمده است.بنابراین وقتی مسلمانان به اندازه کافی قدرتمند شده اند با کفار شروع به جنگ و مبارزه نموده اند و بالاخره همه کفاار یا فرار کرده اند و یا تسلیم شده اند.
9- آنچه ازقرآن می توان فهمید این است که اهل کتاب در زمان پیامبر اسلام همان بنی اسرائیل بوده اند که بعد از آمدن حضرت مسیح(ع) دو فرقه شده بوده اند. گروهی یهودی و گروهی مسیحی بوده اند ولی هر دو جزو طایفه بنی اسرائیل بوده اند که اصلی ترین مخالفان و مخاطبان قرآن کریم بوده اند.
10- به نظر من نقطه عطف نزول قرآن سوره توبه است و چون در آنجا برای اولین بار دستور به مبارزه داده می شود سوره بسم الله الرحمن الرحیم ندارد، چرا که خداوند خواسته تا بر کفار سخت بگیرد. بعد از سوره توبه فاز قرآن عوض می شود(البته از آخر به اول) و دیگر بیشتر به مسائل اجتماعی پرداخته می شود تا توصیف قیامت!
11- داستان نزول قرآن در غار حرا طبق قرآن یک حرف بیهوده است و مطابق قرآن کریم پیامبر جبرئیل را اولین بار در بیابان دیده است.آیا غار حرا غار اصحاب کهف نیست؟!
12- در حالی که خود قرآن تاکید دارد که اگر خدا بخواهد فرشته ها به زمین بیاند به شکل مرد می آیند چنانچه بر حضرت ابراهیم و لوط هم به شکل دو جوان زیبا ظاهر شدند که قوم لوط قصد مزاحمت برایشان را داشته اند، معلوم نیست چرا هنوز همه مسلمین و حتی علمای دین آنها فرشتگان و ملائک را گویی به شکل دختر می دانند؟!
13- جالب است که طبق قرآن کریم بتهای کفار سرزمین وحی در زمان نزول قرآن کریم در واقع سمبل ملائک و دختران خدا بوده اند و نه تمثال خدایان! که این هم از مواردی است که هنوز به غلط به فرزندان مسلمین آموزش داده می شود.
14- من فکر می کنم تمام آیات قرآن کریم در شهر یثرب نازل شده است و پیامبر اسلام تا آخر عمر خود در شهرمدینه مانده اند.
15- آیا اشاره قرآن کریم به ملک سلیمان در سوره بقره اشاره به سرزمین فارس و تخت جمشید نبوده است؟! و آیا تخت جمشید مقر حکومت سلیمان نبی(ع) نبوده است؟! وعلت این که دیگر حکومتها آنرا معمر نساخته اند قائل بودن نوعی تقدس برای آن نبوده است؟!

تلمیذ جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 02:09 ب.ظ

16- با توجه به بررسی هایی که من از سنگ قبرها داشته ام متوجه شده ام که هیچ سنگ نوشته ایی نمی تواند در اثر هوازدگی بیش از 200 سال دوام بیاورد به طوری که خوانا بماند.لذا هر نوع سنگ نوشته ایی که متعلق به هزاران سال پیش می دانند جای شک دارد.طبق علم خاکشناسی هر هزارسال یک سانتی متر خاک از متلاشی شدن سنگها و ترکیبات عالی روی زمین بوجود می آید. بنایبراین هر سنگ نوشته ای به ضخامت و یا عمق یک سانتی متر هم بعد از هزار سال از بین می رود!
17- بدوی بودن و بیابانگرد بودن عربها حرف گزافه ای است. چون خطاب قرآن به شهرنشینان بوده است و در دو مورد اصطلاح اعراب به کار رفته در قرآن کریم اشاره به عشایر عرب بوده است که آنهم به تحقیر از آنها یاد شده است.
18- خود اقوام ایرانی بیش از اقوام عرب عشایر داشته و دارند. بجر در شهرهای بزرگ کشور تقریبا تمام استانها حالت قبیلگی دارند که در انتخابات های مجلس نمود بیشتری پیدا می کند!
19- در قران کریم دستور است که فرزندان روزانه برای ورود به اتاق خواب والدین باید سه بار اجازه بگیرند. حال آنکه تا هم اکنون و تا چندی پیش حتی در شهرهای ایران هم پدر و مادرها با چندین فرزند خود در یک اتاق می خوابیدند.پس اهالی یثرب در زمان نزول قرآن کریم از اهالی ایران در قرن بیستم با فرهنگ تربوده و رفتاری متمدن تر داشته اند!
20- اکثراً ترکها را عشایر می دانند ولی جالب اینکه اولاً نژاد خاصی به نام نژاد گوسفند قشقایی وجود ندارد.ثانیاً اکثر ن‍ژادهای گوسفند متعلق به اقوام به اصطلاح آریایی هستند و در کل اقوام عشایر به اصطلاح آریایی بسیار بیسشتر از اقوا ترک هستند! ثالثاً بسیاری از ابزارهایی که زنان عشایر قشقایی می بافند(مانند خورجین،اوکش(آبکش)،خوره و ...) و اصطلاحاتی که قشقایی ها استفاده می کنند فارسی و و یا لری است و همیشه برای من سوال بوده که چرا این گونه است؟!حتی ما قشقایی ها با حیوانات هم فارسی حرف می زنیم؟!مثلا به سگ می گوییم«بیو» به الاغ می گویم«بیا،پای بار،دست و ...». بنابراین من فکر می کنم قشقایی ها شیوه زندگی عشایری را از لرها آموخته اند!
جالب توجه این که تمامی ن‍ژادهای گوسفند در ایران بجز یک نژاد(نژاد زل در مازندران) همه دنبه دار هستند و گوسفندان حکاکی شده بر دیوارهای تخت جمشید از نژاد زل مازندران و یا نژادی مدیترانه ایی(مانند ن‍ژادهای گوسفند در غرب ترکیه) بوده است!
21- چرا نام روستاهای ایران اغلب معنی فارسی ویا غیر فارسی دارد ولی نام اکثر شهرهای ایران معنی درستی ندارد؟! آیا اولین شهرنشینان ایران یهودیان(چون عموماً هم تجارت پیشه و کاسب بوده اند) نبوده اند؟!

احسان جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 08:27 ب.ظ

در خدمت و خیانت روشنفکران منتخب صفحات 152 تا 159

«برای پر کردن جای خالی روشنفکران مجبور بودند بازیهایی دربیاورند تا سر جوانان را یک جوری گرم نگهدارند:
1- نخستین آنها زردشتی بازی بود. ..این بدآموزی که اعراب تمدن ایران را پامال کردند یا مغول و دیگر اباطیل... در دوره 20ساله از نو سروکله فروهر بر در ودیوارها پیدا می شود که یعنی خدای زرتشت را از گور درآورده ایم. و بعد سروکله ارباب گیو و ارباب رستم..آخر اسلام را باید کوبید و چه جور؟ اینجور که مرده های پسیده و ریسیده را که سنت زردشتی باشد و کورش و داریوش را از نو زنده کنیم و سرستونهای تخت جمشید را هرجا که شد احمقانه تقلید کنیم. و من به خوبی به یاد دارم که در کلاسهای آخر دبستان شاهد چه نمایشهای لوسی بودیم از این دست و شنونده ی اجباری چه سخنرانیها که در آن مجالس پرورش افکار ترتیب می دادند و سخنرانان؟ حکمت،نفیسی،فروزانفر،دکتر شفق و حتی کسروی... اگر قرار باشد به حساب این کمخونی روشنفکری برسیم باید یک یک آن حضرات گردانندگان و سخنرانان پرورش افکار حسابها پس بدهند.به هرصورت در آن دوره از ادبیات گرفته تا معماری و از مدرسه گرفته تا دانشگاه همه مشغول زردشتی بازی و هخامنشی بازی اند.

2-بازی دوم فردوسی بازی بود.باز در همان کودکیمان بود که به چه خون دلها از پدر پول می گرفتیم و بلیت میخریدیم برای کمک به ساختمان مقبره آن بزرگوار... و این مقبره داریها البته که همیشه به این صورتها بوده: یکی خوابنما میشود،دیگری پول جمع میکند و سومی بقعه را میسازد و امامزاده که دایر شد تازه میفهمی که چه دکانی است که پول مردم را بردارند.

نه حزبی بود و نه اجتماعی نه مطبوعات آزادی و نه شوری و نه ایمانی. تنها یک شور را دامن میزدند. شور به ایران باستان را، شور به کورش و داریوش و زرتشت را، ایمان به گذشته پیش از اسلامی ایران را. و با همین حرفها رابطه جوانان را حتی با وقایع صدر مشروطه و تغییر رژیم بریدند و نیز با دوره قاجار و از آن راه با تمام دوره ی اسلامی. انگار که از پس ساسانیان تا طلوع حکومت کودتا فقط دو روز نصفی بوده که آن هم در خواب گذشته(!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد